۱۳۹۹/۰۱/۰۳
–
۱۳۳۵ بازدید
سلام
مدتی کسی در فضای مجازی ادعا میکنه سید یمانی هست
اما بنده احساس میکنم ادعا ظهور سید یمانی کذب هست چون با تحقیق متوجه شدم این فرد سید یمانی نیست متاسفانه افراد زیادی جذب وی شدند وظیفه ما در برخورد با این فرد که ادعای یمانی بودن دارد چیست و همچنین برخورد با افراد فریب خورده؟
چون من کارشناس نیستم ممکن است در اطلاع دادن به افراد فریب خورده اشتباه کنم و مسیله بدتر شود وظیفه من چیست؟
جریان احمد الحسن مدعی یمانی یک جریان انحرافی است. او احمد اسماعیل کاطع(کامل) شخصیت منحرف و مدعی ناحقی است که توانسته است به کمک شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و به مدد طمعورزی عدهای در عراق و بعضا در ایران طرفدارانی پیدا کند . اصل داستان احمد الحسن مبنی بر ادعای سید یمانی بودن از خواب و رویا شروع میشود، خود احمدالحسن در این باره میگوید «خواب دیدم امام زمان کارم دارد، ناگهان از خواب بیدار شدم و به آن اعتنایی نکردم ولی این داستان سه مرتبه اتفاق افتاد و کم کم به این باور رسیدم که این خوابها بیهوده نیست و باید ارتباطی بین من و امام مهدی وجود داشته باشد که بعد از مدتی ایشان را در بیداری دیدم و آموزشهایی هم از ایشان فراگرفتم. احمدالحسن با استفاده از روایات اصل داستان حضرت مهدی(عج) و مهدویت را به نفع خود مصادره کرده و هدف او از این کار از بین بردن اصل مهدویت است و تلاش دارد در آینده خود را مهدی امت خطاب کند و سیدیمانی بودن را وسیلهای برای رسیدن به این مقصود قرار داده است. احمدالحسن با استفاده از روایات و تفسیر غلط برخی از این موارد خود را سید یمانی معرفی کرد که همین امر سبب معروف شدن او شد و این معروفیت به جایی رسید که در برخی نماز جمعههای ایران هم عدهای بعد از نماز بلند شده و با زبان عربی فصیح شعار دادند سید یمانی که منتظرش بودید قیام کرد، به او بپیوندید.احمد اسماعیل در ابتدا حرکت خود را به عنوان همان یمانی وعده داده شده در روایات آغاز کرد، اما او به مرور زمان ادعای خود را توسعه داد و علاوه بر ادعای یمانی بودن، خود را فرزند امام مهدی(عج) و وصی و نماینده آن حضرت برشمرد و در عین حال خود را مهدی اول نیز خواند و بسیاری از روایات حضرت مهدی(عج) را بر خود تطبیق کرد. در چهارم بهمن سال ۱۳۸۶ شبکه الفرات عراق با انتشار تصاویری ویدئویی از بازداشت بیش از ۴۰ نفر از اعضای گروه انصارالمهدی[جنبش یمانی] در بصره خبر داد و با نشان دادن بخشی از اعترافات شخصی به نام سید حسن الحمامی که در اعترافاتش خود را از اعضای سابق استخبارات عراق معرفی می کند مدعی شد که این افراد در حمله ای که به هیئت عزاداران در تاسوعای همان سال صورت گرفت و تعدادی زیادی از نفرات پلیس عراق از جمله دو سرهنگ بلند پایه کشته شده بودند دست داشته اند.الحمامی در اعترافات خود گفته بود که قصد داشتند پس از کشاندن دامنه حملات به سمت ناصریه با حرکت به سمت کربلا آنجا را به تصرف خود در آورده وخروج احمد اسماعیل کاطع را اعلام نمایند. حسن الحمامی در اعترافات تلویزیونی خود تاکید کرد که یکی از اهداف آن عملیات ، حمله به حوزه علمیه نجف بوده است.پلیس عراق در گزارش خود در میان اسامی بازداشت شدگان ، نام تعدادی از اعضای بلندپایه این گروه را با مسئولیت هایی چون مسئول امور مالی ، تبلیغاتی و نظامی نیز ذکر کرده بود . چند روز پس از ماجرای بازداشت گسترده اعضای ارشد این گروه و اعترافات تلوزیونی آنها، شبکه «البروج الاخباریة» گزارش داد که احمد اسماعیل کاطع به امارات گریخته و در آنجا پناهنده شده است.اسماعیل کاطع [احمد الحسن الیمانی] گزارش تلوزیون عراق را رد نکرد و ضمن تائید بازداشت اعضا گروه خود گفت: حسن الحمامی بیمار است و توان شرکت در عملیات را نداشته ، او این عملیات بازداشت گسترده را یک عملیات پیشگیرانه می خواند و حتی گریختن خود را به امارات تائید می کند و می گوید:«اگر یمانی به کشوری از کشورها برای حفظ رسالت خود هجرت کند مگر اشکالی دارد؟» احمد اسماعیل کاطع [احمد الحسن الیمانی] دارای یک سایت اینترنتی به نام «انصار المهدی» می باشد و خود را مهدی اول از مهدیون ۱۲ گانه !معرفی می کند.احمد اسماعیل که خود را فرزند،وصی و فرستاده امام زمان می داند برای اثبات مدعای خود و اینکه ثابت کند یمانی موعود شیعیان است مدعیات خود را بر چند اصل بنا نهاد:۱. خواب هایی که اشخاص درباره او می بینند و خواب هایی که خود وی در خصوص امام زمان دیده است.۲.اخباری که از حوادث آینده مانند سقوط صدام داده است.۳.آمادگی برای مناظره با علمای اسلام ،یهود و مسیحیت.وی در پاسخ به کسانی که پرسیده اند چطور به راستگویی تو ایمان بیاوریم و چطور بفهمیم تو راست می گویی و اینکه معجزه ات چیست می نویسد:« اگر می خواهید بدانید من راست می گویم سه روز روزه بگیرید و دعایی که می گویم بخوانید اگر حقیقت به شکل رویا در خواب به شما نشان داده شود باید به من ایمان بیاورید.»اسماعیل کاطع در پاسخی دیگر برای اثبات ادعای خود می گوید :«اگر می خواهید به حقانیت من پی ببرید به قرآن استخاره کنید.»در سایت شخصی وی آمده است:« آیا تا الان کسی را دیده اید که بگوید درباره من از خدا بوسیله شهادت عالم ملکوت و شهادت قران سؤال کنید؟ آیا این دلیلی بر حقانیت ایشان نمی باشد؟» نحوه استخاره هم چنین ذکر شده است:« وضو بگیرید،سه بار سوره توحید،سه بار صلوات، ذکر استخاره: اللهم انی تفالت بکتابک و توکلت علیک فارنی من کتابک ما هو مکتوب من سرک المکنون فی غیبک؛نیت مشخص و بدون شرطی، مثلا ایشان دعوتشان حق است، قرآن را بگشایید اگر خوب آمد ایمان بیاورد.» سایت وی نیز با انتشار یک فایل تصویری که با صدای رعد و برق و آتش و صدای قرآن تنظیم شده است مدعی یکی دیگر از معجزات و کرامات وی شده است.در این فیلم فردی به نام علی الشکری در میان تصاویر میکس شده با آتش نشان داده می شود که در۹ محرم ۱۴۳۲ قمری مصادف با یکم دی ۱۳۸۹ در حال صحبت بر علیه اسماعیل کاطع می باشد.در توضیحات این فیلم می آید که علی الشکری شش روز بعد یعنی ۱۵ محرم ۱۴۳۲ گرفتار عذاب اسماعیل کاطع شده و در یک تصادف می میرد.!احمد اسماعیل مدعی است مادر امام زمان از نوادگان شمعون الصفا(سمعان بطرس) و از نسل یسّی است بنابراین امام زمان از سمت مادری از نوادگان اسرائیل (یعقوب) و از سمت پدری از نسل حضرت محمد است و چون وی خود را فرزند امام زمان می داند و مهدی اول از مهدیون ۱۲ گانه ! است بنابراین نشان داوود[ستاره شش پر] را با خود حمل خواهد کرد. در روایات ابتدایی ذکر شد شیعیان معتقدند که یمانی با پرچمی سفید قیام می کند و اسماعیل کاطع نیزمی گوید نشان ستاره داوود را جزئی از پرچم قیام خود همراه دارد.وی می گوید:«در روایات آمده که اگر پرچم حق ظاهر گردد اهل مشرق آن را لعنت خواهند کرد.»اسماعیل کاطع درباره ستاره ۶ پر می گوید:«این ستاره رمزی الهی است که به اسم خاتم سلیمان معروف است که در زبان عبری به آن ماجین و در عربی درع داود[زره پوش داوود] می گویند و از معتبرترین رموز ربانی می باشد که حضرت داوود آن را حمل می کرده است» وی در کتاب «متشابهات» در اینباره می گوید:«ستاره شش گوش از جمله میراث پیامبران است و چون من وصی پیامبر و امام زمان هستم آن را به ارث برده ام..یهود این ستاره را سرقت نموده و آن را شعار خود قرار دادند…کسی که به این ستاره توهین کند مانند کسی که است که الله اکبر را بر پرچم عراق در زمان صدام مورد توهین قرار دهد.بنابراین به صورت ضمنی می گوید که با پرچمی شبیه به پرچم اسرائیل کنونی قصد قیام خواهد داشت. اسماعیل کاطع حتی برای اثبات خود به ماجد المهدی نویسنده کتاب «آغاز جنگ آمریکا علیه امام مهدی» به پیشگویی های نوستراداموس روی می برد و می گوید:«قرن ششم-خبر غیبی سی و سوم: ( در آخر دستش را به سمت« آلوس» خونی دراز می کند و از حمایت خود در دریا عاجز خواهد ماند و از سپاه بین النهرین خواهد ترسید و یک شخص سیاه و خشمگین او را از کرده خود پشیمان خواهد کرد)؛من ترجمه این پیش گویی را به تو می گویم،در اینجا نوستراداموس طبق عادت خود از جناس تصفیحی یا ترخیم استفاده کرده است.وی زمانی از این کلمه استفاده می کرد که مسئله مربوط به اسامی یا القاب باشد پس حرف [آی اینگلیسی] را از انتهای [آلوس] حذف کرده است پس اگر این حرف را به کلمه اضافه کنیم کلمه (الوصی) خواهد شد و معنی بسیار واضح و آشکار خواهد شد چرا که ما می دانیم لقب اوصیا به دوازده امام داده می شود و امام مهدی یکی از اوصیاست. نوستراداموس در اینجا شخص معینی را وصف می کند که فرمانده نظامی است یا رئیس یک کشوری که سعی می کند امام مهدی را به قتل برساند و نیروهای وی را از ابین ببرد ولی از سپاه امام مهدی در بین النهرین می ترسد ولی مردی از سپاه امام مهدی(که مردی سیاه است این بدان معناست که شیعه است چون به لباس سیاه اشاره دارد ) یا شاید یک مرد عرب مسلمان از آفریقا است او و نیروهایش را در حالی که در دریا هستند از بین می برد…وصی یاد شده در پیشگویی نوستراداموس امام مهدی نیست بلکه وصی امام مهدی و اولین مهدی از دوازده مهدی که در روایات همان یمانی است می باشد.»وی با اشاره به یکی از روایات برای اثبات ادعای خود می گوید:«از امام صادق روایت شده که فرموده:( از نسل ما بعد از قائم یازده مهدی از فرزندان امام حسین می آیند). در این روایت قائم همان مهدی اول است نه امام مهدی چون بعد از امام مهدی دوازده مهدی دیگر می آیند.» در جایی دیگر اسماعیل کاطع برای اثبات ادعای خود با استفاده از حروف ابجد و جمع و تفریق فراوان می نویسد:«از آنجایی که ۲۷= ۲۷ این یعنی ( هو یمانی=هو وصی المهدی) که اگر دو طرف را با حروف ابجد جمع کنیم می بینیم مساوی ۲۷ می شود[!] و این عدد ۲۷ اشاره دارد به اینکه از ابی عبدالله روایت شده است:علم ۲۷ حرف است و همه آن علومی که پیامبران آورده اند دو حرف از علم است پس مردم تا امروز بیش از دو حرف نمی دانند پس هرگاه قائم[یمانی] قیام کند ۲۵ حرف دیگر را در بین مردم منتشر خواهد کرد.)» وی در یکی از سخنرانی های خود که بخشی از آن در کتاب «پاسخ های روشنگرانه از طریق امواج» پیاده شده است می گوید:پلیس عراق مزدور شیطان و سپاه شیطان یعنی آمریکا،در حال حاضر بعضی از پلیس ها به دعوت من ایمان آورده اند و من از همه این ها خواستم به آمریکا کمک نکنند حتی به اندازه شکافتن خرمایی و در همه حال آماده مبارزه با آمریکا و تابعین آن باشند.»!!
با توجه به این مقدمه در پاسخ به سوال شما گفتنی است: که باید برای مواجهه با پیروان اینها فقط افراد کارشناس و متخصص وارد شوند و توصیه می کنیم راسا کاری انجام ندهید. اگر شما بخواهید با این افراد بحث کنید، بحثهای علمی بیفایده است، بحثها باید حالت جدلی و هجمهای باشد.بر این اساس باید بیاییم روی این چند موردی که اتباع «احمد الحسن» با استناد به نوشتههای او دارند تأکید کنیم. در حال حاضر حدود چهارصد و اندی تألیفات از او وجود دارد. حالا «احمد الحسن» وجود خارجی دارد یا ندارد یا ساخته و پرداخته اسرائیل یا آمریکا یا عربستان سعودی است بحث جدایی است. باید مقداری جنبه مقایسهای داشته باشیم و در یک کفه حرفهای «احمد الحسن» را بگذاریم و در یک کفه قرآن و سخنان اهلبیت را بگذاریم. قرآن کریم به برهان مقایسهای تأکید زیادی دارد و میفرماید: (هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون) آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکساناند؟سوره زمر (39): آیه 9 و: (هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور) ظلمتها و نور برابرند؟سوره رعد (13): آیه 16
این مقایسه، مقایسه بسیار خوبی است و برای بیدار کردن افراد خفته نتیجهبخش است. برخی از افترائات «احمد بصری» مدعی یمانی موعود
1- اهانت به حضرت ابراهیم (علیه السلام)
این کتاب «المتشابهات» اثر «احمد بصری» است. خود او در این کتاب مینویسد: من تحدی میکنم مراجع عظام تقلید و علما و اساتید نمیتوانند یک کلام از مطالب مرا در این کتاب رد کنند. «ناظم العقیلی» مؤلف این کتاب عقل منفصل این افراد است.
در این کتاب در رابطه با حضرت ابراهیم که وقتی آفتاب را دید، گفت: هذا اکبر و وقتی ماه را دید، گفت: هذا ربی، تعبیر عجیبی بیان کرده است. او مینویسد: وقتی که ابراهیم ملکوت و نور حضرت مهدی را دید و گفت این پروردگار من است. حضرت نور علی بن أبی طالب را دید و گفت این پروردگار من است. حضرت نور رسول الله را دید و گفت این پروردگار من است. او نتوانست تمییز دهد که آنها مخلوق هستند!
به گفته او وقتی ابراهیم نور ائمه اطهار را دید، نتوانست تشخیص بدهد که این نور ائمه اطهار است یا نور خدا و آفریننده اوست. به بیان او حضرت ابراهیم هنوز از الفبای توحید خبر ندارد و از مرز توحید و شرک اطلاعی ندارد!!
قرآن نه تنها حضرت ابراهیم که نبی مرسل است، بلکه خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: (فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفا) بنا بر این از آئین ابراهیم پیروی کنید که به حق گرایش داشت. سوره آل عمران (3): آیه 95
از میان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، تنها پیغمبری که الگوی رسول اکرم است حضرت ابراهیم است. پیغمبری که نتواند بین خداوند تبارک و تعالی و نور ائمه اطهار تشخیص بدهد، آیا میتواند الگوی پیغمبر اکرم باشد؟ خداوند متعال در آیه شریفه: (فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفا)
به مردم میفرماید که آئین ابراهیمی را الگوی خودتان قرار بدهید. اگر نستجیر بالله حرف این شخص درست باشد، تشخیص ندادن قضیه شرک و توحید باید الگوی مسلمانان باشد. در کتاب «عیون أخبار الرضا» وارد شده است که حضرت میفرماید: «وَ إِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِیمُ ع بِمَا قَالَ أَنْ یبَینَ لَهُمْ بُطْلَانَ دِینِهِمْ» حضرت در این آیه شریفه به دنبال این بود که بطلان دین این افراد را اثبات کند.عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 197، ح 1
اگر نستجیر بالله نور ائمه اطهار (علیهم السلام) بود، میخواست بطلان نور ائمه اطهار را ثابت کند؟ شما عبارت امام رضا (علیه السلام) را با مدعیات «احمد» کنار هم بگذارید تا ببینید چه از آب درمیآید.
2- اهانت به حضرت یونس (علیه السلام)
او نسبت به حضرت یونس به راحتی در جلد چهارم صفحه 104 مینویسد: “یونس در شکم ماهی مُرد.” او در ادامه مینویسد: “من حقیقت را آشکار میکنم. جسد او در بیابان عریان و بیسرپناه افتاد و روحش در طبقات جهنم تا روز برانگیخته شدن باقی ماند.”
اگر این مطالب کفر و ارتداد نیست، ارتدادی در عالم وجود ندارد. حرف این شخص در این خصوص این است، حال به فرموده قرآن کریم توجه کنید که نسبت به حضرت یونس میفرماید: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً) و ذا النون (یونس) را (به یاد آور)، در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت.(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِین) ما دعای او را به اجابت رساندیم، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.سوره انبیاء (21): آیات 87 و 88
ببینید پاسخ این شخص در یک کفه است و فرمایش قرآن کریم هم در کفه دیگر است. قرآن کریم همچنین میفرماید: (وَ إِنَّ یونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین) و یونس از رسولان ما بود. سوره صافات (37): آیه 139 اما این شخص ادعا میکند که حضرت یونس به جهنم رفت و تا قیامت در آنجا باقی است. قرآن کریم میفرماید: (وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُون) و او را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری، یا بیشتر فرستادیم.سوره صافات (37): آیه 147 امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «فَرَدَّ اللَّهُ بَدَنَهُ وَ رَجَعَ إِلَی قَوْمِهِ وَ آمَنُوا بِه» تفسیر القمی، نویسنده: قمی، علی بن ابراهیم، محقق / مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 1، ص 319، باب (10) سورة یونس مکیة مائة و عشر آیة (110)
این مطلب در کتاب «تفسیر قمی» است که به تعبیر بعضی از بزرگواران همانند آیت الله خوئی تمام روات آن افرادی مانند «ابن ابی عمیر» و «جمیل بن دراج» هستند و ثقه میباشند. این کتاب تفسیری تمام قضایای حضرت یونس را مطرح میکند و مینویسد که حضرت یونس از شکم ماهی نجات پیدا کرد، به طرف قومش رفت و بیش از صد هزار نفر را هم هدایت کرد. مشاهده کنید یک طرف حرف «احمد» و طرف دیگر فرمایش قرآن و اهلبیت است.
3- انکار خاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
انکار خاتمیت بحث کوچکی نیست. بنده چندین بار اعلام کردم که حاضرم با این افراد مناظره کنم. با مطالعه دیدگاه احمد الحسن ثابت می شود که او کافر و مرتد است. اگر او سابقه مسلمی هم دارد، ارتداد او هم ارتدادی است که توبه پذیر نیست. چرا او برای مناظره حاضر نمیشود؟!قرآن کریم میفرماید: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین) محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است. سوره احزاب (33): آیه 40
«احمد» در کتاب «نبوت خاتمه» نوشته است: “اگر کسی بگوید خاتمه نبوت با رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلقاً خاتمه یافته است، مخالف روایات استمرار نبوت بعد از رسول اکرم است.”
4- ادعای رسالت و ولایت هم زمان!!
بازهم ایشان در کتاب «المتشابهات» جلد چهارم ادعا میکند که بعد از دوازده امام، دوازده مهدی خواهد آمد و اولین مهدی هم خود اوست. او مینویسد: “اولین مهدیها دو مقام رسالت و ولایت را با هم دارند” یا: «أنّ للأئمة و المهدیین مقام النبوة و هم رسل» از این واضحتر و روشنتر بیان کنیم؟! لازم نبود که ایشان بحث حدیث وصیت و رؤیا و استخاره و غیره را مطرح کند. آنها را کنار بگذاریم، زیرا این مباحث مربوط به کسی است که عقلی داشته باشد. کسانی که بی عقل هستند و به عنوان یک مسلمان و شیعه طرفدار او شدهاند بیایند و به ما جواب بدهند. این شخص میگوید: «أنّ للأئمة و المهدیین مقام النبوة و هم رسل». امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «مَنْ قَالَ بِأَنَّنَا أَنْبِیاءُ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ مَنْ شَک فِی ذَلِک فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّه» بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 25، ص 296، ح 57
خیلی واضح و روشن است. همچنین در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد 2 صفحه 201 روایتی وارد شده است که حضرت در آنجا میفرماید: «فَمَنِ ادَّعَی لِلْأَنْبِیاءِ رُبُوبِیةً وَ ادَّعَی لِلْأَئِمَّةِ رُبُوبِیةً أَوْ نُبُوَّةً أَوْ لِغَیرِ الْأَئِمَّةِ إِمَامَةً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 201، ح 1
5- اهانت به ائمه اطهار (علیهم السلام)
او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اهانت کرده و نسبت به مناجات حضرت که میفرماید: «إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوب» ادعا میکند که نستجیر بالله این تعبیر حضرت از جهت منیت و ظلمت ادا میشود و اگر این منیت و خودخواهی و ظلمت کم در وجود حضرت علی نبود، علی همان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میشد!!
وقتی که این شخص حضرت ابراهیم را بت پرست معرفی میکند و حضرت یونس را جهنمی معرفی میکند و منکر خاتمیت است، جرئت میکند که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین چنین تعبیر وقیحی به کار ببرد. او بازهم در کتاب «المتشابهات» جلد 3 صفحه 73 مینویسد: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) که انسانها همه در زیاناند. سوره عصر (103): آیه 2 . مراد از (الْإِنْسانَ) در این آیه امیرالمؤمنین است. آیا نواصب بیش از این نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حرف میزدند؟! این حرف همان حرف «شهاب الدین زهری» آخوند درباری و مؤیدین حکومت بنی امیه است که امثال این مطالب را دارند.
او همچنین نسبت به آیه شریفه: (وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلا) ادعا میکند که مراد از (الْإِنْسانُ) در اینجا حضرت امیرالمؤمنین است. بنده نمیخواهم به سراغ کتب شیعه بروم، اما در کتاب «صحیح مسلم» معتبرترین کتاب اهل سنت وارد شده که آیه تطهیر در حق امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین نازل شده است. قرآن کریم میفرماید: (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا) خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. سوره احزاب (33): آیه 33 حال این شخص ادعا میکند که مراد از (الْإِنْسانَ) در: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) و: (وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلا)
امیرالمؤمنین است. البته بعداً هم میگوید: “تنها کسی که از اینطور شکها مبراست، من هستم.” او خود را بالاتر از حضرت امیرالمؤمنین میداند. او ادعا میکند که آیه شریفه: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) در مورد حضرت امیرالمؤمنین است، اما امام صادق میفرماید: «(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ) یعْنِی أَعْدَاءَنَا» کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 656، ح 1
وقتی این مطالب کنار هم قرار میگیرد، به اندازه پنجاه جلسه مناظره با این افراد کار را جلو میبرد. اگر شما پنجاه هزار جلسه با این افراد بحث علمی کنید زیر بار نمیروند، اما زمانی که شما حرفهای این شخص را در یک کفه قرار بدهید و حرفهای ائمه اطهار را در کفه دیگر قرار بدهید نمیتوانند حرفی بزنند.
«مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «اقبال الأعمال» در روایتی مینویسد که مراد از (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) اعداء آل محمد (صلی الله علیه و آله) هستند. همچنین «ابن شهرآشوب» مینویسد: مصداق اتم این آیه «ابوجهل» است.
«احمد» ادعا میکند که مصداق اتم این آیه شریفه علی بن أبی طالب است، اما «ابن شهرآشوب» مینویسد که مصداق اتم این آیه «ابوجهل» است! او همچنین نسبت به امام حسین (علیه السلام) اهانت میکند و در مورد دعای سحر آن بزرگوار که میفرماید: «إِلَهِی أَخْرِجْنِی مِنْ ذُلِّ نَفْسِی وَ طَهِّرْنِی مِنْ شَکی وَ شِرْکی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِی [الرَّمْسِ] بِک أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی» إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 1، ص 349، فصل فیما نذکره من أدعیة یوم عرفة
در کتاب «المتشابهات» جلد دوم صفحه 30 میگوید: “سخن امام حسین در این مناجات شرک نفسانی است. امام حسین این معنای شرک را که به همراه دارد، قصد کرده است.”
بهره گیری از بحث های «جدلی» به جای بحث های «برهانی»
یکی از کارشناسان به تهران رفت تا با بعضی از آقایانی که در هیئتهای عزاداری جذب طرفداران «احمد الحسن» شده بود صحبت کند. ایشان میگفت: من هرچه با این فرد بحث کردم دیدم که زیر بار نمیرود. در نهایت گفتم: شما برای چه به این هیئت آمدید؟! او گفت: من عاشق امام حسین هستم. من گفتم: اگر کسی بگوید که امام حسین مشرک بوده است، تو چکار میکنی؟ او در جواب تهدید کرد که فلان کار را میکنم. من کتاب «احمد الحسن» را به او نشان دادم. او کتاب را خواند و سر خود را پایین انداخت. بار دوم و بار سوم کتاب را خواند، کتاب را پرت کرد و شروع کرد به فحشهای رکیک دادن به «احمد الحسن». او گفت که ما تصور میکردیم این شخص از اهلبیت دفاع میکند، غافل از اینکه او مشرک است. وقتی یک بحث جدلی جلو میآید، در بحثهای جدلی کاری انجام میشود که با بحثهای برهانی نمیتوان عمل کرد. مناظراتی که ائمه اطهار از جمله امیرالمؤمنین و امام رضا و امام جواد داشتند را ملاحظه کنید، میبینید بحث جدل نسبت به مباحث برهانی غالب است.
البته دوستان دقت داشته باشند که «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 98 چاپ بیروت و جلد 99 چاپ ایران، در صفحه 227بعد از نقل این دعا می نویسد: این یک صفحه که عبارت «إِلَهِی أَخْرِجْنِی مِنْ ذُلِّ نَفْسِی وَ طَهِّرْنِی مِنْ شَکی وَ شِرْکی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِی [الرَّمْسِ] بِک أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی» هم داخل آن است، در نسخه «کفهمی» و «سید بن طاووس» نیست. آنها از مزیدات بعض مشایخ صوفیه است. این تعبیر، تعبیری نیست که در کتب شیعه یا نسبت به ائمه اطهار داشته باشیم.
6- ادعای امامت
نکته پایانی بحث این است که ایشان ادعای امامت دارد. او در کتاب «الوصیة المقدسة» به صراحت مینویسد: «إنّه امامٌ من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) الثانی عشر من ولد رسول الله و علی» او معتقد به سیزده امام است. او به دوازده امام تا حضرت مهدی معتقد است و سیزدهمین امام هم خود را میداند!! ترجمه این مطلب هم به همین شکل است. در ترجمه آن وارد شده است: “او امامی از آل محمد و دوازدهمین فرزند رسول الله است.” بازهم در کتاب «المتشابهات» وارد شده است: «اصحاب الولایة الإلهیة من الأنبیاء و المرسلین و الأئمة و المهدیین» تا جایی که میگوید: «و هو (یعنی احمد بصری) إمامٌ مفترض الطاعة من الله» این مدعیات این شخص است. از طرف دیگر امام صادق (سلام الله علیه) میفرماید: «مَنِ ادَّعَی الْإِمَامَةَ وَ لَیسَ مِنْ أَهْلِهَا فَهُوَ کافِر»الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 372، ح 2
این مطلب خیلی روشن و واضح است. «شیخ صدوق» در کتاب «الإعتقادات» خود مینویسد: «فمن ادّعی الإمامة و لیس بإمام فهو ظالم ملعون، و من وضع الإمامة فی غیر أهلها فهو ظالم ملعون»إعتقادات الإمامیة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 103، باب [38] باب الاعتقاد فی الظالمین
در روایت دیگر در کتاب «کفایة الأثر» وارد شده است که حضرت در آنجا به صراحت میفرماید: «وَ اللَّهِ مَا یدَّعِیهِ أَحَدٌ غَیرُنَا إِلَّا حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی مَعَ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ» به خدا سوگند هرکسی غیر از ما دوازده نفر مدعی امامت باشد، خداوند او را با ابلیس و جنودش محشور میکند. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 247
قطعاً حرفهایی که از ایشان نسبت به انبیاء الهی و ائمه اطهار نقل کردیم، جز حرف ابلیس چیز دیگری نیست.
در روایات دارد که فردی ادعای امامت غیر از دوازده امام نموده است : «إنه یتعدی إلی ثلاث عشر فصاعدا، و قائل یعصی اللّه عزّ و جلّ بقوله: إن روح القائم تنطق فی هیکل غیره» ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، نویسنده: جزائری، نعمت الله بن عبد الله، ج 3، ص 61 در این روایت وارد شده است که کسی میگوید من امام سیزدهم هستم. حضرت در جواب میفرمایند که ما از چنین آدمی بیزار و بری هستیم. این روایات نمونهای از مباحثی است که این شخص دارد.
عرض کردم از شخصی که به سراغ «احمد الحسن» رفته است بپرسیم که برای چه به سراغ او رفته است. بر فرض میگوید که ایشان نماینده حضرت مهدی است. به ایشان بگوییم که او ادعا میکند حضرت یونس در جهنم تا قیام قیامت قرار دارد، اما قرآن میفرماید:(وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ) آیا این دلیلی بر کفر این شخص نیست؟! یک کافر چگونه میتواند نماینده حضرت مهدی باشد؟! او میگوید که امام حسین مشرک بوده است. آیا یک نماینده امام زمان نسبت به امام حسین چنین جسارتی میکند؟
بهترین راه نقل کفریاتی است که از کتاب «احمد الحسن» استخراج شده است. اگر بتوانید صفحات کتاب را فتوکپی کنید و همراه خودتان داشته باشید هم کار بسیار خوبی است. مجموع این مطالب بیست صفحه بیشتر نیست، اما کفریات او را اثبات میکند.
بحث علمی با این افراد هیچ فایدهای ندارد. حتی زمانی که با بزرگانشان هم میخواهید بحث کنید، بحث علمی هیچ فایدهای ندارد. بهترین راه این است که بگویید او کافر است و از طرف مقابل بخواهید اثبات کند که او مسلمان است تا شما هم تابع او شوید. از طرف مقابل بخواهید ثابت کند که او مسلمان بوده است و به او بگویید: من کاری ندارم که او نماینده حضرت مهدی هست یا خیر، مسلمان بودن او را برای من اثبات کنید.
با توجه به این مقدمه در پاسخ به سوال شما گفتنی است: که باید برای مواجهه با پیروان اینها فقط افراد کارشناس و متخصص وارد شوند و توصیه می کنیم راسا کاری انجام ندهید. اگر شما بخواهید با این افراد بحث کنید، بحثهای علمی بیفایده است، بحثها باید حالت جدلی و هجمهای باشد.بر این اساس باید بیاییم روی این چند موردی که اتباع «احمد الحسن» با استناد به نوشتههای او دارند تأکید کنیم. در حال حاضر حدود چهارصد و اندی تألیفات از او وجود دارد. حالا «احمد الحسن» وجود خارجی دارد یا ندارد یا ساخته و پرداخته اسرائیل یا آمریکا یا عربستان سعودی است بحث جدایی است. باید مقداری جنبه مقایسهای داشته باشیم و در یک کفه حرفهای «احمد الحسن» را بگذاریم و در یک کفه قرآن و سخنان اهلبیت را بگذاریم. قرآن کریم به برهان مقایسهای تأکید زیادی دارد و میفرماید: (هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون) آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکساناند؟سوره زمر (39): آیه 9 و: (هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّور) ظلمتها و نور برابرند؟سوره رعد (13): آیه 16
این مقایسه، مقایسه بسیار خوبی است و برای بیدار کردن افراد خفته نتیجهبخش است. برخی از افترائات «احمد بصری» مدعی یمانی موعود
1- اهانت به حضرت ابراهیم (علیه السلام)
این کتاب «المتشابهات» اثر «احمد بصری» است. خود او در این کتاب مینویسد: من تحدی میکنم مراجع عظام تقلید و علما و اساتید نمیتوانند یک کلام از مطالب مرا در این کتاب رد کنند. «ناظم العقیلی» مؤلف این کتاب عقل منفصل این افراد است.
در این کتاب در رابطه با حضرت ابراهیم که وقتی آفتاب را دید، گفت: هذا اکبر و وقتی ماه را دید، گفت: هذا ربی، تعبیر عجیبی بیان کرده است. او مینویسد: وقتی که ابراهیم ملکوت و نور حضرت مهدی را دید و گفت این پروردگار من است. حضرت نور علی بن أبی طالب را دید و گفت این پروردگار من است. حضرت نور رسول الله را دید و گفت این پروردگار من است. او نتوانست تمییز دهد که آنها مخلوق هستند!
به گفته او وقتی ابراهیم نور ائمه اطهار را دید، نتوانست تشخیص بدهد که این نور ائمه اطهار است یا نور خدا و آفریننده اوست. به بیان او حضرت ابراهیم هنوز از الفبای توحید خبر ندارد و از مرز توحید و شرک اطلاعی ندارد!!
قرآن نه تنها حضرت ابراهیم که نبی مرسل است، بلکه خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: (فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفا) بنا بر این از آئین ابراهیم پیروی کنید که به حق گرایش داشت. سوره آل عمران (3): آیه 95
از میان صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، تنها پیغمبری که الگوی رسول اکرم است حضرت ابراهیم است. پیغمبری که نتواند بین خداوند تبارک و تعالی و نور ائمه اطهار تشخیص بدهد، آیا میتواند الگوی پیغمبر اکرم باشد؟ خداوند متعال در آیه شریفه: (فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفا)
به مردم میفرماید که آئین ابراهیمی را الگوی خودتان قرار بدهید. اگر نستجیر بالله حرف این شخص درست باشد، تشخیص ندادن قضیه شرک و توحید باید الگوی مسلمانان باشد. در کتاب «عیون أخبار الرضا» وارد شده است که حضرت میفرماید: «وَ إِنَّمَا أَرَادَ إِبْرَاهِیمُ ع بِمَا قَالَ أَنْ یبَینَ لَهُمْ بُطْلَانَ دِینِهِمْ» حضرت در این آیه شریفه به دنبال این بود که بطلان دین این افراد را اثبات کند.عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 197، ح 1
اگر نستجیر بالله نور ائمه اطهار (علیهم السلام) بود، میخواست بطلان نور ائمه اطهار را ثابت کند؟ شما عبارت امام رضا (علیه السلام) را با مدعیات «احمد» کنار هم بگذارید تا ببینید چه از آب درمیآید.
2- اهانت به حضرت یونس (علیه السلام)
او نسبت به حضرت یونس به راحتی در جلد چهارم صفحه 104 مینویسد: “یونس در شکم ماهی مُرد.” او در ادامه مینویسد: “من حقیقت را آشکار میکنم. جسد او در بیابان عریان و بیسرپناه افتاد و روحش در طبقات جهنم تا روز برانگیخته شدن باقی ماند.”
اگر این مطالب کفر و ارتداد نیست، ارتدادی در عالم وجود ندارد. حرف این شخص در این خصوص این است، حال به فرموده قرآن کریم توجه کنید که نسبت به حضرت یونس میفرماید: (وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً) و ذا النون (یونس) را (به یاد آور)، در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت.(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِین) ما دعای او را به اجابت رساندیم، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم.سوره انبیاء (21): آیات 87 و 88
ببینید پاسخ این شخص در یک کفه است و فرمایش قرآن کریم هم در کفه دیگر است. قرآن کریم همچنین میفرماید: (وَ إِنَّ یونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین) و یونس از رسولان ما بود. سوره صافات (37): آیه 139 اما این شخص ادعا میکند که حضرت یونس به جهنم رفت و تا قیامت در آنجا باقی است. قرآن کریم میفرماید: (وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُون) و او را به سوی جمعیت یکصد هزار نفری، یا بیشتر فرستادیم.سوره صافات (37): آیه 147 امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «فَرَدَّ اللَّهُ بَدَنَهُ وَ رَجَعَ إِلَی قَوْمِهِ وَ آمَنُوا بِه» تفسیر القمی، نویسنده: قمی، علی بن ابراهیم، محقق / مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 1، ص 319، باب (10) سورة یونس مکیة مائة و عشر آیة (110)
این مطلب در کتاب «تفسیر قمی» است که به تعبیر بعضی از بزرگواران همانند آیت الله خوئی تمام روات آن افرادی مانند «ابن ابی عمیر» و «جمیل بن دراج» هستند و ثقه میباشند. این کتاب تفسیری تمام قضایای حضرت یونس را مطرح میکند و مینویسد که حضرت یونس از شکم ماهی نجات پیدا کرد، به طرف قومش رفت و بیش از صد هزار نفر را هم هدایت کرد. مشاهده کنید یک طرف حرف «احمد» و طرف دیگر فرمایش قرآن و اهلبیت است.
3- انکار خاتمیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
انکار خاتمیت بحث کوچکی نیست. بنده چندین بار اعلام کردم که حاضرم با این افراد مناظره کنم. با مطالعه دیدگاه احمد الحسن ثابت می شود که او کافر و مرتد است. اگر او سابقه مسلمی هم دارد، ارتداد او هم ارتدادی است که توبه پذیر نیست. چرا او برای مناظره حاضر نمیشود؟!قرآن کریم میفرماید: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین) محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است. سوره احزاب (33): آیه 40
«احمد» در کتاب «نبوت خاتمه» نوشته است: “اگر کسی بگوید خاتمه نبوت با رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلقاً خاتمه یافته است، مخالف روایات استمرار نبوت بعد از رسول اکرم است.”
4- ادعای رسالت و ولایت هم زمان!!
بازهم ایشان در کتاب «المتشابهات» جلد چهارم ادعا میکند که بعد از دوازده امام، دوازده مهدی خواهد آمد و اولین مهدی هم خود اوست. او مینویسد: “اولین مهدیها دو مقام رسالت و ولایت را با هم دارند” یا: «أنّ للأئمة و المهدیین مقام النبوة و هم رسل» از این واضحتر و روشنتر بیان کنیم؟! لازم نبود که ایشان بحث حدیث وصیت و رؤیا و استخاره و غیره را مطرح کند. آنها را کنار بگذاریم، زیرا این مباحث مربوط به کسی است که عقلی داشته باشد. کسانی که بی عقل هستند و به عنوان یک مسلمان و شیعه طرفدار او شدهاند بیایند و به ما جواب بدهند. این شخص میگوید: «أنّ للأئمة و المهدیین مقام النبوة و هم رسل». امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «مَنْ قَالَ بِأَنَّنَا أَنْبِیاءُ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ مَنْ شَک فِی ذَلِک فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّه» بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 25، ص 296، ح 57
خیلی واضح و روشن است. همچنین در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد 2 صفحه 201 روایتی وارد شده است که حضرت در آنجا میفرماید: «فَمَنِ ادَّعَی لِلْأَنْبِیاءِ رُبُوبِیةً وَ ادَّعَی لِلْأَئِمَّةِ رُبُوبِیةً أَوْ نُبُوَّةً أَوْ لِغَیرِ الْأَئِمَّةِ إِمَامَةً فَنَحْنُ مِنْهُ بُرَءَاءُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَة» عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 201، ح 1
5- اهانت به ائمه اطهار (علیهم السلام)
او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) اهانت کرده و نسبت به مناجات حضرت که میفرماید: «إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوب» ادعا میکند که نستجیر بالله این تعبیر حضرت از جهت منیت و ظلمت ادا میشود و اگر این منیت و خودخواهی و ظلمت کم در وجود حضرت علی نبود، علی همان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میشد!!
وقتی که این شخص حضرت ابراهیم را بت پرست معرفی میکند و حضرت یونس را جهنمی معرفی میکند و منکر خاتمیت است، جرئت میکند که نسبت به حضرت امیرالمؤمنین چنین تعبیر وقیحی به کار ببرد. او بازهم در کتاب «المتشابهات» جلد 3 صفحه 73 مینویسد: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) که انسانها همه در زیاناند. سوره عصر (103): آیه 2 . مراد از (الْإِنْسانَ) در این آیه امیرالمؤمنین است. آیا نواصب بیش از این نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) حرف میزدند؟! این حرف همان حرف «شهاب الدین زهری» آخوند درباری و مؤیدین حکومت بنی امیه است که امثال این مطالب را دارند.
او همچنین نسبت به آیه شریفه: (وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلا) ادعا میکند که مراد از (الْإِنْسانُ) در اینجا حضرت امیرالمؤمنین است. بنده نمیخواهم به سراغ کتب شیعه بروم، اما در کتاب «صحیح مسلم» معتبرترین کتاب اهل سنت وارد شده که آیه تطهیر در حق امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین نازل شده است. قرآن کریم میفرماید: (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا) خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. سوره احزاب (33): آیه 33 حال این شخص ادعا میکند که مراد از (الْإِنْسانَ) در: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) و: (وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکثَرَ شَیءٍ جَدَلا)
امیرالمؤمنین است. البته بعداً هم میگوید: “تنها کسی که از اینطور شکها مبراست، من هستم.” او خود را بالاتر از حضرت امیرالمؤمنین میداند. او ادعا میکند که آیه شریفه: (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) در مورد حضرت امیرالمؤمنین است، اما امام صادق میفرماید: «(إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ) یعْنِی أَعْدَاءَنَا» کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 656، ح 1
وقتی این مطالب کنار هم قرار میگیرد، به اندازه پنجاه جلسه مناظره با این افراد کار را جلو میبرد. اگر شما پنجاه هزار جلسه با این افراد بحث علمی کنید زیر بار نمیروند، اما زمانی که شما حرفهای این شخص را در یک کفه قرار بدهید و حرفهای ائمه اطهار را در کفه دیگر قرار بدهید نمیتوانند حرفی بزنند.
«مرحوم سید بن طاووس» در کتاب «اقبال الأعمال» در روایتی مینویسد که مراد از (إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر) اعداء آل محمد (صلی الله علیه و آله) هستند. همچنین «ابن شهرآشوب» مینویسد: مصداق اتم این آیه «ابوجهل» است.
«احمد» ادعا میکند که مصداق اتم این آیه شریفه علی بن أبی طالب است، اما «ابن شهرآشوب» مینویسد که مصداق اتم این آیه «ابوجهل» است! او همچنین نسبت به امام حسین (علیه السلام) اهانت میکند و در مورد دعای سحر آن بزرگوار که میفرماید: «إِلَهِی أَخْرِجْنِی مِنْ ذُلِّ نَفْسِی وَ طَهِّرْنِی مِنْ شَکی وَ شِرْکی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِی [الرَّمْسِ] بِک أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی» إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 1، ص 349، فصل فیما نذکره من أدعیة یوم عرفة
در کتاب «المتشابهات» جلد دوم صفحه 30 میگوید: “سخن امام حسین در این مناجات شرک نفسانی است. امام حسین این معنای شرک را که به همراه دارد، قصد کرده است.”
بهره گیری از بحث های «جدلی» به جای بحث های «برهانی»
یکی از کارشناسان به تهران رفت تا با بعضی از آقایانی که در هیئتهای عزاداری جذب طرفداران «احمد الحسن» شده بود صحبت کند. ایشان میگفت: من هرچه با این فرد بحث کردم دیدم که زیر بار نمیرود. در نهایت گفتم: شما برای چه به این هیئت آمدید؟! او گفت: من عاشق امام حسین هستم. من گفتم: اگر کسی بگوید که امام حسین مشرک بوده است، تو چکار میکنی؟ او در جواب تهدید کرد که فلان کار را میکنم. من کتاب «احمد الحسن» را به او نشان دادم. او کتاب را خواند و سر خود را پایین انداخت. بار دوم و بار سوم کتاب را خواند، کتاب را پرت کرد و شروع کرد به فحشهای رکیک دادن به «احمد الحسن». او گفت که ما تصور میکردیم این شخص از اهلبیت دفاع میکند، غافل از اینکه او مشرک است. وقتی یک بحث جدلی جلو میآید، در بحثهای جدلی کاری انجام میشود که با بحثهای برهانی نمیتوان عمل کرد. مناظراتی که ائمه اطهار از جمله امیرالمؤمنین و امام رضا و امام جواد داشتند را ملاحظه کنید، میبینید بحث جدل نسبت به مباحث برهانی غالب است.
البته دوستان دقت داشته باشند که «مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 98 چاپ بیروت و جلد 99 چاپ ایران، در صفحه 227بعد از نقل این دعا می نویسد: این یک صفحه که عبارت «إِلَهِی أَخْرِجْنِی مِنْ ذُلِّ نَفْسِی وَ طَهِّرْنِی مِنْ شَکی وَ شِرْکی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِی [الرَّمْسِ] بِک أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی» هم داخل آن است، در نسخه «کفهمی» و «سید بن طاووس» نیست. آنها از مزیدات بعض مشایخ صوفیه است. این تعبیر، تعبیری نیست که در کتب شیعه یا نسبت به ائمه اطهار داشته باشیم.
6- ادعای امامت
نکته پایانی بحث این است که ایشان ادعای امامت دارد. او در کتاب «الوصیة المقدسة» به صراحت مینویسد: «إنّه امامٌ من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) الثانی عشر من ولد رسول الله و علی» او معتقد به سیزده امام است. او به دوازده امام تا حضرت مهدی معتقد است و سیزدهمین امام هم خود را میداند!! ترجمه این مطلب هم به همین شکل است. در ترجمه آن وارد شده است: “او امامی از آل محمد و دوازدهمین فرزند رسول الله است.” بازهم در کتاب «المتشابهات» وارد شده است: «اصحاب الولایة الإلهیة من الأنبیاء و المرسلین و الأئمة و المهدیین» تا جایی که میگوید: «و هو (یعنی احمد بصری) إمامٌ مفترض الطاعة من الله» این مدعیات این شخص است. از طرف دیگر امام صادق (سلام الله علیه) میفرماید: «مَنِ ادَّعَی الْإِمَامَةَ وَ لَیسَ مِنْ أَهْلِهَا فَهُوَ کافِر»الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 372، ح 2
این مطلب خیلی روشن و واضح است. «شیخ صدوق» در کتاب «الإعتقادات» خود مینویسد: «فمن ادّعی الإمامة و لیس بإمام فهو ظالم ملعون، و من وضع الإمامة فی غیر أهلها فهو ظالم ملعون»إعتقادات الإمامیة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 103، باب [38] باب الاعتقاد فی الظالمین
در روایت دیگر در کتاب «کفایة الأثر» وارد شده است که حضرت در آنجا به صراحت میفرماید: «وَ اللَّهِ مَا یدَّعِیهِ أَحَدٌ غَیرُنَا إِلَّا حَشَرَهُ اللَّهُ تَعَالَی مَعَ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ» به خدا سوگند هرکسی غیر از ما دوازده نفر مدعی امامت باشد، خداوند او را با ابلیس و جنودش محشور میکند. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 247
قطعاً حرفهایی که از ایشان نسبت به انبیاء الهی و ائمه اطهار نقل کردیم، جز حرف ابلیس چیز دیگری نیست.
در روایات دارد که فردی ادعای امامت غیر از دوازده امام نموده است : «إنه یتعدی إلی ثلاث عشر فصاعدا، و قائل یعصی اللّه عزّ و جلّ بقوله: إن روح القائم تنطق فی هیکل غیره» ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، نویسنده: جزائری، نعمت الله بن عبد الله، ج 3، ص 61 در این روایت وارد شده است که کسی میگوید من امام سیزدهم هستم. حضرت در جواب میفرمایند که ما از چنین آدمی بیزار و بری هستیم. این روایات نمونهای از مباحثی است که این شخص دارد.
عرض کردم از شخصی که به سراغ «احمد الحسن» رفته است بپرسیم که برای چه به سراغ او رفته است. بر فرض میگوید که ایشان نماینده حضرت مهدی است. به ایشان بگوییم که او ادعا میکند حضرت یونس در جهنم تا قیام قیامت قرار دارد، اما قرآن میفرماید:(وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ) آیا این دلیلی بر کفر این شخص نیست؟! یک کافر چگونه میتواند نماینده حضرت مهدی باشد؟! او میگوید که امام حسین مشرک بوده است. آیا یک نماینده امام زمان نسبت به امام حسین چنین جسارتی میکند؟
بهترین راه نقل کفریاتی است که از کتاب «احمد الحسن» استخراج شده است. اگر بتوانید صفحات کتاب را فتوکپی کنید و همراه خودتان داشته باشید هم کار بسیار خوبی است. مجموع این مطالب بیست صفحه بیشتر نیست، اما کفریات او را اثبات میکند.
بحث علمی با این افراد هیچ فایدهای ندارد. حتی زمانی که با بزرگانشان هم میخواهید بحث کنید، بحث علمی هیچ فایدهای ندارد. بهترین راه این است که بگویید او کافر است و از طرف مقابل بخواهید اثبات کند که او مسلمان است تا شما هم تابع او شوید. از طرف مقابل بخواهید ثابت کند که او مسلمان بوده است و به او بگویید: من کاری ندارم که او نماینده حضرت مهدی هست یا خیر، مسلمان بودن او را برای من اثبات کنید.