خانه » همه » مذهبی » مسخره کردن دیگران

مسخره کردن دیگران


مسخره کردن دیگران

۱۳۹۶/۱۰/۱۱


۳۳۷۴ بازدید

به نام خدا
با سلام دانش آموزانی که ادای معلمین خود را در غیاب آن ها به قصد مسخره کردن و خندیدن در می آورند این کار آنها چ حکمی دارد؟

پرسشگر گرامی، مسخره کردن، قطعا مورد تایید نیست ، چنین شخصی را عیبجو می گویند :
الف ) عیبجو
– عیبجو، کسی است که فقط عیوب را می بیند ، آنهم نه به خاطر آنکه اصلاحی صورت بدهد ، ونه برای آنکه علت بروز این عیب را تحقیق کند ونه برای اینکه توجیه ودلیل عیب را برای اصلاح پیدا کند بلکه برای آنکه بتواند فرد راتحقیر کند، وآبروی او را درموقع حساس وخاصی ازبین ببرد ، لذا بسیار زشت وغیر اخلاقی است .
– عیبجویی یکى از صفات عمومى منافقان است ،آنها افرادى لجوج، بهانه جو، و ایرادگیر، و کارشکن هستند، هر کار مثبتى را، با وصله هاى نامناسبى تحقیر کرده، و بد جلوه مى دهند. تا هم مردم را در انجام کارهاى نیک دلسرد سازند، و هم تخم بدبینى و سوء ظن را در افکار بپاشند، و به این وسیله چرخهاى فعالیتهاى مفید و سازنده در اجتماع از کار بیفتد.
– قرآن مجید شدیدا این روش غیر انسانى آنها را نکوهش مى کند، و مسلمانان را از آن آگاه مى سازد، تا تحت تاثیر اینگونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند که حناى آنان در جامعه اسلامى رنگى ندارد!
تحقیقی قرآنی در باره عیبجویی(لمز: عیب):
– وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ حجرات/ 11. بر خودتان عیب نگیرید، در جاى خود گفته شده مسلمانان از حیث دین بحکم یک پیکراند لذا عیب بر دیگران عیب بر خویشتن است.
– وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ همزه/1.واى بر هر طعنه زن عیب ساز، لمّاز و لمزه بمعنى کثیر اللمز است.
– خداوند درسوره توبه /72مى فرماید: (الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ). آنها که به افراد نیکوکار مؤمنین در پرداختن صدقات و کمکهاى صادقانه، عیب مى گیرند، و مخصوصا آنها که افراد با ایمان تنگدست را که دسترسى جز به کمکهاى مختصر ندارند، مسخره مى کنند، خداوند آنان را مسخره مى کند، و عذاب دردناک در انتظار آنها است!
از آیه فوق استفاده مى شود که منافقان از گروهى عیبجویى مى کردند، و گروهى را مسخره مى نمودند، روشن است، سخریه در باره کسانى بوده که تنها قادر به کمک مختصرى به ارتش اسلام بودند، و لا بد عیبجویى مربوط به کسانى بوده که به عکس آنها کمکهاى فراوانى داشتند، دومى را به عنوان ریاکارى و اولى را به عنوان کم کارى تخطئه مى نمودند.
در آیه بعد تاکید بیشترى روى مجازات این گروه از منافقان نموده و آخرین تهدید را ذکر مى کند به این ترتیب که روى سخن را به پیامبر صلی الله علیه وآله، نموده مى گوید: چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى، حتى اگر هفتاد بار براى آنها از خداوند طلب آمرزش نمایى هرگز خدا آنها را نمى بخشد (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ) چرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند و راه کفر پیش گرفتند و همین کفر آنها را به دره نفاق و آثار شوم آن افکند (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
و روشن است هدایت خدا شامل حال کسانى مى شود که در طریق حق طلبى گام برمى دارند و جویاى حقیقتند، ولى خداوند افراد فاسق و گنهکار و منافق را هدایت نمى کند وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ،
ب ) استهزاء ( مسخره کردن )
1- استهزاء این است که آدمى گفتار یا کردار یا صفات و خلقت مردم را به قول یا به فعل یا به ایماء و اشاره طورى نقل و حکایت و بازگو کند که سبب خنده دیگران شود، و البتّه این عمل از ایذاء و تحقیر و آگاهانیدن بر عیوب و نقائص مردم خالى نیست، و اگر این کار در حضور شخص مورد استهزاء نباشد، متضمّن غیبت نیز خواهد بود.
2- بدون تردید مرتکب این افعال به مراحل بسیار، از انسانیّت دور است، و مستوجب عقوبت دنیا و عذاب آخرت خواهد بود، و در دیده اهل خرد و دانش لحظه اى از خوارى و پستى بر کنار نیست، و در دلهاى اهل ایمان هیچ وقع و اعتبارى ندارد.
3- قرآن کریم در سوره حجرات در مورد حرمت و ممنوع بودن تمسخر و غیبت و برخی صفات اخلاقی زشت دیگر می فرماید :
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ – یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ
ترجمه: ای کسانى که ایمان آورده اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزا کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى از زنان دیگر شاید آنان بهتر از اینان باشند، و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید، و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید، و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند. اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است، و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید، و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ به یقین همه شما از این امر کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.
شان نزول: مفسران براى این آیات شان نزولهاى مختلفى نقل کرده اند، از جمله اینکه:
جمله لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ در باره ثابت بن قیس (خطیب پیامبر ص) نازل شده است که گوشهایش سنگین بود، و هنگامى که وارد مسجد مى شد کنار دست پیامبر ص براى او جایى باز مى کردند، تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حالى که مردم از نماز فراغت پیدا کرده، و جاى خود نشسته بودند، او جمعیت را مى شکافت و مى گفت: جا بدهید! جا بدهید! تا به یکى از مسلمانان رسید، و او گفت همین جا بنشین! او پشت سرش نشست، اما خشمگین شد، هنگامى که هوا روشن گشت ثابت به آن مرد گفت: کیستى؟ او نام خود را برد و گفت فلان کس هستم، ثابت گفت: فرزند فلان زن؟! و در اینجا نام مادرش را با لقب زشتى که در جاهلیت مى بردند یاد کرد، آن مرد شرمگین شد و سر خود را بزیر انداخت، آیه نازل شد و مسلمانان را از این گونه کارهاى زشت نهى کرد.
و گفته اند: وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ در باره ام سلمه نازل گردید که بعضى از همسران پیامبر ص او را به خاطر لباس مخصوصى که پوشیده بود، یا به خاطر کوتاهى قدش مسخره کردند، آیه نازل شد و آنها را از این عمل باز داشت.
4- استهزاء، بد گمانى، غیبت، تجسس، و القاب زشت ممنوع!
از آنجا که قرآن مجید در این سوره به ساختن جامعه اسلامى بر اساس معیارهاى اخلاقى پرداخته، پس از بحث در باره وظائف مسلمانان در مورد نزاع و مخاصمه گروه هاى مختلف اسلامى در آیات مورد بحث به شرح قسمتى از ریشه هاى این اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نیز بر چیده شود، و درگیرى و نزاع پایان گیرد.در هر یک از دو آیه فوق به سه قسمت از امورى که مى تواند جرقه اى براى روشن کردن آتش جنگ و اختلاف باشد با تعبیراتى صریح و گویا پرداخته.
نخست مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگرى را استهزاء کند (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ) چه این که شاید آنها که مورد سخریه قرار گرفته اند از اینها بهتر باشند (عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ) همچنین هیچ گروهى از زنان نباید زنان دیگرى را مورد سخریه قرار دهند، چرا که ممکن است آنها از اینها بهتر باشند.(وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ)
در اینجا مخاطب مؤمنانند، اعم از مردان و زنان، قرآن به همه هشدار مى دهد که از این عمل زشت بپرهیزند، چرا که سرچشمه استهزاء و سخریه همان حس خود برتربینى و کبر و غرور است که عامل بسیارى از جنگهاى خونین در طول تاریخ بوده.
و این خود برتربینى بیشتر از ارزشهاى ظاهرى و مادى سرچشمه مى گیرد مثلا فلان کس خود را از دیگرى ثروتمندتر، زیباتر، یا از قبیله اى سرشناستر مى شمرد، و احیانا این پندار که از نظر علم و عبادت و معنویات از فلان جمعیت برتر است او را وادار به سخریه مى کند، در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا است، و این بستگى به پاکى قلب و نیت و تواضع و اخلاق و ادب دارد.
هیچ کس نمى تواند بگوید: من در پیشگاه خدا از فلان کس برترم، و به همین دلیل تحقیر دیگران و خود را برتر شمردن یکى از بدترین کارها، و زشترین عیوب اخلاقى است که بازتاب آن در تمام زندگى انسانها ممکن است آشکار شود.
خداى سبحان مى فرماید: «لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْرا مِنْهُمْ» 49: 11(حجرات، 11). «هیچ گروهى گروه دیگر را مسخره نکنند، شاید آن گروه از آنها بهتر باشند». و پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «کسانى که مردم را مسخره و استهزاء مى کنند براى هر یک درى از بهشت را مى گشایند و مى گویند: بشتاب بشتاب او با رنج و غم مى آید که داخل شود در را مى بندند، سپس درى دیگر را مى گشایند و به او مى گویند: بشتاب و زود بیا و چون به نزدیک در مى رسد در را مى بندند. و پیوسته با او چنین مى کنند، تا در دیگر گشوده مى شود و چون مى گویند: بشتاب و تند بیا دیگر نمى آید».
5- ابن عبّاس در تفسیر این قول خداى تعالى: «… یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صِغیرَةً وَ لا کَبیرَةً إِلا أَحْصاها…» 18: 49(کهف، 50). «… اى واى بر ما این چه نامه اى است که هیچ کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته مگر آن را به شمار آورده است..». گوید: «آن کوچک: تبسّم از روى استهزاء، و آن بزرگ، قهقهه و خنده تمسخر آمیز به مؤمن است». و این اشاره است به اینکه خنده بر مردم از گناهان بزرگ است. (تفسیر نمونه، ج 22، ص: 179)
برای آگاهی بیشتر: به کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب مراجعه شود.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد