۱۳۹۷/۰۶/۰۳
–
۷۴۹ بازدید
در حدیثی داریم قناعت گنجی بی پایان است (از علی علیه السلام و رسول تابناک) و در حدیثی از رسول تابناک داریم اگر خدا بدی ملتی را بخواهد اموراتش را به دست مترفین می دهد. ایا این حدیث را درصورتی که که تحصیلکرده فقط امتحان استخدامی می دهد(قیاس مترف با فقیر در این مورد) باید قبول کرد در حالی که امام علی انباشتگی مال و امورات ثروتمند را از تباهی و حق خوری فقرا می داند؟ خدا قوت
پرسشگر گرامی جهت دریافت پاسخ به نکات زیر توجه نمایید :
الف ) مفهوم مترف
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ» آنها پیش از این در عالم دنیا مست و مغرور نعمت بودند . ( واقعه ، 45 )
مترف بطورى که در لسان العرب آمده از ماده ترف (بر وزن سبب) به معنى تنعم است، مترف به کسى مى گویند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است .همانگونه که امروز هم مى بینیم فساد جامعه هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهى دیگران نیز مى باشند،
این احتمال نیز وجود دارد که نعمت معنى گسترده اى دارد و منحصر به اموال نیست بلکه جوانى و سلامت و عمر نیز از نعمتهاى خدا است که اگر باعث غرور و غفلت گردد سرچشمه اصلى گناهان است.
بنابراین ملاک مترف بودن این است که انسان به دلیل نعمتی که به او داده شده به غفلت و فساد دچار شود ، پس اگر کسی دارای نعمت بود ولی این نعمت موجب غفلت و فساد او نشود ، مترف نیست .
ب ) عوامل جلوگیری از مترف بودن .
به طور کلی برای این که انسان در زمره مترفین قرار نگیرد و به منظورجلوگیری از دچار شدن به غفلت ومستی نعمت ازآیات وروایات می توان راه حل های ذیل را استفاده نمود :
1 . یاد آوری اینکه همه نعمتها از خداست .
یاد آوری این مطلب که همه نعمتهای انسان از خداوند است و خداوند غنی محض است و انسان از خود از خود هیچ ندارد و فقیر محض است : یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (فاطر- 15) اى مردم! شما (همگى) نیازمندان به خدا هستید، تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.
2 . اموال و نعمت های الهی برای آزمایش و امتحان است .
توجه به این که اموال و نعمت های الهی برای آزمایش و امتحان بندگانش می باشد نه مایه تفاخر و مباهات :وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( انفال – 28) و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و پاداش عظیم (براى آنها که از عهده امتحان برآیند) نزد خدا است.
3 . ملاک برتری تقواست .
آن چه عامل قرب به خداوند و مایه عزت و آبروی حقیقی است داشتن تقوا و پرهیز گاری است نه داشتن مال و منال و قدرت : یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات – 13 )13- اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولى گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است.
4 . انفاق
از اسباب و ابزار تعدیل ثروت و جلوگیری از تکاثر ثروت و غفلت و مستی ناشی از آن انفاق کردن در راه خدا و مواسات با فقرا و بیچارگان است که آیات فراوانی از قرآن بر این امر تاکید دارد : وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (مومنون- 24 ) لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25) 24- و آنها ( مومنون )که در اموالشان حق معلومى است.25- براى تقاضا کنندگان و محرومان.
5 . یاد خدا و فراموش نکردن قیامت
یاد خدا و فراموش نکردن قیامت بهترین و مطمئن ترین راه برای در امان ماندن از غفلت و مستی نعمت است . بندگان شایسته ای مانند سلیمان نبی –ص- با وجود برخورداری از سلطنت و قدرت و نعمت های بیکران به دلیل ارتباط باخداوند و فرمواش نکردن او و غافل نشدن از روز رستاخیز هر گز دچار مستی و غرور ثروت و قدرت نشدند و آنی از جاده بندگی منحرف نگشتند و فراموش نکردند که این نعمت ها از خدوند و به منظور آزمایش آنها است : قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (نمل – 40 ) (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت، من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سلیمان) آن را نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى آورم یا کفران مى کنم؟
ج ) مال و ثروت در اسلام
در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش نه مبادلهاش، نه مصرف کردنش، بلکه همه اینها تاکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست، بلکه دور افکندنش اسراف، تبذیر تضییع مال و حرام قطعی است .
در برخی کتابها از حضرت امیر المؤمنین (ع) نقل شده است:” نعمت فراوانی ندیدم، مگر این که در کنارش حقی ضایع شده باشد.” [1]این روایت در کتب معتبر حدیثی موجود نیست و در کتب یاد شده نیز بدون سند میباشد، از این رو از جهت سند ضعیف است. اما با توجه به روایات دیگری، که در این مضمون آمده است، ضعف سندش جبران میشود. از جمله:” خداوند سبحان در داراییهای توانگران روزیهای بی چیزان را واجب گردانید. پس بیچیز گرسنه نماند، مگر به سبب آن چه توانگری به او نداده است و در روز رستاخیز خداوندی که بزرگ است بینیازی او، ایشان را از این کار مؤاخذه مینماید.” [2]این روایت نسبت به روایت نخست، از اعتبار بیشتری برخوردار است و در کتب مختلف حدیثی از جمله نهج البلاغه، وسائل الشیعه، بحار الانوار، غررالحکم و ارشاد القلوب ذکر شده است.
این روایات اگر هم صحیح باشند، مرادشان مالی است که تکالیف مالی آن؛ مانند خمس و زکات و… ادا نشده است و مردم را به پرداخت آنها دعوت میکند.
ثروتمند شدن اگر از راههای مشروع بوده باشد، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد. شیوهای که اسلام برای تعدیل ثروت میپذیرد جلوگیری افراد مستعد از رسیدن به ثروتهای بالا نیست، بلکه برای آنها وظایف و تکالیف مالی مقرر میسازد. [3] قرآن ثروت مندانی چون حضرت سلیمان و حضرت داوود و ذو القرنین را نام میبرد که اهل ایمان بودند و در مقابل از ثروت مندان کافری چون قارون نیز یاد میکند. در قرآن میخوانیم: افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است، تا آن جا که برای شمردن مردگان به زیارت قبور رفتید. [4]ثروت اندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مذموم است و در اسلام از آن نهی شده است. دل بستن به ثروت و ایثار دنیا بر آخرت صحیح نیست.
ولی اگر این ثروت فراوان در راه خدا مصرف شود، بسیار پسندیده و قابل ستایش میباشد که حضرت خدیجه (س) از این گونه ثروت مندان بود که ثروت خود را برای پیشرفت اسلام و گسترش آن مصرف کرد.
قرآن نیز کسانی را که ثروت اندوزی میکنند و آن را در راه خدا مصرف نمینمایند به عذاب دردناک بشارت میدهد .[5]در ذیل همین آیه رسول خدا (ص) میفرماید: هر مالی که زکات آن پرداخت شود، مشمول این آیه نیست. [30] اگر انباشت ثروت از طرق شرعی باشد و عنوان احتکار پیدا نکند و تکالیف مالی آن مانند زکات و خمس مراعات شود، هیچ اشکالی ندارد.
پی نوشتها :
1 . شمس الدین، محمد مهدی، دراسات فی نهج البلاغه، ص 40، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1392ه. ق؛ جورداق، جورج؛ روائع نهج البلاغه، بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، چاپ دوم، 1375، ص 233«ما رآیت نعمة موفورة الاّ و به جانبه حق مضیع».
2 . سید رضی، نهج البلاغه ، کلمات قصار ، ح 32«ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء أقوات الفقراء فما جاع فقیر الاّ به ما متع به غنی »
3 . ر. ک: هادوی تهرانی، همان، ص 74
4 . تکاثر، 1و2 ،الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر.
5 . توبه، 34،و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم به عذاب الیم.
الف ) مفهوم مترف
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : «إِنَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفِینَ» آنها پیش از این در عالم دنیا مست و مغرور نعمت بودند . ( واقعه ، 45 )
مترف بطورى که در لسان العرب آمده از ماده ترف (بر وزن سبب) به معنى تنعم است، مترف به کسى مى گویند که فزونى نعمت او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته است .همانگونه که امروز هم مى بینیم فساد جامعه هاى بشرى از گروه متنعمین مست و مغرور است که عامل گمراهى دیگران نیز مى باشند،
این احتمال نیز وجود دارد که نعمت معنى گسترده اى دارد و منحصر به اموال نیست بلکه جوانى و سلامت و عمر نیز از نعمتهاى خدا است که اگر باعث غرور و غفلت گردد سرچشمه اصلى گناهان است.
بنابراین ملاک مترف بودن این است که انسان به دلیل نعمتی که به او داده شده به غفلت و فساد دچار شود ، پس اگر کسی دارای نعمت بود ولی این نعمت موجب غفلت و فساد او نشود ، مترف نیست .
ب ) عوامل جلوگیری از مترف بودن .
به طور کلی برای این که انسان در زمره مترفین قرار نگیرد و به منظورجلوگیری از دچار شدن به غفلت ومستی نعمت ازآیات وروایات می توان راه حل های ذیل را استفاده نمود :
1 . یاد آوری اینکه همه نعمتها از خداست .
یاد آوری این مطلب که همه نعمتهای انسان از خداوند است و خداوند غنی محض است و انسان از خود از خود هیچ ندارد و فقیر محض است : یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (فاطر- 15) اى مردم! شما (همگى) نیازمندان به خدا هستید، تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.
2 . اموال و نعمت های الهی برای آزمایش و امتحان است .
توجه به این که اموال و نعمت های الهی برای آزمایش و امتحان بندگانش می باشد نه مایه تفاخر و مباهات :وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ ( انفال – 28) و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و پاداش عظیم (براى آنها که از عهده امتحان برآیند) نزد خدا است.
3 . ملاک برتری تقواست .
آن چه عامل قرب به خداوند و مایه عزت و آبروی حقیقی است داشتن تقوا و پرهیز گاری است نه داشتن مال و منال و قدرت : یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (حجرات – 13 )13- اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید، ولى گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و خبیر است.
4 . انفاق
از اسباب و ابزار تعدیل ثروت و جلوگیری از تکاثر ثروت و غفلت و مستی ناشی از آن انفاق کردن در راه خدا و مواسات با فقرا و بیچارگان است که آیات فراوانی از قرآن بر این امر تاکید دارد : وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ (مومنون- 24 ) لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ (25) 24- و آنها ( مومنون )که در اموالشان حق معلومى است.25- براى تقاضا کنندگان و محرومان.
5 . یاد خدا و فراموش نکردن قیامت
یاد خدا و فراموش نکردن قیامت بهترین و مطمئن ترین راه برای در امان ماندن از غفلت و مستی نعمت است . بندگان شایسته ای مانند سلیمان نبی –ص- با وجود برخورداری از سلطنت و قدرت و نعمت های بیکران به دلیل ارتباط باخداوند و فرمواش نکردن او و غافل نشدن از روز رستاخیز هر گز دچار مستی و غرور ثروت و قدرت نشدند و آنی از جاده بندگی منحرف نگشتند و فراموش نکردند که این نعمت ها از خدوند و به منظور آزمایش آنها است : قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ (نمل – 40 ) (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت، من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو خواهم آورد! و هنگامى که (سلیمان) آن را نزد خود مستقر دید گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى آورم یا کفران مى کنم؟
ج ) مال و ثروت در اسلام
در اسلام مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است، نه تولیدش نه مبادلهاش، نه مصرف کردنش، بلکه همه اینها تاکید و توصیه شده است و برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دور افکندنی نیست، بلکه دور افکندنش اسراف، تبذیر تضییع مال و حرام قطعی است .
در برخی کتابها از حضرت امیر المؤمنین (ع) نقل شده است:” نعمت فراوانی ندیدم، مگر این که در کنارش حقی ضایع شده باشد.” [1]این روایت در کتب معتبر حدیثی موجود نیست و در کتب یاد شده نیز بدون سند میباشد، از این رو از جهت سند ضعیف است. اما با توجه به روایات دیگری، که در این مضمون آمده است، ضعف سندش جبران میشود. از جمله:” خداوند سبحان در داراییهای توانگران روزیهای بی چیزان را واجب گردانید. پس بیچیز گرسنه نماند، مگر به سبب آن چه توانگری به او نداده است و در روز رستاخیز خداوندی که بزرگ است بینیازی او، ایشان را از این کار مؤاخذه مینماید.” [2]این روایت نسبت به روایت نخست، از اعتبار بیشتری برخوردار است و در کتب مختلف حدیثی از جمله نهج البلاغه، وسائل الشیعه، بحار الانوار، غررالحکم و ارشاد القلوب ذکر شده است.
این روایات اگر هم صحیح باشند، مرادشان مالی است که تکالیف مالی آن؛ مانند خمس و زکات و… ادا نشده است و مردم را به پرداخت آنها دعوت میکند.
ثروتمند شدن اگر از راههای مشروع بوده باشد، از نظر اسلام هیچ اشکالی ندارد. شیوهای که اسلام برای تعدیل ثروت میپذیرد جلوگیری افراد مستعد از رسیدن به ثروتهای بالا نیست، بلکه برای آنها وظایف و تکالیف مالی مقرر میسازد. [3] قرآن ثروت مندانی چون حضرت سلیمان و حضرت داوود و ذو القرنین را نام میبرد که اهل ایمان بودند و در مقابل از ثروت مندان کافری چون قارون نیز یاد میکند. در قرآن میخوانیم: افزون طلبی شما را به خود مشغول داشته و از خدا غافل نموده است، تا آن جا که برای شمردن مردگان به زیارت قبور رفتید. [4]ثروت اندوزی اگر انسان را از یاد خدا غافل کند، مذموم است و در اسلام از آن نهی شده است. دل بستن به ثروت و ایثار دنیا بر آخرت صحیح نیست.
ولی اگر این ثروت فراوان در راه خدا مصرف شود، بسیار پسندیده و قابل ستایش میباشد که حضرت خدیجه (س) از این گونه ثروت مندان بود که ثروت خود را برای پیشرفت اسلام و گسترش آن مصرف کرد.
قرآن نیز کسانی را که ثروت اندوزی میکنند و آن را در راه خدا مصرف نمینمایند به عذاب دردناک بشارت میدهد .[5]در ذیل همین آیه رسول خدا (ص) میفرماید: هر مالی که زکات آن پرداخت شود، مشمول این آیه نیست. [30] اگر انباشت ثروت از طرق شرعی باشد و عنوان احتکار پیدا نکند و تکالیف مالی آن مانند زکات و خمس مراعات شود، هیچ اشکالی ندارد.
پی نوشتها :
1 . شمس الدین، محمد مهدی، دراسات فی نهج البلاغه، ص 40، بیروت، دار الزهراء، چاپ دوم، 1392ه. ق؛ جورداق، جورج؛ روائع نهج البلاغه، بی جا، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، چاپ دوم، 1375، ص 233«ما رآیت نعمة موفورة الاّ و به جانبه حق مضیع».
2 . سید رضی، نهج البلاغه ، کلمات قصار ، ح 32«ان الله سبحانه فرض فی اموال الاغنیاء أقوات الفقراء فما جاع فقیر الاّ به ما متع به غنی »
3 . ر. ک: هادوی تهرانی، همان، ص 74
4 . تکاثر، 1و2 ،الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر.
5 . توبه، 34،و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم به عذاب الیم.