۱۳۹۷/۰۳/۲۱
–
۱۸۷۸ بازدید
با سلام. در قرآن سوره بقره داریم که خداوند به قوم یهود می گوید که: انبیا را به غیرحق کشتین، مگر کشتن انبیا به حق هم می شود؟
اشاره شما به بخشی از آیه 61 سوره بقره است که می فرماید: « ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّـهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ» یعنی : «… چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر میورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق میکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند».در آیه مورد بحث، وصف «بغیر الحق» در مورد قتل انبیا ذکر شده است. این نکته باعث شبهه و پرسش در ذهن مخاطبان زیادی شده است در حالی که مگر میتوان پیامبران را به حق کشت؟ ظالمانه و غیر حق بودن قتل انبیاء، امرى واضح و آشکار است. پس این قید برای چه آورده شده است؟! مفسران دو دلیل ذکر کردهاند:1. معنای این قید این نیست که کشتن پیامبران ممکن است گاهى به حق باشد، بلکه این یک قید توضیحی است، ناظر به اینکه کشتن انبیا به طور کل، ناروا و به غیر حق است و این کلمه «بغیر حق» صفت خود فعل کشتن است؛ مانند آیه کریمه: «وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ» (1) هر که با خداى یکتا خداى دیگر بخواند که برهانى در مورد آن ندارد. یعنی نمیتواند برهان داشته باشد.(2)
بنابراین و مطابق این بیان قید «بغیر الحق» بدین معنا است که پیامبرکُشى همیشه ناحق بوده است و بنیاسرائیل هیچ توجیهى براى کار خود نداشتند(3).
2. گاهی انسان به جهت شبهه و یا اشکالی، فردی را شایسته قتل میداند و او را میکشد. گاهی با علم به قبح عملش، مرتکب قتل میشود. طبیعی است که مورد دوم بدتر و زشت تر است. خداوند با قید مذکور در آیه اعلان میدارد که آنها هیچ عذری و جهلی در مسئله کشتن انبیاء (علیهم السلام) نداشتند و با علم و آگاهی بر این جنایت ها دست زدهاند(4).
بنابراین می توان نتیجه گرفت که مراد از کشتن انبیا بدون حق این است که اگر انبیا را نمیشناختند و نمیدانستند که مثلا فلان شخص پیغمبر خدا است و یا سهو میکردند، و یا به خطا میرفتند، شاید میتوانستیم بگوئیم که کشتن به حق بوده، ولی یهودیان، پیغمبران را با علم به اینکه پیغمبر بودند؛ کشتند، پس کشتنشان به غیر حق بود، و اگر خدای تعالی در این آیه شریفهِ سخن نامبرده یهود را در ردیف پیغمبرکشی آنان قرار داد، برای این بود که بفهماند آن سخن دست کمی از پیغمبر کشی نداشت، بلکه سخن عظیم و توهین بزرگی به ساحت مقدس خدا بود.
پاورقی :
(1) سوره مؤمون/177.
(2) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی ، محمد جواد، ج 1، ص 257، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 1، ص 279، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
(3) حضرت آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 4، ص 653.
(4) فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 3، ص 534 – 535، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
بنابراین و مطابق این بیان قید «بغیر الحق» بدین معنا است که پیامبرکُشى همیشه ناحق بوده است و بنیاسرائیل هیچ توجیهى براى کار خود نداشتند(3).
2. گاهی انسان به جهت شبهه و یا اشکالی، فردی را شایسته قتل میداند و او را میکشد. گاهی با علم به قبح عملش، مرتکب قتل میشود. طبیعی است که مورد دوم بدتر و زشت تر است. خداوند با قید مذکور در آیه اعلان میدارد که آنها هیچ عذری و جهلی در مسئله کشتن انبیاء (علیهم السلام) نداشتند و با علم و آگاهی بر این جنایت ها دست زدهاند(4).
بنابراین می توان نتیجه گرفت که مراد از کشتن انبیا بدون حق این است که اگر انبیا را نمیشناختند و نمیدانستند که مثلا فلان شخص پیغمبر خدا است و یا سهو میکردند، و یا به خطا میرفتند، شاید میتوانستیم بگوئیم که کشتن به حق بوده، ولی یهودیان، پیغمبران را با علم به اینکه پیغمبر بودند؛ کشتند، پس کشتنشان به غیر حق بود، و اگر خدای تعالی در این آیه شریفهِ سخن نامبرده یهود را در ردیف پیغمبرکشی آنان قرار داد، برای این بود که بفهماند آن سخن دست کمی از پیغمبر کشی نداشت، بلکه سخن عظیم و توهین بزرگی به ساحت مقدس خدا بود.
پاورقی :
(1) سوره مؤمون/177.
(2) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی ، محمد جواد، ج 1، ص 257، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 1، ص 279، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
(3) حضرت آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 4، ص 653.
(4) فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 3، ص 534 – 535، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.