۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۱۵۷ بازدید
تعارض آموزه هاى دینى با یافته هاى علمى در پوشیدن لباس سیاه و سیاه پوش کردن تکایا و محافل چه توجیهى دارد؟ یافته هاى علمى حکایت از تأثیر مثبت لباس هاى روشن، در نشاط و شادى و ارتقاى فعالیت هاى انسانى و تأثیر منفى لباس سیاه در این امور دارد که با سنت رایج دینى در محافل مذهبى در تعارض است! به این تعارض چگونه پاسخ مى دهید؟
تکیه عمده و اساسى این سؤال و ابهام ذهنى، تعارض یافته هاى علمى با
آموزه هاى دینى در پوشیدن لباس سیاه و سیاه پوش کردن است. در مقام جواب و زدودن ابهام، اولین گام آن است که آیا چنین تعارضى واقعیت دارد و آیا یافته هاى علمى، پوشیدن لباس سیاه را به صورت کلى و در تمام حالات و موقعیت یک پوشش نامناسب مى شمارد؟
واقعیت آن است که چنین تعارضى، بین یافته هاى علمى و روان شناسى با آموزه هاى دینى به چشم نمى خورد ممکن است بعضى بگویند: این دو مرزهاى مطلقى است که در پشت آنها دیگر زندگى وجود ندارد و حیات متوقف مى شود و رنگ سیاه به معناى انهدام، نیستى و پوچى است و نفى دیگر رنگ ها مى باشد![ ماکس لوچه، ترجمه منیره روانى پور، 1368.] در حالى که این نظریه، تنها گوشه اى از یافته هاى روان شناسى است.
یاد آورى این نکته لازم است که پذیرش «تأثیر رنگ ها» به این معنا نیست که رنگ ها در انسان تأثیرى شدید دارند و سریع بر جهت گیرى ذهنى و رفتارى افراد مؤثر واقع مى شوند؛ مثلاً اگر رنگ آبى تأثیر تسکینى و آرامش بخشى دارد، نمى توان از آن به عنوان یک داروى مسکن براى تسکین سریع استفاده کرد و یا از رنگ قرمز در ایجاد تحریک سریع بهره جست؛ بلکه تأثیر پذیرفته شده رنگ ها، یک تأثیر جزئى است که در مدت زمان طولانى فرصت بروز پیدا مى کند.
گوشه اى دیگر یافته هاى روان شناسى، نشانگر این حقیقت است که آن گاه رنگ سیاه، مفهوم نیستى و پوچى و پایان یافتن را تداعى مى کند که به عنوان انتخاب اول و یا یکى از سه انتخاب اول باشد؛ یعنى، در تمام حالات، اولین رنگ انتخاب شده و یا یکى از سه رنگ انتخابى اول براى زندگى (اعم از لباس …) باشد و اگر رنگ سیاه در رتبه هشتم قرار بگیرد؛ یعنى، آخرین رنگ انتخابى در زندگى، رنگ سیاه باشد و در موقعیت هاى نادر و استثنایى استفاده شود، یک تمایل طبیعى بهنجار را نمایش مى دهد و نشان دهنده مهار اعمال و تصمیم
فرد بر کنترل اوضاع[ همان.] و نشان دهنده مهار اعمال و تصمیمات فرد در زمانى است که بروز اضطراب قطعى است. محرومیت از چیزى و یا از دست دادن شخصى و یا موقعیتى، انسان را در لبه یک تعارض غیر قابل انکار قرار مى دهد و در این حالت، وى براى به دست آوردن موقعیت قبلى و کنترل اوضاع، دست به اقدامات کنترلى مى زند.
پوشیدن لباس سیاه، حکایت از تدبیر انسان در چنین موقعیتى دارد؛ یعنى، از اقدامات مناسب، طبیعى و بهنجارى است که موجب مى شود انسان بتواند بر اوضاع کنترل داشته باشد؛ زیرا نوعى سکون، سکوت و کاهش تحریک را در پى دارد.[ اکبر زاده، 1374.]
بنابر این از دیدگاه علمى، پوشیدن لباس سیاه و استفاده از رنگ سیاه ـ حتى در غیر پوشش ـ همیشه نامناسب نمى نماید و به معناى رسیدن به پایان زندگى و خط پایان عمر و تسلیم شدن نیست و تأثیر منفى و تخریب روانى در پى ندارد. از این رو پوشیدن لباس سیاه در عزا دارى ها و براى شخص مصیبت زده اى که احساس غمگینى مى کند، یک نوع تسکین است و او را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت سکوت و سکون دعوت مى کند و افزون بر این موجب هم سو ساختن احساسات درونى با فضاى بیرون و باعث آرامش مى گردد.[ رمضان زاده، 1371.]
شخص غم زده در آغاز قطع دل بستگى، اگر در فضاى شادى آفرین قرار بگیرد؛ بین حالت درونى خود و وضعیت خارجى، تعارضى مشاهده مى کند و این هرگز به نفع او نیست. از این رو باید به سمت هم سویى و هماهنگ ساختن درون و برون برآید و انتخاب رنگ سیاه در این موقعیت هاى نادر و استثنایى زندگى
(در رتبه هشتم)، چنین تأثیرى دارد. این رنگ، اگر در رتبه هشتم و انتخاب پایانى قرار بگیرد، بر خلاف رنگ سفید، سکوت و سکون و عدم ایجاد هرگونه تحریک روانى و جسمانى و کاهش سایر فعالیت ها و کندى و منفى را در پى دارد[ اکبر زاده، 1374.]. اینها براى انسان مبتلا به رنج فراق و فرو رفته در ورطه قطع دلبستگى مفید است و به او آرامش و سکون مى بخشد.
پس از دیدگاه علمى، رنگ سیاه تأثیرى منفى و نامناسب بر روان و روح آدمى ندارد و در مصایب، کاهش دهنده آلام مى باشد و این گونه نیست که علم آن را کاملا طرد مى کند؛ ولى سنت هاى دینى به آن اهمیت داده و دینداران را به استفاده از آن توصیه کند!
از جهت دیگر، درباره تعارض موهوم آموزه هاى دینى، باید بررسى کرد که آیا اسلام براى همیشه و در تمام حالات رنگ سیاه را توصیه مى کند و به تعبیر روان شناختى، براى اولین انتخاب ها یا سه انتخاب اول؟! چرا رنگ سیاه را برمى گزیند و مسلمانان را نیز به این انتخاب دعوت مى نماید؟
باید گفت که نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، یک نگاه منفى است و هرگز آن را در حالات عادى و زمینه هاى روزمره زندگى، به عنوان یک رنگ برنمى گزیند و آن را رنگ شیطان و فرعون و نماد طغیان گرى، ظلم و ظلمت معرفى مى کند و مى فرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است».[ بحارالانوار، ج 83، ص 248.]
رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفید است که امام باقر(علیهالسلام) مى فرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست».[ همان، ج 78، ص 330؛ رى شهرى، میزان الحکمه، ج 8، ص 472.] بعد از رنگ سفید، رنگ هاى زرد و سبز از طرف اولیاى دین توصیه شده و رنگ هاى برگزیده اسلام است. از
نظر اسلام، رنگ زندگى، حیات، حرکت و تلاش رنگ سفید است و آرامش بعد از تلاش و کوشش در رنگ سیاه (شب) مى باشد. رنگ سیاه (همان رنگ شب)، موجب آرامش مى شود و انسان را از خستگى و رنج روز ـ که در پى تلاش و کوشش به آن دچار گشته است ـ پناه مى دهد و آرام مى سازد.[ نذیر الحمدان، 2002.]
خداوند نیز در قرآن، سیاهى شب را مایه آرامش و روشنایى روز را زمینه تلاش ذکر کرده است.[ قصص 28، آیه 73؛ اسراء (17)، آیه 17؛ فرقان (25)، آیه 47؛ یونس (10)، آیه 67.]
رنگ سیاه در مکتب اهل بیت علیهم السلام، فقط و فقط در مصایب و سوگوارى ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یعنى، یک انتخاب نادر و استثنایى بوده است و نه انتخابى همیشگى. بنابر نقل ابن ابى الحدید، امام حسن(علیهالسلام) در سوگ امیرالمؤمنان على(علیهالسلام) جامه سیاه برتن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.[ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص22.] درنگاه ابتدایى رنگ سیاه، یک رنگ مکروه و ناپسند تلقى مى شود. در نماز، پوشیدن لباس سیاه مکروه است.[ طریقه دار، 1380.]
رنگ سیاه در رتبه هشتم و آخرین انتخاب قرار مى گیرد؛ آن هم از این جهت که به واسطه تأثیر روانى آن، موجب سکوت و سکون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصیبت و حزن به یک آرامش روانى مى رساند و یاحداقل در این زمینه بسیار تأثیر دارد.
آموزه هاى دینى در پوشیدن لباس سیاه و سیاه پوش کردن است. در مقام جواب و زدودن ابهام، اولین گام آن است که آیا چنین تعارضى واقعیت دارد و آیا یافته هاى علمى، پوشیدن لباس سیاه را به صورت کلى و در تمام حالات و موقعیت یک پوشش نامناسب مى شمارد؟
واقعیت آن است که چنین تعارضى، بین یافته هاى علمى و روان شناسى با آموزه هاى دینى به چشم نمى خورد ممکن است بعضى بگویند: این دو مرزهاى مطلقى است که در پشت آنها دیگر زندگى وجود ندارد و حیات متوقف مى شود و رنگ سیاه به معناى انهدام، نیستى و پوچى است و نفى دیگر رنگ ها مى باشد![ ماکس لوچه، ترجمه منیره روانى پور، 1368.] در حالى که این نظریه، تنها گوشه اى از یافته هاى روان شناسى است.
یاد آورى این نکته لازم است که پذیرش «تأثیر رنگ ها» به این معنا نیست که رنگ ها در انسان تأثیرى شدید دارند و سریع بر جهت گیرى ذهنى و رفتارى افراد مؤثر واقع مى شوند؛ مثلاً اگر رنگ آبى تأثیر تسکینى و آرامش بخشى دارد، نمى توان از آن به عنوان یک داروى مسکن براى تسکین سریع استفاده کرد و یا از رنگ قرمز در ایجاد تحریک سریع بهره جست؛ بلکه تأثیر پذیرفته شده رنگ ها، یک تأثیر جزئى است که در مدت زمان طولانى فرصت بروز پیدا مى کند.
گوشه اى دیگر یافته هاى روان شناسى، نشانگر این حقیقت است که آن گاه رنگ سیاه، مفهوم نیستى و پوچى و پایان یافتن را تداعى مى کند که به عنوان انتخاب اول و یا یکى از سه انتخاب اول باشد؛ یعنى، در تمام حالات، اولین رنگ انتخاب شده و یا یکى از سه رنگ انتخابى اول براى زندگى (اعم از لباس …) باشد و اگر رنگ سیاه در رتبه هشتم قرار بگیرد؛ یعنى، آخرین رنگ انتخابى در زندگى، رنگ سیاه باشد و در موقعیت هاى نادر و استثنایى استفاده شود، یک تمایل طبیعى بهنجار را نمایش مى دهد و نشان دهنده مهار اعمال و تصمیم
فرد بر کنترل اوضاع[ همان.] و نشان دهنده مهار اعمال و تصمیمات فرد در زمانى است که بروز اضطراب قطعى است. محرومیت از چیزى و یا از دست دادن شخصى و یا موقعیتى، انسان را در لبه یک تعارض غیر قابل انکار قرار مى دهد و در این حالت، وى براى به دست آوردن موقعیت قبلى و کنترل اوضاع، دست به اقدامات کنترلى مى زند.
پوشیدن لباس سیاه، حکایت از تدبیر انسان در چنین موقعیتى دارد؛ یعنى، از اقدامات مناسب، طبیعى و بهنجارى است که موجب مى شود انسان بتواند بر اوضاع کنترل داشته باشد؛ زیرا نوعى سکون، سکوت و کاهش تحریک را در پى دارد.[ اکبر زاده، 1374.]
بنابر این از دیدگاه علمى، پوشیدن لباس سیاه و استفاده از رنگ سیاه ـ حتى در غیر پوشش ـ همیشه نامناسب نمى نماید و به معناى رسیدن به پایان زندگى و خط پایان عمر و تسلیم شدن نیست و تأثیر منفى و تخریب روانى در پى ندارد. از این رو پوشیدن لباس سیاه در عزا دارى ها و براى شخص مصیبت زده اى که احساس غمگینى مى کند، یک نوع تسکین است و او را در اضطراب ناشى از فقدان شخص محبوب، به سمت سکوت و سکون دعوت مى کند و افزون بر این موجب هم سو ساختن احساسات درونى با فضاى بیرون و باعث آرامش مى گردد.[ رمضان زاده، 1371.]
شخص غم زده در آغاز قطع دل بستگى، اگر در فضاى شادى آفرین قرار بگیرد؛ بین حالت درونى خود و وضعیت خارجى، تعارضى مشاهده مى کند و این هرگز به نفع او نیست. از این رو باید به سمت هم سویى و هماهنگ ساختن درون و برون برآید و انتخاب رنگ سیاه در این موقعیت هاى نادر و استثنایى زندگى
(در رتبه هشتم)، چنین تأثیرى دارد. این رنگ، اگر در رتبه هشتم و انتخاب پایانى قرار بگیرد، بر خلاف رنگ سفید، سکوت و سکون و عدم ایجاد هرگونه تحریک روانى و جسمانى و کاهش سایر فعالیت ها و کندى و منفى را در پى دارد[ اکبر زاده، 1374.]. اینها براى انسان مبتلا به رنج فراق و فرو رفته در ورطه قطع دلبستگى مفید است و به او آرامش و سکون مى بخشد.
پس از دیدگاه علمى، رنگ سیاه تأثیرى منفى و نامناسب بر روان و روح آدمى ندارد و در مصایب، کاهش دهنده آلام مى باشد و این گونه نیست که علم آن را کاملا طرد مى کند؛ ولى سنت هاى دینى به آن اهمیت داده و دینداران را به استفاده از آن توصیه کند!
از جهت دیگر، درباره تعارض موهوم آموزه هاى دینى، باید بررسى کرد که آیا اسلام براى همیشه و در تمام حالات رنگ سیاه را توصیه مى کند و به تعبیر روان شناختى، براى اولین انتخاب ها یا سه انتخاب اول؟! چرا رنگ سیاه را برمى گزیند و مسلمانان را نیز به این انتخاب دعوت مى نماید؟
باید گفت که نگاه آغازین اسلام به رنگ سیاه، یک نگاه منفى است و هرگز آن را در حالات عادى و زمینه هاى روزمره زندگى، به عنوان یک رنگ برنمى گزیند و آن را رنگ شیطان و فرعون و نماد طغیان گرى، ظلم و ظلمت معرفى مى کند و مى فرماید: «لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است».[ بحارالانوار، ج 83، ص 248.]
رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفید است که امام باقر(علیهالسلام) مى فرماید: «هیچ لباسى بهتر از لباس سفید نیست».[ همان، ج 78، ص 330؛ رى شهرى، میزان الحکمه، ج 8، ص 472.] بعد از رنگ سفید، رنگ هاى زرد و سبز از طرف اولیاى دین توصیه شده و رنگ هاى برگزیده اسلام است. از
نظر اسلام، رنگ زندگى، حیات، حرکت و تلاش رنگ سفید است و آرامش بعد از تلاش و کوشش در رنگ سیاه (شب) مى باشد. رنگ سیاه (همان رنگ شب)، موجب آرامش مى شود و انسان را از خستگى و رنج روز ـ که در پى تلاش و کوشش به آن دچار گشته است ـ پناه مى دهد و آرام مى سازد.[ نذیر الحمدان، 2002.]
خداوند نیز در قرآن، سیاهى شب را مایه آرامش و روشنایى روز را زمینه تلاش ذکر کرده است.[ قصص 28، آیه 73؛ اسراء (17)، آیه 17؛ فرقان (25)، آیه 47؛ یونس (10)، آیه 67.]
رنگ سیاه در مکتب اهل بیت علیهم السلام، فقط و فقط در مصایب و سوگوارى ها مورد استفاده قرار گرفته است؛ یعنى، یک انتخاب نادر و استثنایى بوده است و نه انتخابى همیشگى. بنابر نقل ابن ابى الحدید، امام حسن(علیهالسلام) در سوگ امیرالمؤمنان على(علیهالسلام) جامه سیاه برتن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.[ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص22.] درنگاه ابتدایى رنگ سیاه، یک رنگ مکروه و ناپسند تلقى مى شود. در نماز، پوشیدن لباس سیاه مکروه است.[ طریقه دار، 1380.]
رنگ سیاه در رتبه هشتم و آخرین انتخاب قرار مى گیرد؛ آن هم از این جهت که به واسطه تأثیر روانى آن، موجب سکوت و سکون و آرامش گشته، شخص مضطرب را از مصیبت و حزن به یک آرامش روانى مى رساند و یاحداقل در این زمینه بسیار تأثیر دارد.