۱۳۹۷/۰۹/۰۵
–
۳۰۴۰ بازدید
من یک جوان شیعه هستم. اهل بیت را دوست دارم وهابی نیستم و از وهابی ها متنفرم. ولی می خواهم مرا راهنمایی کنید تا این حب به اهل بیت و تشیع را مخلصانه و حنیف فقط برای خدا داشته باشم یعنی در مثلا در هر ثانیه توسلم به حضرات معصومین علیهم السلام خدا را در نظر داشته باشم قصد قربت داشته باشم و امثال ذالک. فکر می کنم ائمه هم همین را می خواهند. لطفا مواردی را که ذکر می کنید کاربردی باشد نه کلی و دیپلماتیک.
مطالب زیر هرچند طولانی است ولی انشاالله مفید است والبته لازم نیست که همه آن را در یک نوبت مطالعه کنید . خواهشم این است که به مطالب زیر با تامل و تفکر توجه کرده و در چند نوبت مطالعه نمایید:
اولا : راجع به «بابالله» بودن اهلبیت علیهمالسلام :انسان برای اینکه به مقولهای اعتقاد صحیح داشته باشد ابتدا باید جایگاه آن مقوله را بداند. هر گاه انسان نسبت به موضوعی اعتقاد درستی نداشته باشد رفتار مناسبی نیز در قبال آن موضوع نخواهد داشت. لذا در مکتب تشیع که امامت از اصول آن به شمار میرود میطلبد که ما ابتدا شأن امامان معصوم(ع) را در نظام عالم به طور صحیح بدانیم تا بتوانیم رفتاری صحیح در قبال ایشان پیشه نماییم. دراین نوشتار یکی از شؤون اهل بیت (شان باب الله بودن ایشان ) را بررسی می کنیم :
وبا یک مثال آغاز میکنیم: انسانی را فرض کنیم که در اتاقی که هیچ راه خروجی نداشته و کاملاً تاریک است قرار دارد. شخص درون این اتاق هیچ چیزی را نمیتواند ببیند، در حالیکه بیرون از این اتاق خورشید همه جا را روشن کرده است و این دیوارهای اتاق هستند که مانع تابش نور خورشید به درون میشوند. حال اگر در این اتاق پنجرهای تعبیه شود درون اتاق روشن میگردد و آن شخص میتواند برای بهره بردن از نور خورشید به سوی این پنجره بیاید. او برای در معرض نور خورشید قرار گرفتن در مقابل دیوار نمیایستد چون میداند که دیوار حجاب است برای نور. اما پنجره به دلیل لطیف بودن میتواند نور را از خود عبور دهد لذا او روبروی پنجره قرار میگیرد. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که نوری که از طریق پنجره به درون اتاق میتابد از آنِ پنجره نیست، یعنی پنجره از خود نور ندارد بلکه هرچه نور است پرتوهای خورشید است که بواسطه پنجره به درون اتاق میتابد. هنر پنجره به این است که مانند دیوار حجاب نیست بلکه مجرایی است برای عبور نور. پنجره در این مثال یعنی آن جایی که دیوار نیست.
با درنظر داشتن این مثال به نظام عالم توجه کنیم. دنیا همانطور که از نامش پیداست در عمق عالم هستی قرار دارد (دنیا=پایینترین، پستترین) و بسان طبقه همکف ساختمان جهان هستی است. نور خدایی خداوند برای اینکه به اعماق عالم یعنی دنیا بتابد حجابهای بسیاری را باید عبور کند، اما چگونه؟ آیا خداوند در عالم پنجرههایی را برای عبور نور خدایی خود از طبقات عالم هستی و رسیدن به اعماق عالم در نظر گرفته است؟
1- در روایتی از معصوم(ع) نقل شده است که «نحن باب الله»ما باب الله هستیم. باب یعنی چارچوبه!
2- به عبارتی دیگر در عالم، آنجایی را که دیوار نیست میگوییم باب. یعنی فضایی که نور خدایی خدا میتواند از درون آن عبور کرده و به عمق بتابد. اهلبیت(ع) میفرمایند: «نحن باب الله الذی منه یؤتی»، ما هستیم آن باباللهی که از طریق آن «أتی» های خداوندی جاری می گردد. این «أتی»ها شامل همه صادرههای خداوند است در عالم هستی. یعنی هر چیزی که خداوند در عالم جاری میکند از درون این چارچوبه و این فضا جاری میسازد. اگر خداوند برای بندهای خیری را اراده کند آن را از این چارچوبه بر او جاری کرده و به او می رساند و بالعکس اگر عذاب را برای فردی مشیت نماید، آن عذاب را از طریق این چارچوبه بر وی جاری میکند
3- خداوند خود این سازوکار را قرار داده است و فرموده «أبی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب»
خداوند اینطور خواسته است که نور خدایی خود را از طریق یکسری مجاری به عالم بتاباند، همانگونه که نور خورشید از طریق پنجره به درون اتاق میتابد. باب الله از خود چیزی ندارد و هر چه از طریق آن میآید از جانب خداوند متعال است. باب الله شخص نیست که اعمال نظر کند و یا شیء نیست که حجابی در مسیر نور خدا باشد بلکه قیمت باب الله به این است که فضا و چارچوبی است به قدری لطیف که مجرای نور خداوندی خداست به سمت اعماق عالم، همانگونه که هنر پنجره به این است که رقیقتر از دیوار کنار خود است ونور خورشید میتواند از طریق آن اتاق را روشن کند.
4- اگر اهلبیت(ع) میفرمایند: «اذا شئنا شاء الله»، هنگامیکه ما مشیت کنیم خداوند مشیت کرده است، فقط با منظر باباللهی میتوان آن را بدرستی توجیه نمود. یعنی همانگونه که نوری که پنجره از خود عبور میدهد همان نور خورشید است، آنچه که اهلبیت(ع) می خواهند همان است که خداوند مشیت نموده است. به عبارت دیگر اگر ما که در عمق عالم یعنی دنیا هستیم بخواهیم بدانیم که خواست خداوند چیست باید نزد اهلبیت(ع) رفته و خواست ایشان را جویا شویم که خواست اهلبیت(ع) همان خواست خداست که در بابالله وجود اهلبیت(ع) جریان دارد.
5- خداوند طریق دیگری برای اثرگذاری خود در عالم قرار نداده است و فقط از طریق این بابالله است که خدایی خود را در عالم اعمال میکند. وقتی خداوند رزق را بر مخلوقات جاری میسازد، آن روزی از طریق بابالله به مخلوقات میرسد لذا گفته میشود «و بِیُمنِه رُزِقَ الوری».« وبه برکت ایشان مخلوقات روزی داده می شوند»اگر خداوند خالق است نور قدرت خداوندی از مجرای بابالله به عالم میتابد و موجودات را خلق میکند. یعنی خداوند ابتدا بابالله را که مجرای اثرگذاری او در عوالم است ایجاد میکند و پس از آن از مجرای بابالله، عالم و موجودات درون آن را خلق مینماید.در حدیث است که «نَحنُ صَنایِعُ رَبِنا و الخَلقُ بعدُ صَنایِعُنا» «ما صنایع و مخلوق پروردگارمان هستیم وخلق بعد از خلقت و آفرینش مایند»
6- با همین سازوکار است که میبینیم امام رضا(ع) در جواب آن زندیق در نزد مأمون عباسی با اشارهای که مینمایند، تصویر شیر بر پردهای که درآنجا آویخته است تبدیل به شیری واقعی شده از درون پرده بیرون میآید و آن زندیق را تکهوپاره میکند. در توضیح این مطلب با توجه به مطلب فوقالذکر باید گفت که خداوند از باب الله وجود امام رضا(ع) در همان لحظه شیری را خلق نمود.
7- حال برای بیشتر در معرض نور خدایی خدا قرار گرفتن و تقرب جستن به خداوند و رشد و کمال باید چگونه رفتار کنیم؟ به عنوان مثال اگر گیاهی را در کنار پنجره قرار دهیم پس از مدتی میبینیم که ساقهها و برگهای آن گیاه به سمت پنجره متمایل شده است. چرا که دیوار مقابل آن، حجاب است، اما پنجره مجرای خورشید است. با این کار ، گیاه میتواند در معرض نوری که از آن پنجره میتابد قرار گیرد، از آن بهره ببرد، تغذیه شود و نور آن را رشد دهد. ما نیز که در دنیا قرار داریم باید به جایگاهی که مجرای تابش نور خدایی خدا به دنیا است توجه کنیم و به آن سو برویم تا بتوانیم بیشتر در معرض نور خدایی خداوند قرار گیریم و از آن بهره ببریم و توسط آن نور رشد داده شویم. لذا خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَابتَغُوا اِلَیه الوَسیلَه»، باید برای حرکت به سوی خداوند وسیله جست. سازوکاری که خداوند در عالم قرار داده اینگونه است. در حدیث، مصداق این وسیله، اهلبیت(ع) معرفی شدهاند. فقط از طریق وسیله است که میتوان به سوی خدا تقرب جست و غیر از آن راه دیگری وجود ندارد.
بنابراین رفتار عاقلانه این است که ما که در عمق عالم قرار داریم برای تقرب به خداوند و نیل به کمال به مجرای نور خدایی خدا توجه کنیم و به آن سو حرکت کنیم. شدت توجه شیعیان به اهلبیت(ع) با در نظر گرفتن این مهم معنی مییابد.
ثانیا : در اهمیت و جایگاه محبت اهل بیت (علیهم السلام)
همین بس که قرآن، آن را تنها پاداش رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) معرفى کرده است:«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى »2؛ «[ اى پیامبر!] بگو از شما هیچ پاداشى درخواست نمى کنم، جز آنکه نزدیکان مرا دوست بدارید».
– رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لا یؤمن احدکم حتى اکون احبّ الیه من ولده و والده و الناس اجمعین»3؛ «هیچ کس از شما ایمان ندارد؛ مگر اینکه من نزد او، از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب تر باشم».
– آن حضرت اصل ایمان را مشروط به «حبّ» خود مى داند و در روایتى دیگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مى کند: «لایؤمن عبد حتى اکون احب الیه من نفسه ویکون عترتى احب الیه من عترته و یکون اهلى احب الیه من اهله و یکون ذاتى احب الیه من ذاته»4؛ «هیچ بنده اى ایمان ندارد، مگر اینکه من نزد او، از خودش محبوب تر باشم و ذریه من پیش او، از ذریه خودش محبوب تر باشد و اهل من پیش او، از اهل خودش محبوب تر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوب تر باشد».پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این روایت، شرط ایمان را حُب خود و اهل بیت خویش – آن هم در مراحل بالاتر – معرفى کرده است؛ زیرا به طور معمول انسان به خود علاقه شدیدى دارد و او نزد خود از همه محبوب تر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه دیگر نزدیکان او.
اما وقتى انسان در حُب کسى، به مرتبه بسیار بالا مى رسد، او را بر خود و فرزندان، نزدیکان و همه کسان دیگر ترجیح مى دهد و این همان مرتبه شدید و قوى حب است که به آن «عشق» مى گویند. بنابراین حب اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام)، باید در حد اعلا باشد و هر اندازه از این حد فروتر باشد، به همان اندازه ایمان شخص، نقص و کاستى دارد.
– به عبارت دیگر درجات ایمان با درجات حبّ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) پیوستگى دارد و با آن سنجیده مى شود.
دوستى اهل بیت (علیهم السلام) در عمل
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «یا جابر! بلّغ شیعتى عنّى السلام و اعلمهم انه لا قرابة بیننا و بین اللّه عزوجل و لا یتقرّب الیه الا بالطاعة یا جابر من اطاع اللّه و احبنا فهو ولینا و من عصى اللّه لم ینفعه حبنا»5؛ «اى جابر! از طرف من، به شیعیانم سلام برسان و به آنان اعلام کن که هیچ قرابت و خویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با اطاعت و بندگى به درگاه الهى تقرّب مى یابد. اى جابر! هرکس خدا را اطاعت کند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محبّ ما است و هرکس خدا را معصیت کند، حب ما برایش نافع نیست».
بنابراین اولین شرط حب اهل بیت (علیهم السلام)، اطاعت از حق تعالى و پرهیز از گناه است. ممکن است کسى درجه پایین محبت (همان میل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصیت هم باشد! چنین حبّى، چندان سود بخش نیست. البته معصیت هاى اتفاقى – که بعد از آن توبه باشد – باعث نمى شود حب اهل بیت (علیهم السلام) سودى نبخشد.
حضرت على (علیه السلام) فرمود: «انا مع رسول الله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعملنا…»6 ؛ «من با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حالى که عترت من هم با من هستند، بر حوض [کوثر] اشراف داریم. پس هر کس ما را مى خواهد، هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را، عمل کند …». بنابراین محبت باید در عمل جلوه گر شود.
راه هاى کسب دوستى اهل بیت (علیهم السلام)
1. معرفت اهل بیت (علیهم السلام): در پرتو معرفت امام، به کمالات و ویژگى هاى او بیشتر واقف مى گردیم و این آشنایى به طور طبیعى شیفتگى و محبّت را در پى دارد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «الامام عَلَم بین اللّه عزوجل و بین خلقه، فمن عرفه کان مؤمنا و من انکره کان کافرا»7؛ «امام آن شاخص [ و دلیل و راهنماى ] آشکار است که بین خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر کس او را شناخت، مؤمن مى گردد و هر کس او را انکار کرد [ و نشناخت ]، کافر مى گردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.
2. اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام): اگر کسى شناخت لازم و کافى از اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مى داند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نیست، در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپیچى کند! عصیان به هر اندازه باشد، به همان مقدار کدورت و بغض مى آورد. کدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد مى شود و برعکس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا، دل را فرا مى گیرد.
امام رضا(علیه السلام) مى فرماید: «اللهم انى اسئلک … العمل الذى یبلغنى حبک …»8 ؛ «خدایا! از تو آن عملى را مسألت مى کنم که حب تو را به من برساند». بنابراین یکى از راه هاى عملى وصول به «حب اهل بیت (علیهم السلام)»، اصل عمل و اطاعت است.
3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مى فهمیم همه چیز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فیض و کمال است9. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانه اى است که حب را در دل بیش از پیش مى پروراند.
4. یکی از عواملی که در ایجاد محبت و عشق ورزی بسیار نقش مهمی ایفا می کند، و سبب شعله ور شدن این عاطفه مثبت و سازنده میگردد، شخصیت، اخلاق و منش طرف مقابل است. آدمی به طور کلی انسانهای که دارای فضائل اخلاقی مانند: ایثار، محبت، گذشت، مهربانی و جوان مردی هستند را دوست می دارد. اگر چه خود فاقد آن اخلاق نیک باشد. و همچنین انسان از افرادی که دارای اخلاق ناپسند مانند: حسود، خسیس، متکبر می باشند دوری می جوید. اگر چه خودش مبتلا به آن رفتارهای نادرست باشد.
تمام خوبیها و صفات نیک در چهارده معصوم – علیهم السلام – که آینه ی تمام نمای صفات خداوند هستند، یافت می شود. همین امر سبب می گردد که محبت نسبت به آنان در هر فردی ایجاد شود.
به یک مورد از برخورد آن بزرگوارن اشاره می کنیم. حضرت رضا – علیه السلام – به حمام رفت. شخصی امام را نمی شناخت از امام تقاضا کرد، بدنش را کیسه بکشد. امام بر خواست و به کیسه کشیدن مشغول شد، ولی برخورد محترمانه ی افرادی که در حمام بودند، با آن بزرگوار موجب شد آن شخص امام را بشناسد، و با شرمندگی به عذر خواهی پردازد. اما امام به کسیه کشیدن همچنان ادامه دادند.
آری براستی با شنیدن همین داستان علاقه ما به آن مهربانان عالم چند برابر می شود. لازم به توجه هست همین توجه و مطالعه اخلاق کریمانه آنان عزیزان در ایجاد محبت به آنان و رفتن و آراستن خود به آن صفات بسیار اثر گذار است. پیامبر اکرم ـ صل الله علیه وآله و سلم ـ بیشترین اثر گذاریشان بر اعراب جاهلی به وسیله همین اخلاق عظیم و نیکو بوده است. تا جای که قرآن اشاره می کند که اگر نرم خو نبودی آنها به دور تو جمع نمی شدند.
با مراجعه به کتابهای که در مورد زندگی اهل بیت، سیره و اخلاق آنان نوشته شده می توان به کمالات آنان بیشتر شناخت پیدا کرد و همین امر در افزایش محبت مهم است.
5 . در احادیث برای ایجاد محبت اهل بیت ـ علیهم السلام – اموری ذکر شده است. از قبیل : دوستی با افراد مومن و با ایمان، دشمنی با دشمنان آنان، رشد ایمان، دعا و به کردار و گفتار آن بزرگواران پایبند بودن. اگر کسی به همین نکات توجه کند خیر دنیا و آخرت نصیب او شده است.
6-گفتیم که یکی از راههای کسب دوستی ، بررسی روایات در این مورد است ، در ذیل بعضی از روایاتی که از طریق اهل سنت به ما رسیده است را می بینیم :
– زمخشرى در کشاف حدیثى نقل کرده که فخر رازى و قرطبى نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد ص و اهمیت حب آنها را بیان مى دارد، مى گوید: رسول خدا ص فرمود:
من مات على حب آل محمد مات شهیدا.
الا و من مات على حب آل محمد (ص) مغفورا له.
الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.
الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان.
الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و نکیر.
الا و من مات على حب آل محمد یزف الى الجنة کما تزف العروس الى بیت زوجها.
الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة.
الا و من مات على حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائکة الرحمة.
الا و من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة.
الا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمة اللَّه الا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا.
الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة:
هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بخشوده است.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود با توبه از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود او را با احترام به سوى بهشت مى برند آن چنان که عروس به خانه داماد.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا رود روز قیامت در حالى وارد عرصه محشر مى شود که در پیشانى او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا!
آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد ص از دنیا برود کافر از دنیا رفته
آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا برود بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد « تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 220 و 221- تفسیر فخر رازى جلد 27 صفحه 165 و 166- تفسیر قرطبى جلد 8 صفحه 5843- تفسیر ثعلبى ذیل آیه مورد بحث از جلیل بن عبد اللَّه بجلى (طبق نقل المراجعات نامه شماره 19).».
جالب اینکه فخر رازى بعد از ذکر این حدیث شریف که صاحب کشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذکر کرده است مى افزاید:
آل محمد ص کسانى هستند که بازگشت امرشان به او است، کسانى که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد آل محسوب مى شوند، و شک نیست که فاطمه و على و حسن و حسین محکمترین پیوند را با رسول خدا داشتند، و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنا بر این لازم است که آنها را آل پیامبر ص بدانیم.
سپس مى افزاید: گروهى در مفهوم آل اختلاف کرده اند، بعضى آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر مى دانند، و بعضى گفته اند آنها امت پیامبرند، اگر این واژه را بر معنى اول حمل کنیم آل پیامبر تنها آنها هستند، و اگر به معنى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا ص آل او محسوب مى شوند، بنا بر این به هر تقدیر آنها آل هستند و اما غیر آنها در لفظ آل داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.
سپس فخر رازى از صاحب کشاف چنین نقل مى کند: وقتى این آیه نازل شد عرض کردند اى رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند که مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان.
بنا بر این ثابت مى شود که این چهار تن ذى القرباى پیغمبرند و هنگامى که این معنى ثابت شد واجب است از احترام فوق العاده اى برخوردار باشند.
فخر رازى مى افزاید: دلائل مختلفى بر این مساله دلالت مى کند:
1- جمله إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى که طرز استدلال به آن بیان شد.
2- شک نیست که پیامبر فاطمه را دوست مى داشت و درباره او فرمود: فاطمة بضعة منى یؤذینى ما یؤذیها : فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است! و با احادیث متواتر از رسول خدا ص ثابت شده که او على و حسن و حسین را دوست مى داشت، و هنگامى که این معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت واجب است چون خداوند فرموده: وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: از او پیروى کنید تا هدایت شوید «اعراف- 158
و نیز فرموده: فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ: کسانى که فرمان او را مخالفت مى کنند از عذاب الهى بترسند «2» و نیز فرموده: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ:
بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست دارد «3» و نیز فرموده لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ: براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود «4».
3- دعاى براى آل افتخار بزرگى است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: اللهم صل على محمد و على آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد، و چنین تعظیم و احترامى در حق غیر آل دیده نشده است، بنا بر این همه این دلائل نشان مى دهد که محبت آل محمد ص واجب است.
سرانجام فخر رازى سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعى پایان مى دهد:
یا راکبا قف بالمحصب من منى و اهتف بساکن خیفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجیج الى منى فیضا کما نظم الفرات الفائض
ان کان رفضا حب آل محمد: فلیشهد الثقلان انى رافضى!!
اى سوارى که عازم حج هستى! در آنجا که در نزدیکى منى ریگ براى رمى جمرات جمع مى کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست بایست، و فریاد بزن به تمام کسانى که در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حرکت مى باشند.
فریاد بزن به هنگام سحرگاه که حاجیان از مشعر به سوى منى کوچ مى کنند و همچون نهرى عظیم و خروشان وارد سرزمین منى مى شوند.
آرى فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد ص رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند که من رافضیم! «تفسیر فخر رازى جلد 27 صفحه 166 ».
آرى این است مقام آل محمد ص که ما به دامانشان چنگ زده ایم و آنها را رهبر خویش و راهنماى دین و دنیا پذیرفته ایم، الگو و اسوه خویش مى دانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها مى بینیم.
البته غیر از احادیث فوق روایات فراوان دیگرى در منابع اسلامى نقل شده که از نظر رعایت اختصار و قناعت به جنبه هاى تفسیرى به هفت روایت فوق اکتفاء کردیم، ولى ذکر این نکته را مناسب مى دانیم که در بعضى از منابع کلامى مانند احقاق الحق و شرح مبسوط آن، حدیث معروف فوق در مورد تفسیر آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى از حدود پنجاه کتاب از کتب اهل سنت نقل شده است که نشان مى دهد تا چه اندازه نقل این روایت گسترده و مشهور بوده است قطع نظر از منابع فراوانى که از طرق اهل بیت این حدیث را نقل مى کند.
6 .آیت الله امجد حفظه الله : برای ایجاد محبت اهل بیت دو راه است . یکی عملی و دیگری علمی :
راه عملی : 1- با اطاعت خدا ، محبت اهل بیت در دل ما زیادتر می شود. چون انسان در اثر اطاعت خدا نورانی می شود : قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ … [آل عمران : 31] ؛ … وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا …[نور : 54]
2- با ارتباط و خدمات و جنبه های عاطفی . مثل احترام به علما و عزاداران و کفش جفت کردن و چای دادن و امثالهم وخدمت به محبین اهل بیت علیهم السلام.
راه علمی :
1- فضائل و کرامات و کمالات حضرات علیهم السلام را مطالعه کردن .
2- مطالعه کلمات حضرات علیهم السلام که معجزات قولی است .
ب) برای علاقمندی به خصوص امام حسین علیه السلام راههای بسیاری وجود دارد که به چند نمونه آن اشاره می شود :
1- پیمودن همان مسیری که برای همه اهل بیت علیهم السلام طرح شد .
2- افزایش مطالعه راجع به خصوص امام حسین علیه السلام
3- توجه به بعضی از روایاتی که در خصوص امام حسین وارد شده ،مانند :
«احب الله من احب حسینا » خداوند کسی راکه حسین علیه السلام را دوست داشته باشد، دوست دارد.
4- شرکت در مجالس مربوط به امام حسین علیه السلام ، وسینه زنی وعزاداری برای آن حضرت .
5- سفر به کربلا برای زیارت مرقد مطهر حضرت اباعبدالله علیه» السلام وشهدای کربلا ودر خواست از خود آن حضرت برای ازدیادچتین محبتی .
ج) برای ازدیاد محبت به خصوص امام زمان علیه السلام نیز راههای بسیاری وجود دارد که به چند نمونه آن اشاره می شود :
1- پیمودن همان مسیری که برای همه اهل بیت علیهم السلام طرح شد .
2- ازحضرت آیت الله العظمی بهجت سوال کردند:برای ازدیاد محبت به حضرت ولی عصر(عج) چه کنیم ؟فرمودند:گناه نکنیدونمازاول وقت بخوانید.
3- افزایش مطالعه راجع به خصوص امام زمان علیه السلام ، یکی از راههای افزایش محبت به امام زمان(ع) اینست که مطالعات خود را نسبت به امامت افزایش دهیم و مفهوم امامت را در قلب خود تثبیت کنیم. باید معارف ولایی خود را تفصیل دهیم و با ویژگیها و مشخصات امام کاملاً آشنا شویم. همین معرفت سبب افزایش محبت در قلب ما خواهد شد.
4- انجام وظیفه در زمان غیبت ، بعضی از این وظایف در ذیل آمده است :
وظایف شیعیان در عصر غیبت با شیعیان صدر اسلام که کنار پیامبر (ص) و ائمه طاهرین زندگی میکردند علاوه بر آنکه تغییر نکرده حساستر و سنگینتر هم شده است زیرا به هنگام انجام فرائض و وظایف در آن زمان امام و رهبر در کنار آنها به صورت عینی و ملموس بود و امروز در حجاب غیبت است.وظیفه شیعه در عصر غیبت آن است که بر آنچه از حق و حقیقت به او رسیده ثبات قدم داشته باشد و چنگ بزند به آن حبل متین تا محفوظ بماند این وظایف عصر غیبت در قرآن کریم و روایات و سنت پیامبر (ص) و ائمه با الفاظ مختلف مشخص شده است که به اهم آن میپردازیم:
1-شناخت امام زمان (عج)
شناخت امام زمان (عج) یکی از اهم وظایف مسلمانان است زیرا وقتی او را بشناسیم و به صفات و خصوصیات آن حضرت آشنا شویم بهتر به وظایف خود به عنوان یک مسلمان میپردازیم. این شناخت تا آن اندازه اهمیت دارد که بنا به قول حضرت پیامبر (ص) و معصومین هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد چون کسی است که زمان جاهلیت مرده باشد «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتاً جاهلیه » (مجلسی / ج 3 ص 382)
این شناخت باید ما را مصون بدارد از شک و شبهه نسبت به وجود آن بزرگوار و ما را از اقوال و اعمال و تبلیغات گمراه کننده مدعیان دروغین نجات دهد، «برای چنین شناختی باید دو نوع معرفت داشت اول شناخت نسبت به شخص امام زمان (عج) از نظر نام و نشان و زندگی و … و دوم شناخت صفات و ویژگیهای آن حضرت (موسوی اصفهانی – ج 1 ص 512)
شناخت ویژگیها و صفات آن حضرت در زمان حاضر اهمیت بسیار زیاد دارد. زیرا وقتی شناخت حاصل شد دیگر امام زمان خود را از یاد نمیبریم و هر گاه از او یاد میکنیم فقط یک نام در ذهن ما نقش نمیبندد بلکه یک شخصیت کامل باصفات عالیه مجسم میگردد که حتی نام و القاب ایشان الگو دهنده به شیعیان خواهد بود.
این شناخت بر ساخت زندگی فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد و به دلها گرمی میدهد و به همین علت است که باید دعا کنیم که : «الهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک خللت عن دینی» (کلینی / ج 5 /337)
2- انتظار فرج:
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین » به سند خود از عبدالعظیم حسنی روایت میکند روزی بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن الحسین بن ابی طالب وارد شدم و میخواستم که دربارة قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او، پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و گفت « یا ابا القاسم، ان القائم منا هوالمهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبه و یطاع فی ظهوره هو الثالث من ولدی» (شیخ صدوق / ج 2/ص 377)
یعنی ای ابوالقاسم به درستی که قائم از ماست و اوست مهدی که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین (امام) از فرزندان من است.
امام خمینی (ره) در صحیفة نور میفرمایند : انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور آن انشاء الله تهیه شود.«امام خمینی / ج 2/ 198)
برای منتظران موعود آخر الزمان در روایات معصومین چنان مقام و منزلتی بر شمردهاند که انسان تعجب میکند منجمله شیخ صدوق از قول امام صادق (ع) نقل کرده است : « المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله » (شیخ صدوق / ج 2 ص 378) یعنی منتظر امر (حکومت) ما مثل آن است که در راه خدا در خون خود غلتیده باشد.
در همان کتاب به نقل از امام صادق (ع) روایت دیگری به این شرح در فضیلت منتظران آن حضرت نقل شده است « طوبی لشیعه قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبه و المطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا یحزنون » (شیخ صدوق / ج 2 ص 375)
یعنی خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور اویند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او آنان اولیای خدا هستند، همانها که نه ترسی بر ایشان هست و نه اندوهگین شوند.
انتظار فرج امام زمان (عج) تا آن اندازه با ارزش است که مقام شیعه را تا اولیاء الله بالا میبرد و چنان حالتی به انسان دست میدهد که ترس و اضطراب و اندوه در درون او نخواهد بود و به قول حضرت امیرالمؤمنین (ع) بهترین اعمال در نزد خداوند بزرگ انتظار فرج است.
مرحوم مجلسی از قول حضرت علی (ع) نقل کرده است : « انتظروا الفرج و لاتیأ سوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج» (مجلسی / ج 18 ص 126) یعنی منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند نا امید نشوسید به درستی که خوشایندترین اعمال نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.
3- تهذیب و خودسازی:
وظیفه شیعه منظر صاحب الزمان خود سازی برای اساس معیارهای اصلی است، گوهر وقتی پاک شد قابل فیض میشود و انسان وقتی مهذب گردید شایسته خدمت به حضرت امام زمان میگردد. خودسازی و تهذیب نفس خود به خود انجام نمیگیرد این وظیفه در دوران کودکی و از دامان مادر باید شروع شود و نظامهای تعلیم وتربیت و جامعه باید میدانی را فراهم سازند که در بستر آن افراد به سجایای اخلاقی و معیارهای اسلامی آشنا شوند و متخلق به صفات نیکو گردند.
در توقیع شریفی از جانب آن حضرت به شیخ مفید صادر شده است عامل طولانی شدن غیبت ایشان گناهان و اعمال ناشایستهای است که از شیعیان آن حضرت صادر میشود « فما یحسبنا عنهم الا ما یتصل بنا عما نکرهه، و لا نؤئره منهم» (النعمانی / ج 16 ص 200)یعنی تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده میدارد همان چیزهای نا خوشایند است که از ایشان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمیرود.
4- پیوند با مقام ولایت:
از حضرت امام محمد باقر (ع) نقل شده که در تفسیر «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقو الله لعلکم تفلحون» (آل عمران – آیه 200) فرمودند : « اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدولکم و رابطوا امامکم (المنتظر) » (نعمانی ص 199) یعنی : بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود را به امام منتظر مستحکم نمایید.
پیرو آن حضرت باید دائم به فکر تجدید و ادامه عهد و پیمان با آن حضرت باشد ائمه ما سفارش به بیعت و وفای به عهد با امام زمان کردهاند پیوند دائمی شیعیان با ولایت حجت خدا دائمی و نا گسستنی است.هنگامی که هر روز دعا برای فرج امام زمان میخوانیم و با او تجدید بیعت میکنیم متوجه وظایف خود نسبت به امام زمان میشویم هرگز تن به خواری و بی عدالتی و سستی و رکود و گناه نخواهیم داد و از خود بیگانه نخواهیم شد و هویت خود را از دست نمیدهیم.
5- الگو قرادادن آن حضرت:
کسی که امام زمان خود را شناخت باید رفتار وکردار اورا سرمشق خود قرار دهد. کلمات، فرمایشات ایشان را آویزة گوش کند. اهداف و آرمانهای او را بشناسد حتی به معانی و مفاهیم القاب ایشان توجه داشته باشد. اقتدا و تأسی همراه با شناخت ایشان عین اطاعت از فرامین خدا و حضرت رسول الله (ص) است.
وقتی آن حضرت را مظهر عدالت گستری میدانیم، عدالتخواهی را پیشه میکنیم، هنگامی که میفهمیم ایشان زهد پیشه هستند و بی توجه به مادیات،ما نیز آن را سرمشق قرار میدهیم. زمانی که متوجه میشویم ایشان از وظیفه شناسی و مسؤولیت پذیری و وفای به عهد خوشحال میشوند آن را الگو قرار میدهیم.
6- تکریم و احترام:
امام زمان (عج) که رهبری و هدایت ما را به عهده دارد شایسته تکریم است، او را که دوست میداریم و به او عشق میروزیم برای ما ارزشمند و قابل احترام است، تنها بزرگواری که با ذکر نام او همه از جا بلند میشوند و مستحب است این برخاستن امام زمان است. حضرت امام رضا (ع) هنگام ذکر نام مبارک ایشان از جا بلند میشدند و دست بر سر مینهادند و میفرمودند: خدایا فرجش را نزدیک فرما و قیامش را آسان گردان. (صافی ص 506)
این برخاستن و تعظیم کردن و تکریک کردن فقط احترام گذاشتن تنها نیست. بلکه نشانهای از بیسج شیعه است جهت قیام و همراهی و هم سوئی ما در احترام گذاشتن به ایشان حرمت نهادن به ارزشهای اخلاقی است حرمت نهادن به ترویج اعتقادات است. تکریم خوبیها و بزرگواریهاست بزرگداشت امام و مولی و ولی شیعیان است.
7-به یاد امام عصر (عج) بودن
حضرت امام زمان (عج) خطاب به شیعیان میفرمایند «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا سنین لذکرکم» (طبرسی / ج 2 ص 598) ما در مراعات حال شما کوتاهی نمیکنیم و یادتان را از خاطر نمیبریم.
وقتی آن حضرت به یاد شیعیان است ما نیز به ایشان که ذخیره هستی و ثمره همه رسالتها و کمالات و سر چشمه همه خوبیها و خیرات و زیبائیهاست باید یاد کنیم، وظیفه شیعیان است که با ذکر نام او و دعا برای سلامتی و فرج و بیان خصال و نیکوئیهای او هر روز از ایشان یاد کنند هر چه این یاد آوری همراه با آگاهی زیادتر باشد شناخت بیشتر خواهد بود.
8-محبت و دوستی:
در قرآن کریم خداوند فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری – آیه 23) یعنی: بگو از شما جز مودت و محبت خویشاوندانم اجر و مزدی برای رسالت نمیخواهم لذا محبت نسبت به پیامبر واهل بیت اوواجب است این دوستی سبب ارتباط روحی، روانی و معنوی در راه خداست.
محبت نسبت به حضرت امام زمان (عج) سبب اطاعت همراه با عشق و علاقه به اوست این محبت نسبت به معصومین پایه دین است بلکه به قول امام صادق (ع) برابر با آن است « هل الدین الا الحب » (عیاشی ج1 / ص 167) دوستی اهل بیت سبب استقرار دین خداوند و جهانی شدن آن خواهد بود.
9-اشتیاق به دیدار آن حضرت:
حضرت امام صادق (ع) که خود را از مشتاقان دیدار جمال امام موعود هستند در دعای ندبه با سوز و گداز ار این اشتیاق فرازهای فروانی گفتهاند « عزیز علی ان اری الخلق و لا تری» یعنی برای من دشوار است که مردم را ببینم و تو دیده نشوی « متی ترانا و تراک » کی شود که ما تو را ببینیم و تو ما را ؟ کسی که شوق دیدار آن حضرت را دارد جز به دیدار او نمیاندیشد و همیشه به یاد اوست و در رفتار و اعمال خود رضای او را میطلبد که رضای خداوند در خشنودی اوست.
10-تحقیق و پژوهش:
تحقیق و پژوهش در شناخت ویژگیهای حضرت امام زمان یکی دیگر از وظایف شیعیان است تا متوجه شود آن که مایه رستگاری بشریت و گسترش عدالت و ریشه کن کننده ظالمان و ستمگران است کیست ؟باید جستجو کرد که او چه نقشی در حیات ما دارد. ؟آن که خداوند این جایگاه رفیع و این نقش بزرگ را به او عطا فرموده است چه کسی است؟ این جستجو و تحقیق نوعی تکلیف است که شیعه در دوران غیبت وظیفه دارد که بنا به تعهدات خویش در مسیر اهداف ولایت که همان غایت رسالت است تلاش کند. زیرا جستجو برای شناخت حضرت امام زمان (عج) به منظور تحقق همان اهداف است. 10-خدمت کردن به امام عصر (عج)
حضرت امام زمان (عج) در جهان حاکمی است عدالت گستر، برقرار کننده حکومت توحیدی با شایستگیهای ویژه که نظیر آن در جهان مشاهده نشده است. پیامبران بزرگی چون حضرت عیسی (ع) در رکاب او جهت خدمت کردن خواهند بود. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند : «لو ادرکته لخدمه ایام حیاتی » (مجلسی / ج 51 ص 148) یعنی اگر دوران او را درک میکردم برای همه عمر خدمت او را میکردم.
وقتی پیامبران مشتاق خدمت کردن به او هستند وظیفة شیعیان مشخص است که باید کمر بسته در خدمت ایشان باشند. زیرا آنان که در دوران غبیت از جان و دل در خدمت افکار و اندیشههای امام زمان هستند قطعاً در زمان ظهور نیز شایستگی حضور در خدمت ایشان را خواهند داشت.
11-ادای حقوق:
در دعای ندبه میخوانیم: «واعنا علی تأدیه حقوق الیه» ما را در دای حقوق او یاری فرما. حقوقی که آن حضرت دارند حق هدایت و راهنمایی، حق امامت، مواظبت بر اطاعت از ایشان، نرنجانیدن قلب مبارکشان پاسداری از آرمانهایشان، پرداخت حقوق شرعیه که ادای این حقوق به نفع شیعیان است زیرا رعایت این حقوق دراستحکام بخشیدن به حفظ دین و ایمان شیعیان تأثیر مثبت خواهد داشت.
12-تقوا و خودسازی و ساختن دیگران:
در زمره شیعیان حضرت مهدی (عج)بودن با شعار تحقق پذیر نیست و باید انتظار کشید و در عرصه عمل و تلاش پرهیزکار و متقی بود. این تلاش با پذیرفتن مسئوولیت و بر اساس تقوا و ورع باید باشد نه به خاطر هوای نفس و مال و ثروت و مقام و جاه. حضرت امام صادق (ع) فرمودند : « من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظرو لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر » (مجلسی ج 52 / ص 140)
هر کس میخواهد از یاران حضرت قائم باشد باید انتظار بکشد و در عین انتظار به تقوا و خوش خلقی رفتار نماید.
با بی مبالاتی و عدم پرهیز از گناه و خود فراموشی عدم تزکیه نفس و باور نداشتن نمیتوان خود را یاور همیشه حضرت دانست، شیعه امام زمان (عج) مبادی آداب است، از گناه پرهیز میکند هویت خود را میشناسد، خود را سرباز امام زمان میداند از جان ایثار میکند از وسوسههای شیطانی دوری میگزیند. در راه ارزشهای ولایت از مال و توانائیهای خود مایه میگذارد و اسیر فریبندگیهای دنیا نمیشود.
شیعه امام زمان (عج) علاوه بر خود سازی به آگاه سازی دیگران میپردازد، دیگران را به تقوا دعوت میکند اهل امر به معروف و نهی از منکر است. میکوشد تا جامعه رااصلاح کند و دیگران را به صلاح و تقوا و تزکیه دعوت کند. رفتار او از نظر شوق و تقوا و تزکیه برای دیگران الگوست. غافلان را هدایت میکند، بیچارگان را دستگیر است، گناهکاران را ارشاد میکند و خود را مسئول میداند.
13- پرهیز از شک و تردید:
از حضرت امام صادق نقل شده است : «… فایاکم و اولئک و الاریتاب انفو عن انفسکم الشکوک و قد حذرتم فأحذروا من الله … » (صدر الاسلام همدانی ص 279) پس بپرهیزید از شک ودودلی و تردید. شکها را از خود برانید و به تحقیق که شما بر حذر داشته شدید پس از خدا پرهیز کنید….
با توجه به سیطره بی اعتقادی و لا مذهبی در جوامع بشریت و وجود و توسعه مکاتب مادی گرایی و فضل فروشی عالمان غیر متعهد و تک بعدی و اظهار نظر اشخاص غیر متخصص عوامل متعدد سبب تخریب عقاید مسلمانان شده است و آنها رادچار شک و تردید میکند. البته اگر شک مقدمهای برای تحقیق و شناخت بهتر باشد خوب است ولی اگر شک سبب پشت پا زدن به حقایق دینی باشد مخرب است. پس در صورت بروز شک باید مسأله را از علمای فاضل و آگاه و مسئوول سؤال کرد و به تحقیق و مطالعه پرداخت تا یقین حاصل شود.
نتیجه:
با توجه به تبلیغات مسموم مفرضین و مخالفان و با عنایت به وظیفه سنگین شیعیان لازم است در زمینهای مختلف فعالیتها با هوشیاری کامل انجام گیرد، یکی از مسائل،وظایف مسلمانان در عصر غیبت امام زمان میباشد.
مهمترین این وظایف در درجه اول شنلخت نسبت به آن حضرت است هر چه شناخت کاملتر گردد شور و اشتیاق و ارادت و محبت شیعه آگاه نسبت به آن حضرت زیادتر میشود آنگاه سفارش شده است به انتظار فرج آن حضرت و آمادگی کامل داشتن که باید به تهذیب نفس پرداخت و پویند خود را با ولایت بیشتر کرد و رفتار و کردار آن امام همام را سر مشق قرار داده دائم به یاد ایشان بود که این به یاد بودن شوق و اشتیاق را زیادتر و آتش عشق و محبت به دیدار را شعله ورتر میسازد در نتیجه صبر، خدمت کردن را پیشه میسازد و حقوق ایشان را ادا میکند و از شک و تردید رها میگردد.
فهرست منابع:
1-قرآن کریم :ترجمه الهی قمشهای
2- امام خمینی (ـــ) صحیفه نور مجموعه رهنمودهای امام زمان ج 20
3- جعفری میرزا محمد تقی عیوز (ـــ) مکیال المکارم ج 2
4- حائری قزوینی سید مهدی (ـــ) سیمای حضرت مهدی در قرآن
5- شیخ عباس قمی ( 1380 ) مفاتیح الجنان
6- شیخ صدوق (ابن بابویه) ابو جعفر علی بن الحسین « کمال الدین، اتمام النعمه ج 2
7- شیخ مفید « کلمه الامام المهدی (عج) » / ج 2
8- صدر الاسلام همدانی « پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الانام فی غیبه الامام)
9- طبرسی « احتجاج » ج 6
10- عیاشی « تفسیر قرآن ج 1
11- کلینی، محمد بن یعقوب « اصول کافی » ج 5
12- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 3
13- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 18
14- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 51
15- النعمانی محمد بن ابراهیم « الغیبه » ج 16
پی نوشت ها:
1 با استفاده از: طریحى، مجمع البحرین، ج 2، ماده «حبب».
2 شورى (42)، آیه 23.
3 میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3197.
4 همان، ح 3199.
5 همان، ص 238، ح 3211.
6 همان، ح 3212.
7 همان، ج 1، ص 170، ح 839.
8 همان، ح 3093.
9 براى آشنایى بیشتر به زیارت «جامعه کبیره» رجوع
اولا : راجع به «بابالله» بودن اهلبیت علیهمالسلام :انسان برای اینکه به مقولهای اعتقاد صحیح داشته باشد ابتدا باید جایگاه آن مقوله را بداند. هر گاه انسان نسبت به موضوعی اعتقاد درستی نداشته باشد رفتار مناسبی نیز در قبال آن موضوع نخواهد داشت. لذا در مکتب تشیع که امامت از اصول آن به شمار میرود میطلبد که ما ابتدا شأن امامان معصوم(ع) را در نظام عالم به طور صحیح بدانیم تا بتوانیم رفتاری صحیح در قبال ایشان پیشه نماییم. دراین نوشتار یکی از شؤون اهل بیت (شان باب الله بودن ایشان ) را بررسی می کنیم :
وبا یک مثال آغاز میکنیم: انسانی را فرض کنیم که در اتاقی که هیچ راه خروجی نداشته و کاملاً تاریک است قرار دارد. شخص درون این اتاق هیچ چیزی را نمیتواند ببیند، در حالیکه بیرون از این اتاق خورشید همه جا را روشن کرده است و این دیوارهای اتاق هستند که مانع تابش نور خورشید به درون میشوند. حال اگر در این اتاق پنجرهای تعبیه شود درون اتاق روشن میگردد و آن شخص میتواند برای بهره بردن از نور خورشید به سوی این پنجره بیاید. او برای در معرض نور خورشید قرار گرفتن در مقابل دیوار نمیایستد چون میداند که دیوار حجاب است برای نور. اما پنجره به دلیل لطیف بودن میتواند نور را از خود عبور دهد لذا او روبروی پنجره قرار میگیرد. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که نوری که از طریق پنجره به درون اتاق میتابد از آنِ پنجره نیست، یعنی پنجره از خود نور ندارد بلکه هرچه نور است پرتوهای خورشید است که بواسطه پنجره به درون اتاق میتابد. هنر پنجره به این است که مانند دیوار حجاب نیست بلکه مجرایی است برای عبور نور. پنجره در این مثال یعنی آن جایی که دیوار نیست.
با درنظر داشتن این مثال به نظام عالم توجه کنیم. دنیا همانطور که از نامش پیداست در عمق عالم هستی قرار دارد (دنیا=پایینترین، پستترین) و بسان طبقه همکف ساختمان جهان هستی است. نور خدایی خداوند برای اینکه به اعماق عالم یعنی دنیا بتابد حجابهای بسیاری را باید عبور کند، اما چگونه؟ آیا خداوند در عالم پنجرههایی را برای عبور نور خدایی خود از طبقات عالم هستی و رسیدن به اعماق عالم در نظر گرفته است؟
1- در روایتی از معصوم(ع) نقل شده است که «نحن باب الله»ما باب الله هستیم. باب یعنی چارچوبه!
2- به عبارتی دیگر در عالم، آنجایی را که دیوار نیست میگوییم باب. یعنی فضایی که نور خدایی خدا میتواند از درون آن عبور کرده و به عمق بتابد. اهلبیت(ع) میفرمایند: «نحن باب الله الذی منه یؤتی»، ما هستیم آن باباللهی که از طریق آن «أتی» های خداوندی جاری می گردد. این «أتی»ها شامل همه صادرههای خداوند است در عالم هستی. یعنی هر چیزی که خداوند در عالم جاری میکند از درون این چارچوبه و این فضا جاری میسازد. اگر خداوند برای بندهای خیری را اراده کند آن را از این چارچوبه بر او جاری کرده و به او می رساند و بالعکس اگر عذاب را برای فردی مشیت نماید، آن عذاب را از طریق این چارچوبه بر وی جاری میکند
3- خداوند خود این سازوکار را قرار داده است و فرموده «أبی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب»
خداوند اینطور خواسته است که نور خدایی خود را از طریق یکسری مجاری به عالم بتاباند، همانگونه که نور خورشید از طریق پنجره به درون اتاق میتابد. باب الله از خود چیزی ندارد و هر چه از طریق آن میآید از جانب خداوند متعال است. باب الله شخص نیست که اعمال نظر کند و یا شیء نیست که حجابی در مسیر نور خدا باشد بلکه قیمت باب الله به این است که فضا و چارچوبی است به قدری لطیف که مجرای نور خداوندی خداست به سمت اعماق عالم، همانگونه که هنر پنجره به این است که رقیقتر از دیوار کنار خود است ونور خورشید میتواند از طریق آن اتاق را روشن کند.
4- اگر اهلبیت(ع) میفرمایند: «اذا شئنا شاء الله»، هنگامیکه ما مشیت کنیم خداوند مشیت کرده است، فقط با منظر باباللهی میتوان آن را بدرستی توجیه نمود. یعنی همانگونه که نوری که پنجره از خود عبور میدهد همان نور خورشید است، آنچه که اهلبیت(ع) می خواهند همان است که خداوند مشیت نموده است. به عبارت دیگر اگر ما که در عمق عالم یعنی دنیا هستیم بخواهیم بدانیم که خواست خداوند چیست باید نزد اهلبیت(ع) رفته و خواست ایشان را جویا شویم که خواست اهلبیت(ع) همان خواست خداست که در بابالله وجود اهلبیت(ع) جریان دارد.
5- خداوند طریق دیگری برای اثرگذاری خود در عالم قرار نداده است و فقط از طریق این بابالله است که خدایی خود را در عالم اعمال میکند. وقتی خداوند رزق را بر مخلوقات جاری میسازد، آن روزی از طریق بابالله به مخلوقات میرسد لذا گفته میشود «و بِیُمنِه رُزِقَ الوری».« وبه برکت ایشان مخلوقات روزی داده می شوند»اگر خداوند خالق است نور قدرت خداوندی از مجرای بابالله به عالم میتابد و موجودات را خلق میکند. یعنی خداوند ابتدا بابالله را که مجرای اثرگذاری او در عوالم است ایجاد میکند و پس از آن از مجرای بابالله، عالم و موجودات درون آن را خلق مینماید.در حدیث است که «نَحنُ صَنایِعُ رَبِنا و الخَلقُ بعدُ صَنایِعُنا» «ما صنایع و مخلوق پروردگارمان هستیم وخلق بعد از خلقت و آفرینش مایند»
6- با همین سازوکار است که میبینیم امام رضا(ع) در جواب آن زندیق در نزد مأمون عباسی با اشارهای که مینمایند، تصویر شیر بر پردهای که درآنجا آویخته است تبدیل به شیری واقعی شده از درون پرده بیرون میآید و آن زندیق را تکهوپاره میکند. در توضیح این مطلب با توجه به مطلب فوقالذکر باید گفت که خداوند از باب الله وجود امام رضا(ع) در همان لحظه شیری را خلق نمود.
7- حال برای بیشتر در معرض نور خدایی خدا قرار گرفتن و تقرب جستن به خداوند و رشد و کمال باید چگونه رفتار کنیم؟ به عنوان مثال اگر گیاهی را در کنار پنجره قرار دهیم پس از مدتی میبینیم که ساقهها و برگهای آن گیاه به سمت پنجره متمایل شده است. چرا که دیوار مقابل آن، حجاب است، اما پنجره مجرای خورشید است. با این کار ، گیاه میتواند در معرض نوری که از آن پنجره میتابد قرار گیرد، از آن بهره ببرد، تغذیه شود و نور آن را رشد دهد. ما نیز که در دنیا قرار داریم باید به جایگاهی که مجرای تابش نور خدایی خدا به دنیا است توجه کنیم و به آن سو برویم تا بتوانیم بیشتر در معرض نور خدایی خداوند قرار گیریم و از آن بهره ببریم و توسط آن نور رشد داده شویم. لذا خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَابتَغُوا اِلَیه الوَسیلَه»، باید برای حرکت به سوی خداوند وسیله جست. سازوکاری که خداوند در عالم قرار داده اینگونه است. در حدیث، مصداق این وسیله، اهلبیت(ع) معرفی شدهاند. فقط از طریق وسیله است که میتوان به سوی خدا تقرب جست و غیر از آن راه دیگری وجود ندارد.
بنابراین رفتار عاقلانه این است که ما که در عمق عالم قرار داریم برای تقرب به خداوند و نیل به کمال به مجرای نور خدایی خدا توجه کنیم و به آن سو حرکت کنیم. شدت توجه شیعیان به اهلبیت(ع) با در نظر گرفتن این مهم معنی مییابد.
ثانیا : در اهمیت و جایگاه محبت اهل بیت (علیهم السلام)
همین بس که قرآن، آن را تنها پاداش رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) معرفى کرده است:«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى »2؛ «[ اى پیامبر!] بگو از شما هیچ پاداشى درخواست نمى کنم، جز آنکه نزدیکان مرا دوست بدارید».
– رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «لا یؤمن احدکم حتى اکون احبّ الیه من ولده و والده و الناس اجمعین»3؛ «هیچ کس از شما ایمان ندارد؛ مگر اینکه من نزد او، از فرزندانش و پدرش و همه مردم محبوب تر باشم».
– آن حضرت اصل ایمان را مشروط به «حبّ» خود مى داند و در روایتى دیگر براى آن، مرتبه بالاترى معرفى مى کند: «لایؤمن عبد حتى اکون احب الیه من نفسه ویکون عترتى احب الیه من عترته و یکون اهلى احب الیه من اهله و یکون ذاتى احب الیه من ذاته»4؛ «هیچ بنده اى ایمان ندارد، مگر اینکه من نزد او، از خودش محبوب تر باشم و ذریه من پیش او، از ذریه خودش محبوب تر باشد و اهل من پیش او، از اهل خودش محبوب تر باشند و ذات من نزد او، از ذات خودش محبوب تر باشد».پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این روایت، شرط ایمان را حُب خود و اهل بیت خویش – آن هم در مراحل بالاتر – معرفى کرده است؛ زیرا به طور معمول انسان به خود علاقه شدیدى دارد و او نزد خود از همه محبوب تر است؛ سپس فرزندانش و آن گاه دیگر نزدیکان او.
اما وقتى انسان در حُب کسى، به مرتبه بسیار بالا مى رسد، او را بر خود و فرزندان، نزدیکان و همه کسان دیگر ترجیح مى دهد و این همان مرتبه شدید و قوى حب است که به آن «عشق» مى گویند. بنابراین حب اهل بیت و ائمه اطهار(علیهم السلام)، باید در حد اعلا باشد و هر اندازه از این حد فروتر باشد، به همان اندازه ایمان شخص، نقص و کاستى دارد.
– به عبارت دیگر درجات ایمان با درجات حبّ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) پیوستگى دارد و با آن سنجیده مى شود.
دوستى اهل بیت (علیهم السلام) در عمل
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «یا جابر! بلّغ شیعتى عنّى السلام و اعلمهم انه لا قرابة بیننا و بین اللّه عزوجل و لا یتقرّب الیه الا بالطاعة یا جابر من اطاع اللّه و احبنا فهو ولینا و من عصى اللّه لم ینفعه حبنا»5؛ «اى جابر! از طرف من، به شیعیانم سلام برسان و به آنان اعلام کن که هیچ قرابت و خویشاوندى بین ما و خداى عزوجل نیست و فقط با اطاعت و بندگى به درگاه الهى تقرّب مى یابد. اى جابر! هرکس خدا را اطاعت کند و همراه آن به ما محبت ورزد، دوست و محبّ ما است و هرکس خدا را معصیت کند، حب ما برایش نافع نیست».
بنابراین اولین شرط حب اهل بیت (علیهم السلام)، اطاعت از حق تعالى و پرهیز از گناه است. ممکن است کسى درجه پایین محبت (همان میل باطنى و رغبت درونى) را داشته باشد؛ ولى عملاً اهل معصیت هم باشد! چنین حبّى، چندان سود بخش نیست. البته معصیت هاى اتفاقى – که بعد از آن توبه باشد – باعث نمى شود حب اهل بیت (علیهم السلام) سودى نبخشد.
حضرت على (علیه السلام) فرمود: «انا مع رسول الله و معى عترتى على الحوض، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعملنا…»6 ؛ «من با رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حالى که عترت من هم با من هستند، بر حوض [کوثر] اشراف داریم. پس هر کس ما را مى خواهد، هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را، عمل کند …». بنابراین محبت باید در عمل جلوه گر شود.
راه هاى کسب دوستى اهل بیت (علیهم السلام)
1. معرفت اهل بیت (علیهم السلام): در پرتو معرفت امام، به کمالات و ویژگى هاى او بیشتر واقف مى گردیم و این آشنایى به طور طبیعى شیفتگى و محبّت را در پى دارد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «الامام عَلَم بین اللّه عزوجل و بین خلقه، فمن عرفه کان مؤمنا و من انکره کان کافرا»7؛ «امام آن شاخص [ و دلیل و راهنماى ] آشکار است که بین خداى عز و جل و خلقش قرار گرفته است. پس هر کس او را شناخت، مؤمن مى گردد و هر کس او را انکار کرد [ و نشناخت ]، کافر مى گردد». مؤمن بودن، فرع بر شناخت امام است.
2. اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام): اگر کسى شناخت لازم و کافى از اهل بیت (علیهم السلام) پیدا کرد، اطاعت از آنان را بر خود لازم مى داند؛ ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نیست، در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان سرپیچى کند! عصیان به هر اندازه باشد، به همان مقدار کدورت و بغض مى آورد. کدورت و بغض، ضد صفا و حب است. پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد مى شود و برعکس، هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود، به همان اندازه حب و صفا، دل را فرا مى گیرد.
امام رضا(علیه السلام) مى فرماید: «اللهم انى اسئلک … العمل الذى یبلغنى حبک …»8 ؛ «خدایا! از تو آن عملى را مسألت مى کنم که حب تو را به من برساند». بنابراین یکى از راه هاى عملى وصول به «حب اهل بیت (علیهم السلام)»، اصل عمل و اطاعت است.
3. توسّل با معرفت: در پرتو شناخت امام، مى فهمیم همه چیز ما به او وابسته بوده و وى واسطه فیض و کمال است9. اگر توسل با شناخت و توجه همراه باشد، ترنم عارفانه و عاشقانه اى است که حب را در دل بیش از پیش مى پروراند.
4. یکی از عواملی که در ایجاد محبت و عشق ورزی بسیار نقش مهمی ایفا می کند، و سبب شعله ور شدن این عاطفه مثبت و سازنده میگردد، شخصیت، اخلاق و منش طرف مقابل است. آدمی به طور کلی انسانهای که دارای فضائل اخلاقی مانند: ایثار، محبت، گذشت، مهربانی و جوان مردی هستند را دوست می دارد. اگر چه خود فاقد آن اخلاق نیک باشد. و همچنین انسان از افرادی که دارای اخلاق ناپسند مانند: حسود، خسیس، متکبر می باشند دوری می جوید. اگر چه خودش مبتلا به آن رفتارهای نادرست باشد.
تمام خوبیها و صفات نیک در چهارده معصوم – علیهم السلام – که آینه ی تمام نمای صفات خداوند هستند، یافت می شود. همین امر سبب می گردد که محبت نسبت به آنان در هر فردی ایجاد شود.
به یک مورد از برخورد آن بزرگوارن اشاره می کنیم. حضرت رضا – علیه السلام – به حمام رفت. شخصی امام را نمی شناخت از امام تقاضا کرد، بدنش را کیسه بکشد. امام بر خواست و به کیسه کشیدن مشغول شد، ولی برخورد محترمانه ی افرادی که در حمام بودند، با آن بزرگوار موجب شد آن شخص امام را بشناسد، و با شرمندگی به عذر خواهی پردازد. اما امام به کسیه کشیدن همچنان ادامه دادند.
آری براستی با شنیدن همین داستان علاقه ما به آن مهربانان عالم چند برابر می شود. لازم به توجه هست همین توجه و مطالعه اخلاق کریمانه آنان عزیزان در ایجاد محبت به آنان و رفتن و آراستن خود به آن صفات بسیار اثر گذار است. پیامبر اکرم ـ صل الله علیه وآله و سلم ـ بیشترین اثر گذاریشان بر اعراب جاهلی به وسیله همین اخلاق عظیم و نیکو بوده است. تا جای که قرآن اشاره می کند که اگر نرم خو نبودی آنها به دور تو جمع نمی شدند.
با مراجعه به کتابهای که در مورد زندگی اهل بیت، سیره و اخلاق آنان نوشته شده می توان به کمالات آنان بیشتر شناخت پیدا کرد و همین امر در افزایش محبت مهم است.
5 . در احادیث برای ایجاد محبت اهل بیت ـ علیهم السلام – اموری ذکر شده است. از قبیل : دوستی با افراد مومن و با ایمان، دشمنی با دشمنان آنان، رشد ایمان، دعا و به کردار و گفتار آن بزرگواران پایبند بودن. اگر کسی به همین نکات توجه کند خیر دنیا و آخرت نصیب او شده است.
6-گفتیم که یکی از راههای کسب دوستی ، بررسی روایات در این مورد است ، در ذیل بعضی از روایاتی که از طریق اهل سنت به ما رسیده است را می بینیم :
– زمخشرى در کشاف حدیثى نقل کرده که فخر رازى و قرطبى نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد ص و اهمیت حب آنها را بیان مى دارد، مى گوید: رسول خدا ص فرمود:
من مات على حب آل محمد مات شهیدا.
الا و من مات على حب آل محمد (ص) مغفورا له.
الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا.
الا و من مات على حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان.
الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و نکیر.
الا و من مات على حب آل محمد یزف الى الجنة کما تزف العروس الى بیت زوجها.
الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنة.
الا و من مات على حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائکة الرحمة.
الا و من مات على حب آل محمد مات على السنة و الجماعة.
الا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمة اللَّه الا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا.
الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة:
هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بخشوده است.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود با توبه از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود او را با احترام به سوى بهشت مى برند آن چنان که عروس به خانه داماد.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد.
آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد ص از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته.
آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا رود روز قیامت در حالى وارد عرصه محشر مى شود که در پیشانى او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا!
آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد ص از دنیا برود کافر از دنیا رفته
آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد ص از دنیا برود بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد « تفسیر کشاف جلد 4 صفحه 220 و 221- تفسیر فخر رازى جلد 27 صفحه 165 و 166- تفسیر قرطبى جلد 8 صفحه 5843- تفسیر ثعلبى ذیل آیه مورد بحث از جلیل بن عبد اللَّه بجلى (طبق نقل المراجعات نامه شماره 19).».
جالب اینکه فخر رازى بعد از ذکر این حدیث شریف که صاحب کشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذکر کرده است مى افزاید:
آل محمد ص کسانى هستند که بازگشت امرشان به او است، کسانى که ارتباطشان محکمتر و کاملتر باشد آل محسوب مى شوند، و شک نیست که فاطمه و على و حسن و حسین محکمترین پیوند را با رسول خدا داشتند، و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است، بنا بر این لازم است که آنها را آل پیامبر ص بدانیم.
سپس مى افزاید: گروهى در مفهوم آل اختلاف کرده اند، بعضى آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر مى دانند، و بعضى گفته اند آنها امت پیامبرند، اگر این واژه را بر معنى اول حمل کنیم آل پیامبر تنها آنها هستند، و اگر به معنى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا ص آل او محسوب مى شوند، بنا بر این به هر تقدیر آنها آل هستند و اما غیر آنها در لفظ آل داخلند یا نه؟ محل اختلاف است.
سپس فخر رازى از صاحب کشاف چنین نقل مى کند: وقتى این آیه نازل شد عرض کردند اى رسول خدا! خویشاوندان تو کیانند که مودتشان بر ما واجب است؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزندشان.
بنا بر این ثابت مى شود که این چهار تن ذى القرباى پیغمبرند و هنگامى که این معنى ثابت شد واجب است از احترام فوق العاده اى برخوردار باشند.
فخر رازى مى افزاید: دلائل مختلفى بر این مساله دلالت مى کند:
1- جمله إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى که طرز استدلال به آن بیان شد.
2- شک نیست که پیامبر فاطمه را دوست مى داشت و درباره او فرمود: فاطمة بضعة منى یؤذینى ما یؤذیها : فاطمه پاره تن من است آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است! و با احادیث متواتر از رسول خدا ص ثابت شده که او على و حسن و حسین را دوست مى داشت، و هنگامى که این معنى ثابت شود محبت آنها بر تمام امت واجب است چون خداوند فرموده: وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ: از او پیروى کنید تا هدایت شوید «اعراف- 158
و نیز فرموده: فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ: کسانى که فرمان او را مخالفت مى کنند از عذاب الهى بترسند «2» و نیز فرموده: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ:
بگو اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست دارد «3» و نیز فرموده لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ: براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکویى بود «4».
3- دعاى براى آل افتخار بزرگى است و لذا این دعا خاتمه تشهد در نماز قرار داده شده: اللهم صل على محمد و على آل محمد، و ارحم محمدا و آل محمد، و چنین تعظیم و احترامى در حق غیر آل دیده نشده است، بنا بر این همه این دلائل نشان مى دهد که محبت آل محمد ص واجب است.
سرانجام فخر رازى سخنان خود را در این مساله با اشعار معروف شافعى پایان مى دهد:
یا راکبا قف بالمحصب من منى و اهتف بساکن خیفها و الناهض
سحرا اذا فاض الحجیج الى منى فیضا کما نظم الفرات الفائض
ان کان رفضا حب آل محمد: فلیشهد الثقلان انى رافضى!!
اى سوارى که عازم حج هستى! در آنجا که در نزدیکى منى ریگ براى رمى جمرات جمع مى کنند و مرکز بزرگ اجتماع زائران خانه خداست بایست، و فریاد بزن به تمام کسانى که در مسجد خیف مشغول عبادتند و یا در حال حرکت مى باشند.
فریاد بزن به هنگام سحرگاه که حاجیان از مشعر به سوى منى کوچ مى کنند و همچون نهرى عظیم و خروشان وارد سرزمین منى مى شوند.
آرى فریاد بزن و بگو: اگر محبت آل محمد ص رفض و ترک است، همه جن و انس شهادت دهند که من رافضیم! «تفسیر فخر رازى جلد 27 صفحه 166 ».
آرى این است مقام آل محمد ص که ما به دامانشان چنگ زده ایم و آنها را رهبر خویش و راهنماى دین و دنیا پذیرفته ایم، الگو و اسوه خویش مى دانیم و تداوم خط نبوت را با امامت آنها مى بینیم.
البته غیر از احادیث فوق روایات فراوان دیگرى در منابع اسلامى نقل شده که از نظر رعایت اختصار و قناعت به جنبه هاى تفسیرى به هفت روایت فوق اکتفاء کردیم، ولى ذکر این نکته را مناسب مى دانیم که در بعضى از منابع کلامى مانند احقاق الحق و شرح مبسوط آن، حدیث معروف فوق در مورد تفسیر آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى از حدود پنجاه کتاب از کتب اهل سنت نقل شده است که نشان مى دهد تا چه اندازه نقل این روایت گسترده و مشهور بوده است قطع نظر از منابع فراوانى که از طرق اهل بیت این حدیث را نقل مى کند.
6 .آیت الله امجد حفظه الله : برای ایجاد محبت اهل بیت دو راه است . یکی عملی و دیگری علمی :
راه عملی : 1- با اطاعت خدا ، محبت اهل بیت در دل ما زیادتر می شود. چون انسان در اثر اطاعت خدا نورانی می شود : قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ … [آل عمران : 31] ؛ … وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا …[نور : 54]
2- با ارتباط و خدمات و جنبه های عاطفی . مثل احترام به علما و عزاداران و کفش جفت کردن و چای دادن و امثالهم وخدمت به محبین اهل بیت علیهم السلام.
راه علمی :
1- فضائل و کرامات و کمالات حضرات علیهم السلام را مطالعه کردن .
2- مطالعه کلمات حضرات علیهم السلام که معجزات قولی است .
ب) برای علاقمندی به خصوص امام حسین علیه السلام راههای بسیاری وجود دارد که به چند نمونه آن اشاره می شود :
1- پیمودن همان مسیری که برای همه اهل بیت علیهم السلام طرح شد .
2- افزایش مطالعه راجع به خصوص امام حسین علیه السلام
3- توجه به بعضی از روایاتی که در خصوص امام حسین وارد شده ،مانند :
«احب الله من احب حسینا » خداوند کسی راکه حسین علیه السلام را دوست داشته باشد، دوست دارد.
4- شرکت در مجالس مربوط به امام حسین علیه السلام ، وسینه زنی وعزاداری برای آن حضرت .
5- سفر به کربلا برای زیارت مرقد مطهر حضرت اباعبدالله علیه» السلام وشهدای کربلا ودر خواست از خود آن حضرت برای ازدیادچتین محبتی .
ج) برای ازدیاد محبت به خصوص امام زمان علیه السلام نیز راههای بسیاری وجود دارد که به چند نمونه آن اشاره می شود :
1- پیمودن همان مسیری که برای همه اهل بیت علیهم السلام طرح شد .
2- ازحضرت آیت الله العظمی بهجت سوال کردند:برای ازدیاد محبت به حضرت ولی عصر(عج) چه کنیم ؟فرمودند:گناه نکنیدونمازاول وقت بخوانید.
3- افزایش مطالعه راجع به خصوص امام زمان علیه السلام ، یکی از راههای افزایش محبت به امام زمان(ع) اینست که مطالعات خود را نسبت به امامت افزایش دهیم و مفهوم امامت را در قلب خود تثبیت کنیم. باید معارف ولایی خود را تفصیل دهیم و با ویژگیها و مشخصات امام کاملاً آشنا شویم. همین معرفت سبب افزایش محبت در قلب ما خواهد شد.
4- انجام وظیفه در زمان غیبت ، بعضی از این وظایف در ذیل آمده است :
وظایف شیعیان در عصر غیبت با شیعیان صدر اسلام که کنار پیامبر (ص) و ائمه طاهرین زندگی میکردند علاوه بر آنکه تغییر نکرده حساستر و سنگینتر هم شده است زیرا به هنگام انجام فرائض و وظایف در آن زمان امام و رهبر در کنار آنها به صورت عینی و ملموس بود و امروز در حجاب غیبت است.وظیفه شیعه در عصر غیبت آن است که بر آنچه از حق و حقیقت به او رسیده ثبات قدم داشته باشد و چنگ بزند به آن حبل متین تا محفوظ بماند این وظایف عصر غیبت در قرآن کریم و روایات و سنت پیامبر (ص) و ائمه با الفاظ مختلف مشخص شده است که به اهم آن میپردازیم:
1-شناخت امام زمان (عج)
شناخت امام زمان (عج) یکی از اهم وظایف مسلمانان است زیرا وقتی او را بشناسیم و به صفات و خصوصیات آن حضرت آشنا شویم بهتر به وظایف خود به عنوان یک مسلمان میپردازیم. این شناخت تا آن اندازه اهمیت دارد که بنا به قول حضرت پیامبر (ص) و معصومین هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد چون کسی است که زمان جاهلیت مرده باشد «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتاً جاهلیه » (مجلسی / ج 3 ص 382)
این شناخت باید ما را مصون بدارد از شک و شبهه نسبت به وجود آن بزرگوار و ما را از اقوال و اعمال و تبلیغات گمراه کننده مدعیان دروغین نجات دهد، «برای چنین شناختی باید دو نوع معرفت داشت اول شناخت نسبت به شخص امام زمان (عج) از نظر نام و نشان و زندگی و … و دوم شناخت صفات و ویژگیهای آن حضرت (موسوی اصفهانی – ج 1 ص 512)
شناخت ویژگیها و صفات آن حضرت در زمان حاضر اهمیت بسیار زیاد دارد. زیرا وقتی شناخت حاصل شد دیگر امام زمان خود را از یاد نمیبریم و هر گاه از او یاد میکنیم فقط یک نام در ذهن ما نقش نمیبندد بلکه یک شخصیت کامل باصفات عالیه مجسم میگردد که حتی نام و القاب ایشان الگو دهنده به شیعیان خواهد بود.
این شناخت بر ساخت زندگی فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد و به دلها گرمی میدهد و به همین علت است که باید دعا کنیم که : «الهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک خللت عن دینی» (کلینی / ج 5 /337)
2- انتظار فرج:
شیخ صدوق در کتاب «کمال الدین » به سند خود از عبدالعظیم حسنی روایت میکند روزی بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن الحسین بن ابی طالب وارد شدم و میخواستم که دربارة قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او، پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و گفت « یا ابا القاسم، ان القائم منا هوالمهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبه و یطاع فی ظهوره هو الثالث من ولدی» (شیخ صدوق / ج 2/ص 377)
یعنی ای ابوالقاسم به درستی که قائم از ماست و اوست مهدی که واجب است در زمان غیبتش انتظار کشیده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومین (امام) از فرزندان من است.
امام خمینی (ره) در صحیفة نور میفرمایند : انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور آن انشاء الله تهیه شود.«امام خمینی / ج 2/ 198)
برای منتظران موعود آخر الزمان در روایات معصومین چنان مقام و منزلتی بر شمردهاند که انسان تعجب میکند منجمله شیخ صدوق از قول امام صادق (ع) نقل کرده است : « المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فی سبیل الله » (شیخ صدوق / ج 2 ص 378) یعنی منتظر امر (حکومت) ما مثل آن است که در راه خدا در خون خود غلتیده باشد.
در همان کتاب به نقل از امام صادق (ع) روایت دیگری به این شرح در فضیلت منتظران آن حضرت نقل شده است « طوبی لشیعه قائمنا المنتظرین لظهوره فی غیبه و المطیعین له فی ظهوره اولئک اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا یحزنون » (شیخ صدوق / ج 2 ص 375)
یعنی خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور اویند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او آنان اولیای خدا هستند، همانها که نه ترسی بر ایشان هست و نه اندوهگین شوند.
انتظار فرج امام زمان (عج) تا آن اندازه با ارزش است که مقام شیعه را تا اولیاء الله بالا میبرد و چنان حالتی به انسان دست میدهد که ترس و اضطراب و اندوه در درون او نخواهد بود و به قول حضرت امیرالمؤمنین (ع) بهترین اعمال در نزد خداوند بزرگ انتظار فرج است.
مرحوم مجلسی از قول حضرت علی (ع) نقل کرده است : « انتظروا الفرج و لاتیأ سوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج» (مجلسی / ج 18 ص 126) یعنی منتظر فرج باشید و از رحمت خداوند نا امید نشوسید به درستی که خوشایندترین اعمال نزد خداوند عزوجل انتظار فرج است.
3- تهذیب و خودسازی:
وظیفه شیعه منظر صاحب الزمان خود سازی برای اساس معیارهای اصلی است، گوهر وقتی پاک شد قابل فیض میشود و انسان وقتی مهذب گردید شایسته خدمت به حضرت امام زمان میگردد. خودسازی و تهذیب نفس خود به خود انجام نمیگیرد این وظیفه در دوران کودکی و از دامان مادر باید شروع شود و نظامهای تعلیم وتربیت و جامعه باید میدانی را فراهم سازند که در بستر آن افراد به سجایای اخلاقی و معیارهای اسلامی آشنا شوند و متخلق به صفات نیکو گردند.
در توقیع شریفی از جانب آن حضرت به شیخ مفید صادر شده است عامل طولانی شدن غیبت ایشان گناهان و اعمال ناشایستهای است که از شیعیان آن حضرت صادر میشود « فما یحسبنا عنهم الا ما یتصل بنا عما نکرهه، و لا نؤئره منهم» (النعمانی / ج 16 ص 200)یعنی تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده میدارد همان چیزهای نا خوشایند است که از ایشان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمیرود.
4- پیوند با مقام ولایت:
از حضرت امام محمد باقر (ع) نقل شده که در تفسیر «یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقو الله لعلکم تفلحون» (آل عمران – آیه 200) فرمودند : « اصبروا علی اداء الفرائض و صابروا عدولکم و رابطوا امامکم (المنتظر) » (نعمانی ص 199) یعنی : بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید و پیوند خود را به امام منتظر مستحکم نمایید.
پیرو آن حضرت باید دائم به فکر تجدید و ادامه عهد و پیمان با آن حضرت باشد ائمه ما سفارش به بیعت و وفای به عهد با امام زمان کردهاند پیوند دائمی شیعیان با ولایت حجت خدا دائمی و نا گسستنی است.هنگامی که هر روز دعا برای فرج امام زمان میخوانیم و با او تجدید بیعت میکنیم متوجه وظایف خود نسبت به امام زمان میشویم هرگز تن به خواری و بی عدالتی و سستی و رکود و گناه نخواهیم داد و از خود بیگانه نخواهیم شد و هویت خود را از دست نمیدهیم.
5- الگو قرادادن آن حضرت:
کسی که امام زمان خود را شناخت باید رفتار وکردار اورا سرمشق خود قرار دهد. کلمات، فرمایشات ایشان را آویزة گوش کند. اهداف و آرمانهای او را بشناسد حتی به معانی و مفاهیم القاب ایشان توجه داشته باشد. اقتدا و تأسی همراه با شناخت ایشان عین اطاعت از فرامین خدا و حضرت رسول الله (ص) است.
وقتی آن حضرت را مظهر عدالت گستری میدانیم، عدالتخواهی را پیشه میکنیم، هنگامی که میفهمیم ایشان زهد پیشه هستند و بی توجه به مادیات،ما نیز آن را سرمشق قرار میدهیم. زمانی که متوجه میشویم ایشان از وظیفه شناسی و مسؤولیت پذیری و وفای به عهد خوشحال میشوند آن را الگو قرار میدهیم.
6- تکریم و احترام:
امام زمان (عج) که رهبری و هدایت ما را به عهده دارد شایسته تکریم است، او را که دوست میداریم و به او عشق میروزیم برای ما ارزشمند و قابل احترام است، تنها بزرگواری که با ذکر نام او همه از جا بلند میشوند و مستحب است این برخاستن امام زمان است. حضرت امام رضا (ع) هنگام ذکر نام مبارک ایشان از جا بلند میشدند و دست بر سر مینهادند و میفرمودند: خدایا فرجش را نزدیک فرما و قیامش را آسان گردان. (صافی ص 506)
این برخاستن و تعظیم کردن و تکریک کردن فقط احترام گذاشتن تنها نیست. بلکه نشانهای از بیسج شیعه است جهت قیام و همراهی و هم سوئی ما در احترام گذاشتن به ایشان حرمت نهادن به ارزشهای اخلاقی است حرمت نهادن به ترویج اعتقادات است. تکریم خوبیها و بزرگواریهاست بزرگداشت امام و مولی و ولی شیعیان است.
7-به یاد امام عصر (عج) بودن
حضرت امام زمان (عج) خطاب به شیعیان میفرمایند «انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا سنین لذکرکم» (طبرسی / ج 2 ص 598) ما در مراعات حال شما کوتاهی نمیکنیم و یادتان را از خاطر نمیبریم.
وقتی آن حضرت به یاد شیعیان است ما نیز به ایشان که ذخیره هستی و ثمره همه رسالتها و کمالات و سر چشمه همه خوبیها و خیرات و زیبائیهاست باید یاد کنیم، وظیفه شیعیان است که با ذکر نام او و دعا برای سلامتی و فرج و بیان خصال و نیکوئیهای او هر روز از ایشان یاد کنند هر چه این یاد آوری همراه با آگاهی زیادتر باشد شناخت بیشتر خواهد بود.
8-محبت و دوستی:
در قرآن کریم خداوند فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی» (شوری – آیه 23) یعنی: بگو از شما جز مودت و محبت خویشاوندانم اجر و مزدی برای رسالت نمیخواهم لذا محبت نسبت به پیامبر واهل بیت اوواجب است این دوستی سبب ارتباط روحی، روانی و معنوی در راه خداست.
محبت نسبت به حضرت امام زمان (عج) سبب اطاعت همراه با عشق و علاقه به اوست این محبت نسبت به معصومین پایه دین است بلکه به قول امام صادق (ع) برابر با آن است « هل الدین الا الحب » (عیاشی ج1 / ص 167) دوستی اهل بیت سبب استقرار دین خداوند و جهانی شدن آن خواهد بود.
9-اشتیاق به دیدار آن حضرت:
حضرت امام صادق (ع) که خود را از مشتاقان دیدار جمال امام موعود هستند در دعای ندبه با سوز و گداز ار این اشتیاق فرازهای فروانی گفتهاند « عزیز علی ان اری الخلق و لا تری» یعنی برای من دشوار است که مردم را ببینم و تو دیده نشوی « متی ترانا و تراک » کی شود که ما تو را ببینیم و تو ما را ؟ کسی که شوق دیدار آن حضرت را دارد جز به دیدار او نمیاندیشد و همیشه به یاد اوست و در رفتار و اعمال خود رضای او را میطلبد که رضای خداوند در خشنودی اوست.
10-تحقیق و پژوهش:
تحقیق و پژوهش در شناخت ویژگیهای حضرت امام زمان یکی دیگر از وظایف شیعیان است تا متوجه شود آن که مایه رستگاری بشریت و گسترش عدالت و ریشه کن کننده ظالمان و ستمگران است کیست ؟باید جستجو کرد که او چه نقشی در حیات ما دارد. ؟آن که خداوند این جایگاه رفیع و این نقش بزرگ را به او عطا فرموده است چه کسی است؟ این جستجو و تحقیق نوعی تکلیف است که شیعه در دوران غیبت وظیفه دارد که بنا به تعهدات خویش در مسیر اهداف ولایت که همان غایت رسالت است تلاش کند. زیرا جستجو برای شناخت حضرت امام زمان (عج) به منظور تحقق همان اهداف است. 10-خدمت کردن به امام عصر (عج)
حضرت امام زمان (عج) در جهان حاکمی است عدالت گستر، برقرار کننده حکومت توحیدی با شایستگیهای ویژه که نظیر آن در جهان مشاهده نشده است. پیامبران بزرگی چون حضرت عیسی (ع) در رکاب او جهت خدمت کردن خواهند بود. حضرت امام صادق (ع) میفرمایند : «لو ادرکته لخدمه ایام حیاتی » (مجلسی / ج 51 ص 148) یعنی اگر دوران او را درک میکردم برای همه عمر خدمت او را میکردم.
وقتی پیامبران مشتاق خدمت کردن به او هستند وظیفة شیعیان مشخص است که باید کمر بسته در خدمت ایشان باشند. زیرا آنان که در دوران غبیت از جان و دل در خدمت افکار و اندیشههای امام زمان هستند قطعاً در زمان ظهور نیز شایستگی حضور در خدمت ایشان را خواهند داشت.
11-ادای حقوق:
در دعای ندبه میخوانیم: «واعنا علی تأدیه حقوق الیه» ما را در دای حقوق او یاری فرما. حقوقی که آن حضرت دارند حق هدایت و راهنمایی، حق امامت، مواظبت بر اطاعت از ایشان، نرنجانیدن قلب مبارکشان پاسداری از آرمانهایشان، پرداخت حقوق شرعیه که ادای این حقوق به نفع شیعیان است زیرا رعایت این حقوق دراستحکام بخشیدن به حفظ دین و ایمان شیعیان تأثیر مثبت خواهد داشت.
12-تقوا و خودسازی و ساختن دیگران:
در زمره شیعیان حضرت مهدی (عج)بودن با شعار تحقق پذیر نیست و باید انتظار کشید و در عرصه عمل و تلاش پرهیزکار و متقی بود. این تلاش با پذیرفتن مسئوولیت و بر اساس تقوا و ورع باید باشد نه به خاطر هوای نفس و مال و ثروت و مقام و جاه. حضرت امام صادق (ع) فرمودند : « من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظرو لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر » (مجلسی ج 52 / ص 140)
هر کس میخواهد از یاران حضرت قائم باشد باید انتظار بکشد و در عین انتظار به تقوا و خوش خلقی رفتار نماید.
با بی مبالاتی و عدم پرهیز از گناه و خود فراموشی عدم تزکیه نفس و باور نداشتن نمیتوان خود را یاور همیشه حضرت دانست، شیعه امام زمان (عج) مبادی آداب است، از گناه پرهیز میکند هویت خود را میشناسد، خود را سرباز امام زمان میداند از جان ایثار میکند از وسوسههای شیطانی دوری میگزیند. در راه ارزشهای ولایت از مال و توانائیهای خود مایه میگذارد و اسیر فریبندگیهای دنیا نمیشود.
شیعه امام زمان (عج) علاوه بر خود سازی به آگاه سازی دیگران میپردازد، دیگران را به تقوا دعوت میکند اهل امر به معروف و نهی از منکر است. میکوشد تا جامعه رااصلاح کند و دیگران را به صلاح و تقوا و تزکیه دعوت کند. رفتار او از نظر شوق و تقوا و تزکیه برای دیگران الگوست. غافلان را هدایت میکند، بیچارگان را دستگیر است، گناهکاران را ارشاد میکند و خود را مسئول میداند.
13- پرهیز از شک و تردید:
از حضرت امام صادق نقل شده است : «… فایاکم و اولئک و الاریتاب انفو عن انفسکم الشکوک و قد حذرتم فأحذروا من الله … » (صدر الاسلام همدانی ص 279) پس بپرهیزید از شک ودودلی و تردید. شکها را از خود برانید و به تحقیق که شما بر حذر داشته شدید پس از خدا پرهیز کنید….
با توجه به سیطره بی اعتقادی و لا مذهبی در جوامع بشریت و وجود و توسعه مکاتب مادی گرایی و فضل فروشی عالمان غیر متعهد و تک بعدی و اظهار نظر اشخاص غیر متخصص عوامل متعدد سبب تخریب عقاید مسلمانان شده است و آنها رادچار شک و تردید میکند. البته اگر شک مقدمهای برای تحقیق و شناخت بهتر باشد خوب است ولی اگر شک سبب پشت پا زدن به حقایق دینی باشد مخرب است. پس در صورت بروز شک باید مسأله را از علمای فاضل و آگاه و مسئوول سؤال کرد و به تحقیق و مطالعه پرداخت تا یقین حاصل شود.
نتیجه:
با توجه به تبلیغات مسموم مفرضین و مخالفان و با عنایت به وظیفه سنگین شیعیان لازم است در زمینهای مختلف فعالیتها با هوشیاری کامل انجام گیرد، یکی از مسائل،وظایف مسلمانان در عصر غیبت امام زمان میباشد.
مهمترین این وظایف در درجه اول شنلخت نسبت به آن حضرت است هر چه شناخت کاملتر گردد شور و اشتیاق و ارادت و محبت شیعه آگاه نسبت به آن حضرت زیادتر میشود آنگاه سفارش شده است به انتظار فرج آن حضرت و آمادگی کامل داشتن که باید به تهذیب نفس پرداخت و پویند خود را با ولایت بیشتر کرد و رفتار و کردار آن امام همام را سر مشق قرار داده دائم به یاد ایشان بود که این به یاد بودن شوق و اشتیاق را زیادتر و آتش عشق و محبت به دیدار را شعله ورتر میسازد در نتیجه صبر، خدمت کردن را پیشه میسازد و حقوق ایشان را ادا میکند و از شک و تردید رها میگردد.
فهرست منابع:
1-قرآن کریم :ترجمه الهی قمشهای
2- امام خمینی (ـــ) صحیفه نور مجموعه رهنمودهای امام زمان ج 20
3- جعفری میرزا محمد تقی عیوز (ـــ) مکیال المکارم ج 2
4- حائری قزوینی سید مهدی (ـــ) سیمای حضرت مهدی در قرآن
5- شیخ عباس قمی ( 1380 ) مفاتیح الجنان
6- شیخ صدوق (ابن بابویه) ابو جعفر علی بن الحسین « کمال الدین، اتمام النعمه ج 2
7- شیخ مفید « کلمه الامام المهدی (عج) » / ج 2
8- صدر الاسلام همدانی « پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الانام فی غیبه الامام)
9- طبرسی « احتجاج » ج 6
10- عیاشی « تفسیر قرآن ج 1
11- کلینی، محمد بن یعقوب « اصول کافی » ج 5
12- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 3
13- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 18
14- مجلسی ملا محمد باقر « بحار الانوار » ج 51
15- النعمانی محمد بن ابراهیم « الغیبه » ج 16
پی نوشت ها:
1 با استفاده از: طریحى، مجمع البحرین، ج 2، ماده «حبب».
2 شورى (42)، آیه 23.
3 میزان الحکمه، ج 2، ص 236، ح 3197.
4 همان، ح 3199.
5 همان، ص 238، ح 3211.
6 همان، ح 3212.
7 همان، ج 1، ص 170، ح 839.
8 همان، ح 3093.
9 براى آشنایى بیشتر به زیارت «جامعه کبیره» رجوع