خانه » همه » مذهبی » فاصله تولد حضرت شیث از برادرش هابیل

فاصله تولد حضرت شیث از برادرش هابیل


فاصله تولد حضرت شیث از برادرش هابیل

۱۳۹۷/۰۵/۰۱


۱۲۶۳ بازدید

خدا چند سال پس از کشته شدن هابیل، شیث را به آدم عطا کرد؟

پس از کشته شدن هابیل توسط قابیل، خداوند سال‌ها به آدم و حوا فرزندی نداد. در نهایت پس از گذشت پنجاه سال؛ یعنی در یک‌صد و سی سالگی حضرت آدم(ع)، خداوند شیث(ع) را به آنان عطا کرد[1] که نام او را هبة الله(هدیه خدا) گذاشتند.[2]در تورات، درباره داستان تولد شیث چنین آمده است: «آدم بار دیگر با زنش همبستر شد. زنش پسری زایید، نامش را شِت خواند، چون‌که [گفت] خداوند نسل دیگری به جای هِوِل (هابیل)، که قَیین (قابیل) او را کشت برای من پدید آورد. برای شِت هم پسری به دنیا آمد. اسمش را اِنُوش نامید».[3]در برخی منابع، نقل شده که فرزندان حضرت آدم(ع) به صورت دوقلو بوده‌اند و حضرت شیث نیز به همراه یک دختر به نام «عزورا» متولد شد.[4]شیث؛ برترین و محبوب‌ترین فرزند نزد پدرش حضرت آدم بود.[5]آدم(ع) در بیماری منجر به فوت خویش؛ شیث را فراخواند و به او گفت: پسرم! اکنون بیمارم و زمان مرگم نزدیک شده است. خداوند از قدرت خود، آنچه را که خود می‌بینی به ما ارزانی داشت و به من دستور داد تا تو را جانشین خود قرار دهم و امانت‌های او را به تو بسپارم، اینک وصیت‌نامه‌ام که شامل حکمت (أَثَرُ الْعِلْمِ) و اسم اعظم خداوند بوده، زیر سرم قرار دارد. وقتى از دنیا رفتم آن‌را بردار و کسى را نیز از آن آگاه مکن .و تا روزی که به مانند امروز من، آن‌را به دیگری بسپاری؛ در آن دقت و تأمل کن. در آن، تمام مسائلى که به آن نیازمند شوى؛ چه در امور دینى و چه در مسائل دنیوى، ثبت و ضبط شده است.
پسرم! میل دارم از میوه‌هاى بهشتى، بخورم. از دامنه کوه بالا برو و هر یک از فرشتگان را دیدى سلام مرا به او برسان و بگو: پدرم مریض است و از شما می‌خواهد کمى از میوه‌هاى بهشتى براى او هدیه بفرستید. شیث به کوهى که در آن منطقه بود، بالا رفت تا براى پدر، میوه‌اى به دست آورد. در بین راه جبرئیل را با گروهى از فرشتگان دید، جبرئیل بر او سلام کرد و پرسید: کجا می‌روى؟ شیث: تو کیستی؟ جبرئیل: من روح الامین؛ جبرئیل هستم. شیث: پدرم بر شما سلام رسانده و از شما، مقدارى میوه بهشتى، خواسته است. جبرئیل: سلام بر پدرت! ای شیث؛ پدرت مرده است!
سپس با یکدیگر بر بالین حضرت آدم آمدند.[6]از امام صادق(ع) نقل شده است: «زمانی که حضرت آدم(ع) درگذشت، برای نماز بر او آماده شدند؛ هبة الله به جبرئیل گفت: جلو بایست ای فرستاده خدا و بر نبی خداوند نماز بگذار. جبرئیل گفت: خداوند ما را بر سجده به پدر تو دستور داد و ما بر فرزندان نیکوکار او پیشی نمی‌گیریم و تو بهترین فرزندان آدم هستی».[7]به اتفاق منابع روایی و تاریخی، حضرت شیث(ع) جانشین پدر خود گشت.[8] علاوه بر این، بر اساس برخی نقل‌ها نسل انسان‌ها از او استمرار یافته و تمام انسان‌های امروزی نوادگان او هستند.[9]جبرئیل در خطابی به شیث(ع) چنین می‌گوید: «چه کسى چون تو است اى شیث که خداى متعال تو را به امرى با عظمت مخصوص گردانید و شادابی کرامتش را به تو عطا فرمود و لباس عافیتش را به تو پوشاند».[10]بنابر نقل منابع؛ از بهشت برای حضرت آدم صُحُفی آمده بود[11] که برای او حکم کتاب مقدس را داشت.[12] بر حضرت شیث نیز پنجاه صحیفه نازل شد[13] که شیث بر اساس آنها و کتاب‌هایی که بر پدرش نازل شده بود در میان دیگران حکم می‌کرد.[14]شیث، وصیت پدرش را که شامل علم و اسم خاص خداوند بود؛ نزد خود محفوظ نگه داشت و از دست‌رسی دیگران به آن جلوگیری می‌کرد. پس از فوت حضرت آدم، قابیل که در زمان حیات پدر از ترس او به کوه رفته بود؛ بازگشت. نگاهش به شیث افتاد و گفت: من برادرم هابیل را کشتم؛ زیرا قربانی او قبول شد و از من قبول نگردید. … حال اگر آنچه پدر به تو عهد کرده را بازگو کنی؛ تو را نیز خواهم کشت».[15]از شیث فرزندانی به نام‌های أنوش، قینان، مهلائیل، یرد و أخنوخ باقی ماند.[16]سرانجام شیث(ع)، در سن نهصد و دوازده سالگی فوت کرد.[17]پی‌نوشت:
[1]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 152، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. عوتبى صحارى، سلمه بن مسلم ، الأنساب، مصحح، احسان ، محمد، ج 1، ص 39، عمان، وزارة التراث القومی و الثقافة، چاپ چهارم، 1427ق.
[3]. پیدایش؛ 4: 25 – 26.
[4]. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی ، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 1، ص 218، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ابن قتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص 20، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[6]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 56، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 163، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج 3، ص 330، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 11، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 47، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ أبوالقاسم ختلی، إسحاق بن إبراهیم، کتاب الدیباج، محقق، إبراهیم صالح، ج 1، ص 57، دارالبشائر، 1994م.
[9]. صالحی دمشقی ، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 320، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[10]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 922، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق.
[11]. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 179، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بی‌تا.
[12]. قصص الأنبیاء(ع)، ص 55.
[13]. شیخ صدوق، خصال، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 524، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ محمد بن حبان، أبوحاتم، صحیح ابن حبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، ج 2، ص 76، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414ق.
[14]. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 1، ص 48، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[15]. قصص الأنبیاء(ع)، ص 55 – 56.
[16]. یعقوبی، احمد بن أبی‌یعقوب ، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 8، دارصادر، بیروت، چاپ اول، بی‌تا.
[17]. الأنساب، ج 1، ص 42.
برگرفته از پایگاه اسلام کوئست

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد