۱۳۹۵/۰۵/۱۸
–
۱۵۳۵ بازدید
بعضا در متون تاریخی و شبهه ها مطرح می شود که امام حسن (ع) در هنگام صلح پول گرفتند و علاوه بر آن امتیازاتی را برای قوم خود(بنی هاشم) در عطایا و … ارجح باشند و امتیازات ویژه به آنها داده می شود.آیا این درست است؟
تاریخ در نقل موادی از صلح نامه ـ که تاریخ نویسان ادعا میکنند مورد توافق طرفین قرار گرفته، برای نسلهای بعدی ـ ستم بزرگی در حق امام حسن(ع) روا داشته است، با بررسی دقیق مسأله به آسانی میتوان فهمید که چگونه گروهی از روات و مورخین در موقع تنظیم گزارشهای تاریخیشان گرایشهای مذهبی خود را رها نکرده و به نفع سیاست اُموی و بر علیه شیعه به جعل خبر پرداخته و حقایق تاریخی را تحریف کردهاند که این موردی را هم که ذکر کردید از همان موارد است، آنها در این جنایت اثبات چند نکته زیر را در نظر داشتهاند: امام حسن(ع) عاجزانه تقاضای صلح کرد. امام به خاطر تمایلات مادی و رسیدن به درهم و دینار دست به چنین کاری زد.
او تنها به فکر خودش بوده و مردم را در برابر معاویه رها کرد…
و…
زهری یکی از وابستگان دربار هشام بن عبدالملک و طرفدار جدّی بنی امیه، یکی از مصادر اصلی این تحریف بوده که اساس صلح نامه را تنها شرایط مالی و گرفتن خراج «اهواز» و «دارابجرد» ذکر کرده است.
در این مختصر مجال بحث و بررسی کامل نقلهای تاریخی درباره مواد صلح نامه نیست لذا ما تنها به ذکر روایتی که در مصادر قدیمی به صورت یک متن کامل نقل شده اکتفاء کرده و توضیحاتی درباره آن میدهیم، این نقل توسط دو مورخ قدیمی که اسناد آنها کاملاً از یکدیگر جدا میباشد به صورت همسانی روایت شده است که خود این همسانی در نقل متن کامل صلح نامه، از نشانههای صحت آن است در این روایت آمده:
امام، عبدالله بن نوفل را پیش معاویه فرستاد تا به او بگوید: در صورتی که جان و مال مردم در امان باشد او حاضر است پیشنهاد صلح را بپذیرد، امّا عبدالله بن نوفل پیش معاویه شرایط دیگری را به این شرح مطرح کرد: 1ـ خلافت پس از معاویه به امام حسن(ع) واگذار شود. 2ـ پرداخت سالانه 55هزار درهم به اضافه خراج دارابجرد… معاویه نیز این شرایط را پذیرفت، وقتی عبدالله بن نوفل نزد امام بازگشته و شرایط خود را به اطلاع او رسانید، آن حضرت آنها را نپذیرفته و فرمود: من طالب خلافت نیستم و اموالی که معاویه پرداخت آن را به من تعهد کرده از بیت المال بوده و او حق چنین تصرفی در بیت المال مسلمین را ندارد، آنگاه کاتب خویش را فرا خوانده و دستور داد متن زیر را بنویسد:
این قراردادی است که حسن بن علی و معاویة بن ابی سفیان بر آن توافق کردهاند:
حسن بن علی ولایت امر مسلمین را به او واگذار میکند به شرط آنکه او به کتاب خدا و سنّت رسول الله(ص) و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مؤمنین تعیین شود. مردم در هر نقطهای از کشور که باشند اعم از شام، عراق، تهامه و حجاز، در امنیّت کامل به زندگی خود ادامه خواهند داد، همچنین اصحاب و شیعیان امیرالمؤمنین (ع) از نظر جان و مال و فرزندان خود در امان خواهند بود. معاویه تعهّد میسپارد که بطور آشکار یا نهان توطئهای بر علیه حسن بن علی و برادرش امام حسین نچیند.
به نظر میرسد شرایط دیگری که بطور تفصیل یا اختصار نقل شده اشاره به همین نکته و از تعبیرات محدثین بوده باشد، هر چند احتمال دارد در همین متن نیز در بکار گرفتن پارهای از تعبیرات تسامحی از طرف مورخین صورت گرفته باشد.
امّا شرط مالی را چنانکه گذشت امام شخصاً تکذیب فرموده ولی در روایتی آمده که این شرط مالی بمنظور اداره خانوادههای شهدای جمل و صفین در نظر گرفته شده است در این صورت احتمال دارد که چنین شرطی خارج از متن صلحنامه مورد توافق قرار گرفته باشد، در هر صورت مسلّم است که امام با آن سخاوتی که تاریخ از او گزارش کرده، چنین شرطی را برای منافع شخصی خود مطرح نمیکند گرچه اهل البیت(ع) را در بیت المال مسلمین حقی وافر است.
همچنین احتمال دارد شایعه شرط مالی که به صورت خبر تاریخی در آمده ناشی از پیامی باشد که معاویه برای قبولاندن صلح به امام برای او فرستاده است مبنی بر اینکه او حاضر است سالانه یک میلیون درهم همراه با خراج «دارابجرد» و «فسا» در اختیار امام حسن(ع) قرار بدهد و بعدها مورخین مغرض و یا ناآگاه آنرا بعنوان یکی از موارد صلح نامه نقل کردهاند.
بطور خلاصه نکات مهم صلح نامه مورد بحث عبارت بود از:
تأمین امنیت برای مردم مخصوصاً شیعیان امیرالمؤمنین(ع) که به هر حال در جنگهای جمل و صفین بر علیه عثمانیها شرکت داشتند.
موروثی نبودن خلافت پس از معاویه.
تأمین امنیت برای اهل بیت رسول خدا و در رأس آنها حسنین(ع)
ولی معاویه هیچکدام از این مواد را رعایت نکرد.
در پایان برای اطلاع بیشتر شما موارد واقعی صلح نامه را با ذکر اسناد آن و نحوه عملکرد آن از سوی معاویه، خدمتتان عرض می کنیم:
مادّه اوّل:
هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن أبی طالب معاویة بن أبی سفیان صالحه على أن یسلّم إلیه ولایة أمر المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب اللّه وسنّة رسوله(صلى الله علیه وآله وسلم) .)بحار الأنوار ج 44 ص 65، الغدیر ج 11 ص 6(.
یکى از شروط امام(علیه السلام) این است که معاویه به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)عمل کند.
امام مجتبى(علیه السلام) مى دانست که معاویه عامل به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلى الله علیه وآله)نیست، و همین طور هم شد چرا که نقل می کنند پس از ورود معاویه به کوفه اولین جمله اى که معاویه مى گوید این است:
من صلح نکردم تا شما را وادار کنم نماز بخوانید، زکات بدهید، حج برید، نه، بلکه براى این است که بر گرده شما سوار شوم و بر شما ریاست کنم .(مقاتل الطالبین ص 45، شرح ابن ابى الحدید ج 16 ص 15 و موارد متعدد دیگر)
هنوز مرکّب صلح نامه که عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بود خشک نشده بود، که با بى مهرى معاویه روبرو مى شود که مى گوید:کل شرط شرطته فتحت قدمى،تمام شروطى که با امام حسن(علیه السلام)گذاشتم اکنون زیر پاى من است و هیچ ارزشى ندارد. این حرکت براى مردم کافى بود تا چهره مقدس مآبانه معاویه را خوب بشناسند، او که واژه صحابى پیغمبر و کاتب وحى را وسیله اى براى نابودى اسلام یدک مىکشید.
مادّه دوّم:
معاویه حقّ تعیین خلیفه پس از خودش را ندارد و خلافت از آنِ حسن بن على(علیهما السلام) است. ولى طولى نکشید که با تطمیع و تهدید و قتل عدّه اى، یزید را بر گرده مردم سوار کرد، و عملا یکى دیگر از مواد صلحنامه را زیر پا گذاشت.
مادّه سوم:
معاویه حق ندارد به على بن ابى طالب امیر المؤمنین(علیه السلام)کوچکترین بى احترامى و اهانتى بکند
المادّة الثالثة: أن یترک سبّ أمیر المؤمنین والقنوت علیه بالصلاة وأن لا یذکر علیّاً إلاّ بخیر (مقاتل الطالبیین للاصفهانی: ص 26 شرح النهج، 4 / 15)
وقال آخرون أنه أجابه على أنه لا یشتم علیاً وهو یسمع وقال ابن الاثیر: ثم لم یف به أیضا.( الامامة والسیاسة – ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الشیری ج 1 ص 185).
ولى دستور سبّ على(علیه السلام) را معاویه در اوّلین سفرش به مدینه صادر کرد. این روایت در صحیح مسلم است، که اهل سنت آن را أصحّ الکتاب بعد القرآن مى دانند، مسلم در کتاب الفضائل باب فضائل على بن ابى طالب نقل مى کند معاویه به سعد بن أبى وقاص گفت:مالک لا تسبّ أبا تراب؛تو چرا به على(علیه السلام) فحش نمى دهى؟ سعد بن وقاص مى گوید: من وقتى یادم مى آید که پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) گفت: أنت منّی بمنزلة هارون من موسى، یا بعد از آنکه شنیدم آیه تطهیر در حق على(علیه السلام) نازل شد، و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) على، زهرا، حسنین(علیهم السلام) را زیر کساء یمانى جمع کرد، و گفت: هؤلاء أهل بیتی، جرأت نمى کنم به على ناسزا بگویم.)سنن الترمذی ج 5 ص 301 ، فتح الباری ج 7 ص 60، السنن الکبرى ج 5 ص 107) .
زمخشرى در ربیع الابرار مى نویسد: در دوران معاویه بر بالاى 80 هزار منبر به على(علیه السلام) ناسزا مى گفتند. (ربیع الأبرار للزمخشیری: 2/186، النصائح الکافیة لمحمّد بن عقیل: 79، عن السیوطی، الغدیر: 2/102، 10/266، النص والاجتهاد: 496، وأمان الامة من الاختلاف للشیخ لطف اللّه الصافی: 46 .)
مادّه چهارم:
قول و تعهّد معاویه بود به عدم تعرض به شیعیان امیر المؤمنین على(علیه السلام)، و رعایت حقوق مالى و جانى آنان در هر کجا که باشند. حالا ببینیم اینها با شیعیان على(علیه السلام) چه کردند؟ ابن ابى الحدید مى گوید: معاویه دستور داد شیعیان على(علیه السلام) را هر کجا که یافتند بکشند، و اگر دو نفر شهادت دادند که این آقا با على(علیه السلام) ارتباط دارد خونش هدر و اموالش مباح است. به نمونه اى اشاره کنیم که ابن اثیر در الکامل فی التاریخ الکامل فی التاریخ ج 3 ص 229 . نقل مى کند:
معاویه طى بخش نامه اى اعلام کرد که اگر دو نفر شهادت دادند که فلانى دوست على(علیه السلام) است، حقوق او را از بیت المال قطع کنند . زیاد بن ابیه، سمرة بن جندب را به جاى خود در بصره گذاشت، مى گویند: در طول شش ماه، هشتاد هزار نفر از دوستان على(علیه السلام) را کشتند. جرم آنان فقط دوستى على بن أبى طالب بود. ابو سوار عدوى مى گوید: سمرة بن جندب در یک صبحگاه، 47 نفر از بستگان مرا کشت که همه حافظ قرآن بودند.
این موارد واقعی صلح نامه بود اما حتی همانطور که مشاهده کردید به این موارد هم معاویه به هیچ وجه عمل نکرد.
او تنها به فکر خودش بوده و مردم را در برابر معاویه رها کرد…
و…
زهری یکی از وابستگان دربار هشام بن عبدالملک و طرفدار جدّی بنی امیه، یکی از مصادر اصلی این تحریف بوده که اساس صلح نامه را تنها شرایط مالی و گرفتن خراج «اهواز» و «دارابجرد» ذکر کرده است.
در این مختصر مجال بحث و بررسی کامل نقلهای تاریخی درباره مواد صلح نامه نیست لذا ما تنها به ذکر روایتی که در مصادر قدیمی به صورت یک متن کامل نقل شده اکتفاء کرده و توضیحاتی درباره آن میدهیم، این نقل توسط دو مورخ قدیمی که اسناد آنها کاملاً از یکدیگر جدا میباشد به صورت همسانی روایت شده است که خود این همسانی در نقل متن کامل صلح نامه، از نشانههای صحت آن است در این روایت آمده:
امام، عبدالله بن نوفل را پیش معاویه فرستاد تا به او بگوید: در صورتی که جان و مال مردم در امان باشد او حاضر است پیشنهاد صلح را بپذیرد، امّا عبدالله بن نوفل پیش معاویه شرایط دیگری را به این شرح مطرح کرد: 1ـ خلافت پس از معاویه به امام حسن(ع) واگذار شود. 2ـ پرداخت سالانه 55هزار درهم به اضافه خراج دارابجرد… معاویه نیز این شرایط را پذیرفت، وقتی عبدالله بن نوفل نزد امام بازگشته و شرایط خود را به اطلاع او رسانید، آن حضرت آنها را نپذیرفته و فرمود: من طالب خلافت نیستم و اموالی که معاویه پرداخت آن را به من تعهد کرده از بیت المال بوده و او حق چنین تصرفی در بیت المال مسلمین را ندارد، آنگاه کاتب خویش را فرا خوانده و دستور داد متن زیر را بنویسد:
این قراردادی است که حسن بن علی و معاویة بن ابی سفیان بر آن توافق کردهاند:
حسن بن علی ولایت امر مسلمین را به او واگذار میکند به شرط آنکه او به کتاب خدا و سنّت رسول الله(ص) و سیره خلفای صالح عمل نماید. معاویه نباید کسی را به عنوان جانشین خود به خلافت تعیین کند و باید خلیفه پس از وی به نظر و رأی مؤمنین تعیین شود. مردم در هر نقطهای از کشور که باشند اعم از شام، عراق، تهامه و حجاز، در امنیّت کامل به زندگی خود ادامه خواهند داد، همچنین اصحاب و شیعیان امیرالمؤمنین (ع) از نظر جان و مال و فرزندان خود در امان خواهند بود. معاویه تعهّد میسپارد که بطور آشکار یا نهان توطئهای بر علیه حسن بن علی و برادرش امام حسین نچیند.
به نظر میرسد شرایط دیگری که بطور تفصیل یا اختصار نقل شده اشاره به همین نکته و از تعبیرات محدثین بوده باشد، هر چند احتمال دارد در همین متن نیز در بکار گرفتن پارهای از تعبیرات تسامحی از طرف مورخین صورت گرفته باشد.
امّا شرط مالی را چنانکه گذشت امام شخصاً تکذیب فرموده ولی در روایتی آمده که این شرط مالی بمنظور اداره خانوادههای شهدای جمل و صفین در نظر گرفته شده است در این صورت احتمال دارد که چنین شرطی خارج از متن صلحنامه مورد توافق قرار گرفته باشد، در هر صورت مسلّم است که امام با آن سخاوتی که تاریخ از او گزارش کرده، چنین شرطی را برای منافع شخصی خود مطرح نمیکند گرچه اهل البیت(ع) را در بیت المال مسلمین حقی وافر است.
همچنین احتمال دارد شایعه شرط مالی که به صورت خبر تاریخی در آمده ناشی از پیامی باشد که معاویه برای قبولاندن صلح به امام برای او فرستاده است مبنی بر اینکه او حاضر است سالانه یک میلیون درهم همراه با خراج «دارابجرد» و «فسا» در اختیار امام حسن(ع) قرار بدهد و بعدها مورخین مغرض و یا ناآگاه آنرا بعنوان یکی از موارد صلح نامه نقل کردهاند.
بطور خلاصه نکات مهم صلح نامه مورد بحث عبارت بود از:
تأمین امنیت برای مردم مخصوصاً شیعیان امیرالمؤمنین(ع) که به هر حال در جنگهای جمل و صفین بر علیه عثمانیها شرکت داشتند.
موروثی نبودن خلافت پس از معاویه.
تأمین امنیت برای اهل بیت رسول خدا و در رأس آنها حسنین(ع)
ولی معاویه هیچکدام از این مواد را رعایت نکرد.
در پایان برای اطلاع بیشتر شما موارد واقعی صلح نامه را با ذکر اسناد آن و نحوه عملکرد آن از سوی معاویه، خدمتتان عرض می کنیم:
مادّه اوّل:
هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن أبی طالب معاویة بن أبی سفیان صالحه على أن یسلّم إلیه ولایة أمر المسلمین، على أن یعمل فیهم بکتاب اللّه وسنّة رسوله(صلى الله علیه وآله وسلم) .)بحار الأنوار ج 44 ص 65، الغدیر ج 11 ص 6(.
یکى از شروط امام(علیه السلام) این است که معاویه به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم)عمل کند.
امام مجتبى(علیه السلام) مى دانست که معاویه عامل به کتاب خدا و سنت پیغمبر(صلى الله علیه وآله)نیست، و همین طور هم شد چرا که نقل می کنند پس از ورود معاویه به کوفه اولین جمله اى که معاویه مى گوید این است:
من صلح نکردم تا شما را وادار کنم نماز بخوانید، زکات بدهید، حج برید، نه، بلکه براى این است که بر گرده شما سوار شوم و بر شما ریاست کنم .(مقاتل الطالبین ص 45، شرح ابن ابى الحدید ج 16 ص 15 و موارد متعدد دیگر)
هنوز مرکّب صلح نامه که عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بود خشک نشده بود، که با بى مهرى معاویه روبرو مى شود که مى گوید:کل شرط شرطته فتحت قدمى،تمام شروطى که با امام حسن(علیه السلام)گذاشتم اکنون زیر پاى من است و هیچ ارزشى ندارد. این حرکت براى مردم کافى بود تا چهره مقدس مآبانه معاویه را خوب بشناسند، او که واژه صحابى پیغمبر و کاتب وحى را وسیله اى براى نابودى اسلام یدک مىکشید.
مادّه دوّم:
معاویه حقّ تعیین خلیفه پس از خودش را ندارد و خلافت از آنِ حسن بن على(علیهما السلام) است. ولى طولى نکشید که با تطمیع و تهدید و قتل عدّه اى، یزید را بر گرده مردم سوار کرد، و عملا یکى دیگر از مواد صلحنامه را زیر پا گذاشت.
مادّه سوم:
معاویه حق ندارد به على بن ابى طالب امیر المؤمنین(علیه السلام)کوچکترین بى احترامى و اهانتى بکند
المادّة الثالثة: أن یترک سبّ أمیر المؤمنین والقنوت علیه بالصلاة وأن لا یذکر علیّاً إلاّ بخیر (مقاتل الطالبیین للاصفهانی: ص 26 شرح النهج، 4 / 15)
وقال آخرون أنه أجابه على أنه لا یشتم علیاً وهو یسمع وقال ابن الاثیر: ثم لم یف به أیضا.( الامامة والسیاسة – ابن قتیبة الدینوری، تحقیق الشیری ج 1 ص 185).
ولى دستور سبّ على(علیه السلام) را معاویه در اوّلین سفرش به مدینه صادر کرد. این روایت در صحیح مسلم است، که اهل سنت آن را أصحّ الکتاب بعد القرآن مى دانند، مسلم در کتاب الفضائل باب فضائل على بن ابى طالب نقل مى کند معاویه به سعد بن أبى وقاص گفت:مالک لا تسبّ أبا تراب؛تو چرا به على(علیه السلام) فحش نمى دهى؟ سعد بن وقاص مى گوید: من وقتى یادم مى آید که پیغمبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) گفت: أنت منّی بمنزلة هارون من موسى، یا بعد از آنکه شنیدم آیه تطهیر در حق على(علیه السلام) نازل شد، و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) على، زهرا، حسنین(علیهم السلام) را زیر کساء یمانى جمع کرد، و گفت: هؤلاء أهل بیتی، جرأت نمى کنم به على ناسزا بگویم.)سنن الترمذی ج 5 ص 301 ، فتح الباری ج 7 ص 60، السنن الکبرى ج 5 ص 107) .
زمخشرى در ربیع الابرار مى نویسد: در دوران معاویه بر بالاى 80 هزار منبر به على(علیه السلام) ناسزا مى گفتند. (ربیع الأبرار للزمخشیری: 2/186، النصائح الکافیة لمحمّد بن عقیل: 79، عن السیوطی، الغدیر: 2/102، 10/266، النص والاجتهاد: 496، وأمان الامة من الاختلاف للشیخ لطف اللّه الصافی: 46 .)
مادّه چهارم:
قول و تعهّد معاویه بود به عدم تعرض به شیعیان امیر المؤمنین على(علیه السلام)، و رعایت حقوق مالى و جانى آنان در هر کجا که باشند. حالا ببینیم اینها با شیعیان على(علیه السلام) چه کردند؟ ابن ابى الحدید مى گوید: معاویه دستور داد شیعیان على(علیه السلام) را هر کجا که یافتند بکشند، و اگر دو نفر شهادت دادند که این آقا با على(علیه السلام) ارتباط دارد خونش هدر و اموالش مباح است. به نمونه اى اشاره کنیم که ابن اثیر در الکامل فی التاریخ الکامل فی التاریخ ج 3 ص 229 . نقل مى کند:
معاویه طى بخش نامه اى اعلام کرد که اگر دو نفر شهادت دادند که فلانى دوست على(علیه السلام) است، حقوق او را از بیت المال قطع کنند . زیاد بن ابیه، سمرة بن جندب را به جاى خود در بصره گذاشت، مى گویند: در طول شش ماه، هشتاد هزار نفر از دوستان على(علیه السلام) را کشتند. جرم آنان فقط دوستى على بن أبى طالب بود. ابو سوار عدوى مى گوید: سمرة بن جندب در یک صبحگاه، 47 نفر از بستگان مرا کشت که همه حافظ قرآن بودند.
این موارد واقعی صلح نامه بود اما حتی همانطور که مشاهده کردید به این موارد هم معاویه به هیچ وجه عمل نکرد.