مهمترین موانع بهرهمندی از قرآن
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۱۳۲۱ بازدید
مهمترین موانع بهرهمندی از قرآن چه چیزهایی هستند؟
مهترین موانع در راه بهره مندی از قرآن امور زیر است: 1. جهل و نادانی: قال الحسین (ع): «فلا تخوضوا فی القرآن و لا تجادلوا فیه و لا تتکلموا فیه بغیر علم، فقد سمعت جدّی رسول الله (ص) یقول: من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار؛ در قرآن به باطل و یاوه فرو نروید و در آن جدال نکنید و در مورد آن بدون آگاهی سخن نگویید که من خود از جدّم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) شنیدم که می فرمود: هرکسی در قرآن بدون آگاهی سخن گوید باید نشیمنگاه خود را از آتش فراهم سازد.»[ بحار الانوار، ج 3، ص 222.]
2. ظلم
یکی از موانع بهره مندی از قرآن «ظلم » است. در بینش قرآن، «ظلم » تنها ستمگری به دیگران نیست، بلکه حرکت بر خلاف جهت کمال خویش نیز نوعی ستم است و آنکه به دیگری ستم می کند در واقع، دو نوع ظلم مرتکب شده، هم به دیگران ستم کرده است و هم به خود.
در نتیجه، خود را از رسیدن به کمال واقعی خویش محروم کرده است. به همین دلیل، در قرآن مجید شرک و بت پرستی نوعی ظلم و ظلمی بزرگ قلمداد شده است: «ان الشرک لظلم عظیم »،[ سوره لقمان، آیه 13 .] زیرا شرک بالاترین و بزرگ ترین عامل دوری از خدا و فاصله گرفتن از کمال حقیقی است.
اگر «ظلم » ندادن و نادیده گرفتن حق دیگران است در بیان قرآن مجید، فقط انسان ها مشمول آن نیستند، بلکه این موضوع شامل هر موجود دیگری نیز می شود و به همین دلیل، قرآن از کسانی نام می برد که به آیات الهی ظلم کرده اند: «بما کانوا بآیاتنا یظلمون. »[ سوره اعراف، آیه 9 .] ظلم به آیات الهی به معنای نادیده گرفتن و انکار آنهاست، که خداوند فرمود: «هیچ کس جز ستمگران آیات ما را انکار نمی کنند؛ «و ما یجحد بآیاتنا الا الظالمون».[ سوره عنکبوت، آیه 49.]
به هر حال، ستمگری در مرحله اول سبب می شود که فرد، قرآن و حقانیت آن را منکر شود، هرچند یقین داشته باشد که قرآن حق است: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا»،[ سوره نمل، آیه 14.] در مرحله بعد، به جای آنکه از قرآن بهره برد و بیماری های روحی اش شفا یابد و مشمول رحمت خدا شود، قرآن جز بر زیان و خسرانش نمی افزاید: «و لایزید الظالمین الا خسارا؛ قرآن ستمگران را جز زیان نمی افزاید.» [ سوره اسراء، آیه 82 .]
3. گناه کاری و استکبار
یکی دیگر از موانع بهره مندی از قرآن دروغ گویی و گناه کاری است. گاهی انسان در اثر عواملی مرتکب گناهی می شود و یا دروغی می گوید، ولی زود پشیمان می شود و توبه می کند و مشمول رحمت خدا واقع می گردد.
اما گاهی در اثر تکرار، دروغ گویی و گناه کاری در او تبدیل به یک صفت می شود. تکرار این امور ناپسند سبب می شود انسان گناه کار و دروغ گو شود. چنین انسانی آیات الهی را میشنود، ولی از آن بهره مند نمیگردد؛ بلکه بر گناه خویش اصرار ورزیده و از آیات قرآن روی میگرداند، به گونه ای که گویا آنها را نشنیده است.
تکرار گناه، استکبار و استکبار، تسلیم حق نشدن را به همراه می آورد. تسلیم حق نشدن، مهر و قفل بر دل می زند و کسی که بر دل او مهر زده شود، بهترین موعظه ها و حکمت ها هم در آن اثر نخواهدکرد. چنین انسانی حتی اگر در قرآن تدبر کند و بیندیشد از قرآن سودی نمی برد: «أ فلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها».[ سوره محمد، آیه 24 .] استکبار قفل دل است، ولی چنین انسانی علاوه بر آنکه بردلش قفل و مهرزده شده است، در گوشش نیز وقر (سنگینی) وجود دارد و شنیدن و نشنیدن آیات برایش یکسان است[ انعام 25 جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرا].
خدای متعال در آیه شریفه 15 سوره مبارکه سجده می فرماید: «کسانی که استکبار ندارند به قرآن ایمان می آورند». استکبار و خود را برتر از حق و حقیقت دانستن سبب می شود که انسان با آنکه حق را شناخته است، تسلیم آن نشود و راه سعادت را به روی خود ببندد.
قرآن مجید در آیات فراوانی از مقاومت مستکبران در برابر دعوت انبیای الهی سخن گفته است و متذکر می شود: «مستکبران با آنکه حقانیت پیامبران را دریافته بودند، تسلیم دعوت ایشان نشدند، بلکه با آنان به مبارزه پرداختند». شیطان نخستین مستکبری است که قرآن از او نام می برد[ اعراف12]. استکبار شیطان سبب شد با آنکه می دانست دستور خدا حق است و حضرت آدم(ع) لیاقت خلافت خدا را دارد، حاضر به سجده کردن بر او نشود.
استکبار در برابر قرآن سبب می شود که انسان نه تنها تسلیم قرآن نشود، بلکه برای توجیه برخورد خویش، به قرآن نسبت ناروا بدهد. ولید، یکی از شاعران عصر نزول قرآن، ابتدا حقانیت قرآن را دریافت و به آن اعتراف کرد، ولی در اثر وسوسه، تحریک و تشویق سران کفر، در مقام استکبار برآمد و گفت: « قرآن چیزی جز سحر برگزیده نیست ».[ سوره مدثر، آیه 24 .]
قرآن مجید یکی از علل برخورد خصمانه یهود با مسلمانان و برخورد مسالمت آمیز مسیحیان با مسلمان را مستکبرنبودن پیروان واقعی حضرت مسیح(ع) می داند و می فرماید: «ذَالِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبرُِون ؛ این بدان سبب است که در میان آنان، کشیشان و راهبانی هستند و براستی که آنان (در برابر حقّ) تکبّر نمی ورزند.»[ سوره مائده، آیه 82 .]
کسی که با استکبار با قرآن برخورد کند به آیاتی که بر او تلاوت می شود، هیچ توجهی نمی کند، گویا از قرآن هیچ نشنیده است:
«وَ إِذَا تُتْلیَ عَلَیْهِ ءَایَاتُنَا وَلیَ مُسْتَکْبرًِا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فیِ أُذُنَیْهِ وَقْرًا ؛ و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی تابد، گویا آن را نشنیده است چنانکه گویی در گوش هایش سنگینی است.»[ 9- سوره لقمان، آیه 7. ]
4. نادیده گرفتن اعمال ناشایست گذشته
کسی که می خواهد از قرآن بهره مند شود باید آلودگی های روحی خود را بزداید و برای این کار ضرورت دارد به اعمال گذشته خویش نوعی بازنگری داشته باشد. آنان که اعمال گذشته خود را نادیده می انگارند و یا اعمال ناشایست خود را اندک می شمارند، از قرآن بهره ای نمی برند.
در روایات آمده است که اگر کسی اعمال ناشایست خویش را اندک شمارد و با خود بگوید که اگر فقط با این گناه مؤاخذه شوم مساله ای نیست، خداوند آن گناه را بر او نمی بخشد. «من الذنوب التی لایغفر قول الرجل لیتنی لا اُءاخِذ إلّا بهذا».[ بحار الانوار، ج 15، باب 43، ص 312 .]فراموشی اعمال ناشایست گذشته سبب می شود که وقتی آیات الهی به شخص تذکر داده می شود، از آن روی برگرداند و به آن توجهی نکند. روشن است که چنین انسانی از قرآن بهره ای نخواهد داشت. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بَِایَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنهَْا وَ نَسیِ َ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلیَ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فیِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا؛ و چه کسی ستمکارتر است از کسی که نشانه های پروردگارش (به او) تذکر داده شده و از آن [ها] روی گرداند، و دستاورد پیشینش را فراموش کرد؟! در حقیقت ما بر دل های آنان پرده هایی افکنده ایم تا آن را به طور عمیق نفهمند، و در گوش های آنان سنگینی (قرار دادیم)».[ سوره کهف، آیه 57 .]
5. باور نداشتن آخرت
یکی از شرایط بهره مندی از قرآن ایمان به آخرت است. هر قدر ایمان انسان به آخرت قوی تر باشد، بهره مندی اش از قرآن بیش تر خواهد بود و هر قدر این ایمان ضعیف گردد، اثرپذیری او از قرآن کمتر می شود. در آیه چهارم سوره بقره، شرط هدایت پذیری از قرآن یقین به آخرت معرفی شده است؛ « وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون ؛ و کسانی که به آنچه به سوی تو فرو فرستاده شده، و آنچه پیش از تو [بر پیامبران ] فرو فرستاده شده، ایمان می آورند، و آنان به آخرت یقین دارند.». خداوند متعال در آیه 45 سوره ق می فرماید: کسی از قرآن متذکر می شود که از وعده های ناگوار آخرت بیمناک باشد؛ «فَذَکِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن یخََافُ وَعِید ». همچنین در آیه 45 و46 سوره اسراء می فرماید: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَینْ َ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا* وَ جَعَلْنَا عَلیَ قُلُوبهِِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فیِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا؛ و هنگامی که قرآن را می خوانی، بین تو و بین کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، مانعی پوشیده (و پوشاننده) قرار می دهیم*و بر دل های آنان پرده ها می افکنیم، تا آن را به طور عمیق نفهمند و در گوش های آنان سنگینی [قرار می دهیم ]. »
خداوند در وصف انسان های صالح و برجسته می فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخَِالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّار؛ در حقیقت ما آنان را با خلوص [ویژه ای ] خالص کردیم، که (همان) یادآوری سرا (ی آخرت) بود. »؛[ سوره ص، آیه 46.] ما آنان را با عنصری خالص کننده خالص و ناب کردیم و آن عنصر، یاد معاد است[ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،تهران، دارالکتب الاسلامی، 1374،ج9،ص309.].
7 و 8 . کفر و شرک
در آیات متعددی از قرآن مجید، کفر مانع بهره گیری از قرآن معرفی شده است. در آیه 47 سوره عنکبوت می فرماید: «وَ مَا یجَْحَدُ بَِایَاتِنَا إِلَّا الْکَفِرُون؛ و آیات ما را جز کافران انکار نمی کنند ». در آیه 31 سوره سبا می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَن نُّؤْمِنَ بِهَاذَا الْقُرْءَانِ؛ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند:» ما به این قرآن ایمان نخواهیم آورد »
کفر موجب تکذیب آیات و معارف الهی می شود و تکذیب حقایق قرآنی نپذیرفتن و تسلیم نشدن در برابر آن را به دنبال دارد: «وَ إِذَا قُرِئَ عَلَیهِْمُ الْقُرْءَانُ لَا یَسْجُدُونَ* بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُون؛ و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می شود سجده نمی کنند؟!*بلکه کسانی که کفر ورزیدند (قرآن را) تکذیب می کنند. ».[ سوره انشقاق، آیات 21و22 .]شرک نیز سبب می شود که انسان مشرک نه تنها از بیانات قرآن پند نگیرد، بلکه با شنیدن قرآن بر نفرتش به قرآن و معارف حق آن افزوده شود: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فیِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لِیَذَّکَّرُواْ وَ مَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا؛ و بیقین در این قرآن، (حقایق را) به گونه های مختلف بیان کردیم تا متذکّر شوند و [لی ] آنان را جز نفرت نمی افزاید.»؛[ سوره اسراء، آیه 41.] به همین دلیل است که با شنیدن آیات به مجادله می پردازد تا موضع گیری خویش را در برابر حقایق قرآنی حق جلوه دهد: «وَ لَقَدْ صرََّفْنَا فیِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلّ ِ مَثَلٍ وَ کاَنَ الْانسَنُ أَکْثرََ شیَ ْءٍ جَدَلا؛ و بیقین در این قرآن، برای مردم از هر مثالی به گونه های مختلف بیان کردیم، و [لی ] انسان بیش از هر چیز، مجادله پرداز است.»،[ سوره کهف، آیه 54.] چنین انسانی دوست ندارد که آیه یا سوره ای بر مسلمانان از سوی خدا نازل شود: «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَبِ وَ لَا المُْشْرِکِینَ أَن یُنزََّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیرٍْ مِّن رَّبِّکُمْ؛ کسانی که از اهل کتاب کفر ورزیدند و مشرکان، آرزو ندارند که از جانب پروردگارتان نیکی بر شما فرود ».[ سوره بقره، آیه 105.]10،9،8. پیروی از هوای نفس، مسخره کردن آیات و یاوه گویی
ریشه اصلی مخالفت با حق و حقایقی که پیامبران (ع) می آوردند، پیروی از هوای نفس است. تمایلات نفسانی، انسان را به خوی حیوانی دعوت می کند و قرآن و معارف دینی او را به سوی کمالات انسانی فرا می خواند. کسانی که به هر دلیل، هوای نفس خویش را اله و معبود خود قرار می دهند و آن را بر عقل و دل خود حاکم می کنند، از قرآن و معارف آن سر باز می زنند و از آن بهره مند نمی شوند. خدای متعال در آیه 16 سوره محمد(ص) می فرماید: « وَ مِنهُْم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتیَّ إِذَا خَرَجُواْ مِنْ عِندِکَ قَالُواْ لِلَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ ءَانِفًا أُوْلَئکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلیَ قُلُوبهِِمْ وَ اتَّبَعُواْ أَهْوَاءَهُم ؛ و برخی از آنان، کسانی هستند به (سخنان) تو گوش فرا می دهند، تا هنگامی از نزد تو خارج می شوند، به کسانی که دانش داده شدند، می گویند:» هم اکنون چه می گفت؟! «آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مُهر نهاده و از هوسهایشان پیروی کردند.»
کسی که هوای نفس خویش را مدار حرکت، فعالیت، موضع گیری و پذیرش یا عدم پذیرش قرار می دهد، با آنکه می داند حقیقت جز آن است که او عمل می کند، مسیر باطل را ادامه می دهد و با آگاهی، دچار گمراهی می شود: «أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَاهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلیَ عِلْم ؛ و آیا اطلاع یافتی از کسی که هوسش را معبود خود گرفت؟! و خدا او را از روی دانش در گمراهی وانهاد؟»[ جاثیه/23.].
چنین کسی دیگر راهی برای هدایت نخواهد یافت، زیرا همه راه ها و ابزارهای شناخت خود را آگاهانه از کار انداخته است. او سخن حق قرآن را نمی پذیرد و آن را مسخره می کند، ولی یاوه ها را با بهای گزاف می خرد تا با آن دیگران را گمراه سازد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْترَِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِْ عِلْم
وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوًا… وَ إِذَا تُتْلیَ عَلَیْهِ ءَایَاتُنَا وَلیَ مُسْتَکْبرًِا؛ و از مردم کسی است که سخن سرگرم کننده (و بیهوده) را می خرد، تا بدون هیچ دانشی (مردم را) از راه خدا گمراه سازد و آن (آیات) را به ریشخند گیرد… و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی تابد »[ سوره لقمان، آیه 6 و7.] و [ ر. ک: محمود رجبی، فصلنامه معرفت، ش24.]
2. ظلم
یکی از موانع بهره مندی از قرآن «ظلم » است. در بینش قرآن، «ظلم » تنها ستمگری به دیگران نیست، بلکه حرکت بر خلاف جهت کمال خویش نیز نوعی ستم است و آنکه به دیگری ستم می کند در واقع، دو نوع ظلم مرتکب شده، هم به دیگران ستم کرده است و هم به خود.
در نتیجه، خود را از رسیدن به کمال واقعی خویش محروم کرده است. به همین دلیل، در قرآن مجید شرک و بت پرستی نوعی ظلم و ظلمی بزرگ قلمداد شده است: «ان الشرک لظلم عظیم »،[ سوره لقمان، آیه 13 .] زیرا شرک بالاترین و بزرگ ترین عامل دوری از خدا و فاصله گرفتن از کمال حقیقی است.
اگر «ظلم » ندادن و نادیده گرفتن حق دیگران است در بیان قرآن مجید، فقط انسان ها مشمول آن نیستند، بلکه این موضوع شامل هر موجود دیگری نیز می شود و به همین دلیل، قرآن از کسانی نام می برد که به آیات الهی ظلم کرده اند: «بما کانوا بآیاتنا یظلمون. »[ سوره اعراف، آیه 9 .] ظلم به آیات الهی به معنای نادیده گرفتن و انکار آنهاست، که خداوند فرمود: «هیچ کس جز ستمگران آیات ما را انکار نمی کنند؛ «و ما یجحد بآیاتنا الا الظالمون».[ سوره عنکبوت، آیه 49.]
به هر حال، ستمگری در مرحله اول سبب می شود که فرد، قرآن و حقانیت آن را منکر شود، هرچند یقین داشته باشد که قرآن حق است: «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا»،[ سوره نمل، آیه 14.] در مرحله بعد، به جای آنکه از قرآن بهره برد و بیماری های روحی اش شفا یابد و مشمول رحمت خدا شود، قرآن جز بر زیان و خسرانش نمی افزاید: «و لایزید الظالمین الا خسارا؛ قرآن ستمگران را جز زیان نمی افزاید.» [ سوره اسراء، آیه 82 .]
3. گناه کاری و استکبار
یکی دیگر از موانع بهره مندی از قرآن دروغ گویی و گناه کاری است. گاهی انسان در اثر عواملی مرتکب گناهی می شود و یا دروغی می گوید، ولی زود پشیمان می شود و توبه می کند و مشمول رحمت خدا واقع می گردد.
اما گاهی در اثر تکرار، دروغ گویی و گناه کاری در او تبدیل به یک صفت می شود. تکرار این امور ناپسند سبب می شود انسان گناه کار و دروغ گو شود. چنین انسانی آیات الهی را میشنود، ولی از آن بهره مند نمیگردد؛ بلکه بر گناه خویش اصرار ورزیده و از آیات قرآن روی میگرداند، به گونه ای که گویا آنها را نشنیده است.
تکرار گناه، استکبار و استکبار، تسلیم حق نشدن را به همراه می آورد. تسلیم حق نشدن، مهر و قفل بر دل می زند و کسی که بر دل او مهر زده شود، بهترین موعظه ها و حکمت ها هم در آن اثر نخواهدکرد. چنین انسانی حتی اگر در قرآن تدبر کند و بیندیشد از قرآن سودی نمی برد: «أ فلا یتدبّرون القرآن ام علی قلوب اقفالها».[ سوره محمد، آیه 24 .] استکبار قفل دل است، ولی چنین انسانی علاوه بر آنکه بردلش قفل و مهرزده شده است، در گوشش نیز وقر (سنگینی) وجود دارد و شنیدن و نشنیدن آیات برایش یکسان است[ انعام 25 جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْرا].
خدای متعال در آیه شریفه 15 سوره مبارکه سجده می فرماید: «کسانی که استکبار ندارند به قرآن ایمان می آورند». استکبار و خود را برتر از حق و حقیقت دانستن سبب می شود که انسان با آنکه حق را شناخته است، تسلیم آن نشود و راه سعادت را به روی خود ببندد.
قرآن مجید در آیات فراوانی از مقاومت مستکبران در برابر دعوت انبیای الهی سخن گفته است و متذکر می شود: «مستکبران با آنکه حقانیت پیامبران را دریافته بودند، تسلیم دعوت ایشان نشدند، بلکه با آنان به مبارزه پرداختند». شیطان نخستین مستکبری است که قرآن از او نام می برد[ اعراف12]. استکبار شیطان سبب شد با آنکه می دانست دستور خدا حق است و حضرت آدم(ع) لیاقت خلافت خدا را دارد، حاضر به سجده کردن بر او نشود.
استکبار در برابر قرآن سبب می شود که انسان نه تنها تسلیم قرآن نشود، بلکه برای توجیه برخورد خویش، به قرآن نسبت ناروا بدهد. ولید، یکی از شاعران عصر نزول قرآن، ابتدا حقانیت قرآن را دریافت و به آن اعتراف کرد، ولی در اثر وسوسه، تحریک و تشویق سران کفر، در مقام استکبار برآمد و گفت: « قرآن چیزی جز سحر برگزیده نیست ».[ سوره مدثر، آیه 24 .]
قرآن مجید یکی از علل برخورد خصمانه یهود با مسلمانان و برخورد مسالمت آمیز مسیحیان با مسلمان را مستکبرنبودن پیروان واقعی حضرت مسیح(ع) می داند و می فرماید: «ذَالِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبرُِون ؛ این بدان سبب است که در میان آنان، کشیشان و راهبانی هستند و براستی که آنان (در برابر حقّ) تکبّر نمی ورزند.»[ سوره مائده، آیه 82 .]
کسی که با استکبار با قرآن برخورد کند به آیاتی که بر او تلاوت می شود، هیچ توجهی نمی کند، گویا از قرآن هیچ نشنیده است:
«وَ إِذَا تُتْلیَ عَلَیْهِ ءَایَاتُنَا وَلیَ مُسْتَکْبرًِا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فیِ أُذُنَیْهِ وَقْرًا ؛ و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی تابد، گویا آن را نشنیده است چنانکه گویی در گوش هایش سنگینی است.»[ 9- سوره لقمان، آیه 7. ]
4. نادیده گرفتن اعمال ناشایست گذشته
کسی که می خواهد از قرآن بهره مند شود باید آلودگی های روحی خود را بزداید و برای این کار ضرورت دارد به اعمال گذشته خویش نوعی بازنگری داشته باشد. آنان که اعمال گذشته خود را نادیده می انگارند و یا اعمال ناشایست خود را اندک می شمارند، از قرآن بهره ای نمی برند.
در روایات آمده است که اگر کسی اعمال ناشایست خویش را اندک شمارد و با خود بگوید که اگر فقط با این گناه مؤاخذه شوم مساله ای نیست، خداوند آن گناه را بر او نمی بخشد. «من الذنوب التی لایغفر قول الرجل لیتنی لا اُءاخِذ إلّا بهذا».[ بحار الانوار، ج 15، باب 43، ص 312 .]فراموشی اعمال ناشایست گذشته سبب می شود که وقتی آیات الهی به شخص تذکر داده می شود، از آن روی برگرداند و به آن توجهی نکند. روشن است که چنین انسانی از قرآن بهره ای نخواهد داشت. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: « وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بَِایَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنهَْا وَ نَسیِ َ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلیَ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فیِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا؛ و چه کسی ستمکارتر است از کسی که نشانه های پروردگارش (به او) تذکر داده شده و از آن [ها] روی گرداند، و دستاورد پیشینش را فراموش کرد؟! در حقیقت ما بر دل های آنان پرده هایی افکنده ایم تا آن را به طور عمیق نفهمند، و در گوش های آنان سنگینی (قرار دادیم)».[ سوره کهف، آیه 57 .]
5. باور نداشتن آخرت
یکی از شرایط بهره مندی از قرآن ایمان به آخرت است. هر قدر ایمان انسان به آخرت قوی تر باشد، بهره مندی اش از قرآن بیش تر خواهد بود و هر قدر این ایمان ضعیف گردد، اثرپذیری او از قرآن کمتر می شود. در آیه چهارم سوره بقره، شرط هدایت پذیری از قرآن یقین به آخرت معرفی شده است؛ « وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ یُوقِنُون ؛ و کسانی که به آنچه به سوی تو فرو فرستاده شده، و آنچه پیش از تو [بر پیامبران ] فرو فرستاده شده، ایمان می آورند، و آنان به آخرت یقین دارند.». خداوند متعال در آیه 45 سوره ق می فرماید: کسی از قرآن متذکر می شود که از وعده های ناگوار آخرت بیمناک باشد؛ «فَذَکِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن یخََافُ وَعِید ». همچنین در آیه 45 و46 سوره اسراء می فرماید: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَینْ َ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا* وَ جَعَلْنَا عَلیَ قُلُوبهِِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَ فیِ ءَاذَانهِِمْ وَقْرًا؛ و هنگامی که قرآن را می خوانی، بین تو و بین کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند، مانعی پوشیده (و پوشاننده) قرار می دهیم*و بر دل های آنان پرده ها می افکنیم، تا آن را به طور عمیق نفهمند و در گوش های آنان سنگینی [قرار می دهیم ]. »
خداوند در وصف انسان های صالح و برجسته می فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بخَِالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّار؛ در حقیقت ما آنان را با خلوص [ویژه ای ] خالص کردیم، که (همان) یادآوری سرا (ی آخرت) بود. »؛[ سوره ص، آیه 46.] ما آنان را با عنصری خالص کننده خالص و ناب کردیم و آن عنصر، یاد معاد است[ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،تهران، دارالکتب الاسلامی، 1374،ج9،ص309.].
7 و 8 . کفر و شرک
در آیات متعددی از قرآن مجید، کفر مانع بهره گیری از قرآن معرفی شده است. در آیه 47 سوره عنکبوت می فرماید: «وَ مَا یجَْحَدُ بَِایَاتِنَا إِلَّا الْکَفِرُون؛ و آیات ما را جز کافران انکار نمی کنند ». در آیه 31 سوره سبا می فرماید: «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَن نُّؤْمِنَ بِهَاذَا الْقُرْءَانِ؛ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند:» ما به این قرآن ایمان نخواهیم آورد »
کفر موجب تکذیب آیات و معارف الهی می شود و تکذیب حقایق قرآنی نپذیرفتن و تسلیم نشدن در برابر آن را به دنبال دارد: «وَ إِذَا قُرِئَ عَلَیهِْمُ الْقُرْءَانُ لَا یَسْجُدُونَ* بَلِ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُکَذِّبُون؛ و هنگامی که قرآن بر آنان خوانده می شود سجده نمی کنند؟!*بلکه کسانی که کفر ورزیدند (قرآن را) تکذیب می کنند. ».[ سوره انشقاق، آیات 21و22 .]شرک نیز سبب می شود که انسان مشرک نه تنها از بیانات قرآن پند نگیرد، بلکه با شنیدن قرآن بر نفرتش به قرآن و معارف حق آن افزوده شود: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا فیِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لِیَذَّکَّرُواْ وَ مَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا نُفُورًا؛ و بیقین در این قرآن، (حقایق را) به گونه های مختلف بیان کردیم تا متذکّر شوند و [لی ] آنان را جز نفرت نمی افزاید.»؛[ سوره اسراء، آیه 41.] به همین دلیل است که با شنیدن آیات به مجادله می پردازد تا موضع گیری خویش را در برابر حقایق قرآنی حق جلوه دهد: «وَ لَقَدْ صرََّفْنَا فیِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لِلنَّاسِ مِن کُلّ ِ مَثَلٍ وَ کاَنَ الْانسَنُ أَکْثرََ شیَ ْءٍ جَدَلا؛ و بیقین در این قرآن، برای مردم از هر مثالی به گونه های مختلف بیان کردیم، و [لی ] انسان بیش از هر چیز، مجادله پرداز است.»،[ سوره کهف، آیه 54.] چنین انسانی دوست ندارد که آیه یا سوره ای بر مسلمانان از سوی خدا نازل شود: «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَبِ وَ لَا المُْشْرِکِینَ أَن یُنزََّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیرٍْ مِّن رَّبِّکُمْ؛ کسانی که از اهل کتاب کفر ورزیدند و مشرکان، آرزو ندارند که از جانب پروردگارتان نیکی بر شما فرود ».[ سوره بقره، آیه 105.]10،9،8. پیروی از هوای نفس، مسخره کردن آیات و یاوه گویی
ریشه اصلی مخالفت با حق و حقایقی که پیامبران (ع) می آوردند، پیروی از هوای نفس است. تمایلات نفسانی، انسان را به خوی حیوانی دعوت می کند و قرآن و معارف دینی او را به سوی کمالات انسانی فرا می خواند. کسانی که به هر دلیل، هوای نفس خویش را اله و معبود خود قرار می دهند و آن را بر عقل و دل خود حاکم می کنند، از قرآن و معارف آن سر باز می زنند و از آن بهره مند نمی شوند. خدای متعال در آیه 16 سوره محمد(ص) می فرماید: « وَ مِنهُْم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتیَّ إِذَا خَرَجُواْ مِنْ عِندِکَ قَالُواْ لِلَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مَا ذَا قَالَ ءَانِفًا أُوْلَئکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلیَ قُلُوبهِِمْ وَ اتَّبَعُواْ أَهْوَاءَهُم ؛ و برخی از آنان، کسانی هستند به (سخنان) تو گوش فرا می دهند، تا هنگامی از نزد تو خارج می شوند، به کسانی که دانش داده شدند، می گویند:» هم اکنون چه می گفت؟! «آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مُهر نهاده و از هوسهایشان پیروی کردند.»
کسی که هوای نفس خویش را مدار حرکت، فعالیت، موضع گیری و پذیرش یا عدم پذیرش قرار می دهد، با آنکه می داند حقیقت جز آن است که او عمل می کند، مسیر باطل را ادامه می دهد و با آگاهی، دچار گمراهی می شود: «أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَاهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلیَ عِلْم ؛ و آیا اطلاع یافتی از کسی که هوسش را معبود خود گرفت؟! و خدا او را از روی دانش در گمراهی وانهاد؟»[ جاثیه/23.].
چنین کسی دیگر راهی برای هدایت نخواهد یافت، زیرا همه راه ها و ابزارهای شناخت خود را آگاهانه از کار انداخته است. او سخن حق قرآن را نمی پذیرد و آن را مسخره می کند، ولی یاوه ها را با بهای گزاف می خرد تا با آن دیگران را گمراه سازد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْترَِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِْ عِلْم
وَ یَتَّخِذَهَا هُزُوًا… وَ إِذَا تُتْلیَ عَلَیْهِ ءَایَاتُنَا وَلیَ مُسْتَکْبرًِا؛ و از مردم کسی است که سخن سرگرم کننده (و بیهوده) را می خرد، تا بدون هیچ دانشی (مردم را) از راه خدا گمراه سازد و آن (آیات) را به ریشخند گیرد… و هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود، مستکبرانه روی برمی تابد »[ سوره لقمان، آیه 6 و7.] و [ ر. ک: محمود رجبی، فصلنامه معرفت، ش24.]