۱۳۹۶/۰۸/۱۶
–
۶۷۳ بازدید
سلام شمنیسم چیست
پاسخ: مکتب شمنیسم از جمله مکاتب عرفانی میباشد که در تقسیمبندیها به عنوان مکتب طبیعتگرائی وهمجو، معرفی میشود که در واقع نوعی طبیعتگرائی معنوی به حساب میآیند.
طبیعتگرائی معنوی از آنجا آغاز شد که انسان، رزق و روزی، نعمت و بلاها را در گروه نیروی طبیعت دانست و ایمان یافت که نیروی برتر و رازآلود طبیعت، بر همه شئون آدمی سیطره دارد. بدین ترتیب با تامل در نفس خود به نیروی عظیم طبیعت پی برد؛ از این رو نفس خود را کاوید، تا راهی برای ارتباط و بهرهبرداری از این نیروی بیکران بیابد. با آمیخته شدن خود اندیشی مذموم و ممدوح از این کاوشهای ذهنی، شیوهها و مکاتب معنوی گوناگونی پدید آمد و تحریفهائی در تعالیم ادیان وارد شد.
در این چارچوب، معنویت به معنای پذیرش نیروی برتر و محیط بر پدیدههای مادی طبیعی است که در تمامی مظاهر طبیعت جریان دارد و عرفان به معنای شناخت و ارتباط با نیروست.
یکی از دو مکتب عمدهای که میتوان در چارچوب عرفان طبیعتگرا به تحلیل کشید، عرفان بومیان آمریکا و آفریقاست که به دلیل گزینش شیوههای توهمی برای شناخت و ارتباط با نیروی طبیعت، با صفت وهمجو توصیف میکنیم.
در مقابل، شیوه معنوی عدهای از مردمان شرق دور را که روشهای واقعنگرانه اختیار کردهاند، طبیعتگرائی واقعنگر مینامیم. البته این تقسیم لزوما به معنای مرزگذاری دقیق نیست؛ زیرا هم طبیعتگرائی واقعنگر دارای عناصر موهوم است و هم طبیعتگرائی وهمجو از واقعنگری خالی نیست.
مهمترین باورهای مکتبهای عرفانی طبیعتگرا، اعتقاد به خدا، یا پرستش ارواح نیاکان است؛ زیرا به نیروی طبیعت پیوسته و چه خوب و چه بدشان در عالم تاثیرگذار میباشند. همچنین عقیده به اشیائی (Mnan) که منبع نیرو هستند و جاندارانگاری(Animism) مظاهر طبیعی از دیگر باورهای این مکاتب میباشد.
در مکتب شمنیسم، شمن کسی است که قدرت جادوئی دارد و میتواند با نیروی موثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها، را به کار گیرد.
از آنجا که مهمترین کار شمنها شفای بیماران، حفظ حیات و رفع خطرات از مردم است، لازم است که خودشان به نوعی این مراحل را پشت سر گذارند؛ یعنی در حالت خلسه، مرگ توهمی را تجربه کرده و حیات مجدد را بچشند. راه یا شرط دیگر شمن شدن، فراخوانی به وسیله ارواح است. شرط دیگر، ریاضت و عزلت برای رسیدن به شهود چهره ارواح مددکار و شنود پیام آنهاست. جنون و اختلال روانی و سپس خوددرمانی به دست کسی که صلاحیت مقام شمنی را دارد، از دیگر شروط آن میباشد.
این مکتب همچنین از عقائد زیربنائی همچون تعدد روح انسان و غیره برخوردار است.
با بررسی این مکتب و عقائد آن، میتوان گفت که این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند. نیروهای فوق طبیعی و بیان دقیقتر پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رویاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رویاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود.
حتی هوادارن پرو پا قرص شمنیسم، در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی نظیر هرمانس کاستاندا، مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند.
متاسفانه امروزه همین باورها منشاء پیدایش گروههائی از جوانان به ویژه در آمریکا شده است که خود را شیطانپرست معرفی و به راستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند.
در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سائر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و … ویژه شمنها و بر اساس رویاهائی است که هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند.
بنابراین مشخص است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.
طبیعتگرائی معنوی از آنجا آغاز شد که انسان، رزق و روزی، نعمت و بلاها را در گروه نیروی طبیعت دانست و ایمان یافت که نیروی برتر و رازآلود طبیعت، بر همه شئون آدمی سیطره دارد. بدین ترتیب با تامل در نفس خود به نیروی عظیم طبیعت پی برد؛ از این رو نفس خود را کاوید، تا راهی برای ارتباط و بهرهبرداری از این نیروی بیکران بیابد. با آمیخته شدن خود اندیشی مذموم و ممدوح از این کاوشهای ذهنی، شیوهها و مکاتب معنوی گوناگونی پدید آمد و تحریفهائی در تعالیم ادیان وارد شد.
در این چارچوب، معنویت به معنای پذیرش نیروی برتر و محیط بر پدیدههای مادی طبیعی است که در تمامی مظاهر طبیعت جریان دارد و عرفان به معنای شناخت و ارتباط با نیروست.
یکی از دو مکتب عمدهای که میتوان در چارچوب عرفان طبیعتگرا به تحلیل کشید، عرفان بومیان آمریکا و آفریقاست که به دلیل گزینش شیوههای توهمی برای شناخت و ارتباط با نیروی طبیعت، با صفت وهمجو توصیف میکنیم.
در مقابل، شیوه معنوی عدهای از مردمان شرق دور را که روشهای واقعنگرانه اختیار کردهاند، طبیعتگرائی واقعنگر مینامیم. البته این تقسیم لزوما به معنای مرزگذاری دقیق نیست؛ زیرا هم طبیعتگرائی واقعنگر دارای عناصر موهوم است و هم طبیعتگرائی وهمجو از واقعنگری خالی نیست.
مهمترین باورهای مکتبهای عرفانی طبیعتگرا، اعتقاد به خدا، یا پرستش ارواح نیاکان است؛ زیرا به نیروی طبیعت پیوسته و چه خوب و چه بدشان در عالم تاثیرگذار میباشند. همچنین عقیده به اشیائی (Mnan) که منبع نیرو هستند و جاندارانگاری(Animism) مظاهر طبیعی از دیگر باورهای این مکاتب میباشد.
در مکتب شمنیسم، شمن کسی است که قدرت جادوئی دارد و میتواند با نیروی موثر بر طبیعت ارتباط برقرار کند و در مداوای بیماران، رفع مشکلات قوم خود، طلب روزی و افزایش برکت، آن نیروها، را به کار گیرد.
از آنجا که مهمترین کار شمنها شفای بیماران، حفظ حیات و رفع خطرات از مردم است، لازم است که خودشان به نوعی این مراحل را پشت سر گذارند؛ یعنی در حالت خلسه، مرگ توهمی را تجربه کرده و حیات مجدد را بچشند. راه یا شرط دیگر شمن شدن، فراخوانی به وسیله ارواح است. شرط دیگر، ریاضت و عزلت برای رسیدن به شهود چهره ارواح مددکار و شنود پیام آنهاست. جنون و اختلال روانی و سپس خوددرمانی به دست کسی که صلاحیت مقام شمنی را دارد، از دیگر شروط آن میباشد.
این مکتب همچنین از عقائد زیربنائی همچون تعدد روح انسان و غیره برخوردار است.
با بررسی این مکتب و عقائد آن، میتوان گفت که این مکتب میکوشد با ایجاد تغییر در شالودههای عادی احساس و ادراک، جهان را به گونهای دیگر ببیند و از نیروهای پنهان در طبیعت به نفع خود و قبیله استفاده کند. نیروهای فوق طبیعی و بیان دقیقتر پنهان در طبیعت یا نافذ بر آن به صورت رویاهای موهوم برای شمن نمودار میشود. این رویاها، معمولا مطابق با اسطورههای قبیلهای است که شمن به آنها باور داشته، روی آنها فکر میکند و متمرکز میشود.
حتی هوادارن پرو پا قرص شمنیسم، در میان مردمشناسان، روانشناسان و محققانی نظیر هرمانس کاستاندا، مشاهدات شمنیستی را موهوم میدانند.
متاسفانه امروزه همین باورها منشاء پیدایش گروههائی از جوانان به ویژه در آمریکا شده است که خود را شیطانپرست معرفی و به راستی در ظاهر و رفتار و کنسرتهایشان شیطان را مجسم کردهاند.
در بهترین صورت، شمنیسم برتری انسان را بر سائر موجودات و حیوانات انکار میکند؛ حتی تشرف به القاب حیوانی، نظیر خرس بزرگ، گوزن سیاه، سگ زرد و … ویژه شمنها و بر اساس رویاهائی است که هنگام اتحاد با نیروهای پنهانی طبیعت مشاهده میکنند.
بنابراین مشخص است که غایت مسیر عرفانی شمنیسم، وهم در وهم بوده و معطوف به اتحاد، فنا، شهود نیروی پنهان طبیعت و صورتهای موهوم منسوب به آن است.