خانه » همه » مذهبی » فلسفه تاریخ

فلسفه تاریخ


فلسفه تاریخ

۱۳۹۷/۰۹/۰۷


۶۹۹ بازدید

فلسفه تاریخ چیه به معنایی که در علم دینی مطرح هست و مخصوصا منظورم فلسفه تاریخ دین حقه و مبین تشیع اثنی عشری که آیت الله میرباقری شرح میکنن رو کامل توضیح بدین ممنون میشم؟

مطالب استاد میرباقری را ندیدیم و خبر نداریم کجا ارایه می‌شود، اما بطور کلی در رابطه با این مطلب باید گفت: «فلسفه تاریخ» به عنوان یکی از علوم اسلامی و یکی از رشته‌های علوم انسانی در نزد متفکران و اندیشمندان مسلمان خصوصاً کسانی که در زمینه‌ تاریخ دست داشته‌ و دارند، علمی کاملاً جا افتاده و مهم می‌باشد. این علم توسط یکی از اندیشمندان مسلمان پایه‌گذاری شده است. متفکران مسلمان در دوره‌های اخیر در این زمینه کتاب‌های زیادی نوشته‌اند. هرچند تدوین این علم توسط دانشمندان غربی صورت گرفته است. فلسفه تاریخ در حقیقت آشنایی با قواعد حاکم بر جامعه انسانی و تاریخ است. شهید مطهری ـ رحمه الله علیه ـ در تعریف فلسفه تاریخ می‌نویسد: «علم به قوانینِ شدن، و صیرورت و تحول جامعه‌ها «فلسفه تاریخ» نام دارد».(مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ج4، چاپ اول، تهران، صدرا، 1383، ص106.) آیت الله سبحانی می‌نویسد: «آشنایی با قوانین کلی حاکم بر تاریخ و جامعه «فلسفه تاریخ» است».(جعفر سبحانی، فلسفه تاریخ، چاپ اول قم، مؤسسه مکتب اسلام، 1376، ص 5) «به عبارت دیگر فلسفه تاریخ علت و معلول‌ها را در وقایع تاریخی کشف کرده و ارتباط و پیوند وقایع را جستجو می‌نماید. و سرانجام، هر نوع کاوش و جستجویی که دست اندرکار یافتن قوانین عمومی تکامل جامعه‌های انسانی هست فلسفه تاریخ نامیده می‌شود.»( همان، ص 7 و 6.) بنابراین فلسفه تاریخ در حقیقت علم به تحولات جوامع و قوانین حاکم بر مسیر تحولات و تکامل‌ها است. شهید مطهری می‌نویسد: «فلسفه تاریخ در اسلام، فلسفه مجاهدت و فلسفه مبارزه میان حقیقت و بطلان است».(مرتضی مطهری، پیشین ص 106.)پایه‌گذاری این علم توسط یکی از علمای اسلامی در قرن هشتم بوده است. «کسی که این علم را پایه‌گذاری نمود دانشمند معروف اسلامی عبدالرحمن بن خلدون (متوفای 808 ه‍.) است. پس از وی این علم از طرف دانشمندان مغرب زمین پیگیری شده و به صورت علم خاص مدون گردیده است».( جعفر سبحانی، پیشین، ص 5.)دکتر هروی در زمینه پیشینه فلسفه تاریخ می‌نویسد: «اگر منظور و معنی فلسفه تاریخ در نظر گرفته شود،‌ این یک اصطلاح قدیمی است. اصطلاحی که بیشتر در گذشته‌ها این مقصود را به دنبال داشته است که انسان پس از آگاهی بر محیط زیست خود و ارتقاء آن، به مرحله تغییر در تحولات جهانی برسد و موفقیت خود را در پهنه عالم تکوین و تکامل در یابد. معنای تحت اللفظی این اصطلاح نخستین بار در کتاب ولتر «رساله‌ای در آداب و اخلاق» اشاره شده است».(جواد هروی، تاریخ و فلسفه تاریخ، بیرجند، دانشگاه آزاد واحد بیرجند، بی‌تا، ص 48.)فایده: با شناخت قوانین حاکم بر جامعه انسانی و شناخت راه تکامل می‌توان زمان حال را شناخت، اهداف آینده را مشخص کرد و با هماهنگی با جهان به خیر و سعادت نائل شد. به عبارت دیگر به واسطه خصوصیت تاریخی که انسان‌ها دارند نه فقط گذشته را به یاد می‌آورند بلکه آن را بازاندیشی می‌کنند و تعبیر و معنایی برای آن قائل می‌شوند و این بازاندیشی و معنا را مورد تحلیل و بسا اساس آینده قرار می‌دهند. شهید مطهری در این زمینه می‌نویسد: «تفسیر الهی تاریخ یک نظریه علمی و نظریه بسیار دقیقی است… و آن این است که انسان و جامعه انسان در ارتباطش با کل جهان این چنین نیست که یک حالت مجزا و منفردی داشته باشد. اگر بشر در جهت کمال و صلاح و تقوی گام بردارد، روشی هماهنگ با جهان دارد و جهان عکس‌العمل موافق با او دارد. یعنی جهان او را تأیید می‌کند و ضامن بقایش می‌شود «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ»( سوره اعراف، آیه 96.) و اگر برعکس حرکت کند ناچار طبیعت او را از بین خواهد برد. و اتفاقاً سازنده‌ترین بینش‌ها همین است».(مرتضی مطهری، پیشین، ص 236.) فلسفه تاریخ به دو شاخه کلی تقسیم می‌شود: 1. فلسفه نظری؛ 2. فلسفه علم تاریخ؛ در فلسفه نظری تاریخ، هدف، درک مسیر تاریخ به‌طور کلی است به امید آشکار ساختن اسرار و رموز درونی آن. در فلسفه علم تاریخ هدف، تعمق جریانات فکری و بررسی اندیشه‌های فکری مورد نظر اندیشمندان است. در این رابطه آقای فولادوند می‌نویسد: «ما در فلسفه تاریخ دو شعبه عمده و اساسی داریم. یکی «فلسفه نظری تاریخ» که ناظر است بر نفس فرایند حوادث و رویدادهای خود تاریخ. شعبه دوم «فلسفه نقدی تاریخ» یا «فلسفه تحلیلی تاریخ» است که ناظر است بر تعبیر و تفسیر و تغییر و بازگفتن و بررسی اشکالات مندرج در آن است».(عزت‌الله فولادوند، فلسفه نظری تاریخ، روزنامه همشهری، سه شنبه 9 تیر 1377، سال ششم، شماره 1577، ص 7.)در فلسفه تاریخ به‌طور کلی مباحث گوناگونی مطرح می‌شود. مثلاً آیا تاریخ تکرار می‌شود؟ آیا از تاریخ می‌شود قانون استخراج کرد؟ آیا در تاریخ جبر حاکم است؟ آیا در تاریخ پیش‌بینی امکان دارد؟ محرک تاریخ چیست؟ نقش قهرمان در تاریخ چگونه است؟ و … در جواب هرکدام از این سؤالات و سؤال‌های دیگری که در زمینه فلسفه تاریخ وجود دارد نظریات گوناگون و بعضاً متضادی وجود دارد. در اسلام و در آیات و روایات اسلامی به هریک از این سؤالات پاسخ داده شده است که با مراجعه به متون اسلامی می‌توان این پاسخ‌ها را دریافت. به‌عنوان نمونه در زمینه «جبر تاریخ» این مسئله در فلسفه تاریخ مطرح است که آیا انسان در قرار گرفتن و قرار نگرفتن در جهت تاریخ آزاد است یا مجبور. اسلام انسان را آزاد می‌شناسد و اختیار را شخصیت دهنده انسانی و او را حاکم بر تاریخ و تعیین کننده و جهت دهنده آن می‌داند. در آیه 97 سوره نساء، عذر و بهانه انسان‌ها را به خاطر داشتن اختیار و آزادی برای عدم هجرت در زمین رد می‌کند و می‌فرماید: «أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها»(سوره نساء، آیه 97.) آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید. در آیات 7 و 8 سوره بنی‌اسرائیل به صراحت قانونمندی تاریخ و ضابطه و قاعده داشتن آن را بیان می‌کند. و یا در ارتباط با محرک تاریخ و این‌که محرک تاریخ چیست نظریات متفاوتی وجود دارد. در مکتب مارکسیسم که اقتصاد زیربنا و پایه است ابزار تولید را موتور محرک تاریخ معرفی می‌کنند. برخی محیط طبیعی را محرک تاریخ می‌دانند و برخی، شخصیت‌ها را عامل محرک تاریخ می‌دانند. اما «در جهان بینی‌ اسلامی، حوادث اجتماعی تابع علل و عوامل نفسانی مردم است. این مردم‌اند که اگر به نیکی گرایند زندگی اجتماعی‌شان عالی و مقرون به خیر و سعادت است و اگر به زشتی و فساد رو آورند، ‌زندگی‌شان مقرون به فساد و بدبختی و گرفتاری خواهد بود». آیه 11 سوره رعد و آیه 30 سوره شوری به این اصل اشاره دارند. نتیجه‌گیری: فلسفه تاریخ که در حقیقت احاطه بر قوانین کلی جامعه و جهان هستی است پایه‌گذار آن از مسلمانان است. هرچند مدوِّن آن کشورهای اروپایی در قرن 19 بوده‌اند. در این زمینه متفکران اسلامی کتاب‌های متنوعی نوشته‌اند. این امر نشان دهنده آن است که این علم جایگاه خویش را در علوم اسلامی پیدا کرده است و رو به تکامل و پیشرفت می‌باشد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد