خانه » همه » مذهبی » ماجرای قلعه ی خیبر چیست؟

دانلود کتاب های امتحان شده

ماجرای قلعه ی خیبر چیست؟

غزوه خَیْبَر از غزوات پیامبر اکرم(ص) برابر یهودیان منطقه خیبر که در ماه محرم سال ۷ هجری قمری آغاز شد و در ماه صفر با پیروزی مسلمانان پایان یافت.
شکل‌گیری این جنگ به این سبب بود که یهودیان خیبر به یهودیان اخراج‌شده از مدینه پناه دادند و برخی از قبایل عرب را برای جنگ با مسلمانان تحریک کردند. مسلمانان در این جنگ پیروز شدند و بنابر صلحنامه‌ای قرار شد جنگجویان یهودی با زن و فرزند منطقه خیبر را ترک کنند. اما به درخواست دوباره یهودیان، پیامبر به آنان اجازه داد در منطقه خیبر بمانند و زراعت کنند و نیمی از محصول را بردارند.
رشادت‌های حضرت علی (ع) در فتح برخی قلعه‌های خیبر، از نکات مهم این غزوه است.
منطقه خیبر امروزه در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه در جاده منتهی به شام (جاده تبوک) واقع و مرکز آن شهر الشُرَیف است. این منطقه مشتمل بر مجموعه روستاها و مزارع سرسبزی است که در واحه‌ای به همین نام (خیبر) در سنگستانی به ارتفاع حدود ۸۵۴ متر از سطح دریا قرار دارند. خیبر دره‌ها و وادی‌های بزرگ و آب، زراعت و جمعیت فراوان دارد و محصول عمده آن خرماست که از دیرباز به آن مشهور بوده است. ساکنان خیبر بیشتر از قبیله عنزه‎اند، که در روستای سُریر و سراسر وادی غَرَس [خاندان] بَنی‌رَشید زندگی می‌کنند.[۱] در سال چهارم، پس از آنکه پیامبر اسلام یهودیان بنی نضیر را به سبب خیانت از مدینه بیرون راند، برخی از آنان از جمله حیی بن اخطب، سلام بن ابی الحقیق و کنانة بن ربیع بن ابی الحقیق روانه خیبر شدند. آنان سال بعد به مکه رفتند و قریش را به جنگ با پیامبر برانگیختند. [۲]بدین گونه خیبر کانون خطر و توطئه بر ضد امت نوپای اسلامی شد. [۳] در شعبان سال ششم نیز چون پیامبر خبر یافت که قبیله بنی سعد بن بکر، از همسایگان عرب خیبر، برای یاری کردن یهودیان خیبر جمع شده‌اند، حضرت علی علیه السلام را با گروهی به سوی آنان فرستاد. با حمله آن حضرت، دشمن گریخت و غنایمی به دست مسلمانان افتاد. همچنین در رمضان همان سال، در سریه‎ای به فرماندهی عبدالله بن عتیک، سلام بن ابی الحقیق به جرم برانگیختن احزاب بر ضد پیامبر و مسلمانان به قتل رسید. در همین زمان، عبدالله بن رواحه در مأموریتی به خیبر، به دستور پیامبر به تحقیق درباره وضع یهودیان پرداخت. [۴]پس از آن، یهودیان خیبر اُسَیر بن زارِم/ یُسَیر بن رِزام را به امارت برگزیدند و او در تحریک قبایل عرب همچون غَطَفان، برای جنگ با پیامبر کوشید و با یاری آنان قصد داشت به مدینه حمله کند. از این رو پیامبر در شوال سال ۶ق، بار دیگر عبدالله بن رواحه را با گروهی به خیبر فرستاد که در نتیجه آن اُسَیر و جمعی از یهودیانِ همراه او کشته شدند.[۵] علاوه بر این‌ها، پس از اخراج یهودیان بنی قریظه از مدینه و برقراری آرامش و انعقاد معاهده بین سایر یهودیان مدینه با پیامبر، یهودیان خیبر، که سران بنی نضیر در میان آن‌ها زندگی می‌کردند به دنبال انتقام جویی از پیامبر بودند و اموال خود را برای برانگیختن اعراب همسایه از جمله قبیله نیرومند غطفان هزینه می‌کردند تا آن‌ها را بر ضد مسلمانان با خود متحد سازند. این سبب کافی بود تا پیامبر به فاصله کمی از صلح حدیبیه به خیبر حمله کند. [۶] زمان غزوه خیبر
پیامبر اکرم(ص) در اوایل محرم سال هفتم روانه خیبر شد و در ماه صفر آنجا را فتح کرد و در ۱ ربیع‌الثانی سال هفتم به مدینه بازگشت.[۷] جانشین پیامبر در مدینه
پیامبر، سباع بن عرفطه غفاری یا ابوذر غفاری را[۸] در مدینه جانشین خود کرد و پرچم جنگ را که به رنگ سفید بود به دست علی علیه السلام سپرد. [۹] و آن حضرت را فرمانده سپاه پیشاهنگ خود قرار داد. [۱۰] تعداد سپاه مسلمانان
شمار مسلمانان در غزوه خیبر را ۱۴۰۰ تن[۱۱] یا به عدد حاضران در غزوه حدیبیه، ۱۵۰۰[۱۲] یا ۱۵۴۰ نفر [۱۳] نوشته‌اند. در غزوه خیبر بیست تن از زنان مسلمان با لشکر پیامبر همراه بودند که از آن جمله‌ ام سلمه همسر پیامبر بود. برخی زنان بنی غفار با اجازه پیامبر برای مداوای زخمیان و یاری مسلمانان در این غزوه شرکت کردند. [۱۴] ده تن از یهودیان مدینه و شماری از بردگان نیز همراه پیامبر بودند. [۱۵] تعداد اهالی خیبر
اهالی خیبر که شمار جنگجویان آن‌ها را با ارقام مبالغه آمیز ده هزار [۱۶] یا بیست هزار تن [۱۷] نوشته‌اند، گمان نمی‌کردند پیامبر به جنگ ایشان برود و به اتکای دژهای بلند و استوار خود که بر قله کوه‌ها قرار داشت و نیز برخورداری از اسلحه و جمعیت فراوان و آب دائمی، می‌پنداشتند چند سال می‌توانند مقاومت کنند. برخی یهودیان مدینه مسلمانان را بیم می‌دادند که توان رویارویی با خیبریان و قلعه‌های استوار آنجا را ندارند. آنان حتی کسی را نزد کنانة بن ابی حقیق به خیبر فرستاده بودند تا به وی بگوید مسلمانان عده و سلاح کمی دارند. کفار قریش نیز امیدوار بودند در صورت بروز جنگ، خیبری‌ها بر پیامبر پیروز شوند و در این باره شرط بندی کردند. [۱۸] مسیر پیامبر از مدینه تا خیبر
پیامبر با دو راهنما از قبیله اشجع راه خیبر را پیش گرفت. در بعضی منازل همچون عصر، به برکت توقف پیامبر مسجدی ساختند. آن حضرت به یکی از راهنمایان دستور داد از راهی سپاه مسلمانان را پیش ببرد تا نهایتاً میان خیبر و شام قرار گیرند و خیبریان نتوانند از هم پیمانان عطفانی خود یاری بگیرند. از چند طریقی که به خیبر منتهی می‌شد، پیامبر راه مشهور به مرحب را پیش گرفت. [۱۹] عباد بن بشر، پیشاهنگ سپاه پیامبر، یکی از جاسوسان یهود را که از قبیله اشجع بود، دستگیر کرد و از او درباره خیبر پرسید. او ابتدا برای آنکه مسلمانان را بترساند گفت قبیله غطفان به قلاع خیبر پیوسته و برای جنگ با پیامبر، با یهود متحد شده‌اند. اما پس از تهدید عباد، اعتراف کرد که یهودیان از حمله مسلمانان سخت به هراس افتاده‌اند.[۲۰] عدم همکاری قبیله غطفان با یهودیان خیبر
گفته شده است قبیله غطفان پس از آنکه از رسیدن پیامبر به خیبر خبر یافتند، برای یاری به یهودیان یک منزل راه پیمودند، اما بعد بر خانواده‌ها و اموال خود بیمناک شدند و قبل از ورود به قلعه‌های خیبر، بازگشتند. [۲۱]اما به روایتی دیگر پیش از جنگ خیبر، کنانه نزد غطفانی‌ها رفت و با وعده واگذاری خرمای یک سال خیبر –به قولی نیمی از آن- آن‌ها را به جنگ با پیامبر برانگیخت و با آنان هم پیمان شد. به دنبال آن، غطفانی‌ها عیینة بن حصن را به ریاست برگزیدند و سه روز پیش از آمدن پیامبر به خیبر رفتند و وارد نطاة شدند. پیامبر اکرم سعد بن عباده را پیش عیینه فرستاد و پیغام داد که خداوند فتح خیبر را به او وعده کرده است و اگر غطفان برگردند، محصول یک سال خیبر – و به قولی نیمی از آن- را به او خواهد داد. عیینه نپذیرفت، اما یک شب قبل از حمله پیامبر به خیبر، غطفانی‌ها فریادی غیبی شنیدند که به آنان هشدار می‌داد به خویشاوندان و اموالشان در حیفاء –از توابع مدینه- حمله شده است. از این رو با شتاب خیبر را ترک کردند. [۲۲] استراتژی جنگی یهودیان خیبر
وقتی یهودیان خیبر فهمیدند پیامبر به سویشان خواهد رفت، حارث ابوزینب یهودی به آنان پیشنهاد کرد بیرون از قلعه‌ها اردو بزنند و آماده مبارزه شوند، اما آنان با تکیه به استحکام قلعه، ماندن درون آن‌ها را ترجیح دادند. [۲۳] ورود سپاه اسلام به خیبر
خداوند زمان حرکت سپاه پیامبر را بر اهالی خیبر پوشاند، تا آنکه آن حضرت پس از گذر از میان قلعه‌های شق و نطاة، شبانگاه نزدیک خیبر رسید. او نخست دعایی کرد و از مسلمانان خواست آن را بخوانند. پیامبر به حرکت خود ادامه داد تا به منزله رسید او در منزله جایی را مسجد قرار داد و نماز گزارد و آنجا پس از آن مسجد خیبر گردید. چون صبح شد، یهودیان خیبر از ورود پیامبر به این ناحیه غافلگیر شدند و به درون قلعه‌های خود گریختند.[۲۴] پیامبر یارانش را از قتل زنان و کودکان نهی کرد. [۲۵] و آن روز را تا شب با اهل قلعه نطاة جنگید. سپس لشکرگاه خود را از محلی که در تیررس دشمن و زمینش مرطوب بود، منتقل کرد و فرمود به جایی به نام رجیع بروند. همچنین، فرمود تا پاره‌ای از نخل‌های خیبر را (احتمالاً به ضرورت نظامی) قطع کنند.[۲۶] گزارش جنگ
در نخستین روز نبرد، پنجاه تن از مسلمانان زخمی شدند. پیامبر هفت شبانه روز در رجیع اردو زد و هر روز همراه مسلمانان، که هر گروه پرچمی داشتند، با یهودیان به جنگ می‌گذراند. در شب ششم، مردی یهودی از اهالی نطاة، به نام سماک، به حضور پیامبر رسید و امان خواست تا مسلمانان را به آن قلعه راهنمایی کند. او خبر داد نطاة که در آن انبار آذوقه و انواع جنگ افزار یهودیان قرار دارد، دچار آشفتگی شده است و اهالی آن از ترس، در حال ترک این قلعه‌اند. فردای آن روز مسلمانان نطاة را فتح کردند و آن یهودی بعداً مسلمان شد. [۲۷] فتح قلعه ناعم
گفته شده است نخستین قلعه خیبر که پیامبر فتح نمود، ناعم بود. این قلعه خود متشکل از چند دژ بود و پیامبر برای حمله به آن‌ها، یاران خود را صف کرد. یهودیان مسلمانان را تیرباران کردند و یاران پیامبر خود را سپر آن حضرت قرار دادند. آن روز پیامبر پرچم سفید خود را به دو تن از مهاجران (در روایت ابن اسحاق: ابوبکر و عمر) و سپس مردی از انصار داد، اما آنان یکی پس از دیگری، بی‌آنکه کاری از پیش برند، بازگشتند. پیامبر فرمود: «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خداوند به دست او فتح را نصیب مسلمانان خواهد کرد و او گریزنده نیست.» صبح روز بعد، پیامبر حضرت علی (ع) را که دچار چشم درد بود، با اعجاز شفا داد و پرچم را به وی سپرد.[۲۸] کشته شدن حارث برادر مرحب
چون حارث، برادر مرحب (رئیس قلعه)، با گروهی به جنگ آمد، مسمانان پراکنده شدند، اما حضرت علی (ع) ایستادگی کرد و حارث را کشت و یاران حارث به دژ گریختند و در را بستند.[۲۹] پس از آن، مرحب رجزگویان بیرون آمد.
کشته شدن مرحب
کندن دروازه خیبر توسط حضرت علی(ع) در کتاب حبیب السیر که توسط غیاث‌الدین خواندمیر در هرات در قرن دهم هجری و شانزدهم میلادی تهیه شده است.
طبق پاره‌ای روایات، محمد بن مسلمه با اجازه پیامبر مرحب را در مبارزه تن به تن با شمشیر کشت[۳۰] یا او را به شدت زخمی کرد و حضرت علی (ع) کار او را تمام کرد. [۳۱]، اما روایات متعددی حکایت از آن دارند که حضرت علی (ع) مرحب را در مبارزه تن به تن از پای درآورد و این ضربه چنان کارساز بود که پس از آن قلعه فتح شد.[۳۲] برخی از مورخان برجسته اهل سنت، مطلب اخیر را صحیح دانسته‌اند. [۳۳] فتح قلعه قموص
طبق روایتی دیگر، بزرگ‌ترین، شدیدترین و استوارترین قلعه خیبر، قموص بود و پیامبر پرچم فتح آن را به حضرت علی (ع) داد و علی (ع) با قتل مرحب که این قلعه به نام او نیز خوانده می‌شد، این قلعه را فتح کرد. [۳۴] به روایت ابورافع، کنار در قلعه مردی ضربه‌ای به حضرت علی (ع) زد. سپر از دست ایشان افتاد و ناگزیر دری را که نزدیک قلعه بود، سپر خود قرار داد و پیوسته با آن جنگید تا آنکه خداوند قلعه را به دست او گشود و مژده فتح (قلعه مرحب) را برای پیامبر فرستاد. [۳۵] به روایتی، مرد یهودی مذکور همان مرحب بوده است. [۳۶]گفته شده است پس از آن، چهل یا هفتاد تن توانستند آن در را بردارند[۳۷]فتح سرنوشت ساز خیبر به دست علی علیه السلام از فضائل و مناقب آن حضرت به شمار می‌رود که راویان بر آن اتفاق دارند. [۳۸]پس از قتل این شجاعان یهود و شماری دیگر از آنان که همگی در قلعه ناعم بودند، فتح کامل خیبر آسان شد[۳۹] محاصره و فتح قلعه نطاة
دژ صعب بن معاذ نیز در نطاة قرار داشت و در آن آذوقه و چهارپایان و کالا و پانصد جنگجو بود. مسلمانان ده روز قلعه نطاة را در محاصره داشتند و می‌جنگیدند. وقتی آنان به ویژه بنی اسلم از گرسنگی درمانده شدند، پیامبر دعا کرد که خداوند بزرگ‌ترین دژ را که ثروتمندترین و پرمایه‌ترین قلعه‌هاست، بر آنان بگشاید. به دنبال آن، دژ صعب بن معاذ پس از دو روز جنگ شدید، صبح روز سوم به یاری خدا گشوده شد و یهودیان دژهای ناعم، نطاة و صعب بن معاذ را ترک کردند و به قلعه الزبیر که استوار و مرتفع بود، گریختند[۴۰] این قلعه نیز سه روز در محاصره بود تا آنکه مردی یهودی نزد پیامبر رفت و امان گرفت و به راهنمایی وی و پس از نبردی سخت، مسلمانان این دژ را، که آخرین دژ نطاة بود، فتح کردند. [۴۱] آسودگی خاطر مسلمانان و تغییر اردوگاه
اهالی نطاة شجاع‌ترین یهودیان خیبر بودند و پس از فراغت از فتح این قلعه، خاطر پیامبر ازجنگ و شبیخون یهودیان آسوده شد و دستور داد اردوگاهش را از رجیع به جایگاه پیشین یعنی منزله منتقل کنند. آنگاه به سوی قلعه شِقّ که دارای چند دژ بود حرکت کرد و پس از جنگی سخت، مسلمانان ابتدا دژ سُمران و سپس دژ نزار را فتح کردند و اهالی آنجا را اسیر کردند[۴۲] تقاضای صلح از جانب یهودیان
نزار آخرین دژ خیبر بود که در آنجا جنگ روی داد. پس از فتح آن، همه فراریان دژهای نطاة و شقّ به دژهای استوار قموص و وَطیح و سُلالِم (که در قلعه کتبیه بودند) رفتند و درها را بستند. از این رو پیامبر تصمیم گرفت از منجنیق استفاده کند. پس از چهارده روز محاصره، یهودیان به ستوه آمدند و از پیامبر تقاضای صلح کردند. کنانة بن ابی الحقیق، رئیس دژ سلالم، نیز هرچند تیرانداز ماهری بود، به یارانش گفت تیراندازی نکنند و کمی بعد وی و چند تن از یهود از طرف اهالی قلعه کتیبه (بیش از دو هزار تن از یهودیان و زنان و کودکانشان) با پیامبر طبق شروطی صلح کردند. پیامبر به آنان امان داد و آنان اموال و طلا و نقره و زره‌ها را به آن حضرت تحویل دادند. وطیح و سلالم آخرین دژهای خیبر بودند که فتح شدند.
طبق این صلح مقرر شد خون جنگجویان درون قلعه محفوظ بماند و آنان با زنان و کودکانشان سرزمین خیبر را ترک کنند و اموال و زمین‌ها و سلاح‌ها و زره‌ها و جامه‌ها را تسلیم پیامبر کنند. [۴۳] پیدا کردن گنج‌های قلعه
همچنین پیامبر بر گنج و زیورهایی که کنانه و برادرش در قلعه کتبیه پنهان کرده بودند، دست یافت و چون آنان با سوگندهای اکید وجود این گنج را انکار کرده بودند، آنان را به دو تن از مسلمانان سپرد تا در قبال خون خویشاوندانشان قصاص کنند و به علاوه چون نقض عهد کرده بودند، پیامبر طبق قرار اموالشان را گرفت و زنان و کودکانشان را اسیر کرد. [۴۴]مسمومیت پیامبر و یارانش با گوشت زن یهودی
گفته شده است پس از فتح خیبر به دست پیامبر، زینب دختر حارث (زن سلّام بن مِشکَم، از سران یهود) به اندیشه انتقام خون پدر، عمو و همسرش، گوشت مسمومی را به پیامبر هدیه داد. پیامبر و برخی یارانش از جمله بشر بن براء، چند لقمه‌ای از آن شام خوردند و سپس به دستور پیامبر از آن دست کشیدند. بشر همان دم (یا پس از یک سال بیماری) از آن مسمومیت مرد؛ همچنان که برخی وفات پیامبر(ص) را نیز ناشی از مسمومیت همین گوشت دانسته‌اند. [۴۵] آمار و پیامدها
بر خلاف آنچه تصور می‌شد، یهودیان خیبر سرانجام مغلوب آن حضرت شدند. این دومین شکست یهودیان بود[۴۶] که پس از حدود یک ماه جنگ و محاصره به وقوع پیوست.[۴۷] از این رو، سال هفتم استغلاب نام گرفته است. [۴۸] در جنگ خیبر پانزده یا هجده تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. از یهودیان نیز ۹۳ مرد کشته شدند. [۴۹] قبور شهدا خیبر
پیروزی پیامبر و مسلمانان در خیبر، توان نظامی قریش و قبایل متحد آن را تضعیف و توان نظامی و اقتصادی مسلمانان را تقویت کرد[۵۰] غنایم
پیامبر فروة بن عمرو بیاضی را مأمور نگهداری غنایم جنگی خیبر (قلعه‌های شق و نطاة و کتیبه) کرد و فرمود حتی اگر کسی نخ و سوزنی برداشته است، برگرداند. این غنایم را پنج قسمت کردند، یک سهم را که همان سهم الله (خمس) بود، پیامبر برداشت و از آن به همسران خویش، اهل بیت (علی و فاطمه)، بنی عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف و بنی مطلب بن عبدمناف و بعضی صحابه و یتیمان و نیازمندان مبالغی داد؛ چهار سهم دیگر را نیز فروختند. [۵۱] بخش‌های دیگر خیبر (همچون وطیح و سلالم) که به صلح گشوده شد، به عنوان فَیء، خالصه پیامبر اکرم بود. [۵۲] غنیمت گیرندگان
خیبر به منزله غنیمت پس از جدا کردن سهم الله (تخمیس) میان کسانی تقسیم شد که در غزوه حدیبیه شرکت داشتند، چه در جنگ خیبر شرکت کرده بودند چه نه[۵۳] اما به عقیده واقدی [۵۴] قول درست‌تر آن است که گروهی در خیبر حضور یافتند و پیامبر به آنان سهم داد، بی آنکه در حدیبیه شرکت کرده باشند. بهای کالاهای غنیمتی فروخته شده را نیز بین آن‌ها قسمت کردند. مجموع سهم‌ها ۱۸۰۰ سهم بود که به هجده دسته تقسیم شد و برای هر صد سهم سرپرستی تعیین شد. [۵۵] پس از فتح، گروهی از قبیله دَوس، همراه ابوهریره و طفیل بن عمرو و جمعی از قبیله اشجع رسیدند و پیامبر به آنان سهم داد.[۵۶] آن حضرت به یهودیان، بردگان و زنانی که در این غزوه با او همراه بودند، از غنایم سهم داد یا بخشش کرد.[۵۷] درخواست یهودیان برای زراعت در خیبر
چنان‌که گفته شد، بنابر صلحنامه‌ای بین پیامبر(ص) و یهودیان، قرار شد خون جنگجویان یهودی محفوظ بماند و آنان با زنان و کودکانشان سرزمین خیبر را ترک کنند و اموال و زمین‌ها و سلاح‌ها و زره‌ها و جامه‌ها را تسلیم پیامبر کنند؛ اما به درخواست دوباره یهودیان، پیامبر(ص) به آنان اجازه داد در زمین‌های خیبر به کار پرورش نخل که در آن مهارت داشتند، ادامه دهند و در عوض، نیمی از محصول خرما و زراعت خیبر را برای خود بردارند. پیامبر(ص) با آنان معاهده‌ای بست و به ایشان درباره جان و مال و اراضی‌شان امان داد.[۵۸] واگذاری فدک به پیامبر(ص)
وقتی خیبر فتح شد و یهودیان در برابر مسلمانان تسلیم شدند، خبر سقوط خیبر (که قدرت قابل ملاحظه‌ای داشت) به یهودیان ساکن در قلعه‌ها و مزارع فدک رسید و از این رهگذر رعب و وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آنکه سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و به تسلیم و مصالحه با پیامبر(ص) راضی شدند. صلح یهودیان با پیامبر(ص) به این صورت بود که نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک را به پیامبر(ص) بدهند و در فدک بمانند و از طرفی امنیت و مالکیت آنها بر بقیه دهکده و املاک منطقه محفوظ باشد.[۵۹] ازدواج پیامبر با صفیه
در خیبر یا در راه بازگشت از خیبر به مدینه در جایی به نام صهباء، پیامبر اکرم صفیه دختر حیی بن اخطب را که در شمار اسرا بود، به اسلام دعوت کرد و او پذیرفت. پیامبر(ص) او را آزاد کرد و به همسری برگزید.[۶۰] تفسیر برخی آیات به غزوه خیبر
گفته شده است …فَتْحًا قَرِیبًا ﴿۱۸﴾[ فتح–۱۸] که خداوند در قرآن به آن مژده داده، همان فتح خیبر و «‌مغانم کثیره‌» همان غنایم غزوه خیبر است. [۶۱] برخی مفسران آیات ۱ و ۱۵ سوره فتح و لفظ «…وَأَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا ۚ…:و سرزمینى را که در آن پا ننهاده بودید…»[۶۲] را درباره غزوه خیبر دانسته‌اند. [۶۳] تبعید یهودیان خیبر در زمان خلیفه دوم
در دوره خلیفه دوم، یهودیان خیبر در قتل یکی از مسلمانان دست داشتند، افزون بر این، عمر با استناد به حدیثی که به پیامبر منسوب می‌کرد، مبنی بر اینکه «دو دین با هم در جزیرة العرب جمع نمی‎شوند»، یهودیان حجاز، از جمله اهالی خیبر را به شام تبعید کرد و اراضی و نخلستان‌های خیبر را بار دیگر تقسیم نمود که بعضی آب و زمین را برگزیدند و بعضی محصول تضمین شده را. [۶۴]از یهودیان رانده شده خیبر برخی نیز به عراق و مصر رفتند. [۶۵]برگرفته از پایگاه ویکی شیعه
پی‌نوشت:
1. بلادی، ص ۱۷۰-۱۷۱؛ حافظ وهبه، ص ۲۱؛ حربی، ص ۴۱۳.
2. واقدی، ج ۲، ص ۴۴۱-۴۴۲؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۱، ۲۲۵؛ بلاذری، ۱۹۹۶-۲۰۰، ج ۱، ص ۴۰۹؛ نیز: صلاح تجانی، ص ۵۶-۵۷، ۹۲؛
3. صلاح تجانی، ص ۹۳-۹۴؛ وات، ص ۲۱۲
4. واقدی، ج ۲، ص ۵۲۶-۵۶۳؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۲۸۶-۲۸۸
5. واقدی، ج ۲، ص ۵۶۶-۵۶۸؛ ابن هشام، ج ۴، ص ۲۶۶-۲۶۷؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۹۲؛ وات، ص ۲۱۲، ۲۱۳
6. وات ص ۲۱۶-۲۱۸
7. ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۲، ۳۵۵؛ ابن حبیب، ص ۱۱۵
8. واقدی، ج ۲، ص ۶۳۶-۶۳۷؛ برخی منابع اشخاص دیگری را نام برده‌اند؛ از جمله: ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۲: نمیله بن عبدالله لیثی؛ ابن حبیب، ص ۱۲۷: ابورهم غفاری کلثوم بن حصین
9. ابن هشام، همانجا؛ قس واقدی، ج ۲، ص ۶۴۹؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۱۰۶؛ عاملی، ج ۱۷، ص ۱۵۳-۱۵۴
10. ابن اثیر، ج ۳، ص ۴۵
11. واقدی، ج ۲، ص ۶۸۹
12. ابن زنجویه، ج ۱، ص ۱۹۰
13. بلاذری، ص ۲۸
14. واقدی، ج ۲، ص ۶۸۵-۶۸۷؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۷
15. واقدی ج ۲، ص ۶۸۴-۶۸۵
16. همان، ج، ۲، ص ۶۳۴، ۶۴۰
17. یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶
18. واقدی، ج ۲، ص ۶۳۴، ۶۳۷، ۶۴۰-۶۴۱، ۷۰۱-۷۰۳
19. واقدی، ج، ۲، ص ۶۳۹-۶۴۰؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۴
20. واقدی، ج ۲، ص ۶۴۰-۶۴۲
21. همان ج ۲، ص ۶۵۰؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۴
22. واقدی، ج ۲، ص ۶۵۰-۶۵۲
23. همان، ج ۲، ص ۶۳۷-۶۳۸
24. همان، ج ۲، ص ۶۳۷؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۳-۳۴۴؛ بکری، ج۲، ص۵۲۲
25. ابن ابی شیبه، ج ۸، ص ۵۲۶
26. واقدی، ج۲، ص۶۴۳-۶۴۵؛ قس عاملی، ج ۱۷، ص۱۳۹-۱۴۱
27. واقدی، ج ۲، ص ۶۴۴-۶۴۸
28. همان، چ ۲، ص۶۴۸-۶۴۹، ۶۵۲-۶۵۴؛ ابن هشام، ج ۳، ص۳۴۹؛ بلاذریف ج ۲، ص۸۶، ۹۲-۹۳؛ ابن حزم، ص۲۱۳
29. واقدی، ج ۲، ص ۶۵۴
30 . ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۸؛ خلیفه بن خیاط، ص ۳۸
31. واقدی، ج ۲، ص ۶۵۵-۶۵۶
32. احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۵۲؛ مسلم بن حجاج، ج ۵، ص ۱۹۴-۱۹۵؛ طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۱۲-۱۳؛ مفید، ج ۲، ص ۱۲-۱۳؛ مفید، ج ۲، ص ۱۲۶-۱۲۷؛ صالحی شامی، ج ۵، ص ۱۲۶-۱۲۷
33. نور الدین حلبی، ج ۳، ص ۵۵
34. یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶؛ بکری، ج ۲، ص ۵۲۲
35. واقدی، ج ۲، ص ۶۵۵؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۹-۳۵۰؛ مقدسی، ص ۸۳
36. مقریزی، ج ۱، ص ۳۱۰
37. مفید، ج ۲، ص ۱۲۸-۱۲۹؛ بیهقی، ج ۴، ص ۲۱۲؛ ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۷۸، ۱۲۵-۱۲۸؛ عاملی، ج ۱۸، ص ۷-۲۷
38. ابن بابویه، ج ۲، ص ۳۶۹؛ مفید، ج ۱، ص ۱۲۴؛ عاملی، ج ۱۸، ص ۲۹-۳۴
39. واقدی، ج ۲، ص ۶۵۴، ۶۵۷-۶۵۸
40. همان، ج ۲، ص ۶۶۲؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۵-۳۴۶
41. واقدی، ج ۲، ص ۶۶۶-۶۶۷
42. همان، ج ۲، ص ۶۴۸، ۶۶۸
43. همان، ج ۲، ص ۶۶۹-۶۷۱؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۷، ۳۵۱-۳۵۲؛ بلاذری، ج ۱، ص ۴۲۱
44. واقدی، ج ۲، ص ۶۷۱-۶۷۳؛ قس ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۱؛ بلاذری، ص ۲۳-۲۴
45. واقدی، ج ۲، ص ۶۷۷-۶۷۸؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۲-۳۵۳؛ بلاذری، ج ۱، ص ۶۳۹؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۶-۵۷
46. واقدی، ج ۲، ص ۶۷۶
47. بلاذری، ص ۲۳، قس ص ۲۶: بیست تا سی شب؛ مفید، ج ۱، ص ۱۲۵: بیست شب و اندی
48. مسعودی، ص ۲۵۶
49. واقدی، ج ۲، ص ۷۰۰؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۷-۳۵۸؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۱۰۷
50. صلاح تجانی، ص ۶۰-۶۱، ۹۴
51. واقدی، ج ۲، ص ۶۸۰-۶۸۲، ۶۹۰، ۶۹۳-۶۹۶؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۶۳، ۳۶۵-۳۶۶؛ ابن سعد، ج ۲، ص ۱۰۷-۱۰۸؛ ابن زنجویه، ج ۱، ص ۱۸۷
52. واقدی، ج ۲، ص ۶۷۰-۶۷۱؛ ابن فراء، ص ۲۰۰-۲۰۱؛ سهمودی، ج ۴، ص ۱۲۰۹-۱۲۱۰؛ صالحی شامی، ج ۵، ص ۱۴۳
53. صنعانی، ج ۵، ص ۳۷۲؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۶۴
54. ج ۲، ص ۶۸۴
55. ابویوسف، ص ۲۳؛ واقدی، ج ۲، ص ۶۸۹؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۶۴؛ قس ابن آدم، ص ۳۷-۳۹؛ ابن زنجویه، ج ۱، ص ۱۸۸-۱۹۰؛ بلاذری، ص ۲۶-۲۸؛ درباره نحوه تقسیم سهام و طوایف مسلمانان و سرپرستان آن‌ها: ابن هشام، ج ۳، ص ۳۶۴-۳۶۵؛ بلاذری، ج ۲، ص ۶۸۹-۶۹۰؛ درباره رفتار ابوبکر، عمر و عثمان درباره حق وراث سهام غنایم: واقدی، ج ۲، ص ۶۹۷-۶۹۹
56. واقدی، ج ۲، ص ۶۸۳؛ قس عاملی، ج ۱۸، ص ۹۵-۹۸
57. واقدی، ج ۲، ص ۶۸۴-۶۸۷؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۶-۳۵۷
58. ابویوسف، ص ۵۰-۵۱؛ صنعانی، ج ۸، ص ۹۹؛ ابن هشام، ج ۲، ص۳۳۷؛ ابوعبید، ص ۹۷-۹۸؛ ابن زنجویه، ج ۳، ص ۱۰۶۶-۱۰۶۸
59. امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۲۵.
60. واقدی، ج ۲، ص ۶۷۳-۶۷۵؛ ۷۰۷-۷۰۸؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۵۴
61. واقدی، ج۲، ص۶۸۴؛ صنعانی، ج۵، ص۳۷۲؛ بلاذری، ج۱، ص۲۵۴
62. احزاب:۲۷.
63. ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۱۹؛ طبری، جامع، ذیل همین آیات.
64. ابویوسف، ص ۸۹، واقدی، ج ۲، ص ۶۵۴، ۶۹۵-۶۹۹یوسف، ص ۸۹، واقدی، ج ۲، ص ۶۵۴، ۶۹۵-۶۹۹، ۷۱۶-۷۲۱؛ ابن هشام، ج ۳، ص ۳۷۱-۳۷۲؛ بلاذری، ص ۲۳-۲۶
65. جوادعلی، ج ۶، ص ۵۲۵

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها