۱۳۹۷/۰۶/۰۶
–
۵۳۲ بازدید
در روایات کسی که به قصد حفظ دین خدا ( فی سبیل الله ) هجرت نماید و در نبرد با کسانی که انها را دشمنان دین می داند پیکار کند و کشته شود شهید محسوب می شود . در حالی که خیلی از داعشی ها صرفا با این هدف می جنگند و کشته می شوند .
باسلام واحترام حضورپرسشگر گرامی؛
معنای جهد و جهاد و کاربردهای آن:
1- جهد:
(بفتح اوّل و ضمّ آن) به معنای صعوبت و مشقّت است. چنانکه در قاموس و مفردات گفته است.
در اقرب الموارد آنرا تلاش توأم با رنج معنى می کند. صحاح طاقت (سختى) گفته است. در مجمع البیان ذیل آیه 217 بقره فرماید: «جاهدت العدوّ» یعنى در جنگ با دشمن مشقّت را بر خود هموار کردم و در ذیل آیه 79 توبه فرموده: جهد بضمّ اوّل و فتح آن هر دو بیک معنى و آن وادار کردن خود بر مشقّت است و از شعبى نقل شده که جهد (بفتح اوّل) در عمل و جهد (بضمّ اوّل) در قوت و طعام است و از قتیبى نقل است که جهد (بفتح) مشقّت و بضمّ طاعت است.
بنا بر اقوال گذشته معناى:
فلانى جهاد کرد آنست که قدرت خود را بکار انداخت، متحمّل مشقّت گردید، تلاش توأم با رنج کرد. جامع همه اقوال قول اقرب الموارد است پس جهد و جهاد یعنى: تلاش توأم با رنج.
«وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛ هر که تلاش کند و خود را بزحمت اندازد، فقط براى خویش تلاش می کند خدا از مردم بى نیاز است». (عنکبوت: 6).
«وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ؛ بسوى خدا وسیله جوئید و در راه او تلاش کنید. (مائده: 35).
2- جهاد:
(بکسر اوّل) مصدر است بمعنى تلاش و نیز اسم است بمعنى جنگ (اقرب الموارد) و جنگ را از آن جهت جهاد گویند که تلاش توأم با رنج است.
« فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً ؛ (مجاهد): تلاش کننده جنگ کننده». (فرقان: 52 ). « وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً ». (نساء: 95).
« وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ… ؛ قسم یاد کردند بخدا قسم مؤکّد و محکم ». ( انعام: 109). یعنى آنچه میتوانستند آنرا محکم کردند. راغب گوید: سوگند یاد کردند و در آن آنچه قدرت داشتند کوشیدند. طبرسى گفته: تقدیر این است «جهدوا جهد ایمانهم». این تعبیر پنج بار در قرآن مجید آمده و همه در باره بد کاران است.
باید دانست: افعال این مادّه در قرآن همه از باب مفاعله آمده است و آن بمعناى تکثیر است نه بین الاثنین و تکثیر یکى از معانى مفاعله است على هذا مثلا از « وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»، ( حجّ: 78 )، سه تلاش استفاده میشود یکى از مادّه یکى از هیئت و یکى از «حَقَّ جِهادِهِ» یعنى در راه خدا تلاش کنید تلاش بسیار شدید.
«الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ…؛ آنانکه راغبین از مؤمنین در صدقات را خرده میگیرند و نیز به کسانی که جز به اندازه طاقت و تلاش خود پیدا نمی کنند عیب میگیرند. (توبه: 79).
آیه درباره منافقان است که هم ثروتمندان را در دادن زکوه مسخره می کردند و هم دست تنگان را، اینکه فرموده «لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ» یعنى جز تلاش خود چیزى پیدا نمی کنند قهرا کمک مالى آنها در راه اسلام کم است. (ر. ک: قاموس قرآن، ج 2، ص 77 ).
***انواع جهاد در اسلام :
در متون دینی و در بیان برخی بزرگان به اعتبارات گوناگون سه نوع جهاد مطرح است:
امام صادق (ع) می فرمایند:
« أَنَّ النَّبِیَّ (ص) بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»
پیامبر(ص) گروهی از اصحاب را برای عملیات نظامی به جایی فرستاد و زمانی که از مأموریت برگشتند به آنان فرمود، آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به نحو احسن بجای آوردند اما جهاد اکبر را باقی گذاشتند (و حقّش را اداء نکردند) در این حین عدّه ای از ایشان پرسیدند که ای رسول خدا جهاد اکبر چیست؟ حضرت فرمودند جهاد با نفس جهاد اکبر است.( الکافی، ج5، باب وجوه الجهاد، ص 9)
از این روایت به خوبی معنا و مفهوم دو واژه جهاد اکبر و جهاد اصغر معلوم می شود و اینکه چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند. در تعالیم دینی صیانت و دفاع از کیان سرزمینهای اسلامی و جان و نوامیس مسلمانان با اینکه از اوجب واجبات است اما به جهاد اصغر تعبیر شده است و حفظ و صیانت نفس از کژیها و انحرافات به جهاد اکبر. چرا که شرط پیروزی در صحنه نبرد، دلدادگی و مطیع محض مولا بودن، پیروزی در صحنه جهاد اکبر و تزکیه نفس است. خداوند در سوره بقره آیه 249 می فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ؛ چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه هاى عظیمى پیروز شدند! و خداوند، با صابران و استقامت کنندگان است». طالوت با گروه اندک اما مخلصی که داشت توانست جالوت و سپاهیان بی شمارش را مغلوب کند. و با مراجعه به آیه فوق می بینیم که این پیروزی را مدیون مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه نفس می باشند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب حیات عارفانه امام علی (ع) چنین می نویسد:
نبرد با دشمن مهاجم بیرونى که تهاجم به وطن را پیشه، و تاراج آن را در سر دارد «جهاد اصغر» است.
و نبرد عقل با نفس امّاره شهوت گرا و غضب آلود «جهاد اوسط» است. و نبرد قلب و عقل و جنگ حضور و حصول و دفاع شهود عَیْن در برابر فهم ذهن «جهاد اکبر» است، که هجرت کبرا را به همراه دارد.
[البته بنابر برخی آیات و روایات جهاد اوسط جهاد فرهنگی است و جهاد با نفس جهاد اکبر است].
در ادامه استاد جوادی آملی بیان می دارند:
(فن اخلاق) که براى پرورش مجاهد نستوه به کار می آید، جهاد اوسط است تا از کمند هوا برهد و از کمین هوس نجات یابد و به منطقه امن قسط و عدل برسد. و (فنّ عرفان) براى پرورش سلحشور مقاوم جهاد اکبر است تا از مرصاد علم حصولى برهد و از رصد برهان عقلى رهایى یابد و از محدوده تاریک مفهوم و باریک ذهن نجات پیدا کند و به منطقه اى که مساحت آن بیکران است بار یابد و از طعم شهود طرفى ببندد و از استشمام رایحه مصداق عینى متنعّم شود.
اقسام جهاد با دشمن خارجی:
لازم به ذکر است نوع اول جهاد یعنی جهاد با دشمن بیرونی در کتب فقهی به اقسامی تقسیم شده است.
یک مورد، جهاد ابتدایی است، یعنی جهاد برمبنای اینکه اگر دیگران غیرمسلمان باشند و مخصوصاً اگر مشرک باشند، اسلام اجازه می دهد که مسلمین ولو اینکه سابقة عداوت و دشمنی هم با آنها نداشته باشند به آنها حمله کنند برای از بین بردن شرک. شرط این نوع جهاد این است که افراد مجاهد باید بالغ وعاقل و آزاد باشند و انحصاراً برمردها واجب است نه بر زنها. و بنابر نظر مشهور در میان فقها و فقه شیعه این نوع جهاد جز در زمان حضور امام یا کسی که شخصاً از ناحیه امام منصوب شده باشد جایز نیست.
مورد دوم جهاد، آن جایی است که حوزه اسلام مورد حملة دشمن قرار گرفته؛ یعنی جنبه دفاع دارد، به این معنا که دشمن یا قصد دارد بر بلاد اسلامی استیلا پیدا کند و همه یا قسمتی از سرزمینهای اسلامی را اشغال کند، یا قصد استیلای بر زمینها را ندارد، قصد استیلای بر افراد را دارد و می خواهد بیاید یک عده افراد را اسیر کند و ببرد، یا حمله کرده و می خواهد اموال مسلمین را به شکلی برباید و یا می خواهد به حریم و حرم مسلمین، به نوامیس مسلمین، به اولاد و ذرّیة مسلمین تجاوز کند. در اینجا برعموم مسلمین اعمّ از زن و مرد و آزاد و غیر آزاد واجب است که در این جهاد شرکت کنند و در این جهاد اذن امام یا منصوب از ناحیة امام شرط نیست.
نوع سوم هم نظیر جهاد است ولی جهاد عمومی نیست؛ جهاد خصوصی است و احکامش با جهادهای عمومی فرق می کند. جهاد عمومی احکام خاصی دارد، از جمله اینکه هر کس که در این جهاد کشته شود شهید است و غسل ندارد. کسی که در جهاد رسمی کشته می شود او را با همان لباسش و بدون غسل با همان خونها دفن می کنند. قسم سوم را هم اصطلاحاً «جهاد» می گویند. اما جهادی که همه احکامش مثل جهاد نیست، اجرش مثل اجر جهاد است، فردش شهید است؛ و آن این است که اگر فردی در قلمرو اسلام نباشد ، در قلمرو کفار باشد و آن محیطی که او در قلمرو آن است مورد هجوم یک دسته دیگر از کفار قرار بگیرد به طوری که خطر تلف شدن او نیز که در میان آنهاست وجود داشته باشد یک آدمی که اساساً جزء آنها نیست در اینجا چه وظیفه ای دارد؟ وظیفه دارد که جان خودش را به هر شکل هست حفظ کند، و اگر بداند که حفظ جانش موقوف به این است که عملاً باید وارد جنگ شود و اگر نشود جانش درخطر است، نه برای همدردی با آن محیطی که درآنجا هست بلکه برای حفظ جان خودش، باید بجنگد و اگر کشته شد اجرش مانند اجر شهید است.
دو مورد دیگر هم داریم. یک مورد را اصطلاحاَ می گویند:« قتال اهل بغی». مقصود این است: اگر در میان مسلمین جنگ داخلی در بگیرد و یک طایفه بخواهد نسبت به طایفة دیگر زور بگوید، اینجا وظیفه سایر مسلمین در درجه اول این است که میان اینها صلح برقرار کننند.
*واما توضیحی در مورد داعش:
افراد داعش و امثال اینها قطعاً جهنّمی هستند. چون جاهلند به جهل تقصیری. مگر جهل، کم گناهی است؟ ریشه ی اغلب گناهان، جهل است. اساساً جهل خودش ظلمت است؛ جهل خودش آتش است. اساساً اصل جهنّم، جهل است. جاهل، حقّ عمل کردن ندارد. وظیفه ی جاهل، تحقیق کردن است نه عمل نمودن بر اساس جهل. بلی اگر کسی تحقیق نمود برای برطرف نمودن جهلش ولی موفّق نشد جهلش را برطرف کند، عذر موجّه دارد؛ امّا آنکه تحقیق نکرد و بر اساس جهلش عمل نمود، عذر موجّه ندارد. جهل بر دو گونه است: جهل قصوری که عذر موجّه است و جهل تقصیری که خودش جرم است؛ بلکه مادر اغلب گناهان است. از اینها گذشته، گیرم که شیعه کافر باشد، مگر اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و … کافر نیستند؟ پس چرا اینها با اسرائیل و آمریکا و … کاری ندارند؟ و نه تنها کاری با آنها ندارند بلکه با آنها اتّحاد دارند. آیا واقعاً داعشی ها این چیزها را نمی دانند؟ چطور از سوریه وارد لبنان می شوند ولی وارد اسرائیل نمی شوند؟ چطور در جنگ اسرائیل و حماس، حتّی یک گلوله هم به سمت اسرائیل شلیک نکردند؟ از این گذشته، مگر داعش فقط شیعیان را می کشد؟ تعداد سنّی های که داعشی ها کشته اند، بیش از شیعیانی است که کشته اند. 2ـ فرموده اید: « … هیچ ادم عاقلی برای جهنم این کار را نمیکند.» بلی آدم عاقل، اساساً گناه نمی کند. هر گناهی علامت درجه ای از سفاهت است. لذا وقتی عقل کسی کامل شد، معصوم از گناه می شود. شیطان می داند که برای جهنّم کار می کند و می کند. یزید می دانست که اهل جهنّم است و آن کارها را می کرد. ابن زیاد می دانست که اهل جهنّم است و آن کارها را می کرد. عمر بن سعد می دانست چه غلطی می کند. شمر می دانست چه غلطی می کند. اینها از سر جهل، سیّد جوانان بهشت را نمی کشتند. اینها عالم بودند ولی عاقل نبودند. می توانستند عاقل شوند ولی نمی خواستند که عاقل شوند. دقّت شود! عالم و باهوش بودن غیر از عاقل بودن است. چه بسا کسی دیوانه (غیر عاقل) باشد ولی دانشمند هم باشد. کار عقل، تشخیص خوب و بد است امّا کار هوش، چیز دیگری است. جهنّم هم اساساً برای غیر عاقلهاست؛ کما اینکه بهشت برای عاقلهاست. غیر عاقل بر دو گونه است: آنکه مثل کودک یا دیوانه، شأنیّت عقل را ندارد؛ و آنکه می تواند عاقل باشد ولی نمی خواهد عاقل باشد. گروه اوّل اگر همان گونه که هستند از دنیا رفتند، در برزخ، صاحب عقل می شوند و در همانجا مورد امتحان قرار می گیرند. اگر از عقلی که به آنها داده شده استفاده نموده و در امتحان برزخی، عاقلانه رفتار نمودند بهشتی می شوند و الّا جهنّمی می شوند. امّا گروه دوم، به محض مردن در جهنّم هستند. به چه جرمی؟ به جرم اینکه می توانستند عاقل شوند ولی نشدند. حتّی درجه بهشت اهل بهشت هم متناسب با درجه عقلشان است. دین هم آمده تا عقلها را رشد دهد. لذا میزان تدیّن افراد، به میزان عاقل بودنشان است نه به میزان نماز و روزه و دیگر عباداتشان. حال این سوال را می پرسیم: آیا افراد داعش، عاقل هستند؟ قطعاً عاقل نیستند. پس جهنّمی اند. به چه جرمی؟ به جرم اینکه می توانستند عاقل باشند و نخواسته اند که عاقل باشند.
جهت اطلاع بیشتر:
1- جواهر الکلام، ج 21 .
2- وسائل الشیعه، ج 11، چاپ بیست جلدی.
3- صحیفه امام جلدهای مختلف.
4- الصحیح من سیره النبی، 35 جلدی.
5- فروغ ابدیت، سبحانی.
6 – تاریخ اسلام، جعفریان.
7 – خاتم پیامبران، ابو زهره.
8- تاریخ و مقررات جنگ و صلح در اسلام، محمد کریم اشراق.
9- تاکتیکهای جنگی پیامبر اسلام، سید علی اکبر حسنی.
10- قوانین و مقررات جنگ و صلح در اسلام، علی تقی زاده اکبری.
12- جنگ و صلح در قانون اسلام، مجید خدوری .
13- مقاله « جهاد ابتدایی در عصر غیبت»، محمد مؤمن، فصلنامه فقه اهل بیت فارسی، شماره 26.
14- مجموعه آثار شهید مطهری، ج14، صلح امام حسن(ع)، ص624.
موفق ومؤید باشید.
معنای جهد و جهاد و کاربردهای آن:
1- جهد:
(بفتح اوّل و ضمّ آن) به معنای صعوبت و مشقّت است. چنانکه در قاموس و مفردات گفته است.
در اقرب الموارد آنرا تلاش توأم با رنج معنى می کند. صحاح طاقت (سختى) گفته است. در مجمع البیان ذیل آیه 217 بقره فرماید: «جاهدت العدوّ» یعنى در جنگ با دشمن مشقّت را بر خود هموار کردم و در ذیل آیه 79 توبه فرموده: جهد بضمّ اوّل و فتح آن هر دو بیک معنى و آن وادار کردن خود بر مشقّت است و از شعبى نقل شده که جهد (بفتح اوّل) در عمل و جهد (بضمّ اوّل) در قوت و طعام است و از قتیبى نقل است که جهد (بفتح) مشقّت و بضمّ طاعت است.
بنا بر اقوال گذشته معناى:
فلانى جهاد کرد آنست که قدرت خود را بکار انداخت، متحمّل مشقّت گردید، تلاش توأم با رنج کرد. جامع همه اقوال قول اقرب الموارد است پس جهد و جهاد یعنى: تلاش توأم با رنج.
«وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛ هر که تلاش کند و خود را بزحمت اندازد، فقط براى خویش تلاش می کند خدا از مردم بى نیاز است». (عنکبوت: 6).
«وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ؛ بسوى خدا وسیله جوئید و در راه او تلاش کنید. (مائده: 35).
2- جهاد:
(بکسر اوّل) مصدر است بمعنى تلاش و نیز اسم است بمعنى جنگ (اقرب الموارد) و جنگ را از آن جهت جهاد گویند که تلاش توأم با رنج است.
« فَلا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کَبِیراً ؛ (مجاهد): تلاش کننده جنگ کننده». (فرقان: 52 ). « وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَى الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً ». (نساء: 95).
« وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ… ؛ قسم یاد کردند بخدا قسم مؤکّد و محکم ». ( انعام: 109). یعنى آنچه میتوانستند آنرا محکم کردند. راغب گوید: سوگند یاد کردند و در آن آنچه قدرت داشتند کوشیدند. طبرسى گفته: تقدیر این است «جهدوا جهد ایمانهم». این تعبیر پنج بار در قرآن مجید آمده و همه در باره بد کاران است.
باید دانست: افعال این مادّه در قرآن همه از باب مفاعله آمده است و آن بمعناى تکثیر است نه بین الاثنین و تکثیر یکى از معانى مفاعله است على هذا مثلا از « وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ»، ( حجّ: 78 )، سه تلاش استفاده میشود یکى از مادّه یکى از هیئت و یکى از «حَقَّ جِهادِهِ» یعنى در راه خدا تلاش کنید تلاش بسیار شدید.
«الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ…؛ آنانکه راغبین از مؤمنین در صدقات را خرده میگیرند و نیز به کسانی که جز به اندازه طاقت و تلاش خود پیدا نمی کنند عیب میگیرند. (توبه: 79).
آیه درباره منافقان است که هم ثروتمندان را در دادن زکوه مسخره می کردند و هم دست تنگان را، اینکه فرموده «لا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ» یعنى جز تلاش خود چیزى پیدا نمی کنند قهرا کمک مالى آنها در راه اسلام کم است. (ر. ک: قاموس قرآن، ج 2، ص 77 ).
***انواع جهاد در اسلام :
در متون دینی و در بیان برخی بزرگان به اعتبارات گوناگون سه نوع جهاد مطرح است:
امام صادق (ع) می فرمایند:
« أَنَّ النَّبِیَّ (ص) بَعَثَ بِسَرِیَّةٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ»
پیامبر(ص) گروهی از اصحاب را برای عملیات نظامی به جایی فرستاد و زمانی که از مأموریت برگشتند به آنان فرمود، آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را به نحو احسن بجای آوردند اما جهاد اکبر را باقی گذاشتند (و حقّش را اداء نکردند) در این حین عدّه ای از ایشان پرسیدند که ای رسول خدا جهاد اکبر چیست؟ حضرت فرمودند جهاد با نفس جهاد اکبر است.( الکافی، ج5، باب وجوه الجهاد، ص 9)
از این روایت به خوبی معنا و مفهوم دو واژه جهاد اکبر و جهاد اصغر معلوم می شود و اینکه چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند. در تعالیم دینی صیانت و دفاع از کیان سرزمینهای اسلامی و جان و نوامیس مسلمانان با اینکه از اوجب واجبات است اما به جهاد اصغر تعبیر شده است و حفظ و صیانت نفس از کژیها و انحرافات به جهاد اکبر. چرا که شرط پیروزی در صحنه نبرد، دلدادگی و مطیع محض مولا بودن، پیروزی در صحنه جهاد اکبر و تزکیه نفس است. خداوند در سوره بقره آیه 249 می فرماید: «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ؛ چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه هاى عظیمى پیروز شدند! و خداوند، با صابران و استقامت کنندگان است». طالوت با گروه اندک اما مخلصی که داشت توانست جالوت و سپاهیان بی شمارش را مغلوب کند. و با مراجعه به آیه فوق می بینیم که این پیروزی را مدیون مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه نفس می باشند.
حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب حیات عارفانه امام علی (ع) چنین می نویسد:
نبرد با دشمن مهاجم بیرونى که تهاجم به وطن را پیشه، و تاراج آن را در سر دارد «جهاد اصغر» است.
و نبرد عقل با نفس امّاره شهوت گرا و غضب آلود «جهاد اوسط» است. و نبرد قلب و عقل و جنگ حضور و حصول و دفاع شهود عَیْن در برابر فهم ذهن «جهاد اکبر» است، که هجرت کبرا را به همراه دارد.
[البته بنابر برخی آیات و روایات جهاد اوسط جهاد فرهنگی است و جهاد با نفس جهاد اکبر است].
در ادامه استاد جوادی آملی بیان می دارند:
(فن اخلاق) که براى پرورش مجاهد نستوه به کار می آید، جهاد اوسط است تا از کمند هوا برهد و از کمین هوس نجات یابد و به منطقه امن قسط و عدل برسد. و (فنّ عرفان) براى پرورش سلحشور مقاوم جهاد اکبر است تا از مرصاد علم حصولى برهد و از رصد برهان عقلى رهایى یابد و از محدوده تاریک مفهوم و باریک ذهن نجات پیدا کند و به منطقه اى که مساحت آن بیکران است بار یابد و از طعم شهود طرفى ببندد و از استشمام رایحه مصداق عینى متنعّم شود.
اقسام جهاد با دشمن خارجی:
لازم به ذکر است نوع اول جهاد یعنی جهاد با دشمن بیرونی در کتب فقهی به اقسامی تقسیم شده است.
یک مورد، جهاد ابتدایی است، یعنی جهاد برمبنای اینکه اگر دیگران غیرمسلمان باشند و مخصوصاً اگر مشرک باشند، اسلام اجازه می دهد که مسلمین ولو اینکه سابقة عداوت و دشمنی هم با آنها نداشته باشند به آنها حمله کنند برای از بین بردن شرک. شرط این نوع جهاد این است که افراد مجاهد باید بالغ وعاقل و آزاد باشند و انحصاراً برمردها واجب است نه بر زنها. و بنابر نظر مشهور در میان فقها و فقه شیعه این نوع جهاد جز در زمان حضور امام یا کسی که شخصاً از ناحیه امام منصوب شده باشد جایز نیست.
مورد دوم جهاد، آن جایی است که حوزه اسلام مورد حملة دشمن قرار گرفته؛ یعنی جنبه دفاع دارد، به این معنا که دشمن یا قصد دارد بر بلاد اسلامی استیلا پیدا کند و همه یا قسمتی از سرزمینهای اسلامی را اشغال کند، یا قصد استیلای بر زمینها را ندارد، قصد استیلای بر افراد را دارد و می خواهد بیاید یک عده افراد را اسیر کند و ببرد، یا حمله کرده و می خواهد اموال مسلمین را به شکلی برباید و یا می خواهد به حریم و حرم مسلمین، به نوامیس مسلمین، به اولاد و ذرّیة مسلمین تجاوز کند. در اینجا برعموم مسلمین اعمّ از زن و مرد و آزاد و غیر آزاد واجب است که در این جهاد شرکت کنند و در این جهاد اذن امام یا منصوب از ناحیة امام شرط نیست.
نوع سوم هم نظیر جهاد است ولی جهاد عمومی نیست؛ جهاد خصوصی است و احکامش با جهادهای عمومی فرق می کند. جهاد عمومی احکام خاصی دارد، از جمله اینکه هر کس که در این جهاد کشته شود شهید است و غسل ندارد. کسی که در جهاد رسمی کشته می شود او را با همان لباسش و بدون غسل با همان خونها دفن می کنند. قسم سوم را هم اصطلاحاً «جهاد» می گویند. اما جهادی که همه احکامش مثل جهاد نیست، اجرش مثل اجر جهاد است، فردش شهید است؛ و آن این است که اگر فردی در قلمرو اسلام نباشد ، در قلمرو کفار باشد و آن محیطی که او در قلمرو آن است مورد هجوم یک دسته دیگر از کفار قرار بگیرد به طوری که خطر تلف شدن او نیز که در میان آنهاست وجود داشته باشد یک آدمی که اساساً جزء آنها نیست در اینجا چه وظیفه ای دارد؟ وظیفه دارد که جان خودش را به هر شکل هست حفظ کند، و اگر بداند که حفظ جانش موقوف به این است که عملاً باید وارد جنگ شود و اگر نشود جانش درخطر است، نه برای همدردی با آن محیطی که درآنجا هست بلکه برای حفظ جان خودش، باید بجنگد و اگر کشته شد اجرش مانند اجر شهید است.
دو مورد دیگر هم داریم. یک مورد را اصطلاحاَ می گویند:« قتال اهل بغی». مقصود این است: اگر در میان مسلمین جنگ داخلی در بگیرد و یک طایفه بخواهد نسبت به طایفة دیگر زور بگوید، اینجا وظیفه سایر مسلمین در درجه اول این است که میان اینها صلح برقرار کننند.
*واما توضیحی در مورد داعش:
افراد داعش و امثال اینها قطعاً جهنّمی هستند. چون جاهلند به جهل تقصیری. مگر جهل، کم گناهی است؟ ریشه ی اغلب گناهان، جهل است. اساساً جهل خودش ظلمت است؛ جهل خودش آتش است. اساساً اصل جهنّم، جهل است. جاهل، حقّ عمل کردن ندارد. وظیفه ی جاهل، تحقیق کردن است نه عمل نمودن بر اساس جهل. بلی اگر کسی تحقیق نمود برای برطرف نمودن جهلش ولی موفّق نشد جهلش را برطرف کند، عذر موجّه دارد؛ امّا آنکه تحقیق نکرد و بر اساس جهلش عمل نمود، عذر موجّه ندارد. جهل بر دو گونه است: جهل قصوری که عذر موجّه است و جهل تقصیری که خودش جرم است؛ بلکه مادر اغلب گناهان است. از اینها گذشته، گیرم که شیعه کافر باشد، مگر اسرائیل و آمریکا و انگلیس و فرانسه و … کافر نیستند؟ پس چرا اینها با اسرائیل و آمریکا و … کاری ندارند؟ و نه تنها کاری با آنها ندارند بلکه با آنها اتّحاد دارند. آیا واقعاً داعشی ها این چیزها را نمی دانند؟ چطور از سوریه وارد لبنان می شوند ولی وارد اسرائیل نمی شوند؟ چطور در جنگ اسرائیل و حماس، حتّی یک گلوله هم به سمت اسرائیل شلیک نکردند؟ از این گذشته، مگر داعش فقط شیعیان را می کشد؟ تعداد سنّی های که داعشی ها کشته اند، بیش از شیعیانی است که کشته اند. 2ـ فرموده اید: « … هیچ ادم عاقلی برای جهنم این کار را نمیکند.» بلی آدم عاقل، اساساً گناه نمی کند. هر گناهی علامت درجه ای از سفاهت است. لذا وقتی عقل کسی کامل شد، معصوم از گناه می شود. شیطان می داند که برای جهنّم کار می کند و می کند. یزید می دانست که اهل جهنّم است و آن کارها را می کرد. ابن زیاد می دانست که اهل جهنّم است و آن کارها را می کرد. عمر بن سعد می دانست چه غلطی می کند. شمر می دانست چه غلطی می کند. اینها از سر جهل، سیّد جوانان بهشت را نمی کشتند. اینها عالم بودند ولی عاقل نبودند. می توانستند عاقل شوند ولی نمی خواستند که عاقل شوند. دقّت شود! عالم و باهوش بودن غیر از عاقل بودن است. چه بسا کسی دیوانه (غیر عاقل) باشد ولی دانشمند هم باشد. کار عقل، تشخیص خوب و بد است امّا کار هوش، چیز دیگری است. جهنّم هم اساساً برای غیر عاقلهاست؛ کما اینکه بهشت برای عاقلهاست. غیر عاقل بر دو گونه است: آنکه مثل کودک یا دیوانه، شأنیّت عقل را ندارد؛ و آنکه می تواند عاقل باشد ولی نمی خواهد عاقل باشد. گروه اوّل اگر همان گونه که هستند از دنیا رفتند، در برزخ، صاحب عقل می شوند و در همانجا مورد امتحان قرار می گیرند. اگر از عقلی که به آنها داده شده استفاده نموده و در امتحان برزخی، عاقلانه رفتار نمودند بهشتی می شوند و الّا جهنّمی می شوند. امّا گروه دوم، به محض مردن در جهنّم هستند. به چه جرمی؟ به جرم اینکه می توانستند عاقل شوند ولی نشدند. حتّی درجه بهشت اهل بهشت هم متناسب با درجه عقلشان است. دین هم آمده تا عقلها را رشد دهد. لذا میزان تدیّن افراد، به میزان عاقل بودنشان است نه به میزان نماز و روزه و دیگر عباداتشان. حال این سوال را می پرسیم: آیا افراد داعش، عاقل هستند؟ قطعاً عاقل نیستند. پس جهنّمی اند. به چه جرمی؟ به جرم اینکه می توانستند عاقل باشند و نخواسته اند که عاقل باشند.
جهت اطلاع بیشتر:
1- جواهر الکلام، ج 21 .
2- وسائل الشیعه، ج 11، چاپ بیست جلدی.
3- صحیفه امام جلدهای مختلف.
4- الصحیح من سیره النبی، 35 جلدی.
5- فروغ ابدیت، سبحانی.
6 – تاریخ اسلام، جعفریان.
7 – خاتم پیامبران، ابو زهره.
8- تاریخ و مقررات جنگ و صلح در اسلام، محمد کریم اشراق.
9- تاکتیکهای جنگی پیامبر اسلام، سید علی اکبر حسنی.
10- قوانین و مقررات جنگ و صلح در اسلام، علی تقی زاده اکبری.
12- جنگ و صلح در قانون اسلام، مجید خدوری .
13- مقاله « جهاد ابتدایی در عصر غیبت»، محمد مؤمن، فصلنامه فقه اهل بیت فارسی، شماره 26.
14- مجموعه آثار شهید مطهری، ج14، صلح امام حسن(ع)، ص624.
موفق ومؤید باشید.