۱۳۹۶/۱۰/۲۹
–
۱۳۸۶ بازدید
چ طور ب معاد ایمان بیاوریم …؟
درباره معاد دو بحث اساسی وجود دارد یکی امکان معاد است و دیگری کیفیت معاد ؛ و آنچه کفار زیر بار آن نمی رفتند امکان معاد بود ؛ وروشن است که بحث از کیفیت معاد بعد از بحث از امکان معاد است ؛ وتا کسی امکان معاد را نپذیرد نوبت به بحث از کیفیت معاد نمی رسد . بسیاری از آیاتی هم که در مورد معاد در قرآن کریم آمده اند ناظر به بحث از امکان معاد است ؛ از جمله این آیات ؛ آیات ( نحل: 65 / عنکبوت : 63 / روم : 19 ، 24 ، 50 / فاطر:9 / جاثیه:5 / حدید :17 ) است که در همگی از زنده شدن زمین بعد از موت آن خبر داده شده است و زنده شدن انسانها بعد از مرگ نیز به آن تشبه شده است . آنچه ابتدائاً به نظر می رسد این است که منظور از زنده شدن زمین بعد مرگ آن ، زنده شدن گیاهان زمین است بعد از مردن آنها در زمستان ؛ اگر مراد این باشد این تمثیل برای بیان امکان معاد خواهد بود یعنی همانطور که گیاهان بعد از نابودی نسبی دوباره زنده می شوند زنده شدن انسان نیز بعد از مرگ ممکن است . برگ درختان وقسمت بیرونی بسیاری از گیاهان علفی و تمام قسمت برخی گیاهان الّا تخم آنها در زمستان به طور کلی حیات نباتی خودرا از دست داده و بتدریج تبدیل به خاک می شوند و تنها ریشه یا تنه آنها باقی می ماند ودر بهار درختان از نو برگ می دهند و گیاهان علفی که ریشه آنها باقی است دوباره رشد می کنند و دانه ها ی به زمین افتاده تبدیل به گیاه کامل می شوند ؛ وهمه اینها با نظردقیق تبدیل خاک و دیگر مواد در یک فرایند بسیار منظو و دقیق به موجود زنده است ؛ چون درخت برای برگ آوردن و ریشه علفها برای ساقه و برگ دادن و دانه ها برای گیاه شدن باید مواد را از خاک بگیرند و این مواد خاکی همان مواد حاصل از گیاهان پوسیده اند . آنچه در این گونه مثالها مدّ نظر است این است که بفهماند که تبدیل خاک بی جان به موجود زنده ممکن است ؛ پس غیر ممکن نیست که جسم خاک شده انسان نیز تبدیل به جسم زنده شود همانطور که روزی خاک بود و آنگاه گیاه شد و گیاه را انسانی خورد و این مواد در بدن آن انسان تبدیل به نطفه شد و آن نطفه در رحم مادر جا گرفت و با موادی که در خون مادر بود که آن هم از گیاهان و بالاخره از خاک به دست آمده بود تغذیه کرد و تبدیل به جنین و بالاخره انسان بالغ شد . اگر با دقت نظر کنیم تمام جسم انسان روزی خاک بوده است و امروز جسمی زنده شده است ؛ پس خدایی که خاک را در دنیا تبدیل به جسم زنده می کند برای او آسان است که آن را بعد از تبدیل شدن به خاک دوباره زنده کند . خداوند متعال می فرماید : « ای مردم اگر در زنده شدن قیامت در شک و تردید هستید پس ]بدانید که[ ما شما را از خاک آفریدیم سپس از نطفه و سپس از خون بسته و سپس از گوشت تمام ونیمه تمام تا برای شما آشکار کنیم ]حقیقت معاد را یا قدرت خود را[آنچه را مشیت ما تعلق گیرد تا وقتی معین در رحمها قرار دهیم. سپس شما را خارج می کنیم به صورت طفلی سپس به حد بلوغ رسید و برخی از شما قبض روح می شوید و برخی از شما به سن پیری و ناتوانی می رسد تا آنجا که بعد از دانایی دچار فراموشی و بی علمی شود و زمین را بنگری که خشک وبی گیاه است پس زمانی که آب را بر آن نازل کردیم به جنبش درمی آید و نمو می کند و از هر نوع زوج نیکو می رویاند » (حج /5 ) در این آیه خداوند متعال برای بیان امکان معاد به دو تمثیل اشاره کرده است و از هر دو این نکته استفاده می شود که خدا همانطور که خلقت ابتدایی را از خاک آغاز نمود قادر است که موجود زنده را بعد از خاک شدن هم دوباره زنده کند و این بر خدا سخت نیست . خدا زمانی به خاک مرده روح بخشید که وجود نداشت و حال که روح او زنده است برای خدا آسان است که جسم او را دوباره خلق کند و روح را به آن باز گرداند . البته قرآن کریم معاد در این سطح را برای افراد عادی مطرح می کند آیات دیگری نیز وجود دارند که بسیار عمیقتر از این گونه آیاتند و حقیقت معاد را روشنتر بیان می کنند. مسأله معاد و کلیت آن، یکى از سنت هاى الهى است که بر چند اصل کلى حاکم بر هستى، مبتنى است که به اختصار اشاره مى شود:
1. اصل بقاء
یکى از اصول کلى حاکم در وجود و بر وجود، آن است که هر موجودى پس از آن که پا به عرصه وجود گذاشت، دیگر معدوم نمى گردد. به این معنا که از صفحه وجود برچیده شده و باطل محض گردد. آنچه که به نظر ما معدوم شده مى آید، صورت عوض کردن است؛ نه آن که معدوم شود. به بیان دیگر، موجود، تحوّل و تبدل دارد و صورت عوض مى کند؛ ولى معدوم نمى گردد.
2. اصل حرکت
بر طبق این اصل، همه وجود در حرکت است؛ یعنى، هر موجودى در مسیر خاص خود بر اساس قوانین حساب شده به حرکت افتاده و پیوسته در حرکت مى باشد تا جایى که با تبدل «وجود سرابى» به «وجود حقیقى» به مبدأ متعال برسد و قائم به او گردد. آنچه درنظام وجود دیده مى شود، مسأله حرکت و در نتیجه همین حرکت، تبدل ها، تحول ها، صیرورت ها، شدن ها وصورت عوض کردن ها است، نه انعدام و بطلان محض بودن و از صفحه وجود برچیده شدن.
3. اصل علت و معلول
این اصل که مبتنى بر اصل سابق است، بیانگر این حقیقت و سنت حاکم بر هستى است که در حرکت هر موجودى، مرحله اول حرکت، نسبت به مرحله بعدى سازنده مى باشد و هر مرحله بعدى، نسبت به مرحله قبلى نتیجه و معلول است. به بیان دیگر قدم هاى اول حرکت، سازنده قدم هاى بعدى و قدم هاى بعدى معلول قدم هاى اول است.
4. اصل تبعیت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت
بر اساس این اصل – که در واقع بیان دیگرى از اصل قبل است – نتیجه حرکت، دقیقا تابع حرکت و چگونگى آن است؛ یعنى، دو موجود که داراى جهاز وجودى متفاوتى اند و براى هر کدام مسیر خاص حرکت وجود دارد، در پایان حرکت دو نتیجه متفاوت خواهند داشت؛ مثلا دانه گندم – که داراى جهاز خاص وجودى است و مسیر خاص دارد – وقتى شروع به حرکت مى کند، در مقطعى از مقاطع حرکت، به صورت سنبل در مى آید و در مقابل، دانه درخت که داراى جهاز وجودى دیگر و مسیر دیگرى است، وقتى حرکت مى کند، در نقطه اى از نقاط حرکت، به صورت درخت معیّنى در مى آید.
هر دوى دانه ها، حرکت کرده اند؛ اما چون هر کدام داراى جهاز وجودى مخصوص است و هر کدام هم به تناسب جهاز خود، راه و مسیر خاصى را دارد و هر یک از راه و مسیر خود پیش رفته و طبعا دو حرکت متفاوت تحقق مى یابد. در نتیجه قهراً دو نتیجه گوناگون بر این دو حرکت مختلف، مترتب مى گردد و هرگز این دو حرکت، از دو موجود با دو جهاز در دو مسیر، به یک نتیجه منتهى نمى گردد.
این اصول چهارگانه، در مسأله معاد و بازگشت وجود، ثابت است؛ چرا که اگر پرسیده شود: به چه دلیل همه هستى و موجودات، برگشت دارند و به سوى مبدأ وجود (ذات اقدس اله) در حرکت اند؟ پاسخ مى دهیم: هر وجودى که به وجود مى آید، دیگر معدوم نخواهد شد (اصل بقا) و همواره در حرکت و تحول و تبدل است (اصل حرکت).
این حرکت ها، متوجه یک نقطه خاص؛ یعنى، ذات مقدس حق مى باشد و هر مرحله از حرکت این موجود، سازنده حرکت بعد و حرکت بعد، نتیجه و معلول حرکت قبل است (اصل علت و معلول) و هر موجودى، بر اساس نوع و چگونگى حرکت، نتیجه خاص حرکت خویش را خواهد دید (اصل تبعیت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت).ر.ک: بازگشت به هستى، صص 71 – 74، معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، ص 81.
1. اصل بقاء
یکى از اصول کلى حاکم در وجود و بر وجود، آن است که هر موجودى پس از آن که پا به عرصه وجود گذاشت، دیگر معدوم نمى گردد. به این معنا که از صفحه وجود برچیده شده و باطل محض گردد. آنچه که به نظر ما معدوم شده مى آید، صورت عوض کردن است؛ نه آن که معدوم شود. به بیان دیگر، موجود، تحوّل و تبدل دارد و صورت عوض مى کند؛ ولى معدوم نمى گردد.
2. اصل حرکت
بر طبق این اصل، همه وجود در حرکت است؛ یعنى، هر موجودى در مسیر خاص خود بر اساس قوانین حساب شده به حرکت افتاده و پیوسته در حرکت مى باشد تا جایى که با تبدل «وجود سرابى» به «وجود حقیقى» به مبدأ متعال برسد و قائم به او گردد. آنچه درنظام وجود دیده مى شود، مسأله حرکت و در نتیجه همین حرکت، تبدل ها، تحول ها، صیرورت ها، شدن ها وصورت عوض کردن ها است، نه انعدام و بطلان محض بودن و از صفحه وجود برچیده شدن.
3. اصل علت و معلول
این اصل که مبتنى بر اصل سابق است، بیانگر این حقیقت و سنت حاکم بر هستى است که در حرکت هر موجودى، مرحله اول حرکت، نسبت به مرحله بعدى سازنده مى باشد و هر مرحله بعدى، نسبت به مرحله قبلى نتیجه و معلول است. به بیان دیگر قدم هاى اول حرکت، سازنده قدم هاى بعدى و قدم هاى بعدى معلول قدم هاى اول است.
4. اصل تبعیت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت
بر اساس این اصل – که در واقع بیان دیگرى از اصل قبل است – نتیجه حرکت، دقیقا تابع حرکت و چگونگى آن است؛ یعنى، دو موجود که داراى جهاز وجودى متفاوتى اند و براى هر کدام مسیر خاص حرکت وجود دارد، در پایان حرکت دو نتیجه متفاوت خواهند داشت؛ مثلا دانه گندم – که داراى جهاز خاص وجودى است و مسیر خاص دارد – وقتى شروع به حرکت مى کند، در مقطعى از مقاطع حرکت، به صورت سنبل در مى آید و در مقابل، دانه درخت که داراى جهاز وجودى دیگر و مسیر دیگرى است، وقتى حرکت مى کند، در نقطه اى از نقاط حرکت، به صورت درخت معیّنى در مى آید.
هر دوى دانه ها، حرکت کرده اند؛ اما چون هر کدام داراى جهاز وجودى مخصوص است و هر کدام هم به تناسب جهاز خود، راه و مسیر خاصى را دارد و هر یک از راه و مسیر خود پیش رفته و طبعا دو حرکت متفاوت تحقق مى یابد. در نتیجه قهراً دو نتیجه گوناگون بر این دو حرکت مختلف، مترتب مى گردد و هرگز این دو حرکت، از دو موجود با دو جهاز در دو مسیر، به یک نتیجه منتهى نمى گردد.
این اصول چهارگانه، در مسأله معاد و بازگشت وجود، ثابت است؛ چرا که اگر پرسیده شود: به چه دلیل همه هستى و موجودات، برگشت دارند و به سوى مبدأ وجود (ذات اقدس اله) در حرکت اند؟ پاسخ مى دهیم: هر وجودى که به وجود مى آید، دیگر معدوم نخواهد شد (اصل بقا) و همواره در حرکت و تحول و تبدل است (اصل حرکت).
این حرکت ها، متوجه یک نقطه خاص؛ یعنى، ذات مقدس حق مى باشد و هر مرحله از حرکت این موجود، سازنده حرکت بعد و حرکت بعد، نتیجه و معلول حرکت قبل است (اصل علت و معلول) و هر موجودى، بر اساس نوع و چگونگى حرکت، نتیجه خاص حرکت خویش را خواهد دید (اصل تبعیت نتیجه حرکت از چگونگى حرکت).ر.ک: بازگشت به هستى، صص 71 – 74، معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، ص 81.