مشکلى که در عموم فرقه هاى صوفیه به خصوص در دوران حاضر پیش آمده دورى رؤساى آنها از شیوه ى علما و اتکا بر تأویلات و اصرار بر جدایى از شیوه عالمان فقه مى باشد وگرنه بسیارى از عارفان و صوفیان برجسته در گذشته از عالمان نامدار در علوم مختلف اسلامى بوده اند و خود آنان از شیوه هاى علمى در فقه و سایر رشته هاى معارف اسلامى بهره مى بردند ولى صوفیه در زمان ما بیشتر بر تأویل دین و متون دینى و دورى از شریعت استوار گذشته است. البته این منحصر به دوران ما نیست و شخصیت هاى برجسته اى همچون صدرالمتألهین شیرازى که نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته در رد بعضى از صوفیه و عقاید باطل آنان کتاب نوشته است.
بررسى فرقه ذهبیه نیاز به مجال واسعى دارد. ما بخشى از کتاب «مبانى عرفان و احوال عارفان، دکتر على اصغر حلبى از انتشارات اساطیر، صص 887 تا 888 را به عینه نقل مى کنیم: «ذهبیه» نام فارسى کبراویه است از پیروان نجم الدین کبرى (نجم الدین کبرى از همین کتاب حاضر) و این نام، تقریبا عنوان عمومى همه ى فرقه ها و سلسله هایى است که نزد صوفیه به معروفیه منسوب شده اند و مخصوصا عنوان سلسله یى از صوفیان ایران که در اصل از کبرویه بوده اند و آن ها را «ذهبیه اغتشاشیه» نیز مى خوانند.
استعمال ذهبیه به صورت مطلق در باب این سلسله ى خاص ظاهرا جدید است و سابقه ى زیاد ندارد. ذهبیه ى اغتشاشیه منسوب به میرشهاب الدین عبدالله بُرزِش آبادى مشهدى است که مرید خواجه اسحاق خُتلانى بود و از بیعت با خلیفه ى او سید محمد نوربخش (سید محمد نوربخش از همین کتاب حاضر) امتناع کرد و لذا سلسله ى جداگانه اى را تشکیل داد. گویند چون وى از بیعت با سید نوربخش خوددارى کرد خواجه اسحاق گفت «ذهب عبدالله» [عبدالله از بر ما رفت و دست بیعت نداد] و بدین جهت یاران او را بدین نام مى خواندند. اما این وجه تسمیه با موازین اشتقاق درست نمى آید و ظاهرا از همان اول بروز اختلاف، پیروان شهاب الدین عبدالله خود را «ذهبیه خالص» خوانده اند و خود را از سایر شعبه هاى ذهبیه جدا و ممتاز شمرده اند وشاید علت بدنامى این فرقه، تبلیغات نوربخشیه بوده باشد که از لحاظ تشکیلات و تبلیغات – به ویژه در اوایل کار – نیرومندتر بوده اند. ذهبیه مذهب شیعه دارند و در فارس، خراسان و آذربایجان و بلاد دیگر، فقراى این سلسله وجود دارند. از اقطاب و بزرگان این سلسله، به موجب روایات خود آنها یکى شیخ محمد مؤمن است که در گنبد سبز مشهد مدفون است، دیگرى شیخ محمد کارندهى که هم در مشهد مدفون است و مقبره او به نام «پیر پالاندوز» مرسوم گردیده است. در فارس، که این سلسله شهرت و اهمیت بیشترى یافته اند، مروج طریقه ى آنها شیخ نجیب الدین رضا تبریزى شد و از مشاهیر جانشینان وى سید قطب الدین شیرازى و آقا میرزا باب بوده اند.
در سال هاى اخیر میان رؤساى این سلسله بر سر قطبیت اختلاف پدید آمده است، و پرویزخان سلماسى میرزا احمد نایب الایاله، حاجى حب حیدر و دیگران در این باب داعیه داشته اند. از ادبیات این سلسله، مى توان نورالهدایه ى نجیب الدین رضاى تبریزى، سبع المثانى، کوثرنامه، آیات الولایه، شرح مصباح الشریعه و مجموعه ى موسوم به تذکرة الاولیاء را نام برد (نایب الصدر، طرائق الحقایق، ج 2، ص 381، دکتر محجوب).
بررسى فرقه ذهبیه نیاز به مجال واسعى دارد. ما بخشى از کتاب «مبانى عرفان و احوال عارفان، دکتر على اصغر حلبى از انتشارات اساطیر، صص 887 تا 888 را به عینه نقل مى کنیم: «ذهبیه» نام فارسى کبراویه است از پیروان نجم الدین کبرى (نجم الدین کبرى از همین کتاب حاضر) و این نام، تقریبا عنوان عمومى همه ى فرقه ها و سلسله هایى است که نزد صوفیه به معروفیه منسوب شده اند و مخصوصا عنوان سلسله یى از صوفیان ایران که در اصل از کبرویه بوده اند و آن ها را «ذهبیه اغتشاشیه» نیز مى خوانند.
استعمال ذهبیه به صورت مطلق در باب این سلسله ى خاص ظاهرا جدید است و سابقه ى زیاد ندارد. ذهبیه ى اغتشاشیه منسوب به میرشهاب الدین عبدالله بُرزِش آبادى مشهدى است که مرید خواجه اسحاق خُتلانى بود و از بیعت با خلیفه ى او سید محمد نوربخش (سید محمد نوربخش از همین کتاب حاضر) امتناع کرد و لذا سلسله ى جداگانه اى را تشکیل داد. گویند چون وى از بیعت با سید نوربخش خوددارى کرد خواجه اسحاق گفت «ذهب عبدالله» [عبدالله از بر ما رفت و دست بیعت نداد] و بدین جهت یاران او را بدین نام مى خواندند. اما این وجه تسمیه با موازین اشتقاق درست نمى آید و ظاهرا از همان اول بروز اختلاف، پیروان شهاب الدین عبدالله خود را «ذهبیه خالص» خوانده اند و خود را از سایر شعبه هاى ذهبیه جدا و ممتاز شمرده اند وشاید علت بدنامى این فرقه، تبلیغات نوربخشیه بوده باشد که از لحاظ تشکیلات و تبلیغات – به ویژه در اوایل کار – نیرومندتر بوده اند. ذهبیه مذهب شیعه دارند و در فارس، خراسان و آذربایجان و بلاد دیگر، فقراى این سلسله وجود دارند. از اقطاب و بزرگان این سلسله، به موجب روایات خود آنها یکى شیخ محمد مؤمن است که در گنبد سبز مشهد مدفون است، دیگرى شیخ محمد کارندهى که هم در مشهد مدفون است و مقبره او به نام «پیر پالاندوز» مرسوم گردیده است. در فارس، که این سلسله شهرت و اهمیت بیشترى یافته اند، مروج طریقه ى آنها شیخ نجیب الدین رضا تبریزى شد و از مشاهیر جانشینان وى سید قطب الدین شیرازى و آقا میرزا باب بوده اند.
در سال هاى اخیر میان رؤساى این سلسله بر سر قطبیت اختلاف پدید آمده است، و پرویزخان سلماسى میرزا احمد نایب الایاله، حاجى حب حیدر و دیگران در این باب داعیه داشته اند. از ادبیات این سلسله، مى توان نورالهدایه ى نجیب الدین رضاى تبریزى، سبع المثانى، کوثرنامه، آیات الولایه، شرح مصباح الشریعه و مجموعه ى موسوم به تذکرة الاولیاء را نام برد (نایب الصدر، طرائق الحقایق، ج 2، ص 381، دکتر محجوب).