۱۳۹۶/۱۱/۰۸
–
۱۳۵۴ بازدید
یکی از فرضیههایی که در مورد قدرت ذهن در بعضی از معنویتهای نوظهور ارائه میشود؛ فرضیه جذب میباشد، تعریفهای متفاوتی از آن شده است که به عنوان نمونه گفته شده است: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.
یکی از فرضیههایی که در مورد قدرت ذهن در بعضی از معنویتهای نوظهور ارائه میشود؛ فرضیه جذب میباشد، تعریفهای متفاوتی از آن شده است که به عنوان نمونه گفته شده است: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دستهایت خواهی داشت.واین که اگر انسان به دنیا فرمان دهد و باور کند که به خواستهاش رسیده است، تنها با همین تصورات ذهنی احساس کند (و مطمئن باشد) که به خواستههایش رسیده است، یعنی دیگر باور کند که حتما به خواستهاش خواهد رسید و شک نداشته باشد؛ البته در طول تاریخ با استفاده از نیروهای شیطانی و سحر و … گروهها و جریاناتی دیگر هم وجود داشتهاند که سعی کردهاند، خواستهها و اهداف انسان را از راه امور غیر عادی محقق کنند.
هرچند برای فرضیه جذب، دلایلی از علوم مختلف ارائه شده است و در برخی ابعاد آن میتوان نمونههایی مشابه را در متون دینی یافت؛ و فوائدی مانند اعتماد به نفس و تسکین آلام و دردهای روانی در آن وجود دارد؛ ولی بحث ما فعلا بر سر این موارد نیست، بلکه سخن در آن است که برخی از سخنرانان و نویسندگان داخلی که خواستهاند قانون راز یا جذب را بومی کنند، آیاتی از قرآن را مورد استناد قرار دادهاند و از آنجا که این آیات هم به نوعی به بحث انسان کامل مرتبط است باید مورد توجه ما قرار گیرد. در اینجا به نمونهای اشاره میکنیم تا اشکالات واقع شده در نوع تفسیر آنها روشن شود. از جمله آن آیات، آیه ۱۴ سوره مؤمنون است که به طور مشخص، بخشی از آیه را مورد استفاده قرار دادهاند: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ [مؤمنون/۱۴] پس آفرین بر خدا و پرخیر و برکت است او که نیکوترین آفرینندگان است.» و تفسیر آنها این است که خداوند به خاطر این قدرت فوق العاده که در ذهن انسان وجود دارد خود را تحسین کرده است و کسانی که از این قدرت غافل هستند را مصداق عبارت کریمۀ قرآن میدانند که فرموده است: «أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ [اعراف/۱۷۹] و آنها همان غافلانند.»
بررسی و نقد:
۱. در ابتدا باید دانست که آیه ۱۴ مؤمنون با توضیح مراحل خلقت جسمی انسان آغاز میشود: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ.[المؤمنون/۱۴] آن گاه نطفه را علقه (به شکل خون بسته) کردیم، سپس علقه را (به صورت) مضغه (نظیر گوشت جویده شده) ساختیم، آن گاه مضغه را (تبدیل به) استخوان ها (ى نرم) نمودیم، پس بر استخوان ها (لباس) گوشت پوشاندیم، سپس آن را (که جسمى نموکننده بود به واسطه دمیدن روح حیوانى به صورت) خلقى دیگر (و جاندارى زنده و صالح براى عقل و علم) ایجاد کردیم، پس آفرین بر خدا و پرخیر و برکت است او که نیکوترین آفرینندگان است».
همانطور که از ظاهر آیه روشن است، علت آن تبرک و تکریمی که از انسان میشود، دمیدن روح در انسان است و این روح الهی است که او را متمایز میکند و الاّ مراحل جسمی که در اول آیه گفته شده است در حیوانات هم مشترک است بر اساس گفتار مفسران، (ف) که در «فَتَبَارَکَ اللَّهُ» آمده است تفریع بر جمله اخیر است «=ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» یعنی همین خلقت دیگر است که باعث تحسین شده است و آنقدر با عظمت است که به صراحت نیامده بلکه با عنوان (آخر) و مبهم آمده است.
حال سؤال اول آن است که افرادی که این آیه را منطبق بر قانون جذب میدانند آیا منظورشان قدرت روح و عظمتِ روح انسان است؟ که ظاهرا چنین نباشد؛ چون در آن صورت میتوانستند صراحتا از روح نام ببرند و آیات دیگر هم که در مورد روح است استفاده کنند، ضمن آنکه در قرآن روح از امر پروردگار شمرده شده است و مباحث گستردهای دارد. از سوی دیگر برای رشد و تعالی روحی، باید از مسیر مشخص شریعت بهره برد و تلاش و همت صاحب روح را هم میطلبد و آیات و روایات فراوانی که انسان را به مجاهده و تقوا و نیز تلاشهای اجتماعی و سیاسی و عمل صالح فرا میخواند، با این مطلب سازگار نیست که بگوییم با صرفِ تصور و خیال، انسان به دنبال خواستههای خود باشد «وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى* وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى.[نجم/۳۹-۴۰] و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد.» «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[عصر/۲_۳] که انسان ها همه در زیانند. مگر آنها که ایمان آورده و اعمال شایسته کردند و یکدیگر را به حق سفارش نمودند و به صبر توصیه کردند.»
۲. اگر ادعا شود این حالت خلاقیت ذهن و تأثیرگذاری ذهن بر جهان، حالت عمومیت دارد، میگوییم که این ادعا با واقعیت خارجی سازگار نیست و در این جهان که حاصل زندگی انسانها به صورت ملموس و تجربه شده وجود دارد افراد به بسیاری از خواستهها نمیرسند و خواستههای آنها هم در تضاد است و امکان تحقق خواستههای متضاد و متزاحم وجود ندارد، و اگر منظور آن است که انسانهای خاص و متکامل به این موقعیت میرسند، میتوان وجود ولایت تکوینی در معصومین (علیهالسلام) را تصور کرده که در این بخش مدّ نظر قرار گیرد؛ اما ماهیت ولایت تکوینی با قانون جذب متفاوت است. در این آیه هم اگر مقام انسان کامل و خلیفه اللهی مدنظر قرار گرفته باشد، کلام مدعی با توجیهاتی قابل دفاع است؛ ولی این قابلیت در اختیار همگان نیست و قابل درک و تفویض به عموم انسانها نمیباشد، در حالی که مدافعانِ قانون راز گفتهاند: «حکمرانان و بزرگان، این راز را میدانستند و تلاش کردم مردم آن را نفهمند، چون در آن صورت همه میخواستند از آن استفاده کند، بزرگان این راز را مخفی داشتند.»
این درحالی است که همانطور که گفته شده در آیه مطرح شده است که این خلقت، خلقت آخر است و خداوند، خود را به دلیل آن تحسین نموده است، در حالی که مانند قوانین کشف نشده مادی قابل دسترسی بشر باشد (که بنابر ادعای مدعیان، در حال کشف است) دیگر جایگاه تمجید این چنینی نداشت.
۳. آنچه در آیه ۱۴ سوره مؤمنون مورد تحسین قرار گرفته است، در برخی آیات دیگر هم عاملی برای خداوند بر سجده به انسان و عرضه امانت الهی (خلافت الهی) بر او شده است، در صورتی که حتی اگر فرض بگیریم افرادی با استفاده از قانون جذب به مراحل خاصی رسیدهاند، براساس مستندات و فیلمهایی که برای قانون راز میآورند، غایت کار آنها، رسیدن به ثروت و مقام و موقعیتهای مادی ویژه است، و مسلما چنین امکاناتی را ظالمان و مستکبران در طول تاریخ داشتهاند (امثال فرعون، قارون، نمرود) ولی ما نمیبینیم که در قرآن با بیان داستانهای پیامبران و برخورد آنها با این ظالمان، شدیدا به نفی و مبارزه با آنها پرداخت است، پس روشن است که حتی اگر آیه دلالت بر استفاده از قانون جذب و راز هم داشته باشد، نباید محصول استفاده از این قدرتها، صرف منافع دنیوی و امکانات زیاد مالی و… شود، در حالی که همان کسانی که از این آیات، تفسیر خاص ارائه میدهند، افراد را در آن کلاسها به رسیدن به ثروت و منافع و امکانات دنیوی فرا میخوانند و آنها را تشویق میکنند که این خواستهها را اساس تفکر خود قرار دهند.
۴. اهلبیت (علیهمالسلام) که دارای ولایت تکوینی و تأثیرگذاری بر طبیعت بودند به حدّ کفاف از دنیا بسنده کردهاند و از آرزوها و آمال دنیوی دوری جستهاند. در پایان تأکید میشود که از آن روی به قانون جذب پرداختیم که با آن بیانی که مدعیان دارند، این قانون به نوعی نافی تلاش، تقوا و دیگر سیرههای ائمه است و به نوعی در تقابل با توسل و تکامل روح و مباحث انسان کامل است.