سوال به این شکل که حضرت عالی بیان فرموده اید مقداری مبهم و غریبه است ؛ که بنده احتمال می دهم نظر حضرت عالی این باشد که فرق نظریه فلاسفه و عرفا در مساله « وحدت ویا کثرت وجود و موجود » چیست؟ لذا عرض می شود که :
اقوال موحدین در باره وحدت ویا کثرت وجود و موجود به پنج دسته تقسیم می شود:
1- کثرت وجود و کثرت موجود: این نظر فلاسفه مشاء و اکثر موحدین است. طبق این نظر هم وجودات کثیرند هم موجودات . در این قول مراد از موجود ماهیات موجوده اند که کثرت ماهوی دارند ؛ وهر موجودی نیز وجود مختص به خود دارد چرا که در نظر مشاء و عوام مردم وجودات متباین از همدیگرند.
2- وحدت وجود و وحدت موجود:که با نفی تمام کثرات خارجی توأم است. این عقیده جهله صوفیه است ؛ که به تصریح بزرگانی چون ملاصدرا عین کفر است. در این نظریه کل عالم با تمام کثراتش یک موجود است به یک وجود ؛ و آن یک وجود ویک موجود خداست . لذا طبق این نظر عالم همان خداست و گویی اجزاء عالم اجزاء خدا هستند.
3- وحدت وجود و کثرت موجود که منسوب به ذوق تأله است : طبق این عقیده تنها یک وجود واجب تحقق دارد و موجودات اشیایى هستند که تنها نسبتى به وجود دارند و خود هیچ موجودیتى ندارند.این عقیده محقق دوانى است نه عرف آن را پذیرفته اند و نه فلاسفه.
4- وحدت وجود و موجود در عین کثرت وجود و موجود که همان قول به تشکیک وجود است که قول ملاصدرا است.ــ توضیح تشکیک وجود مجالی وسیع می طلبد که خارج از حد این نامه است و بسا نیازمند کلاس دیدن است. ـــ
5- وحدت حقیقت وجود وکثرت تشکیکی ظهور و شئون وجود:این قول ، قول عرفای شامخین است. عرفا وجود را یکی ومنحصر در خدا می دانند و غیر خدا را وجود نما و آیت حق می دانند. بر اساس این نظریه وجود از جمیع جهات بسیط و واحد است و کثرت طولى و عرضى در او راه ندارد. این حقیقت واحد خداست و غیر او وجود نیست بلکه وجود نما است به عبارت دیگر کثرت ها نمود ند نه بود. بنابراین در این نگاه وجود و موجود یکی و آن هم خداست و غیر خدا نه وجود است و نه موجود بلکه همگی شئون و تجلیات و ظهورات وجودند.
بنابر این فرق اساسی بین نظریه عرفا و فلاسفه ــ اعم از فلاسفه مشاء وحکمت متعالیه ـــ این است که عرفا تنها خدا را وجود و موجود می دانند ــ به بیانی که گفته شد ــ و غیر خدا را تنها مظاهر وجود و وجود نما می دانند ؛ ولی فلاسفه هم خدا را وجود و موجود می دانند هم غیر خدا را .
جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
رحیق مختوم ، آیةالله جوادی آملی ، ج1 ، ص 486- 494
تماشاگه راز ، شهید مطهری ،142- 145
اقوال موحدین در باره وحدت ویا کثرت وجود و موجود به پنج دسته تقسیم می شود:
1- کثرت وجود و کثرت موجود: این نظر فلاسفه مشاء و اکثر موحدین است. طبق این نظر هم وجودات کثیرند هم موجودات . در این قول مراد از موجود ماهیات موجوده اند که کثرت ماهوی دارند ؛ وهر موجودی نیز وجود مختص به خود دارد چرا که در نظر مشاء و عوام مردم وجودات متباین از همدیگرند.
2- وحدت وجود و وحدت موجود:که با نفی تمام کثرات خارجی توأم است. این عقیده جهله صوفیه است ؛ که به تصریح بزرگانی چون ملاصدرا عین کفر است. در این نظریه کل عالم با تمام کثراتش یک موجود است به یک وجود ؛ و آن یک وجود ویک موجود خداست . لذا طبق این نظر عالم همان خداست و گویی اجزاء عالم اجزاء خدا هستند.
3- وحدت وجود و کثرت موجود که منسوب به ذوق تأله است : طبق این عقیده تنها یک وجود واجب تحقق دارد و موجودات اشیایى هستند که تنها نسبتى به وجود دارند و خود هیچ موجودیتى ندارند.این عقیده محقق دوانى است نه عرف آن را پذیرفته اند و نه فلاسفه.
4- وحدت وجود و موجود در عین کثرت وجود و موجود که همان قول به تشکیک وجود است که قول ملاصدرا است.ــ توضیح تشکیک وجود مجالی وسیع می طلبد که خارج از حد این نامه است و بسا نیازمند کلاس دیدن است. ـــ
5- وحدت حقیقت وجود وکثرت تشکیکی ظهور و شئون وجود:این قول ، قول عرفای شامخین است. عرفا وجود را یکی ومنحصر در خدا می دانند و غیر خدا را وجود نما و آیت حق می دانند. بر اساس این نظریه وجود از جمیع جهات بسیط و واحد است و کثرت طولى و عرضى در او راه ندارد. این حقیقت واحد خداست و غیر او وجود نیست بلکه وجود نما است به عبارت دیگر کثرت ها نمود ند نه بود. بنابراین در این نگاه وجود و موجود یکی و آن هم خداست و غیر خدا نه وجود است و نه موجود بلکه همگی شئون و تجلیات و ظهورات وجودند.
بنابر این فرق اساسی بین نظریه عرفا و فلاسفه ــ اعم از فلاسفه مشاء وحکمت متعالیه ـــ این است که عرفا تنها خدا را وجود و موجود می دانند ــ به بیانی که گفته شد ــ و غیر خدا را تنها مظاهر وجود و وجود نما می دانند ؛ ولی فلاسفه هم خدا را وجود و موجود می دانند هم غیر خدا را .
جهت مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
رحیق مختوم ، آیةالله جوادی آملی ، ج1 ، ص 486- 494
تماشاگه راز ، شهید مطهری ،142- 145