۱۳۹۷/۰۵/۲۷
–
۹۸۲۶ بازدید
گفته شده کسی که توبه کنه گناهاش به حسنات تبدیل میشه. با این وجود آیا کسی که هیچ گناه نکرده با کسی که گناه کرده و توبه کرده یکسانه؟ درحالی که شنیده بودن توبه کننده باز هم درجه اش پایین میاد چون گناهی مرتکب شده و حال توبع کردی ولی اون یکی شخص اصلا گناهی نکرده. و از طرفی هم هست که وقتی انسان گناهی کند آثارش برای همیشه میماند؟
به چند نکته توجه کنید:
1. فضیلت هایی که برای توبه و فرد توبه کننده ذکر شده به معنای یکسان بودن وضعیت و شرایط فرد گنهکار توبه کار با فردی که آن گناه را مرتکب نشده نیست . 2. میان کسی که گناه کرده و بعد موفق به توبه شده و کسی که گناه نکرده تفاوت وجود دارد و تفاوت این دو به فرموده علامه طباطبایی تفاوت کاغذی است که اصلا بر ان چیزی نوشته نشده و کاغذی است که با مداد بر ان نوشته شده و سپس این نوشته با مداد پاکن محو و پاک شده باشد و معلوم است که زلالی و سفیدی این ود کاغذ یکسان نیست .
3. کسی که گناه کرده توبه کردن او قطعی نیست و چه بسیار گنهکارانی که توبه نکرده اند و اصلا توبه را قبول نداشته و آن را مسخره می کنند .
4. ممکن است حتی اگرفرد گنهکار به توبه هم معتقد باشد قبل از توبه مرگش فرا برسد و موفق به توبه نشود و یا اصلا با وسوسه شیطان موفق به توبه نشود .
5 . توبه تولدی دوباره
امام رضا (ع) مى فرمایند: (التائب من الذنب کمن لاذنب له) توبه کننده از گناه مانند کسى است که هیچ گناهى ندارد، (میزان الحکمه ج، 1 باب التوبه ر، 2116).
چطور خداوند شخصی که پاک و بدون گناه است را بازخواست خواهد کرد. همانطور که گفتیم این عدم بازخواست مربوط به کسی است که حق الناس بر ذمه اش نباشد، اما در صورتی که حقوقی بر ذمه انسان باشد باید ابتدا آن را صاف کند و بعد از خداوند نسبت به گناه انجام شده طلب بخشش نماید. خداوند در سوره فرقان آیه 70 و 71 مى فرماید: (الّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَاولئِکَ یُبَدِّلِ اللَّهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالَحاً فَأِنَّهُ یَتُوبُ الَى اللَّهِ مَتاباً) مگر کسى که توبه کند وایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، در حقیقت به سوى خداوند با حالتى توبه گر و خاص باز مى گردد. این آیه، علاوه بر آن که بیانگر این حقیقت است که خداوند، چهره هاى زشت و آلوده به گناهان را به چهره نیکى (که حالت ندامت، تضرع و شرمندگى است) تبدیل مى کند، با لفظ (متاباً) به این واقعیت و نکته لطیف و ظریف اشاره دارد کسى که در زندگى گناهى نموده و سپس توبه کرده است، برگشت خاصى دارد که خداوند روى آن حساب مى کند. برگشتى با حالت کوچکى و شرمندگى که این خود، حسنه خواهد بود. راوى مى گوید: از امام باقر (ع) تفسیر گفته خداوند متعال را که در قرآن مى فرماید: پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خداوند آمرزنده مهربان است، سؤال کردم، (حضرت در مقام پاسخ ) فرمود: در روز قیامت مؤمن گناه کارى (که توبه کرده ) آورده مى شود تا آنکه در موقف حساب مى ایستد پس خداوند متعال است که متولى و سرپرستى حسابش مى شود (و) هیچ کس دیگر بر حساب او مطلع نمى گردد. پس گناهانش را به او معرفى مى کند تا آنکه به بدى هایش اقرار نماید. (آن گاه ) خداوند عزوجل به کاتبان و نویسندگان اعمال مى فرماید: سیئات (و زشتى ها، آلودگى ها، گناهان و تعلقات ) او را به حسنات (و نیکى ها) تبدیل کنید و ظاهر سازید حسناتش را به مردم. پس مردم در این هنگام مى گویند، براى این بنده یک بدى هم نیست. سپس خداوند امر مى کند که او را به بهشت ببرند. (عن محمَّدٍ قال سألت ابا جعفرٍ علیه السَّلام عن قول اللَّه عزَّوجلَّ: فاولئک یبدِّل اللَّه سیِّئاتهم حسناتٍ و کان اللَّه غفوراً رحیماً) فقال علیه السَّلام: یؤتى بالمؤمن المذنب یوم القیامة حتّى یقام بموقف الحساب فیکون اللَّه تعالى هو الَّذى یتولّى حسابه، لا یطَّلع على حسابه احداً من النَّاس، فیعرفه ذنوبه حتّى اذا اقرَّ بسیِّئاته قال اللَّه عزَّوجلَّ للکتبة: بدِّلوها حسناتٍ، واظهروها للنَّاس، فیقول النَّاس حینئذٍ: ما کان لهذا العبد سیِّئةٍ واحدةٌ، ثم یامراللَّه به الى الجنَّة، فهذا تاویل الآیة، و هى فى المذنبین من شیعتنا خاصَّة) (بحارالانوار، ج 7، صص 261 و 262، ح 12). خداوندی که هنگام حسابرسی از بنده تائب به گونه ای عمل می کند که کسی متوجه گناهان گذشته او نشود، چطور ممکن است پس از توبه کردن او را مجازات کند. این روایت با لحن خاصى علاوه بر آنکه چگونگى جلوه توبه را در موقف حساب بیان مى کند، به این حقیقت نیز اشاره دارد که خداوند متعال، گناهان را تنها به خود انسان تائب نشان مى دهد و آن را از مردم و دیگران مخفى مى کند و این، خود تفضلّى بزرگ از ناحیه خداوند رحیم است. گر سیه کردى تو نامه عمر خویش —– توبه کن زآنها که کردستى تو پیش
6 . آثار گناه
اثر گناه دو نوع است : 1 . یکی اثر تکلیفی 2 . اثر وضعی
توبه نصوح باعث می شود که عقوبت ازگناه برداشته شود وشخص تائب دراثر گناهی که کرده عذاب اُخروی نبیند.ولی اثر وضعی آن ،باقی می ماند که خواهد آمد .
اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید.فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
2 . مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شراین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
3 . مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
حال در مورد پرسش شما اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را می توان جبران کرد. راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است.
اما حق الله، حقوقی است که خداوند نسبت به بندگان خود دارد. به عبارت دیگرتکلیفی است که بنده درقبال خدای خوددارد ، تمام احکام واجب یا حرام ( مانند شرک نماز ، روزه ، شرک ، دروغ ، و … ) حقالله هستند .
اما راه کاری که برای جبران و رعایت نکرن این امور وجود دارد این است که: اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جایگزین آن نمود، و اگر در احکام و فروع دین ( نماز ، روزه و … ) کوتاهی و تعلل شده, باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته اقدام کرد. نمازها وروزه های قضا شده از این نمونه است .
رجوع کنید به:
1. عدل الهی، شهید مطهری
2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.
1. فضیلت هایی که برای توبه و فرد توبه کننده ذکر شده به معنای یکسان بودن وضعیت و شرایط فرد گنهکار توبه کار با فردی که آن گناه را مرتکب نشده نیست . 2. میان کسی که گناه کرده و بعد موفق به توبه شده و کسی که گناه نکرده تفاوت وجود دارد و تفاوت این دو به فرموده علامه طباطبایی تفاوت کاغذی است که اصلا بر ان چیزی نوشته نشده و کاغذی است که با مداد بر ان نوشته شده و سپس این نوشته با مداد پاکن محو و پاک شده باشد و معلوم است که زلالی و سفیدی این ود کاغذ یکسان نیست .
3. کسی که گناه کرده توبه کردن او قطعی نیست و چه بسیار گنهکارانی که توبه نکرده اند و اصلا توبه را قبول نداشته و آن را مسخره می کنند .
4. ممکن است حتی اگرفرد گنهکار به توبه هم معتقد باشد قبل از توبه مرگش فرا برسد و موفق به توبه نشود و یا اصلا با وسوسه شیطان موفق به توبه نشود .
5 . توبه تولدی دوباره
امام رضا (ع) مى فرمایند: (التائب من الذنب کمن لاذنب له) توبه کننده از گناه مانند کسى است که هیچ گناهى ندارد، (میزان الحکمه ج، 1 باب التوبه ر، 2116).
چطور خداوند شخصی که پاک و بدون گناه است را بازخواست خواهد کرد. همانطور که گفتیم این عدم بازخواست مربوط به کسی است که حق الناس بر ذمه اش نباشد، اما در صورتی که حقوقی بر ذمه انسان باشد باید ابتدا آن را صاف کند و بعد از خداوند نسبت به گناه انجام شده طلب بخشش نماید. خداوند در سوره فرقان آیه 70 و 71 مى فرماید: (الّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَاولئِکَ یُبَدِّلِ اللَّهُ سَیِّئاتِهِم حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً وَ مَن تابَ وَ عَمِلَ صالَحاً فَأِنَّهُ یَتُوبُ الَى اللَّهِ مَتاباً) مگر کسى که توبه کند وایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است و هر کس توبه کند و کار شایسته انجام دهد، در حقیقت به سوى خداوند با حالتى توبه گر و خاص باز مى گردد. این آیه، علاوه بر آن که بیانگر این حقیقت است که خداوند، چهره هاى زشت و آلوده به گناهان را به چهره نیکى (که حالت ندامت، تضرع و شرمندگى است) تبدیل مى کند، با لفظ (متاباً) به این واقعیت و نکته لطیف و ظریف اشاره دارد کسى که در زندگى گناهى نموده و سپس توبه کرده است، برگشت خاصى دارد که خداوند روى آن حساب مى کند. برگشتى با حالت کوچکى و شرمندگى که این خود، حسنه خواهد بود. راوى مى گوید: از امام باقر (ع) تفسیر گفته خداوند متعال را که در قرآن مى فرماید: پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خداوند آمرزنده مهربان است، سؤال کردم، (حضرت در مقام پاسخ ) فرمود: در روز قیامت مؤمن گناه کارى (که توبه کرده ) آورده مى شود تا آنکه در موقف حساب مى ایستد پس خداوند متعال است که متولى و سرپرستى حسابش مى شود (و) هیچ کس دیگر بر حساب او مطلع نمى گردد. پس گناهانش را به او معرفى مى کند تا آنکه به بدى هایش اقرار نماید. (آن گاه ) خداوند عزوجل به کاتبان و نویسندگان اعمال مى فرماید: سیئات (و زشتى ها، آلودگى ها، گناهان و تعلقات ) او را به حسنات (و نیکى ها) تبدیل کنید و ظاهر سازید حسناتش را به مردم. پس مردم در این هنگام مى گویند، براى این بنده یک بدى هم نیست. سپس خداوند امر مى کند که او را به بهشت ببرند. (عن محمَّدٍ قال سألت ابا جعفرٍ علیه السَّلام عن قول اللَّه عزَّوجلَّ: فاولئک یبدِّل اللَّه سیِّئاتهم حسناتٍ و کان اللَّه غفوراً رحیماً) فقال علیه السَّلام: یؤتى بالمؤمن المذنب یوم القیامة حتّى یقام بموقف الحساب فیکون اللَّه تعالى هو الَّذى یتولّى حسابه، لا یطَّلع على حسابه احداً من النَّاس، فیعرفه ذنوبه حتّى اذا اقرَّ بسیِّئاته قال اللَّه عزَّوجلَّ للکتبة: بدِّلوها حسناتٍ، واظهروها للنَّاس، فیقول النَّاس حینئذٍ: ما کان لهذا العبد سیِّئةٍ واحدةٌ، ثم یامراللَّه به الى الجنَّة، فهذا تاویل الآیة، و هى فى المذنبین من شیعتنا خاصَّة) (بحارالانوار، ج 7، صص 261 و 262، ح 12). خداوندی که هنگام حسابرسی از بنده تائب به گونه ای عمل می کند که کسی متوجه گناهان گذشته او نشود، چطور ممکن است پس از توبه کردن او را مجازات کند. این روایت با لحن خاصى علاوه بر آنکه چگونگى جلوه توبه را در موقف حساب بیان مى کند، به این حقیقت نیز اشاره دارد که خداوند متعال، گناهان را تنها به خود انسان تائب نشان مى دهد و آن را از مردم و دیگران مخفى مى کند و این، خود تفضلّى بزرگ از ناحیه خداوند رحیم است. گر سیه کردى تو نامه عمر خویش —– توبه کن زآنها که کردستى تو پیش
6 . آثار گناه
اثر گناه دو نوع است : 1 . یکی اثر تکلیفی 2 . اثر وضعی
توبه نصوح باعث می شود که عقوبت ازگناه برداشته شود وشخص تائب دراثر گناهی که کرده عذاب اُخروی نبیند.ولی اثر وضعی آن ،باقی می ماند که خواهد آمد .
اصولا مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
2. مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
3. مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
1. مجازات قراردادی (تنبیه و عبرت)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است: یکی جلوگیری از تکرار جرم وبه وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفر دادن ایجاد می کند و به همین جهت می توان این نوع مجازات را تنبیه نامید.فایده دیگر تشفی و تسلی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
2 . مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد (مکافات دنیوی)
نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلب شراین و ناراحتی های کبدی می گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از ان جدا نمی گردد. مثلا اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سم خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کشته نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می گیرد. دنیا خانه عمل است و احیانا جزا هم در آن داده می شود ولی آخرت صددرصد خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود علی(علیه السلام) را مسخره می کرد و دلقک های او تقلید علی(ع) را کرده و مسخرگی می کردند و در اشعار خویش به او اهانت می کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه( علیها السلام) را دشنام می دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
3 . مجازاتی که تجسم خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست (عذاب اخروی)
نوع سوم از مجازات، مجازات های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی تر با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آن چه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آن چه به آدمی در آن جهان می رسد، چه نعمت های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن عمل است. نعمت و عذاب آن جا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و مثل پیدا می کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می شود و در کنار انسان قرار می گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می آید.
حال در مورد پرسش شما اگر کسی به طور مثال شراب بخورد، جلوی مستی حاصل از آن را نمی توان گرفت واثر وضعی خود را دارد، ولی تاریکی حاصل از گناه شراب خواری را می توان جبران کرد. راه رفع چنین کدورت هایی انجام کارهایی است که باعث نورانیت و صفای باطن می شود. به طور کلی راه جبران تاریکی، نور است.
اما حق الله، حقوقی است که خداوند نسبت به بندگان خود دارد. به عبارت دیگرتکلیفی است که بنده درقبال خدای خوددارد ، تمام احکام واجب یا حرام ( مانند شرک نماز ، روزه ، شرک ، دروغ ، و … ) حقالله هستند .
اما راه کاری که برای جبران و رعایت نکرن این امور وجود دارد این است که: اگر شرک و کفر صورت گرفته، باید «توحید» و یکتاپرستی را جایگزین آن نمود، و اگر در احکام و فروع دین ( نماز ، روزه و … ) کوتاهی و تعلل شده, باید به تکمیل و جبران آنچه از دست رفته اقدام کرد. نمازها وروزه های قضا شده از این نمونه است .
رجوع کنید به:
1. عدل الهی، شهید مطهری
2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی.