مرگ ، تولد و مسؤلیت های فرشتگان
۱۳۹۶/۰۸/۰۲
–
۴۰۳۷ بازدید
آیا در بین ملائک هم مرگ و زاد و ولد تدریجی همانند ما انسانها یا چون اجنه ها وجود دارد ؟
1- مرگ فرشتگان :ازظاهر آیه شریفه و روایات چنین استفاده می شود که « کلّ شیء» ، شامل همه موجودات است الّا وجه الله که هلاک و فنا ندارد. اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آیه شریفه «کل شی هالک الا وجهه» در ضمن روایات فراوانی فرموده اند: وجه الله ما اهل بیت هستیم. در برخی روایات نیز فرموده اند : وجه الله دین خداست. لکن در روایات دیگری فرموده اند: ما هستیم دین خدا. در برخی روایات نیز فرموده اند: مراد از وجه الله انبیاء ، رسل و حجج الهی هستند.(ر.ک: بحار الأنوار ؛ ج 24 ؛ص192 – 201) علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیات شریفه « کلّ مَنْ عَلَیْها فانٍ ـــ وَ یَبْقى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ ـــ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ .»(الرحمن/26 ـ 28) فرموده اند:
این فنا جزء نعمتها وآلاء الهی است؛ چون چیزی جز انتقال از عالم دنیا به سوی خدا نیست. لذا خدا آن را در آیات فوق جزء نعم و آلاء خود شمرده است. همچنین به نظر علامه طباطبایی ، در آیات فوف الذکر ، مراد از وجه الله ، اسماء الله است. چون وجه هر چیزی آن چیزی است که با آن با دیگران روبرو می شود. واسطه بین خدا و خلق نیز اسماء اوست. و خدا از راه اسماء خود عالم را تدبیر می کند. و خلق از راه اسماء خدا به او معرفت می یابند و او را می خوانند. البته این سخن علامه منافاتی با روایات فوق الذکر ندارد. چون اهل بیت الله علیهم السلام خود را اسماء حسنای خدا نیز معرّفی کرده اند. همچنین انبیاء الهی مظهر خاصّ اسماء الهی هستند.
در آیه «کل شی هالک الا وجهه» دو احتمال است.
احتمال اوّل این است که مراد از هالک ، هالک بالفعل باشد در هر لحظه ای. و احتمال دوم این است که مراد از هالک ، هلاکت در آینده باشد. بنا به احتمال اوّل همه اشیاء غیر از وجه الله همواره هالک و باطل الذّات هستند ؛ الّا آنچه در آنهاست از فیض خدا.
احتمال دوم هلاک اشیاء به این است که از نشئه ای که هستند منتقل به نشئه ای بالاتر می شوند و در نهایت بازگشت همه به سوی خداست. و آنچه به سوی خدا بر می گردد وجود اشیاء است که مظهر اسماء حق تعالی و وجه الله است. و آنچه نزد خدا بر می گردد فنا ناپذیر است.
امّا مراد از هلاک و فنا ، عدم شدن نیست. چرا که در آیات قرآن کریم تصریح شده که بازگشت همه موجودات به سوی خداست . در روایات آمده است که انسان برای بقا آفریده شده نه برای فنا (عدم شدن ) . همچنین هلاک و فنا در مورد همه موجودات به معنی مردن اصطلاحی نیست. بلکه ـــ اگر مراد از این هلاک و فنا ، همان هلاک و فنای لحظه قیامت باشد ــ ظاهراً مراد از آن ، در مورد بسیاری از موجودات ، همان صعقه و مدهوشی و موتی است که در اثر نفخ صور پدید می آید. و برای استثنا شدگان از حکم نفخ صور نیز موت دیگری است متناسب با وجود خودشان . بنا بر این ، این هلاک و فنا در مورد موجودات زنده عالم مادّه به مردن اصطلاحی (خروج روح از بدن ) است ؛ ولی در غیر آنها معنایی متناسب با خود آن موجودات دارد. و معنای مشترک از هلاک و فنا و موت در همه موجودات ، انتقال از وجود فی نفسه خود و از نشئه خود به سوی خداوند متعال است. لذا خداوند متعال فرمود:« وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ . ــ و از آن خداست هر آنچه در آسمانها و زمین است و همه امور به سوی خدا بازمی گردند.»(آل عمران : 109). بنا بر این ، به نظر می رسد که هلاک و فنای موجودات به دو صورت است ؛ گروهی با نفخ صور از خود بی خود شده و وجود استقلالی خود را از دست داده و وجود خود را فانی در وجود حق تعالی می یابند ؛ و گروهی دیگر که از حکم نفخ صور مستثنی هستند با موتی مناسب خود از خود بی خود شده و خود را قائم به ذات حق می یابند. امّا آنها که وجود استقلالی برای خود نمی بینند وجه الله بوده و از هلاک و فنا رسته اند. بنا بر این هلاک و فنای گروه اوّل مشمول این قول خداوند متعال است که می فرماید:« وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ. ــــ و در«صور» دمیده مى شود، پس همه کسانى که در آسمانها و زمینند ازشدّت صدای صور مدهوش و از خود بی خود می شوند ، مگر کسانى که خدا بخواهد ؛ سپس بار دیگر در«صور» دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظار(حساب و جزا) هستند. »( الزمر /68 )
بنگرید : ( إرشاد القلوب إلى الصواب، شیخ حسن دیلمی ، ج 1، ص: 53)
2- زاد و ولد در فرشتگان:
فرشتگان موجوداتی مجرد از ماده هستند. برخی از آنها دارای تجرد عقلی هستند لذا ماده و خصوصیات ماده مثل شکل و رنگ را ندارند و برخی هم مثالی هستند . ولی در هر حال فرشته از داشتن زمان و مکان و حرکت به معنی خروج از قوه به فعل منزه است.
در قرآن کریم در آیات متعددی درباره ملائکه و وظایف و حالات آنها سخن گفته شده و لفظ ملک مجموعا 88 بار به صورت های مفرد و تثنیه و جمع به کار رفته و از آنجا که وجود فرشتگان از امور غیبیه ایست که پی بردن به چگونگی احوال و اوصاف آنها جز از راه ادله نقلیه ممکن نیست باید در این رابطه به آیات و روایات تمسک کنیم.
از مجموع آیات و روایات بر می آید که ملائکه وظایف متنوعی از قبیل، تدبیر امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، حفظ انسان از خطرات، مجازات اقوام سرکش و… را به عهده دارند و کارهای مختلف از قبیل: عبادت، سجده، رکوع، تسبیح، صف کشیدن، نگهبانی و… انجام می دهند وحالت ها و صفاتی دارند از قبیل این که می توانند به صورت انسان درآمده بر انبیا و غیر انبیا ظاهر شوند هرگز خسته نمی شوند، نمی خوابند، فراموشی در آنها راه ندارد، سستی و غفلت در آنها راه ندارد و….
با این اوصاف ذکر شده در آیات و روایات بدون شک ملائکه نمی توانند متشکل از ماده عنصری کثیف این عالم باشند و گریه و خنده به این معنا که چشم و دهانی و اشکی باشد در آنها بی معنا خواهد بود. ولی اگر اینها متمثل به صورت انسانی شدند چنانچه از آیات سوره هود و مریم استفاده می شود آیا در این صورت هم برای آنها خنده و گریه معنا ندارد. در اینجا در بین مفسرین اختلاف شده که آیا این تمثل فرشتگان یک واقعیت عینی است؛ یعنی فرشتگان واقعا به صورت انسان در می آیند یا به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان است. ظاهر آیات احتمال اول است و در این صورت باید گفت خنده و گریه برای آنها ممکن است.
اما اگر به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان باشد به این معنا که این افراد اینگونه خیال می کردند نه این که ملائکه واقعا به صورت انسان درآمده باشند نمی توان از این آیات اثبات امکان این حالات را برای ملائکه کرد.
در حقیقت اصل مسأله برمی گردد به این که آیا فرشتگان مجردند یا دارای جسم هستند، لکن جسمی لطیف که مافوق این عالم ماده است و یا این که مادی از قبیل همین ماده عنصری عالم هستند. بعضی فلاسفه قائل به تجرد مطلق ملائکه شده اند که بسیاری از آیات و روایات این مطلب را رد می کند چون در این روایات و آیات برای ملائکه مکان، زمان و صف کشیدن و… مطرح شده، حال آن که مجرد مطلق از این اوصاف بریء است. اما این که آنها موجود مادی از قبیل موجودات این عالم باشند از مجموع آیات و روایات معلوم می شود که این ایده هم درست نیست.
چنانچه امام صادق علیه السلام در ضمن یک حدیث خصائص عالم ماده را از قبیل غذا خوردن، آب نوشیدن، ازدواج ، و حضرت علی علیه السلام در حدیث دیگری، سستی، غفلت، عصیان، خواب، نسیان در صلب پدر و رحم مادر قرار گرفتن را از آنها سلب می نمایند و چنانچه بسیاری از متکلمان و مفسران معتقد هستند از جمع بین مجموع آیات و روایات می توان استفاده کرد که ملائکه دارای اجسامی هستند، لکن اجسامی لطیف مافوق این ماده معمولی که ما بشناسیم و حالات آنها هم مناسب با همان جسم لطیفی که دارند می باشد و این که علی علیه السلام در خطبه 91 نهج البلاغه می فرماید: «استمرار در عبادت پشتشان را منحنی نموده، به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده است… طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان های آنها را خشک نکرده و اشتغالات دیگری آنان را مملوک خود نساخته است که صداهای بلند آنان را زمزمه های خفیف تضرع قطع نماید که به ملائکه ناله و تضرع و گریه را نسبت می دهد. با توجه به سایر روایات معصومین علیهم السلام باید بر گریه و ناله ای که متناسب اجسام لطیف یا به اصطلاح عالم نیمه مجرد حمل کرد. به صورت خلاصه می توان این چنین گفت: همانگونه که ما محبت و غضب و خوشحال شدن را با استناد به آیات و روایات به خداوند متعال نسبت می دهیم، لکن با سلب خصائص و ویژگی های مادی به همین نحو حالاتی از قبیل خنده و گریه را با استناد به روایات به ملائکه نسبت می دهیم لکن با سلب خصائص و ویژگی های عالم ماده و طبیعت از قبیل داشتن دهان و چشم و اشک به نحوی که در عالم ماده متصور است.
در قرآن کریم برای فرشتگان ویژگی های فراوانی شمرده شده است مثل:
1. فرشتگان موجوداتی عاقل و باشعور و بندگان گرامی خداوند هستند «بل عباد مکرمون» (انبیا، آیه 26).
2. مطیع امر و فرمان خداوند هستند و او را معصیت نمی کنند «لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون» (انبیا، آیه 27).
3. پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوندهستند «والملائکه یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض» (شوری، آیه 5).
4. گاه به صورت انسان در می آیند و بر انبیا و حتی غیر انبیا ظاهر می شوند. چنان که در سوره مریم می خوانیم: فرشته بزرگ الهی به صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» (مریم، آیه 17 – هود، آیه 69 و 77).
5. تعداد آنها به قدری زیاد است که قابل مقایسه با تعداد انسان ها نمی باشند، چنان که در روایتی از حضرت صادق علیه السلام می خوانیم: هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: آیا تعداد فرشتگان بیشتر است یا انسان ها؟ فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان ها بیشترند از عدد ذرات خاک های زمین و در آسمان جای پایی نیست مگر این که در آن جا فرشته ای تسبیح و تقدیس خدا می کند (بحارالانوار، ج 59، ص 176).
6. آنها نه غذا می خورند و نه آب می نوشند و نه ازدواج دارند، چنان که در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام آمده است: «ان الملائکه لایأکلون ولا یشربون ولا ینکحون و انما یعیشون بنسیم العرش : فرشتگان غذا نمی خورند و آب نمی نوشند و ازدواج نمی کنند، بلکه با نسیم عرش الهی زنده اند» (بحار، ج 59، ص 174، ح 4).
7. آنها نه خواب دارند نه سستی و غفلت. در حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام چنین آمده است: در فرشتگان نه سستی است و نه غفلت و نه عصیان… خواب بر آنها چیره نمی گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمی شود بدن آنها به سستی نمی گراید و در صلب پدران و مادران قرار نمی گیرند (همان، ص 175).
8. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوتی دارند، بعضی همیشه در رکوع و برخی همیشه در سجودند: «مامنا الاله مقام معلوم ، و انا لنحن الصافون ، و انا لنحن المسبحون؛ هر یک از ما جایگاه معلومی دارد، ما همواره صف کشیده منتظر فرمان خدا هستیم و پیوسته تسبیح او می گوییم» (صافات، آیات 164 – 166).
9. فرشتگان وظایف مهم و بسیار متنوعی از سوی خداوند بر عهده دارند:
– گروهی حاملان عرشند (حاقه، 17).
– گروهی مدبران امرند (نازعات، 5).
– گروهی مأمور قبض ارواحند (اعراف، 37).
– گروهی مراقب اعمال بشرند (انفطار، 10 تا 13).
– گروهی حافظ انسان از خطرات و حوادثند (انعام، 61).
– گروهی مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکشند (هود، 77).
– گروهی مؤمنان را در جنگ ها یاری و کمک می کنند (احزاب، 9).
– گروهی مبلغان وحی و آورندگان کتب آسمانی برای انبیا هستند (نحل، 2).
با توجه به مطالب فوق، دعای سوم صحیفه سجادیه در درود بر فرشتگان الهی و بیان اصناف و انواع فرشتگان و بیان ویژگی ها و مأموریت های آنها می باشد:
«والذین بصوت زجره یسمع زجل الرعود؛ درود و سلام بر آن فرشته ای که وقتی ابرها را می راند و حرکت می دهد از فریادش غرش رعدها شنیده می شود».
«و اذا سبحت به حفیفه السحاب التمعت صواعق البروق؛ و چون ابر خروشان به وسیله آن فرشته به شنا در آید و شناور گردد، شعله های برق درخشیدن می گیرد».
«و مشیعی الثلج والبرد والهابطین مع قطر المطر اذا نزل؛ و درود بر فرشتگانی که دانه های برف و تگرگ را بدرقه می کنند و فرشتگانی که همراه قطره های باران فرود می آیند».
«والقوام علی خزائن الریاح والموکلین بالجبال فلا تزول؛ و درود بر فرشتگانی که خزانه داران باد هستند و فرشتگانی که مأمور حفظ و نگهداری کوه ها هستند تا از جا در نروند و متزلزل نگردند».
«والذین عرفتهم مثاقیل المیاه وکیل ما تحویه لواعج الامطار و عوالجها؛ و درود بر فرشتگانی که وزن آبها و اندازه باران های سیل آسا و رگبارهای تراکم را به آنان آموخته ای».
«و رسلک من الملائکه الی اهل الارض بمکروه ما ینزل من البلاء و محبوب الرخاء؛ و درود بر فرشتگانی که به سوی اهل زمین گسیل می شوند و گرفتار ناخوشایند و گشایش خوشایند برای آنان می آورند.
به طور کلی این فرازها از دعای سوم صحیفه مبارکه سجادیه، در صدد تبیین نقش فرشتگان الهی در کارگردانی جهان هستی و انجام مأموریت های متنوع و متعددی است که خداوند متعال به عنوان کارگزاران هستی بر آنها محول کرده است. یعنی همه امور و حوادث و رویدادهای عالم با تدبیر و کارگردانی و وساطت فرشتگان الهی انجام می گیرد و آنها مأموران اجرای اراده خداوند و خواست او در پهنه هستی می باشند به گونه ای که پدیده هایی مانند باران و برف و تگرگ و باد و سیل و رعد و برق و حوادث گوارا و ناگوار و هزاران پدیده دیگر با نقش آفرینی و تدبیر فرشتگان الهی که از سوی خداوند متعال مأمور و موظفند انجام می پذیرد.
مطلب دیگر اینکه فرشتگان الهی همه در یک حد نمی باشند برخی به تجرد تام رسیده اند یعنی هیچگونه استعداد و ترقی و استکمالی در مورد آنها معنی ندارد و سخن قرآن کریم ((و ما منا الا له مقام معلوم ; هیچکدام از ما نیست مگر اینکه جایگاه او معلوم است )), (صافات , آیه 164). در مورد همین قسم از فرشتگان است . وجود آنها تمام است وجودی که ترقی در آن راه ندارد و آنچه از کمالات که برای آنها ممکن است از سوی خداوند یکجا به آنها عطا شده است و لذا حالت انتظار و کمال آینده درباره آنها ناروا است . اما قسم دیگر از فرشتگان صاحب وجود مکتفی اند. یعنی وجود آنها ناقص است اما نقص خود را با کوشش درونی جبران می کنند و نصاب استعداد را از درون خویش بدست می آورند بیان آنها این است ((لا علم لنا; علمی برای ما نیست )), (بقره , آیه 32). آنها علم به اسمائ الهی را در ابتدا نداشتند اما برای دست یابی به این علم از راه حوزه علمی و حلقه درسی وارد نشدند. بلکه بدون نیاز به امور خارجی درون آنان کافی است که نور علم الهی در آن تجلی کند و تعلیم آنان حاصل شود. اما در باب مرگ – در انسان نقصی وجود دارد که فرشتگان الهی از آن مبرا هستند و آن مرگ است . انسان از آن جهت که متحرک است و خط سیر او از طبیعت می گذرد لا جرم پایانی برای حرکت طبیعی اش وجود دارد که از این پایان به عنوان مرگ یاد می شود و مرگ به صورت ظاهر نقصی است انسانی که چون از گونه قضای خداوندی است گریزی از آن نیست . البته فاصله انسان تا مرگ یعنی میزان عمر آدمی چون از مقدرات است تغییر می پذیرد و با اموری همچون دعا, صدقه و صله رحم و یا گناهان گوناگون کم یا زیاد می شود. پس اصل مرگ قضایی است الهی و هرگز تغییر نمی یابد و هر انسانی بلکه هر پدیده ای باید به این مرحله وارد شود که ((کل نفس ذائقه الموت ; هر نفسی مرگ را می چشد)), (آل عمران , آیه 185). اما فرشتگاه چنان که از طبیعت به دورند از این نقص ظاهری یعنی مرگ طبیعی نیز برکنارند. بنابراین مرگ طبیعی را برای همه انسان ها می توان به عنوان یک نقص تلقی کرد چون برای خوبان پایان خدمت و عبادت است و برای انسان های بد انتهای مهلت است , (صورت و سیرت انسان در قرآن , آیت الله جوادی آملی , ج 14, ص 311).
خلاصه این که در عرصه عالم تجرد ، زاد و ولد و تکثیر نسل در عالم فرشتگان نمی باشد. بنابراین مرگ به معنای متعارف برای انسان در ملائکه معنی ندارد اما نوعی مرگ برای همه ی موجودات از جمله ملائکه است که در هنگام نفخ صور تحقق می یابد که همه ی موجودات عالم امکان می میرند و زندگی از آنها گرفته می شود,
(نگاه کنید قیام قیامت استاد محمد شجاعی , صص 50 – 28, کانون اندیشه جوان , موئسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).
منابع مفید برای مطالعه 1- تفسیر المیزان (فارسی ), ج 17; سوره فاطر, آیه 1; ج 14 سروه انبیائ آیه 16; ج 20 سوره نازعات آیات 1 تا 41 2- نهج البلاغه خطبه های 157 / 109 / 1 / 91 / 183 / 171.
این فنا جزء نعمتها وآلاء الهی است؛ چون چیزی جز انتقال از عالم دنیا به سوی خدا نیست. لذا خدا آن را در آیات فوق جزء نعم و آلاء خود شمرده است. همچنین به نظر علامه طباطبایی ، در آیات فوف الذکر ، مراد از وجه الله ، اسماء الله است. چون وجه هر چیزی آن چیزی است که با آن با دیگران روبرو می شود. واسطه بین خدا و خلق نیز اسماء اوست. و خدا از راه اسماء خود عالم را تدبیر می کند. و خلق از راه اسماء خدا به او معرفت می یابند و او را می خوانند. البته این سخن علامه منافاتی با روایات فوق الذکر ندارد. چون اهل بیت الله علیهم السلام خود را اسماء حسنای خدا نیز معرّفی کرده اند. همچنین انبیاء الهی مظهر خاصّ اسماء الهی هستند.
در آیه «کل شی هالک الا وجهه» دو احتمال است.
احتمال اوّل این است که مراد از هالک ، هالک بالفعل باشد در هر لحظه ای. و احتمال دوم این است که مراد از هالک ، هلاکت در آینده باشد. بنا به احتمال اوّل همه اشیاء غیر از وجه الله همواره هالک و باطل الذّات هستند ؛ الّا آنچه در آنهاست از فیض خدا.
احتمال دوم هلاک اشیاء به این است که از نشئه ای که هستند منتقل به نشئه ای بالاتر می شوند و در نهایت بازگشت همه به سوی خداست. و آنچه به سوی خدا بر می گردد وجود اشیاء است که مظهر اسماء حق تعالی و وجه الله است. و آنچه نزد خدا بر می گردد فنا ناپذیر است.
امّا مراد از هلاک و فنا ، عدم شدن نیست. چرا که در آیات قرآن کریم تصریح شده که بازگشت همه موجودات به سوی خداست . در روایات آمده است که انسان برای بقا آفریده شده نه برای فنا (عدم شدن ) . همچنین هلاک و فنا در مورد همه موجودات به معنی مردن اصطلاحی نیست. بلکه ـــ اگر مراد از این هلاک و فنا ، همان هلاک و فنای لحظه قیامت باشد ــ ظاهراً مراد از آن ، در مورد بسیاری از موجودات ، همان صعقه و مدهوشی و موتی است که در اثر نفخ صور پدید می آید. و برای استثنا شدگان از حکم نفخ صور نیز موت دیگری است متناسب با وجود خودشان . بنا بر این ، این هلاک و فنا در مورد موجودات زنده عالم مادّه به مردن اصطلاحی (خروج روح از بدن ) است ؛ ولی در غیر آنها معنایی متناسب با خود آن موجودات دارد. و معنای مشترک از هلاک و فنا و موت در همه موجودات ، انتقال از وجود فی نفسه خود و از نشئه خود به سوی خداوند متعال است. لذا خداوند متعال فرمود:« وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ . ــ و از آن خداست هر آنچه در آسمانها و زمین است و همه امور به سوی خدا بازمی گردند.»(آل عمران : 109). بنا بر این ، به نظر می رسد که هلاک و فنای موجودات به دو صورت است ؛ گروهی با نفخ صور از خود بی خود شده و وجود استقلالی خود را از دست داده و وجود خود را فانی در وجود حق تعالی می یابند ؛ و گروهی دیگر که از حکم نفخ صور مستثنی هستند با موتی مناسب خود از خود بی خود شده و خود را قائم به ذات حق می یابند. امّا آنها که وجود استقلالی برای خود نمی بینند وجه الله بوده و از هلاک و فنا رسته اند. بنا بر این هلاک و فنای گروه اوّل مشمول این قول خداوند متعال است که می فرماید:« وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ. ــــ و در«صور» دمیده مى شود، پس همه کسانى که در آسمانها و زمینند ازشدّت صدای صور مدهوش و از خود بی خود می شوند ، مگر کسانى که خدا بخواهد ؛ سپس بار دیگر در«صور» دمیده مى شود، ناگهان همگى به پا مى خیزند و در انتظار(حساب و جزا) هستند. »( الزمر /68 )
بنگرید : ( إرشاد القلوب إلى الصواب، شیخ حسن دیلمی ، ج 1، ص: 53)
2- زاد و ولد در فرشتگان:
فرشتگان موجوداتی مجرد از ماده هستند. برخی از آنها دارای تجرد عقلی هستند لذا ماده و خصوصیات ماده مثل شکل و رنگ را ندارند و برخی هم مثالی هستند . ولی در هر حال فرشته از داشتن زمان و مکان و حرکت به معنی خروج از قوه به فعل منزه است.
در قرآن کریم در آیات متعددی درباره ملائکه و وظایف و حالات آنها سخن گفته شده و لفظ ملک مجموعا 88 بار به صورت های مفرد و تثنیه و جمع به کار رفته و از آنجا که وجود فرشتگان از امور غیبیه ایست که پی بردن به چگونگی احوال و اوصاف آنها جز از راه ادله نقلیه ممکن نیست باید در این رابطه به آیات و روایات تمسک کنیم.
از مجموع آیات و روایات بر می آید که ملائکه وظایف متنوعی از قبیل، تدبیر امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، حفظ انسان از خطرات، مجازات اقوام سرکش و… را به عهده دارند و کارهای مختلف از قبیل: عبادت، سجده، رکوع، تسبیح، صف کشیدن، نگهبانی و… انجام می دهند وحالت ها و صفاتی دارند از قبیل این که می توانند به صورت انسان درآمده بر انبیا و غیر انبیا ظاهر شوند هرگز خسته نمی شوند، نمی خوابند، فراموشی در آنها راه ندارد، سستی و غفلت در آنها راه ندارد و….
با این اوصاف ذکر شده در آیات و روایات بدون شک ملائکه نمی توانند متشکل از ماده عنصری کثیف این عالم باشند و گریه و خنده به این معنا که چشم و دهانی و اشکی باشد در آنها بی معنا خواهد بود. ولی اگر اینها متمثل به صورت انسانی شدند چنانچه از آیات سوره هود و مریم استفاده می شود آیا در این صورت هم برای آنها خنده و گریه معنا ندارد. در اینجا در بین مفسرین اختلاف شده که آیا این تمثل فرشتگان یک واقعیت عینی است؛ یعنی فرشتگان واقعا به صورت انسان در می آیند یا به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان است. ظاهر آیات احتمال اول است و در این صورت باید گفت خنده و گریه برای آنها ممکن است.
اما اگر به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان باشد به این معنا که این افراد اینگونه خیال می کردند نه این که ملائکه واقعا به صورت انسان درآمده باشند نمی توان از این آیات اثبات امکان این حالات را برای ملائکه کرد.
در حقیقت اصل مسأله برمی گردد به این که آیا فرشتگان مجردند یا دارای جسم هستند، لکن جسمی لطیف که مافوق این عالم ماده است و یا این که مادی از قبیل همین ماده عنصری عالم هستند. بعضی فلاسفه قائل به تجرد مطلق ملائکه شده اند که بسیاری از آیات و روایات این مطلب را رد می کند چون در این روایات و آیات برای ملائکه مکان، زمان و صف کشیدن و… مطرح شده، حال آن که مجرد مطلق از این اوصاف بریء است. اما این که آنها موجود مادی از قبیل موجودات این عالم باشند از مجموع آیات و روایات معلوم می شود که این ایده هم درست نیست.
چنانچه امام صادق علیه السلام در ضمن یک حدیث خصائص عالم ماده را از قبیل غذا خوردن، آب نوشیدن، ازدواج ، و حضرت علی علیه السلام در حدیث دیگری، سستی، غفلت، عصیان، خواب، نسیان در صلب پدر و رحم مادر قرار گرفتن را از آنها سلب می نمایند و چنانچه بسیاری از متکلمان و مفسران معتقد هستند از جمع بین مجموع آیات و روایات می توان استفاده کرد که ملائکه دارای اجسامی هستند، لکن اجسامی لطیف مافوق این ماده معمولی که ما بشناسیم و حالات آنها هم مناسب با همان جسم لطیفی که دارند می باشد و این که علی علیه السلام در خطبه 91 نهج البلاغه می فرماید: «استمرار در عبادت پشتشان را منحنی نموده، به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده است… طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان های آنها را خشک نکرده و اشتغالات دیگری آنان را مملوک خود نساخته است که صداهای بلند آنان را زمزمه های خفیف تضرع قطع نماید که به ملائکه ناله و تضرع و گریه را نسبت می دهد. با توجه به سایر روایات معصومین علیهم السلام باید بر گریه و ناله ای که متناسب اجسام لطیف یا به اصطلاح عالم نیمه مجرد حمل کرد. به صورت خلاصه می توان این چنین گفت: همانگونه که ما محبت و غضب و خوشحال شدن را با استناد به آیات و روایات به خداوند متعال نسبت می دهیم، لکن با سلب خصائص و ویژگی های مادی به همین نحو حالاتی از قبیل خنده و گریه را با استناد به روایات به ملائکه نسبت می دهیم لکن با سلب خصائص و ویژگی های عالم ماده و طبیعت از قبیل داشتن دهان و چشم و اشک به نحوی که در عالم ماده متصور است.
در قرآن کریم برای فرشتگان ویژگی های فراوانی شمرده شده است مثل:
1. فرشتگان موجوداتی عاقل و باشعور و بندگان گرامی خداوند هستند «بل عباد مکرمون» (انبیا، آیه 26).
2. مطیع امر و فرمان خداوند هستند و او را معصیت نمی کنند «لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون» (انبیا، آیه 27).
3. پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوندهستند «والملائکه یسبحون بحمد ربهم و یستغفرون لمن فی الارض» (شوری، آیه 5).
4. گاه به صورت انسان در می آیند و بر انبیا و حتی غیر انبیا ظاهر می شوند. چنان که در سوره مریم می خوانیم: فرشته بزرگ الهی به صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» (مریم، آیه 17 – هود، آیه 69 و 77).
5. تعداد آنها به قدری زیاد است که قابل مقایسه با تعداد انسان ها نمی باشند، چنان که در روایتی از حضرت صادق علیه السلام می خوانیم: هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: آیا تعداد فرشتگان بیشتر است یا انسان ها؟ فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، فرشتگان خدا در آسمان ها بیشترند از عدد ذرات خاک های زمین و در آسمان جای پایی نیست مگر این که در آن جا فرشته ای تسبیح و تقدیس خدا می کند (بحارالانوار، ج 59، ص 176).
6. آنها نه غذا می خورند و نه آب می نوشند و نه ازدواج دارند، چنان که در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام آمده است: «ان الملائکه لایأکلون ولا یشربون ولا ینکحون و انما یعیشون بنسیم العرش : فرشتگان غذا نمی خورند و آب نمی نوشند و ازدواج نمی کنند، بلکه با نسیم عرش الهی زنده اند» (بحار، ج 59، ص 174، ح 4).
7. آنها نه خواب دارند نه سستی و غفلت. در حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام چنین آمده است: در فرشتگان نه سستی است و نه غفلت و نه عصیان… خواب بر آنها چیره نمی گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمی شود بدن آنها به سستی نمی گراید و در صلب پدران و مادران قرار نمی گیرند (همان، ص 175).
8. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوتی دارند، بعضی همیشه در رکوع و برخی همیشه در سجودند: «مامنا الاله مقام معلوم ، و انا لنحن الصافون ، و انا لنحن المسبحون؛ هر یک از ما جایگاه معلومی دارد، ما همواره صف کشیده منتظر فرمان خدا هستیم و پیوسته تسبیح او می گوییم» (صافات، آیات 164 – 166).
9. فرشتگان وظایف مهم و بسیار متنوعی از سوی خداوند بر عهده دارند:
– گروهی حاملان عرشند (حاقه، 17).
– گروهی مدبران امرند (نازعات، 5).
– گروهی مأمور قبض ارواحند (اعراف، 37).
– گروهی مراقب اعمال بشرند (انفطار، 10 تا 13).
– گروهی حافظ انسان از خطرات و حوادثند (انعام، 61).
– گروهی مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکشند (هود، 77).
– گروهی مؤمنان را در جنگ ها یاری و کمک می کنند (احزاب، 9).
– گروهی مبلغان وحی و آورندگان کتب آسمانی برای انبیا هستند (نحل، 2).
با توجه به مطالب فوق، دعای سوم صحیفه سجادیه در درود بر فرشتگان الهی و بیان اصناف و انواع فرشتگان و بیان ویژگی ها و مأموریت های آنها می باشد:
«والذین بصوت زجره یسمع زجل الرعود؛ درود و سلام بر آن فرشته ای که وقتی ابرها را می راند و حرکت می دهد از فریادش غرش رعدها شنیده می شود».
«و اذا سبحت به حفیفه السحاب التمعت صواعق البروق؛ و چون ابر خروشان به وسیله آن فرشته به شنا در آید و شناور گردد، شعله های برق درخشیدن می گیرد».
«و مشیعی الثلج والبرد والهابطین مع قطر المطر اذا نزل؛ و درود بر فرشتگانی که دانه های برف و تگرگ را بدرقه می کنند و فرشتگانی که همراه قطره های باران فرود می آیند».
«والقوام علی خزائن الریاح والموکلین بالجبال فلا تزول؛ و درود بر فرشتگانی که خزانه داران باد هستند و فرشتگانی که مأمور حفظ و نگهداری کوه ها هستند تا از جا در نروند و متزلزل نگردند».
«والذین عرفتهم مثاقیل المیاه وکیل ما تحویه لواعج الامطار و عوالجها؛ و درود بر فرشتگانی که وزن آبها و اندازه باران های سیل آسا و رگبارهای تراکم را به آنان آموخته ای».
«و رسلک من الملائکه الی اهل الارض بمکروه ما ینزل من البلاء و محبوب الرخاء؛ و درود بر فرشتگانی که به سوی اهل زمین گسیل می شوند و گرفتار ناخوشایند و گشایش خوشایند برای آنان می آورند.
به طور کلی این فرازها از دعای سوم صحیفه مبارکه سجادیه، در صدد تبیین نقش فرشتگان الهی در کارگردانی جهان هستی و انجام مأموریت های متنوع و متعددی است که خداوند متعال به عنوان کارگزاران هستی بر آنها محول کرده است. یعنی همه امور و حوادث و رویدادهای عالم با تدبیر و کارگردانی و وساطت فرشتگان الهی انجام می گیرد و آنها مأموران اجرای اراده خداوند و خواست او در پهنه هستی می باشند به گونه ای که پدیده هایی مانند باران و برف و تگرگ و باد و سیل و رعد و برق و حوادث گوارا و ناگوار و هزاران پدیده دیگر با نقش آفرینی و تدبیر فرشتگان الهی که از سوی خداوند متعال مأمور و موظفند انجام می پذیرد.
مطلب دیگر اینکه فرشتگان الهی همه در یک حد نمی باشند برخی به تجرد تام رسیده اند یعنی هیچگونه استعداد و ترقی و استکمالی در مورد آنها معنی ندارد و سخن قرآن کریم ((و ما منا الا له مقام معلوم ; هیچکدام از ما نیست مگر اینکه جایگاه او معلوم است )), (صافات , آیه 164). در مورد همین قسم از فرشتگان است . وجود آنها تمام است وجودی که ترقی در آن راه ندارد و آنچه از کمالات که برای آنها ممکن است از سوی خداوند یکجا به آنها عطا شده است و لذا حالت انتظار و کمال آینده درباره آنها ناروا است . اما قسم دیگر از فرشتگان صاحب وجود مکتفی اند. یعنی وجود آنها ناقص است اما نقص خود را با کوشش درونی جبران می کنند و نصاب استعداد را از درون خویش بدست می آورند بیان آنها این است ((لا علم لنا; علمی برای ما نیست )), (بقره , آیه 32). آنها علم به اسمائ الهی را در ابتدا نداشتند اما برای دست یابی به این علم از راه حوزه علمی و حلقه درسی وارد نشدند. بلکه بدون نیاز به امور خارجی درون آنان کافی است که نور علم الهی در آن تجلی کند و تعلیم آنان حاصل شود. اما در باب مرگ – در انسان نقصی وجود دارد که فرشتگان الهی از آن مبرا هستند و آن مرگ است . انسان از آن جهت که متحرک است و خط سیر او از طبیعت می گذرد لا جرم پایانی برای حرکت طبیعی اش وجود دارد که از این پایان به عنوان مرگ یاد می شود و مرگ به صورت ظاهر نقصی است انسانی که چون از گونه قضای خداوندی است گریزی از آن نیست . البته فاصله انسان تا مرگ یعنی میزان عمر آدمی چون از مقدرات است تغییر می پذیرد و با اموری همچون دعا, صدقه و صله رحم و یا گناهان گوناگون کم یا زیاد می شود. پس اصل مرگ قضایی است الهی و هرگز تغییر نمی یابد و هر انسانی بلکه هر پدیده ای باید به این مرحله وارد شود که ((کل نفس ذائقه الموت ; هر نفسی مرگ را می چشد)), (آل عمران , آیه 185). اما فرشتگاه چنان که از طبیعت به دورند از این نقص ظاهری یعنی مرگ طبیعی نیز برکنارند. بنابراین مرگ طبیعی را برای همه انسان ها می توان به عنوان یک نقص تلقی کرد چون برای خوبان پایان خدمت و عبادت است و برای انسان های بد انتهای مهلت است , (صورت و سیرت انسان در قرآن , آیت الله جوادی آملی , ج 14, ص 311).
خلاصه این که در عرصه عالم تجرد ، زاد و ولد و تکثیر نسل در عالم فرشتگان نمی باشد. بنابراین مرگ به معنای متعارف برای انسان در ملائکه معنی ندارد اما نوعی مرگ برای همه ی موجودات از جمله ملائکه است که در هنگام نفخ صور تحقق می یابد که همه ی موجودات عالم امکان می میرند و زندگی از آنها گرفته می شود,
(نگاه کنید قیام قیامت استاد محمد شجاعی , صص 50 – 28, کانون اندیشه جوان , موئسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر).
منابع مفید برای مطالعه 1- تفسیر المیزان (فارسی ), ج 17; سوره فاطر, آیه 1; ج 14 سروه انبیائ آیه 16; ج 20 سوره نازعات آیات 1 تا 41 2- نهج البلاغه خطبه های 157 / 109 / 1 / 91 / 183 / 171.