۱۳۹۶/۱۲/۲۱
–
۲۳۳ بازدید
گفته می شود که ثروت قارون بر اثر غرق شدن فرعون و دستی که ایشان در بیت المال داشته در اختیار قارون قرار گرفته . مگر ثروت قارون مشروع بوده که قرآن می فرماید: اتیناه من الکنوز در حالیکه در تاریخ گفته می شود که قارون در دستگاه فرعون دست داشته و بعد از غرق شدن فرعون در آب این ثروت را از بیت المال فرعون اختلاس کرده است؟
لطفا به مطالب زیر توجه کنید:- همه اموال انسان از خدا است . اموال کسبی را یا از راه حلال به دست می آوریم یا حرام، و یا در راه حلال و مشروع مصرف می کنیم یا حرام؛ اموال قارون هم در حقیقت مال الله بود حال یا از راه حرام به دست آورده بود یا در راه حرام و به شکل بدی مصرف می کرد و لذا دچار عذاب خداوندی شد.- قارون مظهر ثروت آمیخته با کبر و غرور و طغیان بود. معروف است که قارون از بستگان نزدیک موسی(ع) (پسر عمو یا عمو یا پسر خاله او) بود، و از نظر اطلاعات و آگاهی از تورات معلومات قابل ملاحظه ای داشت، نخست در صف مؤمنان بود، ولی غرور ثروت او را به آغوش کفر کشید و به قعر زمین فرستاد، او را به مبارزه با پیامبر خدا وادار نمود و مرگ عبرت انگیزش درسی برای همگان شد. قرآن کریم داستان قارون بنی اسرائیل را خاطرنشان فرموده، تا از این داستان عبرت بگیرند، چون حال و وضع قارون درست حال و روز مشرکین را مجسم می کند، و چون کفر او، کارش را به آن عاقبت زشت کشانید، پس مشرکین نیز بترسند از اینکه مثل آنچه که بر سر قارون آمد، بر سرشان بیاید زیرا خدای تعالی از مال دنیا آن قدر به او روزی داده بود که سنگینی کلید گنجینه هایش مردان نیرومند را هم خسته می کرد، و در اثر داشتن چنین ثروتی خیال می کرد که او خودش این ثروت را جمع آوری کرده، چون راه جمع آوری آن را می دانسته و فکر خودش بوده و حسن تدبیر داشته، این فکر او را مغرور نمود، پس از عذاب الهی ایمن و خاطر جمع شد، و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح داده و در زمین فساد برانگیخت، خدای تعالی هم او و خانه او را در زمین فرو برد، نه آن خوش فکری و حسن تدبیرش، مانع از هلاکت او شد و نه آن جمعی که دورش بودند. خلاصه آن چه درباره قارون در تواریخ، روایات و سخنان مفسران آمده، این است: قارون فامیل موسی و از بنی اسرائیل بود و پس از موسی و هارون کسی در دانش و زیبایی همانند او نبود و تورات را از همه بهتر می خواند و صدای گرم و گیرایی داشت.ابن عباس گفته است: «پیش از آمدن موسی، هنگامی که بنی اسرائیل در مصر بودند، فرعون او را فرمانروای بنی اسرائیل کرده بود. هم چنین نقل کرده اند که او در همان زمان نسبت به بنی اسرائیل سرکشی و تکبر داشت. از نظر مال و ثروت هم در زمان خود بی نظیر بود و کسی پایه ثروتش بدو نمی رسید. انبارهای طلا و نقره و اندوخته اش به قدری زیاد بود که برای آن ها کلیدهای چرمی ساخته بود، زیرا حمل و نقل کلیدهای آهنی برای انبارداران کار دشواری بود و با این حال می بایستی هنگام نقل و انتقال چندین نفر آن کلیدهای چرمی را با خود حمل کنند.»برخی از مفسران گفته اند: وی به علم کیمیا دست یافته بود و بدین وسیله هر روز به ثروت سرشار و اندوخته طلا و نقره خویش می افزود و همین زیادی ثروت، موجب طغیان بیشتر او گردید تا جایی که در برابر تذکرات دوستانه و نصایح خیرخواهانه مومنان قوم بر طغیان خود افزود و همه آن مال و ثروت را مرهون علم و تدبیر خود دانست و در حقیقت خود را یک سره بی نیاز از حق تعالی پنداشت. روزی برای آن که قدرت خود را به مردم نشان دهد و دارایی بیکران خود را به رخشان بکشد، خود را به بهترین لباس و نفیس ترین جواهرات بیاراست و در میان جمع زیاد از نزدیکان و طرفداران خود با کبکبه و جلال به راه افتاد و چشم مردم را خیره کرد تا جایی که مردم ظاهربین و دنیاپرست آرزوی چنان مقام و شوکتی را کرده، اظهار داشتند که ای کاش ما هم چنین مال و شوکتی داشتیم، ولی افراد حقیقت بین و دانشمندان روشن دل مرعوب آن ظواهر فریبنده نشده و چنان که خدای تعالی در قرآن بیان فرموده، با آنها به بحث و گفتگو پرداختند.
خداوند در قرآن می گوید: «إن قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما إن مفاتحه لتنوأ بالعصبة أولی القوة؛ قارون از قوم موسی بود اما بر آنها ستم و ظلم کرد علت این بغی و ظلم آن بود که ثروت سرشاری به دست آورده بود، و چون ظرفیت کافی و ایمان قوی نداشت، این ثروت فراوان او را فریب داد و به انحراف و استکبار کشانید…» (قصص/ 76) در مجمع البیان گفته: «کلمه “بغی” به معنای برتری طلبی بدون حق است.» و نیز گفته: «کلمه “مفاتح” جمع مفتح است، هم چنان که کلمه “مفاتیح” جمع مفتاح است، و معنای هر دو یکی است، و آن عبارت است از هر چیزی که قفلها را باز می کند.» و نیز گفته: «ناء بحمله ینوء نوءا، معنایش این است که کسی بارش را با اینکه برایش سنگین بود از زمین بلند کرد.» دیگران گفته اند: «ناء به الحمل معنایش این است که: بار او از شدت سنگینی کمرش را خوابانید.» و این معنا با آیه شریفه موافق تر است.
سپس می گوید: «ما آن قدر اموال و ذخائر و گنج به او دادیم که حمل خزائن او برای یک گروه زورمند، مشکل بود.» مفاتح جمع “مفتح” (بر وزن مکتب) به معنی محلی است که چیزی را در آن ذخیره می کنند، مانند صندوق هایی که اموال را در آن نگهداری می نمایند. به این ترتیب مفهوم آیه چنین می شود که قارون آن قدر طلا و نقره و اموال گرانبها و قیمتی داشت که صندوق آنها را، گروهی از مردان نیرومند به زحمت جابجا می کردند. و با توجه به اینکه “عصبه” به معنی جماعتی است که دست به دست هم داده اند و نیرومندند و همچون اعصاب یکدیگر را گرفته اند روشن می شود که حجم جواهرات و اموال گرانقیمت قارون چقدر زیاد بوده است (بعضی می گویند “عصبه” به ده نفر تا چهل نفر می گویند).
در مجمع البیان گفته: «کلمه “عصبة” به معنای جماعتی به هم پیوسته است، ولی در عدد آن اختلاف است.» بعضی گفته اند: “عصبه” ما بین ده نفر تا پانزده نفر را گویند (نقل از مجاهد). و بعضی دیگر گفته اند: ما بین ده تا چهل را “عصبه” گویند (نقل از قتاده). و بعضی دیگر گفته اند: “عصبه” به معنای چهل نفر است. بعضی دیگر گفته اند ما بین سه تا ده نفر است. و بعضی دیگر گفته اند: به معنای جماعتی است که به یکدیگر تعصب بورزند. ولیکن کلام برادران یوسف که به پدر گفتند: «و نحن عصبة؛ ما عصبه هستیم.» (یوسف/ 8) غیر از دو قول اخیر را تضعیف می کند، چون برادران او آن روز نه نفر بودند.
به هر حال معنای آیه این است که: قارون از بنی اسرائیل بود، و در مقام این برآمد که بدون حق بر بنی اسرائیل تجاوز کند، و ما از گنجینه ها آن قدر به او دادیم که حمل کلیدهای آنها جماعتی نیرومند را خسته می کرد. جمله “تنوء” از ماده “نوء” به معنی قیام کردن با زحمت و سنگینی است و در مورد بارهای پر وزنی به کار می رود که وقتی انسان آن را حمل می کند از سنگینی او را به این طرف و آن طرف متمایل می سازد! آنچه در بالا در مورد تفسیر “مفاتح” گفتیم چیزی است که گروه عظیمی از مفسران و علمای لغت پذیرفته اند، در حالی که بعضی دیگر “مفاتح” را جمع مفتح (بر وزن منبر به کسر میم) به معنی “کلید” دانسته اند، و می گویند کلید گنجهای قارون آن قدر زیاد بود که چندین مرد زورمند از حمل آن به زحمت می افتادند! کسانی که این معنی را برگزیدند خودشان برای توجیه آن به زحمت افتاده اند که چگونه اینهمه کلید گنج امکان پذیر است و به هر حال تفسیر اول روشنتر و صحیحتر است. زیرا گذشته از این که اهل لغت برای همین کلمه (مفتح به کسر میم) نیز معانی متعددی گفته اند از جمله خزانه یعنی محل جمع آوری مال است، معنی اول به واقعیت نزدیکتر و دور از هر گونه مبالغه است. و به هر حال این لغت را با “مفاتیح” که جمع “مفتاح” به معنی کلید است نباید اشتباه کرد.
مأخذ: طهور کام
منـابـع:
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه – جلد 16 صفحه 177- 182، 163- 173، 152- 162
سید محمدحسین طباطبایی – ترجمه المیزان – جلد 16 صفحه 119- 120، 111- 117
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان – جلد 7 صفحه 265
فتح الله کاشانی – تفسیر منهج الصادقین- جلد 7 صفحه 126
رسول محلاتی – تاریخ انبیاء
جعفر سبحانی – منشور جاوید- جلد 12 صفحه 203- 212
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان .
خداوند در قرآن می گوید: «إن قارون کان من قوم موسی فبغی علیهم و آتیناه من الکنوز ما إن مفاتحه لتنوأ بالعصبة أولی القوة؛ قارون از قوم موسی بود اما بر آنها ستم و ظلم کرد علت این بغی و ظلم آن بود که ثروت سرشاری به دست آورده بود، و چون ظرفیت کافی و ایمان قوی نداشت، این ثروت فراوان او را فریب داد و به انحراف و استکبار کشانید…» (قصص/ 76) در مجمع البیان گفته: «کلمه “بغی” به معنای برتری طلبی بدون حق است.» و نیز گفته: «کلمه “مفاتح” جمع مفتح است، هم چنان که کلمه “مفاتیح” جمع مفتاح است، و معنای هر دو یکی است، و آن عبارت است از هر چیزی که قفلها را باز می کند.» و نیز گفته: «ناء بحمله ینوء نوءا، معنایش این است که کسی بارش را با اینکه برایش سنگین بود از زمین بلند کرد.» دیگران گفته اند: «ناء به الحمل معنایش این است که: بار او از شدت سنگینی کمرش را خوابانید.» و این معنا با آیه شریفه موافق تر است.
سپس می گوید: «ما آن قدر اموال و ذخائر و گنج به او دادیم که حمل خزائن او برای یک گروه زورمند، مشکل بود.» مفاتح جمع “مفتح” (بر وزن مکتب) به معنی محلی است که چیزی را در آن ذخیره می کنند، مانند صندوق هایی که اموال را در آن نگهداری می نمایند. به این ترتیب مفهوم آیه چنین می شود که قارون آن قدر طلا و نقره و اموال گرانبها و قیمتی داشت که صندوق آنها را، گروهی از مردان نیرومند به زحمت جابجا می کردند. و با توجه به اینکه “عصبه” به معنی جماعتی است که دست به دست هم داده اند و نیرومندند و همچون اعصاب یکدیگر را گرفته اند روشن می شود که حجم جواهرات و اموال گرانقیمت قارون چقدر زیاد بوده است (بعضی می گویند “عصبه” به ده نفر تا چهل نفر می گویند).
در مجمع البیان گفته: «کلمه “عصبة” به معنای جماعتی به هم پیوسته است، ولی در عدد آن اختلاف است.» بعضی گفته اند: “عصبه” ما بین ده نفر تا پانزده نفر را گویند (نقل از مجاهد). و بعضی دیگر گفته اند: ما بین ده تا چهل را “عصبه” گویند (نقل از قتاده). و بعضی دیگر گفته اند: “عصبه” به معنای چهل نفر است. بعضی دیگر گفته اند ما بین سه تا ده نفر است. و بعضی دیگر گفته اند: به معنای جماعتی است که به یکدیگر تعصب بورزند. ولیکن کلام برادران یوسف که به پدر گفتند: «و نحن عصبة؛ ما عصبه هستیم.» (یوسف/ 8) غیر از دو قول اخیر را تضعیف می کند، چون برادران او آن روز نه نفر بودند.
به هر حال معنای آیه این است که: قارون از بنی اسرائیل بود، و در مقام این برآمد که بدون حق بر بنی اسرائیل تجاوز کند، و ما از گنجینه ها آن قدر به او دادیم که حمل کلیدهای آنها جماعتی نیرومند را خسته می کرد. جمله “تنوء” از ماده “نوء” به معنی قیام کردن با زحمت و سنگینی است و در مورد بارهای پر وزنی به کار می رود که وقتی انسان آن را حمل می کند از سنگینی او را به این طرف و آن طرف متمایل می سازد! آنچه در بالا در مورد تفسیر “مفاتح” گفتیم چیزی است که گروه عظیمی از مفسران و علمای لغت پذیرفته اند، در حالی که بعضی دیگر “مفاتح” را جمع مفتح (بر وزن منبر به کسر میم) به معنی “کلید” دانسته اند، و می گویند کلید گنجهای قارون آن قدر زیاد بود که چندین مرد زورمند از حمل آن به زحمت می افتادند! کسانی که این معنی را برگزیدند خودشان برای توجیه آن به زحمت افتاده اند که چگونه اینهمه کلید گنج امکان پذیر است و به هر حال تفسیر اول روشنتر و صحیحتر است. زیرا گذشته از این که اهل لغت برای همین کلمه (مفتح به کسر میم) نیز معانی متعددی گفته اند از جمله خزانه یعنی محل جمع آوری مال است، معنی اول به واقعیت نزدیکتر و دور از هر گونه مبالغه است. و به هر حال این لغت را با “مفاتیح” که جمع “مفتاح” به معنی کلید است نباید اشتباه کرد.
مأخذ: طهور کام
منـابـع:
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه – جلد 16 صفحه 177- 182، 163- 173، 152- 162
سید محمدحسین طباطبایی – ترجمه المیزان – جلد 16 صفحه 119- 120، 111- 117
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان – جلد 7 صفحه 265
فتح الله کاشانی – تفسیر منهج الصادقین- جلد 7 صفحه 126
رسول محلاتی – تاریخ انبیاء
جعفر سبحانی – منشور جاوید- جلد 12 صفحه 203- 212
حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان .