۱۳۹۵/۰۸/۰۹
–
۷۵۶ بازدید
لطفا در مورد حضرت قاسم علیه السلام اطلاعات کامل بدهید در مورد اینکه داماد بودند یا نه لطفا نظرات علمای بزرگ را هم بفرماید ؟
قاسم بن حسن بن علی بن ابیطالب. تاریخ ولادتش ثبت نشده است، اما در کتابهای تاریخی و در مقاتل در مورد سن او اظهار نظرهایی شده است؛1 در مقتل خوارزمی آمده است که وی به سن بلوغ نرسیده بود، و در لباب الانساب سن وی ۱۶ ثبت شده است. 2 شیخ مفید، مادر قاسم و عبدالله بن حسن و عمرو بن حسن را یک کنیز میداند،3 ولی در مقاتل الطالبین، مادر او و ابوبکر بن حسن مشترک دانسته شده است. 4 نحوه شهادت :
در منابع کهن تاریخی درباره چگونگی شهادت ایشان آمده است: قاسم بن الحسن درحالی به میدان رفت، که نوجوانی نابالغ بود. وقتیکه امام حسین(ع) چشمش به فرزند برادر افتاد، او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند. قاسم اجازه نبرد خواست، ولی عمویش امام حسین(ع) به او اجازه نداد. آن نوجوان بارها دست وپای عمویش را بوسید و از او اجازه نبرد خواست، تا اینکه امام حسین(ع) به او اجازه داد، و او درحالی که اشک هایش بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و چنین رجز می خواند:
«اگر مرا نمی شناسید، من فرزند حسنم؛ آن نوه پیامبر برگزیده و امین.
این حسین است که مانند اسیر گروگان میان مردمی است که هرگز مباد از آب گوارا سیراب شوند». 5
حُمَیْد بن مسلم که یکی از راویان واقعه کربلا است، میگوید:
جوانی [از یاران حسین(ع) ] سوی ما آمد که چهره اش مانند پاره ماه بود. شمشیر به دست و پیراهن و شلوار به تن و یک جفت کفش به پا داشت، که بند یکی از کفش هایش پاره بود و فراموش نمی کنم که بند کفش پای چپش بود. عمرو بن سعد بن نُفَیْل اَزْدی به من گفت: به خدا سوگند که بر او خواهم تاخت. گفتم: سبحان اللّه، می خواهی چه کنی؟ اینهمه لشکر که به دور او حلقه زده اند، برای کشتن او کافی است.
گفت: به خدا سوگند به او حمله خواهم کرد. آنگاه به او حمله برد و سر او را با شمشیر شکافت و آن نوجوان، به رو بر زمین افتاد و گفت: ای عمو جان [به فریادم برس ]. حسین چون بازِ شکاری به سوی او رفت و مانند شیر خشمگین حمله کرد و با شمشیر به عمرو ضربه ای وارد کرد و او دست خود را سپر قرار داد که از مرفق قطع شد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سُم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد. 6
گردوغبار که فرو نشست، دیدم حسین بالای سر آن نوجوان است و او پای خود را به زمین می کوبد و حسین می گوید: از رحمت خدا دور باشند مردمی که تو را کشتند و خصم آنان دربارة تو، در روز قیامت جد توست. 7 سپس گفت: به خدا سوگند، بر عمویت بسیار گران است که او را بخوانی و جوابت ندهد، یا جوابت دهد ولی تو را سودی نبخشد. به خدا سوگند، این صدایی است که خونخواهانِ آن بسیار و یارانش کم است. 8 و9 و [آنگاه ] حسین او را برداشت و من گویا همین الان میبینم که حسین سینه بر سینة او نهاده و [بهسوی خیمه ها] میبرد و پاهای آن نوجوان بر زمین کشیده می شود. با خود گفتم که با او چه می کند؟ دیدم که او را برد و کنار پسرش علی بن الحسین و دیگر کشتگان خاندانش گذاشت. پرسیدم: این نوجوان چه کسی بود؟ گفتند: او قاسم بن حسن بن علی بن ابیطالب بود. 10
امام حسین(ع) پس از آنکه پیکر قاسم را کنار سایر کشتگان از خاندانش گذاشت، رو به آسمان کرد و فرمود: «خداوندا، آنان را نابود گردان و احدی از آنان را باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز. صبر کنید ای عمو زادگانم، صبر کنید ای خاندان من، پس از امروز، دیگر هرگز خواری نمیبینید». 11
عروسی قاسم در کربلا
قاسم بن الحسن(علیه السلام) در واقعه ی کربلا هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. طبری می گوید: قاسم ده سال داشت و در مقتل ابی مخنف آمده: قاسم در کربلا چهارده ساله بود. 12 علامه مجلسی بر این باور است که ماجرای عروسی قاسم سند معتبری ندارد. منشأ این حکایت دو کتاب است؛ یکی منتخب المراثی، اثر شیخ فخرالدین طریحی ـ نویسنده ی مجمع البحرین ـ و دیگری روضة الشهدا، نوشته ی ملاحسین کاشفی ـ صاحب انوار سهیلی ـ است. این کتاب اولین مقتلی است که به فارسی نوشته شده است. 13
در این باره روایت می کنند که وقتی امام حسین(ع) مسیر مدینه تا کربلا را طی می کرد، حسن بن حسن از عموی خویش، امام حسین(ع)، یکی از دو دختر او را خواستگاری کرد. امام حسین(ع) فرمود: هر یک را که بیشتر دوست داری اختیار کن، حسن خجالت کشید و جوابی نداد، امام حسین(ع) فرمود: من برای تو فاطمه را اختیار کردم که به مادرم دختر رسول خدا، شبیه تر است. به این ترتیب وجود فاطمه ی نو عروس در کربلا امری مسلم است. اگر فرض کنیم ازدواج قاسم درست باشد، باید گفت: امام حسین(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند که یکی را به حسن تزویج کرده و دیگری را برای قاسم عقد نموده اند، یا این که بگوییم: دختری که به عقد قاسم درآمده، نامش فاطمه نبود و نقل تاریخ در این مورد اشتباه است و اگر این داستان را صحیح ندانیم، باید بگوییم راویان نام حسن را از روی اشتباه، قاسم نقل کرده اند.
در هر صورت، بیشتر تحلیل گران واقعه عاشورا، عروسی قاسم را نادرست می دانند. محدث قمی در منتهی الآمال 14 و نفس المهموم، 15 دامادی قاسم را رد می کند و می گوید: نویسندگان، نام حسن را با قاسم اشتباه کرده اند. استاد شهید مرتضی مطهری نیز عروسی قاسم را مردود می داند و مستند می کند به این که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و حاجی نوری هم بر این باور است که ملاحسین کاشفی، اولین کسی است که این مطلب را در کتاب روضة الشهدا آورده و اصل قضیه صد در صد دروغ است. 16
پی نوشت :
1. المکّی ابی المؤید الموفق بن احمد، مقتل الخوارزمی، تحقیق: شیخ محمد سماوی، انتشارات انوار الهدی، قم، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۱
2. البیهقی ابوالحسن علی، لباب الانساب، تحقیق: سید مهدی رجائی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۰۱
3 . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: موسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۵م، ج۲، ص۲۰
4. اصفهانی ابوالفرج، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق: سید احمد صقر، انتشارات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۶ق / ۱۳۷۴ش، ص۹۲
5. خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص27. ابناعثم این رجز را به عبداللّهبنحسن نسبت داده است (کتاب الفتوح، ج5، ص112)
6. برخی در ترجمة متن، دچار اشتباه شده و این مطلب را دربارة قاسمبنحسن گفتهاند؛ ولی همان طور که گفتیم، قاتل او زیر سُم اسبان لگدمال شد، نه قاسم.
7. بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَمَن خَصْمُهُم یَوْمَ القِیَامَة فِیکَ جَدُّکَ (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص108؛ سیدبنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص168).
8. عَزَّ وَاللهِ عَلَی عَمِّکَ اَنْ تَدْعُوهُ فَلا یُجِیبُکَ اَوْ یُجِیبُکَ فَلا یَنْفَعُکَ صَوْتٌ وَاللهِ کَثُرَ وَاتِرُوهُ وَقَلَّ نَاصِرُوهُ (شیخ مفید، الارشاد، ص108).
9. گویا مقصود از «فزونیِ خونخواهان و کمیِ یاران»، این است که گرچه در این صحنه، یاران قاسم اندک هستند، در خارج از این صحنه (در مدینه و کوفه) خونخواهان زیادی دارد و خواهد داشت، و خدای متعال و رسول خدا و مؤمنان، خونخواه او خواهند بود.
10. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص447ـ448؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص107ـ108.
11. اللّهمّ أحْصِهِم عَدَداً وَلا تُغادِر مِنُهُم أَحَداً ولا تَغْفِر لَهُم أبَداً صَبْراً یا بَنی عُمُومَتی، صَبْراً یا أهْلَ بَیْتی، لا رَأیْتم هَواناً بَعْدَ هذا الْیَوم أبَداً.
12. منتخب التواریخ، حاج محمدهاشم بن محمد علی خراسانی، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 266.
13. ریاض القدس المسمی بحدائق الانس، مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی، ج 2، کتابفروشی اسلامیه، تهران، سال 1374 هـ ق، ص 42.
14. منتهی الآمال، محدث قمی، انتشارات هجرت، تابستان 1374، چاپ هشتم، ج 1، ص 700.
15. ابوالحسن شعرانی، همان مأخذ.
16. حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج 1، ص 28، انتشارات صدرا، خرداد 1364.
در منابع کهن تاریخی درباره چگونگی شهادت ایشان آمده است: قاسم بن الحسن درحالی به میدان رفت، که نوجوانی نابالغ بود. وقتیکه امام حسین(ع) چشمش به فرزند برادر افتاد، او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند. قاسم اجازه نبرد خواست، ولی عمویش امام حسین(ع) به او اجازه نداد. آن نوجوان بارها دست وپای عمویش را بوسید و از او اجازه نبرد خواست، تا اینکه امام حسین(ع) به او اجازه داد، و او درحالی که اشک هایش بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و چنین رجز می خواند:
«اگر مرا نمی شناسید، من فرزند حسنم؛ آن نوه پیامبر برگزیده و امین.
این حسین است که مانند اسیر گروگان میان مردمی است که هرگز مباد از آب گوارا سیراب شوند». 5
حُمَیْد بن مسلم که یکی از راویان واقعه کربلا است، میگوید:
جوانی [از یاران حسین(ع) ] سوی ما آمد که چهره اش مانند پاره ماه بود. شمشیر به دست و پیراهن و شلوار به تن و یک جفت کفش به پا داشت، که بند یکی از کفش هایش پاره بود و فراموش نمی کنم که بند کفش پای چپش بود. عمرو بن سعد بن نُفَیْل اَزْدی به من گفت: به خدا سوگند که بر او خواهم تاخت. گفتم: سبحان اللّه، می خواهی چه کنی؟ اینهمه لشکر که به دور او حلقه زده اند، برای کشتن او کافی است.
گفت: به خدا سوگند به او حمله خواهم کرد. آنگاه به او حمله برد و سر او را با شمشیر شکافت و آن نوجوان، به رو بر زمین افتاد و گفت: ای عمو جان [به فریادم برس ]. حسین چون بازِ شکاری به سوی او رفت و مانند شیر خشمگین حمله کرد و با شمشیر به عمرو ضربه ای وارد کرد و او دست خود را سپر قرار داد که از مرفق قطع شد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سُم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد. 6
گردوغبار که فرو نشست، دیدم حسین بالای سر آن نوجوان است و او پای خود را به زمین می کوبد و حسین می گوید: از رحمت خدا دور باشند مردمی که تو را کشتند و خصم آنان دربارة تو، در روز قیامت جد توست. 7 سپس گفت: به خدا سوگند، بر عمویت بسیار گران است که او را بخوانی و جوابت ندهد، یا جوابت دهد ولی تو را سودی نبخشد. به خدا سوگند، این صدایی است که خونخواهانِ آن بسیار و یارانش کم است. 8 و9 و [آنگاه ] حسین او را برداشت و من گویا همین الان میبینم که حسین سینه بر سینة او نهاده و [بهسوی خیمه ها] میبرد و پاهای آن نوجوان بر زمین کشیده می شود. با خود گفتم که با او چه می کند؟ دیدم که او را برد و کنار پسرش علی بن الحسین و دیگر کشتگان خاندانش گذاشت. پرسیدم: این نوجوان چه کسی بود؟ گفتند: او قاسم بن حسن بن علی بن ابیطالب بود. 10
امام حسین(ع) پس از آنکه پیکر قاسم را کنار سایر کشتگان از خاندانش گذاشت، رو به آسمان کرد و فرمود: «خداوندا، آنان را نابود گردان و احدی از آنان را باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز. صبر کنید ای عمو زادگانم، صبر کنید ای خاندان من، پس از امروز، دیگر هرگز خواری نمیبینید». 11
عروسی قاسم در کربلا
قاسم بن الحسن(علیه السلام) در واقعه ی کربلا هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. طبری می گوید: قاسم ده سال داشت و در مقتل ابی مخنف آمده: قاسم در کربلا چهارده ساله بود. 12 علامه مجلسی بر این باور است که ماجرای عروسی قاسم سند معتبری ندارد. منشأ این حکایت دو کتاب است؛ یکی منتخب المراثی، اثر شیخ فخرالدین طریحی ـ نویسنده ی مجمع البحرین ـ و دیگری روضة الشهدا، نوشته ی ملاحسین کاشفی ـ صاحب انوار سهیلی ـ است. این کتاب اولین مقتلی است که به فارسی نوشته شده است. 13
در این باره روایت می کنند که وقتی امام حسین(ع) مسیر مدینه تا کربلا را طی می کرد، حسن بن حسن از عموی خویش، امام حسین(ع)، یکی از دو دختر او را خواستگاری کرد. امام حسین(ع) فرمود: هر یک را که بیشتر دوست داری اختیار کن، حسن خجالت کشید و جوابی نداد، امام حسین(ع) فرمود: من برای تو فاطمه را اختیار کردم که به مادرم دختر رسول خدا، شبیه تر است. به این ترتیب وجود فاطمه ی نو عروس در کربلا امری مسلم است. اگر فرض کنیم ازدواج قاسم درست باشد، باید گفت: امام حسین(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند که یکی را به حسن تزویج کرده و دیگری را برای قاسم عقد نموده اند، یا این که بگوییم: دختری که به عقد قاسم درآمده، نامش فاطمه نبود و نقل تاریخ در این مورد اشتباه است و اگر این داستان را صحیح ندانیم، باید بگوییم راویان نام حسن را از روی اشتباه، قاسم نقل کرده اند.
در هر صورت، بیشتر تحلیل گران واقعه عاشورا، عروسی قاسم را نادرست می دانند. محدث قمی در منتهی الآمال 14 و نفس المهموم، 15 دامادی قاسم را رد می کند و می گوید: نویسندگان، نام حسن را با قاسم اشتباه کرده اند. استاد شهید مرتضی مطهری نیز عروسی قاسم را مردود می داند و مستند می کند به این که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و حاجی نوری هم بر این باور است که ملاحسین کاشفی، اولین کسی است که این مطلب را در کتاب روضة الشهدا آورده و اصل قضیه صد در صد دروغ است. 16
پی نوشت :
1. المکّی ابی المؤید الموفق بن احمد، مقتل الخوارزمی، تحقیق: شیخ محمد سماوی، انتشارات انوار الهدی، قم، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۱
2. البیهقی ابوالحسن علی، لباب الانساب، تحقیق: سید مهدی رجائی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۰۱
3 . شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم: موسسة آل البیت لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق / ۱۹۹۵م، ج۲، ص۲۰
4. اصفهانی ابوالفرج، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق: سید احمد صقر، انتشارات الشریف الرضی، قم، ۱۴۱۶ق / ۱۳۷۴ش، ص۹۲
5. خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص27. ابناعثم این رجز را به عبداللّهبنحسن نسبت داده است (کتاب الفتوح، ج5، ص112)
6. برخی در ترجمة متن، دچار اشتباه شده و این مطلب را دربارة قاسمبنحسن گفتهاند؛ ولی همان طور که گفتیم، قاتل او زیر سُم اسبان لگدمال شد، نه قاسم.
7. بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَمَن خَصْمُهُم یَوْمَ القِیَامَة فِیکَ جَدُّکَ (شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص108؛ سیدبنطاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص168).
8. عَزَّ وَاللهِ عَلَی عَمِّکَ اَنْ تَدْعُوهُ فَلا یُجِیبُکَ اَوْ یُجِیبُکَ فَلا یَنْفَعُکَ صَوْتٌ وَاللهِ کَثُرَ وَاتِرُوهُ وَقَلَّ نَاصِرُوهُ (شیخ مفید، الارشاد، ص108).
9. گویا مقصود از «فزونیِ خونخواهان و کمیِ یاران»، این است که گرچه در این صحنه، یاران قاسم اندک هستند، در خارج از این صحنه (در مدینه و کوفه) خونخواهان زیادی دارد و خواهد داشت، و خدای متعال و رسول خدا و مؤمنان، خونخواه او خواهند بود.
10. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج5، ص447ـ448؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص107ـ108.
11. اللّهمّ أحْصِهِم عَدَداً وَلا تُغادِر مِنُهُم أَحَداً ولا تَغْفِر لَهُم أبَداً صَبْراً یا بَنی عُمُومَتی، صَبْراً یا أهْلَ بَیْتی، لا رَأیْتم هَواناً بَعْدَ هذا الْیَوم أبَداً.
12. منتخب التواریخ، حاج محمدهاشم بن محمد علی خراسانی، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 266.
13. ریاض القدس المسمی بحدائق الانس، مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی، ج 2، کتابفروشی اسلامیه، تهران، سال 1374 هـ ق، ص 42.
14. منتهی الآمال، محدث قمی، انتشارات هجرت، تابستان 1374، چاپ هشتم، ج 1، ص 700.
15. ابوالحسن شعرانی، همان مأخذ.
16. حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج 1، ص 28، انتشارات صدرا، خرداد 1364.