معمای یک تکه‌پارچه

زمان زیادی تا شروع رقابت‌های جام جهانی قطر باقی نمانده است؛ دیدار‌های حساسی که ایران باید در گروه دوم آن با تیم‌های گردن‌کلفتی همچون انگلیس، آمریکا و ولز مقابله کند. از لحاظ ساختاری، تیم ملی فوتبال ایران شانس زیادی برای موفقیت در جام پیش‌رو ندارد. هر سه رقیب از لحاظ امکانات و البته شرایط مالی و اقتصادی اوضاع بهتری نسبت به ایران داشته و مجددا در مقایسه با ایران، ستاره‌های سرشناس‌تری در اختیار دارند که بعضا در بزرگ‌ترین تیم‌های باشگاهی دنیا بازی می‌کنند. همین پیش‌فرض برای به تصویر کشیدن دشواری کار بازیکنان تیم ملی در جام جهانی پیش‌رو کافی است.

با وجود این، نمی‌توان ایران را از پیش بازنده توصیف کرد. حتی با توجه به همین ساختار معیوب فوتبال در ایران نمی‌شود به سادگی از کنار اصل «غیرقابل پیش‌بینی بودن» بازی فوتبال عبور کرد. درست است که نشانه‌ها خبر از اوضاع آشفته ساختار فوتبال ایران می‌دهد، ولی الزاما این موضوع به آن معنی نیست که ایران قرار است در جدال با رقبا تیمی از پیش بازنده باشد. فوتبال ایران هم در مقایسه با دوره‌های قبلی لژیونر‌های زیادی دارد که بعضا طعم حضور در لیگ قهرمانان اروپا به عنوان مهم‌ترین بازی‌های باشگاهی دنیا را چشیده‌اند.

در کنار این مورد، تیم ملی کنونی چندین ستاره بین‌المللی دارد که مهدی طارمی و سردار آزمون گل سرسبد آن‌ها هستند؛ بازیکنانی که به ترتیب این روز‌ها در بازار اروپا ارزش مالی ۲۰ و ۲۲ میلیون یورویی دارند. درست است که می‌شود به بند غیرقابل پیش‌بینی بودن یا داشتن یکی، دو ستاره بین‌المللی در جام جهانی دلخوش بود، ولی متأسفانه اتفاقاتی که اخیرا در فوتبال ایران خاصه در سطح ملی‌اش رخ داده، منعکس‌کننده جنبه‌های منفی و نهایتا آمادگی برای ناکامی در جام جهانی است.

داستان اتفاقات رخ‌داده در سطح ریاست فدراسیون فوتبال رفته‌رفته امری قدیمی شده است، ولی همین موضوع و تعلل در انتخاب رئیس جدید، فرصت آماده‌سازی بهینه را از تیم ملی گرفت. بدتر از آن، دلخوری و دودستگی موجود در تیم ملی برای همکاری یا عدم همکاری با دراگان اسکوچیچ است. این یکی کاملا تازه است و هنوز مشخص نیست تا چه اندازه قرار است روی سرنوشت تیم ملی تأثیرگذار باشد. از آنجا که ستاره‌های کنونی دو دسته شده‌اند و عده‌ای حامی و بقیه مخالف دراگان برای حضور روی نیمکت تیم ملی هستند، می‌شود حدس زد که عاقبت چندان خوشی در انتظار نخواهد بود. فارغ از اینکه سرنوشت دراگان در یکی، دو ماه باقی‌مانده تا شروع جام جهانی چه خواهد شد، با فرض درنظرگرفتن حضور او در تیم، دغدغه مهم‌تری هم شاید شکل می‌گیرد؛ اینکه تکه‌پارچه بازوبند کاپیتانی در جام جهانی قرار است به دست چه کسی بسته شود؟

این پرسش فقط به شرط بقای دراگان در تیم ملی بحران‌زاست؛ چون در عصر او دودستگی به وجود آمده است. خودش که روی نیمکت است، ولی بازیکنی که قرار است بازوبند را ببندد و نماینده مربی در زمین مسابقه باشد، قرار است چه کسی باشد؟ این سؤالی است که به‌تازگی بر ابهامات موجود در فضای فوتبال ایران دامن زده است. دلیل ابهام به‌وجود‌آمده هم دقیقا بزرگان تیم هستند که اکثریت آن‌ها با حضور دراگان اسکوچیچ در تیم ملی مخالفت کرده‌اند.

در بین بازیکنانی که شانسی برای بستن بازوبند کاپیتانی ایران دارند، تا به الان فقط یک نفر از دراگان اسکوچیچ حمایت کرده و به غیر از یک رأی ممتنع، بقیه همگی علیه او شده‌اند. کریم انصاری‌فرد، احسان حاج‌صفی، علیرضا جهانبخش، امید ابراهیمی، وحید امیری، سردار آزمون و مهدی طارمی بازیکنانی بودند که بازوبند را به دست بسته و در این جمع فقط سردار آزمون است که حامی دراگان اسکوچیچ از آب درآمده. اتفاق عجیب‌تر اینکه سردار آزمون در رده ششم شانس بستن بازوبند کاپیتانی است و باید معادلات زیادی رقم بخورد تا او کاپیتان تیم ملی ایران در جام جهانی شود.

موضوع دیگر اینکه اگر دراگان به عنوان سرمربی تیم ملی ایران به جام جهانی برود، آیا بازیکن جوان‌تری شانس بستن بازوبند را خواهد داشت؟ این پرسشی است که شخص اسکوچیچ به آن پاسخ داده و می‌گوید: «نه، قرار نیست بازیکن جوانی کاپیتان تیم ملی ایران در جام جهانی باشد. ضمن اینکه هر بازیکنی هم نمی‌تواند انتظار بستن بازوبند کاپیتانی تیم ملی را داشته باشد».

حال با بررسی گزینه‌های موجود شاید بتوان تا حدود زیادی به جمع‌بندی رسید که کدام‌یک شانس بیشتری دارند. اگر دراگان بخواهد این فرصت را در اختیار بازیکن مورد اعتمادش قرار دهد، بازوبند باید مستقیما به سردار آزمون برسد، ولی این موضوع چندان با عرفی که دراگان تعریف کرده همخوانی ندارد؛ «بازوبند کاپیتانی غالبا به بازیکنی می‌رسد که تجربه بیشتری در تیم ملی داشته باشد». با این تعریف، آزمون دوباره شانس گزینه نخست بودن را از دست می‌دهد و به همان رتبه ششم می‌رسد. البته که ششمِ ششم هم نه!

همین حالا و با توجه به اردو و ترکیب‌های اخیری که تیم ملی با دراگان داشته، مشخص است که شانس حضور کریم انصاری‌فرد در تیم ملی کم است. او در اردو‌های آخر هم دعوت نشده و حتی زمان‌هایی هم که حاضر بوده به عنوان بازیکن ذخیره در زمین حضور پیدا کرده است. با توجه به همین نکات و برجسته‌کردن این مورد که هنوز با تیم باشگاهی‌اش هم به توافق نرسیده و اصولا بدون تیم مانده است، سخت است که انصاری‌فرد شانسی برای رسیدن به جام جهانی داشته باشد. پس او نمی‌تواند گزینه نخست باشد.

به این ترتیب باید بخت احسان حاج‌صفی مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ او به تیم ملی دعوت می‌شود، ولی با توجه به تغییراتی که در ترکیب رخ داده، احسان رفته‌رفته قافیه فیکس‌بودن را به امید نورافکن باخته است. با توجه به تعدد بازیکنانی که قابلیت بازی در پست هافبک تدافعی را دارند، بعید است حاج‌صفی شانس زیادی برای بازی‌کردن در خط میانی هم داشته باشد. پس حتی اگر او دعوت هم شود، بعید است در ترکیب اصلی قرار بگیرد که بخواهد بازوبند را به بازو ببندد. امید ابراهیمی چهارمین بازیکنی است که می‌تواند امیدوار به بستن بازوبند کاپیتانی باشد، ولی او هم در اردو‌های اخیر حضور چندانی نداشته و با توجه به تعدد هافبک‌های مورد علاقه دراگان، بعید است شانس زیادی برای دعوت به تیم ملی ایران در جام جهانی داشته باشد.

به این ترتیب بیشترین بخت متوجه علیرضا جهانبخش، سومین کاپیتان تیم ملی و دومین مخالف جدی حضور دراگان اسکوچیچ (بعد از مهدی طارمی) است. علی جهان در بیشتر بازی‌های اخیر تیم ملی در همین عصر اسکوچیچ بازوبند را به دست بسته و طبیعی است که اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، شانس شماره یک کاپیتانی باشد.

با این حال اگر دراگان نخواهد به بازیکنی که در جمع مخالفانش ایستاده بازوبند را بدهد چاره کار چیست؟ شاید در ایدئال‌ترین حالت ممکن، وحید امیری، پسر خوش‌اخلاق فوتبال ایران، بهترین گزینه برای کاپیتانی در تیم ملی باشد. او نه علیه اسکوچیچ پستی گذاشت و نه اینکه خودش را در صف حامیانش جا کرد، بلکه با یک پست خواستار اتحاد و همدلی شد. وحید پل میان این بحران است، ولی برای بستن بازوبند کاپیتانی یکی، دو مشکل دارد؛ اول اینکه قدمت حضورش از علیرضا جهانبخش کمتر است و دوم اینکه مصدوم شده و اصلا مشخص نیست به جام جهانی برسد یا نه. اگر هم برسد، با توجه به ترافیک موجود، اصلا مشخص نیست شانسی برای فیکس بازی‌کردن داشته باشد یا نه.

پس با مرور ساده اتفاقات رخ‌داده، تکلیف تکه‌پارچه کاپیتانی را قرار است مثلث ارزشمند تیم ملی فوتبال ایران یعنی علیرضا جهانبخش، سردار آزمون و مهدی طارمی روشن کنند. بازیکنانی که هرکدام در صورت حضورشان در ترکیب، وزنه‌ای برای تیم خواهند بود. اینجاست که شانس سردار آزمون از گزینه ششمی به رتبه دومی ارتقا پیدا می‌کند و اگر دراگان بخواهد زهر‌چشمی از مخالفانش بگیرد، بازوبند را به سردار می‌سپارد. اما مسئله اینجاست که اسکوچیچ اصلا چنین چیزی را می‌خواهد؟ بعید است.

جهانبخش و طارمی یک‌شبه مخالف دراگان نشده و از زمانی که او هدایت تیم را بر عهده گرفته است، هر دو در صف منتقدانش بوده‌اند، ولی اتفاقا هر دو بازیکن با وجود نگاه منفی‌ای که نسبت به صلاحیت فنی اسکوچیچ داشته‌اند، بهترین بازی‌ها را انجام داده و هر دو به‌ویژه علیرضا جهانبخش در ترکیب درخشیده‌اند. حالا هم با توجه به اختلاف‌نظر موجود، بعید است دراگان بخواهد با گرفتن بازوبند کاپیتانی از جهانبخش، ماجرای جدیدی در تیم ملی فوتبال ایران رقم بزند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد