مدرسه دینی-مدرسه موفق- تربیت دینی- ویژگی های مدرسه موفق
۱۳۹۶/۰۶/۲۰
–
۱۳۵۷ بازدید
سلام .
یک مرکز آموزشی و یا مدرسه برای تربیت نوجوانان دین مدار چه ویژگی هایی باید داشته باشد ؟
با عرض سلام خدمت پرسشگر محترم
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز ، مطالبی در زمینه برخی شاخص های تربیت دینی ونقش اموزش وپرورش ومعلمان در تربیت دانش اموزان نوجوان وجوان مطالبی را ارائه داده ودرانتها ویژگیهای یک مدرسه موفق را خدمت شما بیان مینماییم.
تربیت صحیح و متناسب با آموزه های اخلاقی و دینی یکی از دغدغه های همیشگی خانواده های ایرانی است. خانواده ها و مربیان گاه به دلیل عدم شناخت از معیارها و آموزه های دینی، به جای پرداختن به شیوه های صحیح تربیتی، دست به اقداماتی می زنند که نتیجه ی آن نه تنها تربیت فرزندان دین دار نخواهد بود، بلکه بعضی از اوقات منجر به فاصله گرفتن آن ها از معیارهای دینی شده و فرجام کار کاملاً مغایر با اقدامات والدین و مربیان خواهد بود.
یکی از اساسی ترین شاخص های قابل توجه در امر تربیت دینی، شاخص شناخت و بصیرت است. در پرتو این معیار، تلقی آدمی از امور دگرگون می شود. این دگرگونی از جمله لوازم قطعی تغییر رفتار و اعمال آنان است؛ زیرا نوع تلقی، یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است.
بصیرت و بینش اگرچه با علم و آگاهی از یک جنس هستند، دارای معنایی خاص تر از علم و آگاهی است. بصیرت عبارت از علم و آگاهی عمیق و گسترده است؛ اما آگاهی و علم، ممکن است سطحی و کم دامنه و گاه گمراه کننده باشد. در واقع، بصیرت، روشنایی و بینایی دل است و علم، بینایی و روشنایی ذهن. بر این اساس، خداوند متعال گاهی برای منحرفان، صفت علم و آگاهی به کار می برد؛ اما همواره بینش و بصیرت را از آنان منتفی دانسته است. در قرآن کریم نیز این شاخص مورد تصریح و عنایت قرار گرفته است: «به راستی بینش هایی از سوی ربّ شما برای تان آمده است؛ پس هر کس در پرتو آن بینا شود به سود خود چنین کرده و هر که کوری ورزد به زیان خود عمل کرده است» (انعام، آیه ی 104).
اعطای بینش از سوی مربی، بدان پایه از اهمیت است که اگر آدمی علم و آگاهی نداشته باشد، نمی تواند تکالیف الهی را بشناسد و در نتیجه نمی تواند به آن ها تن در دهد. کسی که دارای درکی عمیق و شناختی کامل از نظام هستی نباشد و مبدأ هستی را نشناسد و نداند که همواره در محضر اوست و هیچ گاه از دید او غایب نیست، بلکه معتقد باشد که هستی در منظر حضرت حق، یک سره برملاست و «هیچ برگی از شاخه ی درختی نمی افتد مگر آن که علم آن نزد خداوند است و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین وجود ندارد و هیچ خشک و تری یافت نمی شود مگر آن که علم آن در کتاب مبین نزد خداوند وجود دارد» (انعام، آیه ی 59) و بداند که نظام هستی نظام محیط و محاطی است و «خداوند بر همه چیز هم از حیث قدرت و هم از حیث علم احاطه دارد» (بروج، آیه ی20). بی شک چنین انسانی در طول مسیر زندگی خویش در انجام هر عملی خود را در مرعی و منظر خداوند دانسته و چون او را ناظر می داند از انجام کارهای ناشایست اجتناب می کند و یا اگر آن را انجام داد، استغفار کرده و توبه می کند.
این گونه انسانی در زندگی اجتماعی نیز هرگز برای به دست آوردن منفعتی شخصی، منافع دیگران را پایمال نمی کند و همه ی امور زندگی فردی و اجتماعی خود را در پیش دید خالق آسمان ها و زمین می داند و ازاین رو، با اعتقاد به شهود و احاطه ی خداوند بر همه ی امور از جزیی تا کلی، سعی می کند زندگی اش را بر مبنای رضایت حضرت او تنظیم کند. از این روست که پیامبر اسلام h در این خصوص می فرمایند: «کور آن کسی نیست که چشمش کور باشد، بلکه کور آن است که بصیرت و بینشش کور است» (شیروانی، 1385 ).
نکته ی قابل توجه و تأمل در این بخش، عنایت داشتن به وجود تفاوت در ادراک مفاهیم معرفتی در سنین و دوره های مختلف سنی است. طبیعتاً آن چه از یک کودک دبستانی در دوره ی اول دبستان انتظار می رود، به هیچ وجه همانند آن چیزی نیست که از دانش آموز دوم دبستان مورد انتظار است. همین طور قدرت فهم و معرفت یک دانش آموز مقطع راهنمایی با دانش آموز مقطع دبیرستان همانند نیست.
به نظر می رسد حتی این تفاوت ها علاوه بر این که در مقاطع مختلف سنّی و تحصیلی، قابل توجه اند، به نسبت جنس دانش آموزان هم مؤثر هستند، چنان که شرع مقدس اسلام هم با نظر داشت همین تفاوت، سنین تکلیف در دختران را با پسران یک سان ندانسته است؛ چرا که بی شک عنایت شارع مقدس فقط معطوف به آمادگی جسمی دختران در سنین پایین تر نسبت به پسران، برای قبول بار تکلیف نبوده، بلکه دختران در نه سالگی به اندازه ی پسران در پانزده سالگی آمادگی دریافت بُعد معرفتی عبادات را دارا هستند. نویسنده ی کتاب «آموزش مفاهیم دینی همگام با روان شناسی رشد» با عنایت به همین واقعیت است که می نویسد: «پی بردن به معنی و مفهوم دین و مسأله ی نیاز انسان ها به دین را نمی توان از جمله آموزش های دینی مورد نیاز در دوره ی اول دبستان دانست. کودکان در این محدوده ی سنی نیاز و علاقه ای به طرح چنین مباحثی ندارند و بحث از آن ها را باید به سال های پایانی دبستان موکول کرد. البته چون لفظ دین، خواه ناخواه در کلاس به کار برده می شود، در حدّ بیان یک معنای ساده از آن می توان بسنده کرد تا کودکان کلمات و واژه ها را بدون آن که معانی آن ها را بدانند، استفاده نکنند. مانند این که، دین همان کارهایی است که خدا به ما گفته است انجام بدهیم یا انجام ندهیم. مثل این که خدا را بپرستید، راستگو باشید، به پدر و مادر و معلم خود احترام بگذارید، نماز بخوانید و دیگر مصادیق ساده ای که به عنوان دستورهای دینی برای کودکان بیان می شود» (باهنر، 1388، 174).
بدیهی است که با تکیه بر فطرت خداجوی کودکان و زنده کردن معرفت نهفته در دورن آنان می توان به بالا بردن بینش و بصیرت آنان کمک کرد چه قدر در اشتباه هستند مربیانی که به بهانه ی بالا بردن معرفت دینی کودکان، آنان را وادار به اعمالی می کنند که از حوزه ی فهم و معرفت آن ها به دور است. به عنوان مثال خواندن دعای کمیل که از معارف عمیق عرفانی برخودار است برای دانش آموزان حتی دبیرستانی بدون پشتوانه ی معرفتی پیشین، یا بردن آنان به غسّال خانه برای دیدن سرنوشت پایانی آدمیان (چنان که نمونه هایی از آن از سوی برخی مدارس به وقوع پیوسته)، همگی نشان از عدم درک مناسب از مفهوم ایجاد معرفت و بصیرت در دانش آموزان دارد.
پس یکی از شاخص هایی که در امر تربیت دینی باید از سوی مربیان بدان عنایت ویژه شود، ابتدا ارتقای سطح معرفت و بینش دینی خود و سپس اقدام به تربیت دینی دانش آموزان با نظر داشت این شاخص بنیادین است؛ چرا که انتخاب گری و سپس التزام عملی دانش آموزان جز در پرتو معرفت بخشی به آنان مقدور یا پابرجا و ماندگار نخواهد بود. این بینش باید هم در خصوص نظام هستی و نقش خالق هستی در ایجاد، نظارت و اداره ی این نظام، هم در مورد دنیا و خصوصیات آن که گذرگاهی است برای وصول به قرارگاه ابدی و جهان جاویدان، و هم در خصوص حقیقت انسان و توان مندی توأم با فقر و نیاز ابدی او به خالق هستی (فاطر، آیه ی 15) وجود داشته باشد و فقط و تنها در پرتو این معرفت همراه با بصیرت است که کودکان و نوجوانان می تواند در مسیر خدایی شدن گام بگذارند.
پرسشگر ارجمند،تعلیم و تزکیه نفس و آموزش فلسفه معانی زندگی به نسل های آینده از مهمترین وظایف معلمان است. در جامعه ای که علم و دانایی، محور توانمندی و توسعه جوامع بشری باشد ارتقای کیفی آموزش و تربیت نسلی با فرهنگ و خلاق امری ضروری است.توسعه کمی و کیفی آموزش، توسعه مشارکت آموزشی و تربیتی ، مذهبی و فرهنگی و خصوصا تعالی فرهنگ اسلامی و بهسازی منابع انسانی از مهمترین اولویت های کاری آموزش و پرورش ست.
آموزش و پرورش زمینه ساز رشد فکری ، اخلاقی ، فرهنگی و تربیتی انسان های یک جامعه پویا ست آموزش و پرورش، تنها راه کمال انسان به سوی سعادت و خوشبختی است. یکی از وظایف مهم نظام آموزش و پرورش کشور تربیت انسان های متعهد ومجرب در کشوراست.
ناگفته نماند که یکی از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد است. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده است؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده است، آغاز تربیت از خود معلم و مربی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).
دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان است؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق است تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.
سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده است که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).
از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت است که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی است که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.
آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی است. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).
ویژگیهای مدارس موفق عبارتاند از:
1- در یک مدرسه موفق تاکید مناسب و مشخصی بر موفقیت درسی دانشآموز وجود دارد و تا امکانات آموزشی لازم و افراد آگاه، علاقهمند و صمیمی به کار تعلیم عهده دار امر تدریس در آن مدرسه نباشند، امکان برخورداری و توفیق دانشآموزان ناچیز است.
2- در یک مدرسه موفق از دانشآموزان انتظار میرود که در زمینه کار و رفتار خود مسوول باشند و مدیر یا ناظم مدرسه خطای دانشآموزی را به حساب دیگر دانشآموزان منظور نکند.
3- در یک مدرسه موفق معلمان در محیط آموزشی باید خود الگوهای خوبی از اخلاق، رفتار، صداقت و دیگر صفات مطلوب آموزشی باشند.
4- در یک مدرسه موفق باید روابط و اوقات معلم با دانشآموز چنان تنظیم شود که امکان پاسخگویی به مشکلات شخصی دانشآموز را داشته باشد.
5- آموزگاران موفق یک مدرسه آن هایی هستند که با داشتن رفتار مثبت یعنی رابطهای صمیمی و مطلوب با دانشآموز مورد علاقه وی قرار گیرند چون معلمانی که روشهای توأم با ترس و تهدید، استهزا، انکار، یأس و نومیدی را به کار میبرند به احتمال زیاد در مورد شاگردانشان ناموفقتر از گروهی هستند که از این روشها پرهیز میکنند.
6- در یک مدرسه موفق این واقعیت باید پذیرفته شده باشد که دانشآموزان متفاوت، تواناییهای یادگیری متفاوتی دارند. بنابراین کودک به دلیل آنچه به خوبی انجام داده تشویق میشود ولی به علت اینکه کسی کاری را بهتر از او انجام داده تنبیه نمیشود و یا مورد مقایسه تحقیر آمیز قرار نمیگیرد.
7- یک مدرسه موفق با یک جریان دایمی و زنده با خانواده دانشآموز در ارتباط است.
8- در یک مدرسه موفق به این امر توجه میشود که همیشه از بین دانشآموزان، افرادی که مشکلات قابل تحمل روانی دارند وجود داشته و معلمان با آن ها هماهنگی دارند.
9- در یک مدرسه موفق رابطه یک جانبه و از بالا به پایین که متاسفانه محور فکری است مردود و به جای آن کوشش برای ایجاد اعتماد به نفس و تقویت روحیه مستقل و سرزنده و صمیمیت با دانشآموز منظور شده است تا در پناه آن نیروی بالقوه وی را در جهت ابتکار، تفکر و خلاقیت به حداکثر پتانسیل خود افزایش دهد.
10- معلمان یک مدرسه موفق باید در جریان زنده و مستمر تعلیم و تعلم بوده و در تمام مدت کار آموزشی خود از فراگیرندگان باشند
11- یک مدرسه موفق همه ساله آموزشهای منظم و مکرری را برای معلمان خود در دست اجرا میگذارد تا از طریق تشکیل کلاسهای ویژه، تهیه مجلات مربوط به آن ها و یا ایجاد آموزشهای ضمن خدمت مشخص و هدفدار هرچه بیشتر بتوانند انگیزش، آگاهی و علاقهمندی آنان را در جهت پیشبرد برنامه و شکوفا کردن استعداد دانش آموزان فراهم کرده و ارتقا دهند.
12- در مدرسه موفق، معلم باید در تربیت دانشآموز واقعبین بوده و انتظار ساخت دوباره شخصیت او را نداشته باشد زیرا الگوی بنیادی شخصیت کودک پیش از ورود به مدرسه شکل گرفته و مدرسه نمیتواند و نباید سعی کند شخصیت جدیدی در کودک به وجود آورد.( http://article.tebyan.net/231132/ویژگی-های-یک-مدرسه-موفق)
ضمن تشکر از ارتباط جنابعالی با این مرکز ، مطالبی در زمینه برخی شاخص های تربیت دینی ونقش اموزش وپرورش ومعلمان در تربیت دانش اموزان نوجوان وجوان مطالبی را ارائه داده ودرانتها ویژگیهای یک مدرسه موفق را خدمت شما بیان مینماییم.
تربیت صحیح و متناسب با آموزه های اخلاقی و دینی یکی از دغدغه های همیشگی خانواده های ایرانی است. خانواده ها و مربیان گاه به دلیل عدم شناخت از معیارها و آموزه های دینی، به جای پرداختن به شیوه های صحیح تربیتی، دست به اقداماتی می زنند که نتیجه ی آن نه تنها تربیت فرزندان دین دار نخواهد بود، بلکه بعضی از اوقات منجر به فاصله گرفتن آن ها از معیارهای دینی شده و فرجام کار کاملاً مغایر با اقدامات والدین و مربیان خواهد بود.
یکی از اساسی ترین شاخص های قابل توجه در امر تربیت دینی، شاخص شناخت و بصیرت است. در پرتو این معیار، تلقی آدمی از امور دگرگون می شود. این دگرگونی از جمله لوازم قطعی تغییر رفتار و اعمال آنان است؛ زیرا نوع تلقی، یکی از مبانی مؤثر در نوع رفتارها و اعمال است.
بصیرت و بینش اگرچه با علم و آگاهی از یک جنس هستند، دارای معنایی خاص تر از علم و آگاهی است. بصیرت عبارت از علم و آگاهی عمیق و گسترده است؛ اما آگاهی و علم، ممکن است سطحی و کم دامنه و گاه گمراه کننده باشد. در واقع، بصیرت، روشنایی و بینایی دل است و علم، بینایی و روشنایی ذهن. بر این اساس، خداوند متعال گاهی برای منحرفان، صفت علم و آگاهی به کار می برد؛ اما همواره بینش و بصیرت را از آنان منتفی دانسته است. در قرآن کریم نیز این شاخص مورد تصریح و عنایت قرار گرفته است: «به راستی بینش هایی از سوی ربّ شما برای تان آمده است؛ پس هر کس در پرتو آن بینا شود به سود خود چنین کرده و هر که کوری ورزد به زیان خود عمل کرده است» (انعام، آیه ی 104).
اعطای بینش از سوی مربی، بدان پایه از اهمیت است که اگر آدمی علم و آگاهی نداشته باشد، نمی تواند تکالیف الهی را بشناسد و در نتیجه نمی تواند به آن ها تن در دهد. کسی که دارای درکی عمیق و شناختی کامل از نظام هستی نباشد و مبدأ هستی را نشناسد و نداند که همواره در محضر اوست و هیچ گاه از دید او غایب نیست، بلکه معتقد باشد که هستی در منظر حضرت حق، یک سره برملاست و «هیچ برگی از شاخه ی درختی نمی افتد مگر آن که علم آن نزد خداوند است و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین وجود ندارد و هیچ خشک و تری یافت نمی شود مگر آن که علم آن در کتاب مبین نزد خداوند وجود دارد» (انعام، آیه ی 59) و بداند که نظام هستی نظام محیط و محاطی است و «خداوند بر همه چیز هم از حیث قدرت و هم از حیث علم احاطه دارد» (بروج، آیه ی20). بی شک چنین انسانی در طول مسیر زندگی خویش در انجام هر عملی خود را در مرعی و منظر خداوند دانسته و چون او را ناظر می داند از انجام کارهای ناشایست اجتناب می کند و یا اگر آن را انجام داد، استغفار کرده و توبه می کند.
این گونه انسانی در زندگی اجتماعی نیز هرگز برای به دست آوردن منفعتی شخصی، منافع دیگران را پایمال نمی کند و همه ی امور زندگی فردی و اجتماعی خود را در پیش دید خالق آسمان ها و زمین می داند و ازاین رو، با اعتقاد به شهود و احاطه ی خداوند بر همه ی امور از جزیی تا کلی، سعی می کند زندگی اش را بر مبنای رضایت حضرت او تنظیم کند. از این روست که پیامبر اسلام h در این خصوص می فرمایند: «کور آن کسی نیست که چشمش کور باشد، بلکه کور آن است که بصیرت و بینشش کور است» (شیروانی، 1385 ).
نکته ی قابل توجه و تأمل در این بخش، عنایت داشتن به وجود تفاوت در ادراک مفاهیم معرفتی در سنین و دوره های مختلف سنی است. طبیعتاً آن چه از یک کودک دبستانی در دوره ی اول دبستان انتظار می رود، به هیچ وجه همانند آن چیزی نیست که از دانش آموز دوم دبستان مورد انتظار است. همین طور قدرت فهم و معرفت یک دانش آموز مقطع راهنمایی با دانش آموز مقطع دبیرستان همانند نیست.
به نظر می رسد حتی این تفاوت ها علاوه بر این که در مقاطع مختلف سنّی و تحصیلی، قابل توجه اند، به نسبت جنس دانش آموزان هم مؤثر هستند، چنان که شرع مقدس اسلام هم با نظر داشت همین تفاوت، سنین تکلیف در دختران را با پسران یک سان ندانسته است؛ چرا که بی شک عنایت شارع مقدس فقط معطوف به آمادگی جسمی دختران در سنین پایین تر نسبت به پسران، برای قبول بار تکلیف نبوده، بلکه دختران در نه سالگی به اندازه ی پسران در پانزده سالگی آمادگی دریافت بُعد معرفتی عبادات را دارا هستند. نویسنده ی کتاب «آموزش مفاهیم دینی همگام با روان شناسی رشد» با عنایت به همین واقعیت است که می نویسد: «پی بردن به معنی و مفهوم دین و مسأله ی نیاز انسان ها به دین را نمی توان از جمله آموزش های دینی مورد نیاز در دوره ی اول دبستان دانست. کودکان در این محدوده ی سنی نیاز و علاقه ای به طرح چنین مباحثی ندارند و بحث از آن ها را باید به سال های پایانی دبستان موکول کرد. البته چون لفظ دین، خواه ناخواه در کلاس به کار برده می شود، در حدّ بیان یک معنای ساده از آن می توان بسنده کرد تا کودکان کلمات و واژه ها را بدون آن که معانی آن ها را بدانند، استفاده نکنند. مانند این که، دین همان کارهایی است که خدا به ما گفته است انجام بدهیم یا انجام ندهیم. مثل این که خدا را بپرستید، راستگو باشید، به پدر و مادر و معلم خود احترام بگذارید، نماز بخوانید و دیگر مصادیق ساده ای که به عنوان دستورهای دینی برای کودکان بیان می شود» (باهنر، 1388، 174).
بدیهی است که با تکیه بر فطرت خداجوی کودکان و زنده کردن معرفت نهفته در دورن آنان می توان به بالا بردن بینش و بصیرت آنان کمک کرد چه قدر در اشتباه هستند مربیانی که به بهانه ی بالا بردن معرفت دینی کودکان، آنان را وادار به اعمالی می کنند که از حوزه ی فهم و معرفت آن ها به دور است. به عنوان مثال خواندن دعای کمیل که از معارف عمیق عرفانی برخودار است برای دانش آموزان حتی دبیرستانی بدون پشتوانه ی معرفتی پیشین، یا بردن آنان به غسّال خانه برای دیدن سرنوشت پایانی آدمیان (چنان که نمونه هایی از آن از سوی برخی مدارس به وقوع پیوسته)، همگی نشان از عدم درک مناسب از مفهوم ایجاد معرفت و بصیرت در دانش آموزان دارد.
پس یکی از شاخص هایی که در امر تربیت دینی باید از سوی مربیان بدان عنایت ویژه شود، ابتدا ارتقای سطح معرفت و بینش دینی خود و سپس اقدام به تربیت دینی دانش آموزان با نظر داشت این شاخص بنیادین است؛ چرا که انتخاب گری و سپس التزام عملی دانش آموزان جز در پرتو معرفت بخشی به آنان مقدور یا پابرجا و ماندگار نخواهد بود. این بینش باید هم در خصوص نظام هستی و نقش خالق هستی در ایجاد، نظارت و اداره ی این نظام، هم در مورد دنیا و خصوصیات آن که گذرگاهی است برای وصول به قرارگاه ابدی و جهان جاویدان، و هم در خصوص حقیقت انسان و توان مندی توأم با فقر و نیاز ابدی او به خالق هستی (فاطر، آیه ی 15) وجود داشته باشد و فقط و تنها در پرتو این معرفت همراه با بصیرت است که کودکان و نوجوانان می تواند در مسیر خدایی شدن گام بگذارند.
پرسشگر ارجمند،تعلیم و تزکیه نفس و آموزش فلسفه معانی زندگی به نسل های آینده از مهمترین وظایف معلمان است. در جامعه ای که علم و دانایی، محور توانمندی و توسعه جوامع بشری باشد ارتقای کیفی آموزش و تربیت نسلی با فرهنگ و خلاق امری ضروری است.توسعه کمی و کیفی آموزش، توسعه مشارکت آموزشی و تربیتی ، مذهبی و فرهنگی و خصوصا تعالی فرهنگ اسلامی و بهسازی منابع انسانی از مهمترین اولویت های کاری آموزش و پرورش ست.
آموزش و پرورش زمینه ساز رشد فکری ، اخلاقی ، فرهنگی و تربیتی انسان های یک جامعه پویا ست آموزش و پرورش، تنها راه کمال انسان به سوی سعادت و خوشبختی است. یکی از وظایف مهم نظام آموزش و پرورش کشور تربیت انسان های متعهد ومجرب در کشوراست.
ناگفته نماند که یکی از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد است. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده است؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده است، آغاز تربیت از خود معلم و مربی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).
دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان است؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق است تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.
سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده است که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).
از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت است که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی است که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.
آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی است. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).
ویژگیهای مدارس موفق عبارتاند از:
1- در یک مدرسه موفق تاکید مناسب و مشخصی بر موفقیت درسی دانشآموز وجود دارد و تا امکانات آموزشی لازم و افراد آگاه، علاقهمند و صمیمی به کار تعلیم عهده دار امر تدریس در آن مدرسه نباشند، امکان برخورداری و توفیق دانشآموزان ناچیز است.
2- در یک مدرسه موفق از دانشآموزان انتظار میرود که در زمینه کار و رفتار خود مسوول باشند و مدیر یا ناظم مدرسه خطای دانشآموزی را به حساب دیگر دانشآموزان منظور نکند.
3- در یک مدرسه موفق معلمان در محیط آموزشی باید خود الگوهای خوبی از اخلاق، رفتار، صداقت و دیگر صفات مطلوب آموزشی باشند.
4- در یک مدرسه موفق باید روابط و اوقات معلم با دانشآموز چنان تنظیم شود که امکان پاسخگویی به مشکلات شخصی دانشآموز را داشته باشد.
5- آموزگاران موفق یک مدرسه آن هایی هستند که با داشتن رفتار مثبت یعنی رابطهای صمیمی و مطلوب با دانشآموز مورد علاقه وی قرار گیرند چون معلمانی که روشهای توأم با ترس و تهدید، استهزا، انکار، یأس و نومیدی را به کار میبرند به احتمال زیاد در مورد شاگردانشان ناموفقتر از گروهی هستند که از این روشها پرهیز میکنند.
6- در یک مدرسه موفق این واقعیت باید پذیرفته شده باشد که دانشآموزان متفاوت، تواناییهای یادگیری متفاوتی دارند. بنابراین کودک به دلیل آنچه به خوبی انجام داده تشویق میشود ولی به علت اینکه کسی کاری را بهتر از او انجام داده تنبیه نمیشود و یا مورد مقایسه تحقیر آمیز قرار نمیگیرد.
7- یک مدرسه موفق با یک جریان دایمی و زنده با خانواده دانشآموز در ارتباط است.
8- در یک مدرسه موفق به این امر توجه میشود که همیشه از بین دانشآموزان، افرادی که مشکلات قابل تحمل روانی دارند وجود داشته و معلمان با آن ها هماهنگی دارند.
9- در یک مدرسه موفق رابطه یک جانبه و از بالا به پایین که متاسفانه محور فکری است مردود و به جای آن کوشش برای ایجاد اعتماد به نفس و تقویت روحیه مستقل و سرزنده و صمیمیت با دانشآموز منظور شده است تا در پناه آن نیروی بالقوه وی را در جهت ابتکار، تفکر و خلاقیت به حداکثر پتانسیل خود افزایش دهد.
10- معلمان یک مدرسه موفق باید در جریان زنده و مستمر تعلیم و تعلم بوده و در تمام مدت کار آموزشی خود از فراگیرندگان باشند
11- یک مدرسه موفق همه ساله آموزشهای منظم و مکرری را برای معلمان خود در دست اجرا میگذارد تا از طریق تشکیل کلاسهای ویژه، تهیه مجلات مربوط به آن ها و یا ایجاد آموزشهای ضمن خدمت مشخص و هدفدار هرچه بیشتر بتوانند انگیزش، آگاهی و علاقهمندی آنان را در جهت پیشبرد برنامه و شکوفا کردن استعداد دانش آموزان فراهم کرده و ارتقا دهند.
12- در مدرسه موفق، معلم باید در تربیت دانشآموز واقعبین بوده و انتظار ساخت دوباره شخصیت او را نداشته باشد زیرا الگوی بنیادی شخصیت کودک پیش از ورود به مدرسه شکل گرفته و مدرسه نمیتواند و نباید سعی کند شخصیت جدیدی در کودک به وجود آورد.( http://article.tebyan.net/231132/ویژگی-های-یک-مدرسه-موفق)