۱۳۹۵/۰۶/۰۲
–
۴۰۵ بازدید
ولادت امام سجاد(علیه السلام)
درباره ولادت امام سجاد(علیه السلام) توضیح دهید.
علی بن الحسین(علیه السلام) مشهور به زین العابدین و سجاد، چهارمین امام شیعه است که بنا به قول مشهور، در سال ۳۸ هجری متولد شده است[۱].
روز تولد آن حضرت در منابع مختلف[۲]، نیمه جمادی الاولی دانسته شده است و برخی دیگر در پنجم شعبان دانسته اند[۳].
از دیدگاه بیشتر مورخان، مادر امام سجاد(علیه السلام)، دختر یزدگرد سوم – آخرین پادشاه ساسانی – است[۴].
نام آن بزرگوار «علی»، کنیه مشهورش[۵] «ابوالحسن»[۶] و لقب های معروفش «زین العابدین»، «سیدالعابدین» و «سجاد»[۷] است.
درباره ولادت امام سجاد(علیه السلام) توضیح دهید.
علی بن الحسین(علیه السلام) مشهور به زین العابدین و سجاد، چهارمین امام شیعه است که بنا به قول مشهور، در سال 38 هجری متولد شده است[1].
روز تولد آن حضرت در منابع مختلف[2]، نیمه جمادی الاولی دانسته شده است و برخی دیگر در پنجم شعبان دانسته اند[3].
از دیدگاه بیشتر مورخان، مادر امام سجاد(علیه السلام)، دختر یزدگرد سوم – آخرین پادشاه ساسانی – است[4].
نام آن بزرگوار «علی»، کنیه مشهورش[5] «ابوالحسن»[6] و لقب های معروفش «زین العابدین»، «سیدالعابدین» و «سجاد»[7] است.
یکی از محققان درباره این لقب ها می نویسد: «بیشتر کسانی که این لقب ها را به آن حضرت داده اند، نه شیعه بودند و نه او را امام و منصوب از جانب خدا می دانستند؛ اما نمی توانستند آن چه را در او می بینند، نادیده بگیرند. هریک از این لقب ها نشان دهنده مرتبه ای از کمال نفس و درجه ای از ایمان و مرحله ای از تقوا و پایه ای از اخلاص است و بیان کننده اعتماد مردم به دارنده این لقب هاست. سید عابدان، پیشوای زاهدان (قدوة الزاهدین)، مهتر پرهیزکاران(سیدالمتقین)، امام مؤمنان، زیور صالحان(زین الصالحین)، چراغ شب زنده داران (منارالقانتین)، صاحب پیشانی پینه بسته (ذوالثَفَنات)، نمونه هایی از این القابند. آن حضرت در حقیقت، مظهر نمایان این صفت ها بوده است و این گفته ای است که همگی برآنند»[8].
همچنین «سعید بن مسیب، یکی از محدثان مشهور درباره امام سجاد(علیه السلام) می گفت: «ما رأیت أورع من علی بن الحسین»؛ «هیچ کس را با تقواتر از علی بن الحسین ندیدم».
امام سجاد(علیه السلام) همسری به نام «ام عبدالله» داشت. وی دختر بزرگوار امام حسن مجتبى(علیه السلام) مى باشد.
ام عبدالله از زنان با فضیلتى است که در بسیارى از افتخارهاى معنوى، در عصر خویش یگانه بوده است. از آن جمله این که وى هم دختر امام و هم همسر امام و هم مادر امام مى باشد.
همسرى ام عبدالله با امام سجاد(علیه السلام)، دو نسل امامت را به هم پیوند داد و نتیجه این پیوند، یگانه فرزندى بود که باقر العلوم نام گرفت و خط امامت را تداوم بخشید.
مادر امام سجاد(علیه السلام)
مادر امام سجاد(علیه السلام) کیست؟ آیا درسته که دختر یزدگرد سوم و ایرانی بوده است؟ آیا مادر امام سجاد(علیه السلام) در کربلا حضور داشتند؟
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى درمى یابیم که از میان ائمه شیعى بیشترین اختلاف درباره نام مادر امام سجاد(علیه السلام) وجود دارد تا جایى که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام[9] و برخى دیگر تا شانزده[10] نام براى مادر آن حضرت ذکر کرده اند.[11] مجموع این نام ها چنین است:
1. شهربانو، 2. شهربانویه، 3. شاه زنان، 4. جهان شاه، 5. شه زنان، 6. شهرناز،
7. جهان بانویه، 8. خولة، 9. برّة، 10. سلافة، 11. غزالة، 12. سلامة، 13. حرار، 14. مریم، 15. فاطمه، 16. شهربان.
با آن که در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نام هایى چون سلافة، سلامة، غزالة، بیشتر مانور داده شده است،[12] اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنها، نام شهربانو بیشتر مشهور شده است. بنا به نوشته برخى از محققان[13]: اولین بار این نام در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290ق) دیده شده است.[14] بعدها محدّث معروف شیعى یعنى کلینى (م 329ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.[15] بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آنکه روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته هاى خود آورده اند.[16]در این روایت چنین آمده است:
«چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او سر مى کشیدند و چون وارد مسجد شد، مسجد از پرتوش درخشان گشت. عمر به او نگریست، دختر رخسار خود را پوشید و گفت: اف بیروج بادا هرمز (واى، روزگار هرمز سیاه شد)! عمر گفت: این دختر مرا ناسزا مى گوید و بدو متوجه شد! امیرالمؤمنین(علیه السلام) به عمر فرمود: تو این حق را ندارى، به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر بیامد و دست خود را روى سر حسین(علیه السلام) گذاشت. امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد. سپس به حسین(علیه السلام) فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى شود و على بن الحسین(علیه السلام) از او متولد گشت. آن حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «یزدگرد و خاندان ساسانیان».[17]این روایت از دو جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمر[18] و عمرو بن شمر وجود دارند که متهم به غلو شده و از سوى رجالیون شیعه مورد تأیید واقع نشده اند.[19]اما از جهت متن اشکالات زیر بیان شده است:
1. اسارت دخترى از یزدگرد، به شدّت محل تردید است.
2. اسارت چنین دخترى در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(علیه السلام) درآمدن در این زمان نیز غیرقابل قبول است.
3. در هیچ یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(علیه السلام) نقل نشده است.
آیا در اینجا نمى توان نوعى ایرانى گرى افراطى را دید که به خیال خود به جهت پیوند خوردن نسل ساسانیان با نسل پیامبر(ص) در امام سجاد(علیه السلام)، خواسته اند آن حضرت را به عنوان «خیر اهل الارض» معرفى کنند؟
این گونه نقدها بر گزارش هاى حاوى نام شهربانو باعث مى شود تا این گزارش ها را از ساحت ائمه(علیهم السلام) به دور و آن را ساخته دست حدیث پردازان بدانیم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت نفى کنیم.
درباره نَسَب مادر امام سجاد(علیه السلام) نیز منابع متقدم تاریخى و روایى دچار اختلاف گشته اند.
برخى مانند یعقوبى (متوفى 281 ق)[20]، محمد بن حسن قمى[21]، کلینى (متوفى329 ق)[22]، محمد بن حسن صفار قمى (متوفى 290 ق)[23]، شیخ صدوق (متوفى 381 ق)[24] و شیخ مفید (متوفى 413 ق)[25] او را دختر یزدگرد دانسته اند، هرچند در نام او اتفاق نظر ندارند.
این نَسَب تقریباً در میان منابع متأخر به عنوان یک شهرت فراگیر جاى خود را باز کرده است؛ به گونه اى که میدان اظهار وجود براى دیدگاه هاى مخالف نگذاشته است.[26]در مقابل این قول، برخى از منابع متقدم و متأخر دیدگاه هاى دیگرى مانند سیستانى بودن، سِندى بودن، کابلى بودن او را متذکر شده و بسیارى از منابع بدون ذکر محل اسارت او، تنها با عنوان «امّ ولد» (کنیز صاحب فرزند) از او یاد کرده اند.[27]
برخى نام هاى بزرگان ایرانى همچون سبحان، سنجان، نوشجان و شیرویه را به عنوان پدر او ذکر کرده اند.[28]براى نقد و بررسى این نَسَب نمى توانیم به بحث هاى سندى این گزارش ها تکیه کنیم؛ زیرا هیچ یک از اقوال داراى سند مستحکمى نیست. علاوه بر آن که بیشتر کتاب هاى تاریخى همانند تاریخ یعقوبى، مطالب خود را بدون ذکر اسناد نقل مى کنند.
بنابراین باید فقط از راه محتوا به بررسى آنها پرداخت که در این راستا اشکالات زیر خود را نشان مى دهد:
1. مهم ترین اشکال اختلاف این گزارش ها در ذکر نام او است که منابع مختلف پیش گفته اسامى گوناگونى همانند حرار، شهربانو، سلاخه، غزاله براى او نقل کرده اند. و این نشان مى دهد که این مطالب، سازندگان مختلف با انگیزه هاى یکسانى داشته است که همان تعصب ایرانى گرى وارتباط دادن میان ایرانیان و امامان(علیهم السلام) از راه نَسَب بوده است.
2. اختلاف این گزارش ها در زمان اسارت او نیز یکى دیگر از اشکالات است که برخى آن را در زمان عمر، برخى دیگر در زمان عثمان و برخى مانند شیخ مفید آن را در زمان خلافت حضرت على(علیه السلام) دانسته اند.[29]3. اصولاً کتبى مانند تاریخ طبرى و الکامل ابن اثیر که به صورت سال شمار جنگ هاى مسلمانان با ایرانیان را تعقیب کرده و مسیر فرار یزدگرد را به شهرهاى مختلف ایران نشان داده اند، در هیچ موردى به ذکر اسارت فرزندان او نمى پردازند؛ با آنکه این مسأله، بسیار مهم تر از حوادث جزئى است که به آنها اشاره شده است. این نکته جعلى بودن گزارش اسارت دختران یزدگرد را تقویت مى کند.
4. برخى از نویسندگان متقدم همانند مسعودى، هنگام ذکر فرزندان یزدگرد سوم، دخترانى با نام هاى ادرک، شاهین و مردآوند براى او ذکر مى کنند که اولاً با هیچ یک از نام هایى که براى مادر امام سجاد(علیه السلام) گفته شده، هماهنگى ندارد و ثانیاً خبرى از اسارت آنها در تمام نوشته هاى خود به میان نمى آورد.[30]5. از مهم ترین اسناد تاریخى که مى توان درباره مادر امام سجاد(علیه السلام) به آن استناد کرد، نامه هاى منصور به محمد بن عبدالله معروف به «نفس زکیه» است که رهبرى مخالفان علوى و طالبى (اولاد ابوطالب) را در مدینه بر عهده داشت و همیشه میان او و منصور نزاع و درگیرى بود.
در یکى از این نامه ها که منصور قصد ردّ ادعاهاى محمد مبنى بر افتخار به نَسَب خود را داده چنین مى نگارد: «ما وُلِدَ فیکم بعد وفاة رسول الله(ص) افضل من على بن الحسین و هو لاُِم ولد».[31] یعنى، بعد از رحلت پیامبر خد(ص) در میان شما شخصیتى برتر از على بن حسین (امام سجاد(علیه السلام)) ظهور نکرده، در حالى که او فرزند ام ولد (کنیز داراى فرزند) بود.
جالب آن است که هیچ اعتراضى – نه از سوى محمد و نه از سوى دیگران – به این فقره شنیده نمى شود که على بن حسین(علیه السلام) فرزند کنیز نبود؛ بلکه شاهزاده اى ایرانى بود! در حالى که اگر این داستان واقعیت داشت، حتماً محمد «نفس زکیه» براى پاسخ دادن، به آن استناد مى کرد.
مجموعه این قرینه ها ما را به این نتیجه مى رساند که دست جعل در ساختن مادرى ایرانى با این اوصاف براى امام سجاد(علیه السلام) دخالت داشته و عمداً دیدگاه هاى دیگر درباره مادر آن حضرت(علیه السلام) – به ویژه دیدگاه هایى که او را از کنیزکان بلاد دیگر همانند سند مى داند – نادیده گرفته است. در حالى که تا قبل از اواخر قرن سوم بیشتر ناقلان، او را از کنیزان سِند یا کابل مى دانستند.[32]عدم حضور مادر امام سجاد(علیه السلام) در کربلا
در این باره باید بگوییم که تقریباً تمام منابع متقدم شیعى – که به زندگانى مادر امام سجاد(علیه السلام) پس از اسارت پرداخته اند – چنین نگاشته اند: او در هنگام تولد امام(علیه السلام) در همان حالت نفاس از دنیا رفت.[33]و نیز چنین گفته اند: یکى از کنیزان حضرت على(علیه السلام) به عنوان دایه، به بزرگ کردن او پرداخت و مردم خیال مى کردند که او مادر امام(علیه السلام) است و بعد از آن که آن حضرت او را شوهر داد، فهمیدند که او دایه امام(علیه السلام) بود، نه مادر او.[34]بنابراین، قطعاً از دیدگاه منابع معتبر، حضور مادر امام(علیه السلام) در کربلا منتفى است؛ حال با هر نام و نسبى که مى خواهد باشد.
مرقد بى بى شهربانو
از مطالب قبل و همچنین از سوى محققان معاصر با دلایل قطعى ثابت شده است که بقعه بى بى شهربانو – که در کوهستان شرق رى معروف به کوه بى بى شهربانو پدیدار است – هیچ ربطى با مادر امام(علیه السلام) ندارد و بنایى است که در قرون بعدى ساخته شده است.
عدم ذکر چنین بقعه اى در آثار شیخ صدوق – که خود سالیان دراز در رى مى زیسته و به آن آشنایى کامل داشته – مؤید دیگرى بر عدم وجود این بقعه در قرن چهارم و در زمان شیخ صدوق (متوفى 381 ق) است.
دیگر نویسندگانى هم که به ذکر احوال عبدالعظیم حسنى و شخصیت هاى بزرگ مدفون در رى پرداخته اند، نامى از چنین بقعه اى نبرده اند.
این احتمال وجود دارد که در قرون بعدى زنى پارسا با نام شهربانو در این مکان دفن شده و با گذشت سالیان، مردمان آن سامان او را با مادر امام سجاد(علیه السلام) – که در آن زمان مشهور به شهر بانو بوده – اشتباه گرفته اند و یا برخى این اشتباه را در زبان مردم انداخته و با انگیزه هایى به تقویت آن پرداخته اند.[35]
زین العابدین (علیه السلام)
چرا به امام سجاد(علیه السلام) زین العابدین می گویند؟
یکی از القاب مبارک امام سجاد(علیه السلام)، لقب زیبای زین العابدین به معنای زینت عبادت کنندگان است. البته آن حضرت ملقب به القاب دیگری همچون: سیدالساجدین، سیدالعابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، منارالقانتین، خاشع، المجتهدالزّاهد، العابد، البکاء، السجاد، زکی و امین، نیز می باشد.
در این که چرا آن حضرت بدین نام ملقب گشت روایات فراوانی وجود دارد که به طور نمونه به برخی از آنها اشاره می نماییم:
عمران بن سلیم می گوید: هر گاه زُهری از علّی بن الحسین مطلبی نقل می کرد، می گفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یکبار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین می گویی؟
پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خد(ص) فرمود:
«به روز قیامت، فریاد کننده ای آواز برآرد: زینت عبادت کنندگان، کجاست؟ چنان می بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم بر می دارد».[36]و در کشف الغمه آمده است: سبب ملقب شدن آن حضرت به زین العابدین، آن است که شبی آن جناب در محراب عبادت به تهجّد ایستاده بود، پس شیطان ظاهر شد. حضرت ناراحت شد، پس فرمود: «دور شو ای ملعون» و باز متوجه عبادت خود شد. پس شنید که هاتفی سه مرتبه او را ندا کرد: «اَنتَ زینُ العابدین»؛ «زینت عبادت کنندگان» پس این لقب ظاهر و در میان مردم مشهور گشت.[37]وجود مقدّس امام زین العابدین(علیه السلام)، در تمام لحظات عمرش در مناجات و دعا بود، مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات آنقدر عجیب است، که در هر کجا و در هر زمان نام مقدّسش برده شود، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعی می کند.
مناجات خمس عشر
دعای ابوحمزه ثُمالی و پنجاه و چهار دعای «صحیفه» جلوه ای از حالات درونی آن حضرت، و نورانیّت قلب و جان آن جناب است.
اصمعی ادیب معروف می گوید: شبی در طواف کعبه بودم، جوانی خوش منظر را دیدم که به پرده خانه آویخته بود، و این چنین با حضرت معبود مناجات می کرد:
«دیده ها به خواب رفت، ستارگان بر صفحه دل انگیز آسمان برآمدند، فرمانروای حی و قیّوم تویی، سلاطین و دنیاداران در به روی مردم بستند، و بر ابواب کاخ ها و خانه های خود پاسبان گماشتند، تا کسی به وقت شب به آنان رجوع نکند، ولی درهای رحمت تو به روی گدایان باز است، سائلی چون من به امید ارحم الراحمین است». سپس اشعاری به مضمون زیر زمزمه کرد:
ای آنکه به تاریکی شب دعای بیچاره را اجابت می کنی!
ای آن که گره از کار بسته می گشائی!
میهمانانت به دور خانه ات درخوابند،
امّا تو ای نگهدارنده تمام کائنات بیداری،
به مناجاتی که به آن امر فرموده ای برخاسته ام،
به حرمت بیت و حرم به گریه ام رحمت آور،
که اگر گنهکار بیچاره را مشغول عفو و بخششت نکنی،
پس چه کسی باید به فریاد او برسد؟
به دنبال صاحب ناله رفتم، و وی را با پای جان جستجو کردم دیدم وجود مقدّس حضرت سجّاد، امام زین العابدین(علیه السلام) است![38]آن حضرت چون به مناجات و راز و نیاز و عبادت و نماز بر می خواست چهره اش رنگ به رنگ می شد، و قیامش برای عبادت و راز و نیاز قیام عبد ذلیل در برابر مولای جلیل بود، از خشیت حق که معلول آگاهی قلب او نسبت به حضرت ربّ العزّه بود، اعضایش می لرزید، و نمازش در هر بار نماز وداع بود، که گویی پس از آن دیگر مهلت نماز ندارد![39]این همه محصول قلب پاک و دل عرشی امام زین العابدین(علیه السلام)، و معرفت والای آن حضرت نسبت به مقام قدس ربّ العالمین بود.
زهد و عبادت امام سجاد(علیه السلام)
چند نمونه از زهد و عبادت امام سجاد(علیه السلام) را به طور مستند برایم بیان کنید.
امام سجاد(علیه السلام) در زمینه عبادت، صحنه هایی عظیم، کارهایی بزرگ، سجده هایی طولانی و نمازهایی پی درپی دارد؛ تا آن جا که او در شبانه روز، هزار رکعت نماز می گزارد و این رفتار، همانند آن چیزی است که درباره جد او، امام علی(علیه السلام) نقل کرده اند[40].
آورده اند که وقتی آن حضرت وضو می گرفت، رنگ چهره اش دگرگون می شد و وقتی علت را می پرسیدند، می فرمود: «أتدرون بین یدی من أرید أن أقوم»؛ «آیا می دانید که در برابر چه کسی می خواهم بایستم؟» همچنین نقل شده که در وقت نماز، چهره امام دگرگون می شد و رعشه بر اندامش چیره می شد و وقتی علت را پرسیدند، می فرمود: «إنی أرید الوقوف بین یدی ملک عظیم»؛ نماز، به هیچ چیز توجه نداشت.
روزی طاووس یمانی، امام سجاد(علیه السلام) را دید که بی قرار است و با سوز و گداز، با پروردگارش راز و نیاز می کند؛ پس به او گفت: «فرزند پیامبر خدا، این ناشکیبی و فریاد برای چیست؛ در حالی که پدرت، حسن بن علی، مادرت، فاطمه زهرا و جدت، پیامبر خداست؟ امام فرمود: «هیهات، هیهات، ای طاووس! سخن از پدر و مادر و جدم را کنار بگذار؛ زیرا خداوند، بهشت را برای کسی آفرید که او را اطاعت کند و کار نیک انجام دهد؛ هر چند او برده ای حبشی باشد و آتش دوزخ را برای کسی آفرید که با فرمان او مخالفت کند؛ اگر چه زاده قرشی باشد؛ مگر سخن خداوند را نشنیده ای که فرموده است:
«آن گاه که نفخه صور قیامت دمید، دیگر نسب و خویشی در میانشان نماند و کسی از حال کسی نپرسد. به خدا سوگند! فردای قیامت، چیزی به تو سود نرساند؛ مگر کار نیکی که آن را پیشاپیش می فرستی»[41].
برای معرفت کامل نسبت به سیرت روحی و معنوی آن حضرت، نباید از این نکته بسیار مهم غفلت ورزید که زهدی که امام زین العابدین(علیه السلام) برای احیای آن اقدام کرد، همانند پیامبر(ص) و امام علی(علیه السلام) و سایر امامان معصوم(علیهم السلام) بود که دقیقاً با آنچه اسلام مقرر کرده، مطابقت دارد.
عملکرد امام سجاد(علیه السلام)، نوعی ایجاد تعدیل در سلوک و رفتار امت بود که فریب شیوه های آن گروه زاهدنما، دروغگو و منحرف از ولایت اهل بیت و امامان(علیهم السلام) بر حق و راستین را خورده بودند. امام به امت هشدار داد که مبادا فریب زاهدنمایان را بخورند؛ یعنی آنان که دوست دارند بر مردم ریاست کنند و افراد پیرامونشان گرد آیند و از خودستایی و فخرفروشی، لذت می برند[42].
سیره امام سجاد(علیه السلام)
سیره شخصی امام سجاد(علیه السلام) و رفتار ایشان با مردم چگونه بود؟
کمک به فقرا
امام سجاد(علیه السلام) شبانه، نان بر پشت مبارکش گذاشته، در تاریکی شب برای فقرا می برد و می فرمود: صدقه در تاریکی شب، آتش غضب خداوند را خاموش می کند[43]. آن حضرت در دادن صدقه و رسیدگی به محرومین نیز زبانزد بوده و پس از شهادت او معلوم شد که ده ها خانواده از انفاق و صدقات او زندگی می کرده اند. مردم نیز علاقه به او داشتند.
محمد بن اسحاق می گوید: «گروهی از مردم مدینه در حالی زندگی می کردند که نمی دانستند معیشت آنان از کجا تأمین می شود و زمانی که علی بن الحسین(علیه السلام) رحلت کرد، آنان کمک های شبانه ای را که به ایشان می رسید، از دست دادند».
درباره ساده زیستی امام سجاد(علیه السلام) گفته شده است؛ «روزی ایشان، با لباس نیکویی از خانه خارج شد؛ پس از آن فوری به خانه برگشت و فرمود: همان لباس قبلی مرا بیاورید؛ گویی علی بن حسین نیستم»[44].
رعایت حق تقدّم
وقتی که سواره از کوچه های مدینه می گذشت، هیچ گاه نمی فرمود: راه، راه؛ تا کسی کنار رود. وی می فرمود: راه، مشترک است و من حق ندارم دیگران را کنار بزنم و خود بروم[45].
مسافرت امام سجاد(علیه السلام)
در مسافرت، نسبش را از همراهان پنهان می کرد و می فرمود: «أَکْرَهُ أنْ آخُذَ برسول الله ما لاأعطی مِثْلَه»[46]؛ دوست ندارم به نام رسول خد(ص) چیزی را بگیرم که نمی توانم مانند آن را به دیگری بدهم».
جویریه بن اسماء می گوید: «ما أکَلَ علی بن الحسین من قرابته مِنْ رسول الله درهمًا»[47]؛ «علی بن الحسین از بابت خویشی خود با رسول خد(ص) درهمی استفاده نکرد».
انفاق امام سجاد(علیه السلام)
از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که پدرم دو بار اموال خویش را در راه خدا تقسیم کرد. آن حضرت هنگام مرگ محمد بن اسامه بن زید، بر بالین او بود. در آن لحظه، محمد سخت می گریست. وقتی امام علت گریه او را پرسید، محمد گفت: پانزده هزار درهم بدهی دارم. امام(علیه السلام) فرمود: «بر عهده من؛ نگران مباش»[48].
الگوی امام سجاد(علیه السلام)
اسوه و الگوی آن حضرت در سلوک فردی و خوراک و پوشاک، جدش امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود. از امام صادق(علیه السلام) درباره ستایش امیرمؤمنان(علیه السلام) و بی میلی او به خوراکی ها، چنین نقل شده است: «در میان امت جز او [علی]، کسی نتوانست کارهای پیامبر خد(ص) را انجام دهد».
لباس امام سجاد(علیه السلام)
همچنین فرمود: در میان فرزندان و خاندان پیامبر(ص)، علی بن الحسین(علیه السلام) از لحاظ پوشیدن لباس و دانش فقه، از همه بیشتر به او شباهت داشت»[49].
«روزی امام(علیه السلام) در حالی که جامه ای از خز گران بها بر تن داشت، با مستمندی روبه رو شد. شخص فقیر تا آن لباس را بر تن امام(علیه السلام) مشاهده کرد، از آن خوشش آمد. آن حضرت بی درنگ لباس را به وی بخشید و از آن جا رفت»[50].
امانت داری
آن حضرت التزام خویش به وصف نیکوی امانت داری را با این مثال شگفت، این گونه اعلام کرد: «بر شماست که امانت را به صاحبش بدهید. به آن خدایی که محمد را به حق پیامبری فرستاد! اگر قاتل پدرم حسین بن علی بن ابی طالب(علیه السلام) شمشیری را که با آن، او را کشته، به من امانت بسپارد، به یقین آن را به وی برمی گردانم»[51].
خدمت به زائرین
فروتنی و تواضع امام سجاد(علیه السلام) به ویژه در خدمت به زائران بیت الله الحرام، حیرت انگیز بود.
امام سجاد(علیه السلام) وقتی به سفر حج می رفت، چون می خواست برای مسافران خدمت گزاری کند، خود را به مسافران دیگر معرفی نمی کرد. در یکی از سفرها مردی او را در حین کار، شناخت و به دوستانش گفت: آیا می دانید این آقا کیست؟ او علی بن الحسین(علیه السلام) است! همین که کاروانیان امام را شناختند، همگی خود را در برابر او به زمین انداختند و برای عذرخواهی، دست و پایش را بوسیدند. وقتی از او پرسیدند: چرا در مسافرت ها خود را معرفی نمی کنی؟ حضرت فرمود: «در یکی از سفرها که کاروانیان مرا می شناختند، به خاطر رسول خد(ص) محبت هایی به من کردند که سزاوار آن نبودم. بنابراین، تصمیم گرفتم با کسانی مسافرت کنم که مرا نشناسند».
حلیم و بردباری
او، تجلّی زیبای حلم خداوندی بود. نمونه ای از این فضیلت شخصیتی آن حضرت، در دو واقعه زیر مشهود است:
«از عبدالغفار بن قاسم، ابومریم انصاری نقل شده که گفت: علی بن الحسین(علیه السلام) در بیرون مسجد بود که پیرمردی او را دید و دشنام داد. پس، بردگان و موالیان به آن پیرمرد حمله ور شدند. علی بن الحسین(علیه السلام) فرمود: دست نگه دارید؛ سپس به آن مرد رو کرد و گفت: آن چه از امور ما بر تو پوشیده مانده، بیشتر است. آیا نیازی داری که برای رفع آن، تو را کمک کنیم؟ آن مرد احساس شرم کرد. حضرت جامه سیاه نقشداری را که در تن داشت، بر او پوشاند و دستور داد که هزار درهم به او بپردازند. از این رو، آن پیرمرد پس از این جریان به امام می گفت: گواهی می دهم که تو از فرزندان پیامبری»[52].
مهربانی نسبت به زیردست
روزی کنیزی، آب روی دستان امام می ریخت که ناگهان ظرف از دست او افتاد و به صورت امام خورد و آن را زخمی کرد. امام(علیه السلام) نگاهی به او کرد. کنیز گفت: «و الکاظمین الغیظ». امام فرمود: خشمم را فرو نشاندم. کنیز ادامه داد: «و العافین عن الناس». امام فرمود: از تو گذشتم. کنیز باز ادامه داد: «و الله یحب المحسنین». امام فرمود: تو را به خاطر خداوند آزاد کردم[53].
حقوق همسایه
عبدالله بن محمد بن عمر می گوید: «هشام بن اسماعیل (والی امویان در مدینه)، حقوق همسایگی را فراموش کرد و ما را اذیت می کرد و به ویژه علی بن الحسین(علیه السلام) آزار بسیاری از او دید. هنگامی که عزل شد، ولید دستور داد او را در معرض مردم نگاه دارند؛ تا هر کسی می خواهد، از او انتقام بگیرد. امام سجاد(علیه السلام) از کنار او عبور می کرد، به یاران خویش تذکر داد که متعرض او نشوند و حتی کلمه ای به او تندی نکنند. وقتی امام(علیه السلام) عبور کرد، هشام بن اسماعیل فریاد زد: «الله اعلم حیث یجعل رسالته»[54]؛ «خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد».
شخصیت امام سجاد(علیه السلام)
امام سجاد(علیه السلام) در نگاه دیگران و اندیشمندان چگونه بود؟
شخصیت امام سجاد(علیه السلام) از منظر اندیشمندان به خصوص نکات ارائه از سوی چهره های اهل سنت، دربردارنده نکته های نغزی است که منتخبی از آن دیدگاه های به یادگار مانده، ارائه می گردد:
جاحظ (متوفی 255ق) چنین گفته است: درباره شخصیت علی بن الحسین(علیه السلام)، اندیشمندان شیعی، معتزلی، خارجی، عامه و خاصه، همه یکسان می اندیشند و در برتری و تقدم او بر دیگران، هیچ یک تردیدی به خود راه نمی دهد[55].
شیخ مفید (متوفی 413ق) در این باره می نویسد: «فقهای عامه، علوم زیادی از آن حضرت نقل کرده اند و مطالب مشهوری از موعظه ها، دعاها، فضایل قرآن، حلال و حرام، مغازی و دانش روزها از آن بزرگوار حفظ شده است که اگر به شرح آنها بپردازیم، رشته کلام طولانی شود و زمان به سر آید»[56].
فضایل آن حضرت حتی در نظر حکام بنی امیه، غیرقابل انکار بوده است. «روزی امام(علیه السلام) در مجلس عمر بن عبدالعزیز – که در آن سال ها حاکم مدینه بود – حاضر بود و چون برخاست و از مجلس بیرون رفت، عمر از حاضران پرسید: شریف ترین مردم کیست؟ حاضران گفتند: تو هستی! گفت: چنین نیست؛ شریف ترین مردم، کسی است که هم اکنون از نزد من بیرون رفت؛ همه مردم دوست دارند به او پیوسته باشند و او دوست ندارد به کسی پیوسته باشد»[57].
محمد بن سعد(متوفی 230ق): امام را چنین توصیف می کند: «علی بن الحسین(علیه السلام) شخصی مورد اعتماد، دارای جایگاه عالی و موقعیت اجتماعی والا و باتقوا بود و از رسول خد(ص) و پدران خود، حدیث بسیار نقل کرده است[58].
ابن شهاب زُهَرى (م 123 یا 124 هـ .ق)، با وجود سر سپردگی اش به حاکمان اموی، یکی از دانشمندان عصر امام سجاد(علیه السلام) بود. وی از محضر امام بهره ها برد و آن حضرت را با عبارات احترام آمیز می ستود.
وی می گوید: از این خاندان(اهل بیت)، کسی را برتر از علی بن الحسین(علیه السلام) و کسی را فقیه تر از وی ندیدم[59].
یحیی بن سعید (متوفی 143ق) از فقهای بنام مدینه، می گوید: «هیچ قریشی را برتر از علی بن الحسین(علیه السلام) ندیدم»[60].
پی نوشت ها
[1]. تواریخ النبی و الآل، ص 29؛ به نقل از: الارشاد، ص 284؛[2]. اعلام الوری، ص 256.
[3]. کشف الغمه، ج 2، ص 105.
[4]. در این باره از امام به عنوان «ابن الخیرتین، فخیره من العرب القریش، و من العجم الفارس و کانت امه ابنه کسری»، یاد شده و شعری هم درباره امام سجاد(علیه السلام) به ابوالاسود دئلی (م69هـ.) نسبت داده شده است.
[5]. اربلی، کشف الغمه، ج 2، ص 260.
[6]. کنیه های دیگر آن حضرت عبارتند از: ابومحمد، ابوالقاسم و ابوبکر. ر.ک: شیخ طبرسی، اعلام الوردی، ج 1، ص 480.
[7]. طبرسی، همان، ج 1، ص 480.
[8]. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)، ص 8.
[9]. زندگانى على بن الحسین(علیه السلام)، ص 10 و 11.
[10]. مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(علیه السلام)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع الاول 1412.
[11]. بحارالانوار، ج 46، ص 8ـ13.
[12]. ر.ک: افتخارزاده، محمودرضا، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابن سعد، المعارف ابن قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مى کند.
[13]. شهیدى، زندگانى على بن الحسین(علیه السلام)، ص 12.
[14]. نگا: بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
[15]. اصول کافى، ج 2، ص 369.
[16]. براى آگاهى از سیر تاریخى شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289ـ337.
[17]. با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى اصول کافى، ج 2، ص 369.
[18]. آیت الله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
[19]. همان.
[20]. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 303.
[21]. تاریخ قم، ص 195.
[22]. اصول کافى، ج 2، ص 369.
[23]. بحارالانوار، ج 46، ص 9.
[24]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 128.
[25]. الارشاد، ص 492.
[26]. زندگانى على ابن الحسین(علیه السلام)، ص 12.
[27]. شعوبیه، ص 305.
[28]. حول السیدة شهربانو، ص 28.
[29]. شعوبیه، ص 324.
[30]. همان، ص 304.
[31]. الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 570.
[32]. حول السیدة شهر بانو، ص 28.
[33]. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 2، ص 128.
[34]. بحار الانوار، ج 46. ص 8.
[35]. براى اطلاع بیشتر از عدم امکان انتساب این بقعه به شهربانو مادر امام سجاد(علیه السلام) ر.ک: ریباستان نوشته کریمیان و دانشنامه ایران و اسلام، ذیل کلمه شهربانو.
[36]. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 167.
[37]. کشف الغمه، ج2، ص 74؛ بحارالانوار، ج 41، ص 3و5.
[38]. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 150.
[39]. مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 159.
[40]. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 392؛
[41]. مؤمنون (23)، آیه 101.
[42]. محمدرضا حسینی جلالی، پیشین، ص 199.
[43]. مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 238.
[44]. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 58؛ عاملی، وسائل الشیعه، ج 2، ص 364.
[45]. مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 246.
[46]. نثر الدر، ج 1، ص 341؛ ربیع الابرار، ج 3، ص 69.
[47]. سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 391.
[48]. همان، ج 17، ص 239؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 261-262.
[49]. محمدرضا حسینی جلالی، پیشین، ص 192.
[50]. شیخ صدوق، الخصال، ص 616.
[51]. صدوق، امالی، ص 128، مجلس 43.
[52]. ابن جوزی، صفوه الصفوه، ج 2، ص 100؛ تاریخ دمشق، ح 912؛ کشف الغمه، ج 2، ص 80؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص 99؛ عوالم العالم، ص 11.
[53]. اعیان الشیعه، ج 4، ص 468.
[54]. تاریخ طبری، ج 6، ص 526؛ شرح الاخبار، ج 3، ص 260.
[55]. جمال الدین احمد بن علی الحسینی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، ص 174.
[56]. محسن، رنجبر، پیشین، ص 48-49.
[57]. همان، ص 43-44.
[58]. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 5، ص 222.
[59]. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 44، ص 157؛ سیوطی، طبقات الحفّاظ، ص 37؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 389.
[60]. ابن عساکر، پیشین، ج 44، ص 159؛ مزی، تهذیب الکمال، ج 13، ص 239؛ ذهبی، پیشین، ج4، ص 388.