۱۳۹۷/۰۳/۱۳
–
۱۹۴۶ بازدید
موطن اخذ میثاق که انسانها بر طبق آیة ۱۷۲ اعراف «وَ اِذ اَخَذَ ربُکَ مِنْ ظُهوُرِهِمْ و اشهدهم علی اَنْفُسهم اَلَسْتُ بِرَبکُم قالوا بَلی شهدنا اَن تقولوا یومالقیمهِ اِنا کنا عَن هذا غافلین» به ربوبیت حق و عبودیت خویش اعتراف کردهاند کجاست؟
یکی از مهمترین مباحث تفسیری بحث از عالم ذر و مثاق است. نظرات گوناگونی از متقدمان و متأخران دربارة آن ارائه شده
1ـ نظریه عالم ذر :
ارواح انسانها قبل از آنکه به ابدانشان تعلق بگیرند، به ذرات ریزی تعلق گرفته و آن ذرات ریز با تعلق ارواح به آنها زنده و آگاه شدند. پس از آن که آگاه شدند، خداوند از آنها مطلب مزبور را میثاق گرفت.
بر اساس نظر این گروه، آیه ناظر به «عالم ذر» است. یعنی خداوند قبل از آنکه انسانها را در این عالم بیافریند، از صلب حضرت آدم (سلام الله علیه) ذرات ریزی را که تا روز قیامت یکی پس از دیگری نسل آدمی را میسازد، استخراج کرد و ارواح را به آنها متعلق نمود و هر روحی به یکی از آن ذرات تعلق گرفت و آن ذرات پس از تعلق روح زنده شدند و میثاق سپردند.
نقد نظریه اول
اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان از اهل تفسیر به آن اشاره کردهاند. (تفسیر تبیان 5/28؛ مجمعالبیان 4/765؛ المیزان 8/311.)
الف)این نظریه مخالف با ظاهر آیة کریمه است؛ زیرا آیه میفرماید: خدا از ظهور بنیآدم ذریة آنها را اخراج کرد، نه از ظهر آدم، آیه اگر این معنا را افاده مینمود، میبایست، با این عبارت باشد که «و إِذ إخذ ربک من آدم من ظهْره ذریته» در حالی که تعبیر به بنیآدم دارد نه آدم، پس مفاد آیه این است که: خداوند ذریه افراد را از صلب بنیآدم اخراج کرد.
ب) این نظر با ادله عقلی مخالف است؛ زیرا مستلزم تناسخ است و تناسخ به حکم عقل محال است.
در توضیح اشکال باید گفت: این که ارواح انسانها قبل از تعلق به ابدان، به ذرات ریز مادی تعلق گرفتهاند و به عنوان ارواح، سرپرستی آن ذرات ریز را بر عهده داشته و سپس آنها را رها کرده و با تعلق به ابدان کنونی در این عالم، تدبیر آن را به عهده گرفته باشند، مستلزم تناسخ است؛ زیرا تناسخ، تنها این نیست که روح پس از مفارقت از بدن، به بدن انسان کامل یا حیوان کامل تعلق بگیرد، بلکه هرگاه روح به موجودی مادی تعلق بگیرد و به منزله نفس او شود و آن موجود مادی به منزله بدن او گردد و جمعاً یک واحد حقیقی را تشکیل دهند و سپس روح، بدن خود را رها کرده تدبیر بدن دیگر را به عهده بگیرد و جمعاً یک واحد حقیقی را تشکیل دهند، تناسخ است، تناسخ به معنای جامع اقسام گوناگون نزولی و صعودی دارد و همه اقسام آن محال است.
با توجه به ا ین دو اشکال، یعنی مخالفت با ظاهر آیه و دلیل عقلی، این نظریه مردود است.
2 ـ تمثیل، نه بیان واقع
این نظریه میگوید: تعبیر یاد شده در آیه، تمثیل است نه بیان واقع؛ یعنی این طور نیست که خداوند در واقع از ذریه فرزندان آدم اقرار گرفته باشد؛ بلکه مراد آن است که، گویا خداوند از انسانها اقرار گرفته، نه آن که واقعاً صحنه اشهاد واخذ تعهد و سپردن میثاق تحقق پیدا کرده باشد. مسئله ربوبیت الله و عبودیت انسان آن قدر روشن است که گویا همه انسانها گفتند: بلی؛ نظیر آنچه که در سوره «فصلت» آمده: «فَقال لَها و لِلأرض ائتیا طوْعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین» (فصلت/11) خدای متعالی به آسمان و زمین فرمود: خواه و ناخواه باید بیایید، همه عرض کردند ما با طوع و رغبت مطیع عوامل تکوینی تو هستیم. ظاهر آیه آن است که: خدای سبحان با آنها گفتگو کرد و فرمود بیایید و آنها هم گفتند: ما همراه سایر اطاعتکنندگان آمدهایم، در حالی که در واقع گفتگویی بین خدا و آسمان و زمین نبوده است.
صاحبان این نظر، آیه میثاق را بر تمثیل حمل کرده، میگویند: نظیر آیه سوره «فصلت» است که قول و امر و نهی لفظی در کار نبوده بلکه در حقیقت تمثیل بوده است. نظام آفرینش چون تابع اوامر الهی است، گویا خدا به اینها گفته اطاعت کنید و گویا، آنها گفتهاند: ما مطیعیم. و این معنا در عبارت به صورت قول و صیغه امر حاضر تعبیر شده است.
در صحیفه سجادیه مضمون همین مطلب آمده است که امام سجاد (ع) فرمود: «فهی بمشیتک دون قولک مؤتمره و بارادتک دون نهْیک منْزجرة» (صحیفه سجادیه، دعای هفتم) یعنی اشیاء و اعیان خارجی به صرف اراده تو امرپذیر و به صرف کراهت تو از کار میایستند و آن را ترک میکنند و لازم نیست به آنها امر قولی و یا نهی لفظی کنی.
زمخشری در «کشاف» مینویسد: «محتوای آیه جنبه تخییل و تمثیل دارد.» (کشاف 2/176). مرحوم محقق داماد در شرح اصول کافی، همین مضمون را از بعضی اهل تفسیر نقل کرده است و لسان نقل به گونهای است که گویا به ا ین معنا راضی است و آن را تأیید میکند. (التعلیقه علی کتاب الکافی/322)
مرحوم سید شرفالدین جبل عاملی (قدس) در رساله «فلسفة المیثاق و الولایه» که در شرح همین آیه نوشته شده، مینویسد: «هم توحید خداوند و هم ولایت اهل بیت(ع) در موطن تعهد به عنوان میثاق مطرح شده است و ظاهر آیه را بر تمثیل و تصویر حمل کردهاند.» (فلسفه المیث
1ـ نظریه عالم ذر :
ارواح انسانها قبل از آنکه به ابدانشان تعلق بگیرند، به ذرات ریزی تعلق گرفته و آن ذرات ریز با تعلق ارواح به آنها زنده و آگاه شدند. پس از آن که آگاه شدند، خداوند از آنها مطلب مزبور را میثاق گرفت.
بر اساس نظر این گروه، آیه ناظر به «عالم ذر» است. یعنی خداوند قبل از آنکه انسانها را در این عالم بیافریند، از صلب حضرت آدم (سلام الله علیه) ذرات ریزی را که تا روز قیامت یکی پس از دیگری نسل آدمی را میسازد، استخراج کرد و ارواح را به آنها متعلق نمود و هر روحی به یکی از آن ذرات تعلق گرفت و آن ذرات پس از تعلق روح زنده شدند و میثاق سپردند.
نقد نظریه اول
اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان از اهل تفسیر به آن اشاره کردهاند. (تفسیر تبیان 5/28؛ مجمعالبیان 4/765؛ المیزان 8/311.)
الف)این نظریه مخالف با ظاهر آیة کریمه است؛ زیرا آیه میفرماید: خدا از ظهور بنیآدم ذریة آنها را اخراج کرد، نه از ظهر آدم، آیه اگر این معنا را افاده مینمود، میبایست، با این عبارت باشد که «و إِذ إخذ ربک من آدم من ظهْره ذریته» در حالی که تعبیر به بنیآدم دارد نه آدم، پس مفاد آیه این است که: خداوند ذریه افراد را از صلب بنیآدم اخراج کرد.
ب) این نظر با ادله عقلی مخالف است؛ زیرا مستلزم تناسخ است و تناسخ به حکم عقل محال است.
در توضیح اشکال باید گفت: این که ارواح انسانها قبل از تعلق به ابدان، به ذرات ریز مادی تعلق گرفتهاند و به عنوان ارواح، سرپرستی آن ذرات ریز را بر عهده داشته و سپس آنها را رها کرده و با تعلق به ابدان کنونی در این عالم، تدبیر آن را به عهده گرفته باشند، مستلزم تناسخ است؛ زیرا تناسخ، تنها این نیست که روح پس از مفارقت از بدن، به بدن انسان کامل یا حیوان کامل تعلق بگیرد، بلکه هرگاه روح به موجودی مادی تعلق بگیرد و به منزله نفس او شود و آن موجود مادی به منزله بدن او گردد و جمعاً یک واحد حقیقی را تشکیل دهند و سپس روح، بدن خود را رها کرده تدبیر بدن دیگر را به عهده بگیرد و جمعاً یک واحد حقیقی را تشکیل دهند، تناسخ است، تناسخ به معنای جامع اقسام گوناگون نزولی و صعودی دارد و همه اقسام آن محال است.
با توجه به ا ین دو اشکال، یعنی مخالفت با ظاهر آیه و دلیل عقلی، این نظریه مردود است.
2 ـ تمثیل، نه بیان واقع
این نظریه میگوید: تعبیر یاد شده در آیه، تمثیل است نه بیان واقع؛ یعنی این طور نیست که خداوند در واقع از ذریه فرزندان آدم اقرار گرفته باشد؛ بلکه مراد آن است که، گویا خداوند از انسانها اقرار گرفته، نه آن که واقعاً صحنه اشهاد واخذ تعهد و سپردن میثاق تحقق پیدا کرده باشد. مسئله ربوبیت الله و عبودیت انسان آن قدر روشن است که گویا همه انسانها گفتند: بلی؛ نظیر آنچه که در سوره «فصلت» آمده: «فَقال لَها و لِلأرض ائتیا طوْعاً أو کرهاً قالتا أتینا طائعین» (فصلت/11) خدای متعالی به آسمان و زمین فرمود: خواه و ناخواه باید بیایید، همه عرض کردند ما با طوع و رغبت مطیع عوامل تکوینی تو هستیم. ظاهر آیه آن است که: خدای سبحان با آنها گفتگو کرد و فرمود بیایید و آنها هم گفتند: ما همراه سایر اطاعتکنندگان آمدهایم، در حالی که در واقع گفتگویی بین خدا و آسمان و زمین نبوده است.
صاحبان این نظر، آیه میثاق را بر تمثیل حمل کرده، میگویند: نظیر آیه سوره «فصلت» است که قول و امر و نهی لفظی در کار نبوده بلکه در حقیقت تمثیل بوده است. نظام آفرینش چون تابع اوامر الهی است، گویا خدا به اینها گفته اطاعت کنید و گویا، آنها گفتهاند: ما مطیعیم. و این معنا در عبارت به صورت قول و صیغه امر حاضر تعبیر شده است.
در صحیفه سجادیه مضمون همین مطلب آمده است که امام سجاد (ع) فرمود: «فهی بمشیتک دون قولک مؤتمره و بارادتک دون نهْیک منْزجرة» (صحیفه سجادیه، دعای هفتم) یعنی اشیاء و اعیان خارجی به صرف اراده تو امرپذیر و به صرف کراهت تو از کار میایستند و آن را ترک میکنند و لازم نیست به آنها امر قولی و یا نهی لفظی کنی.
زمخشری در «کشاف» مینویسد: «محتوای آیه جنبه تخییل و تمثیل دارد.» (کشاف 2/176). مرحوم محقق داماد در شرح اصول کافی، همین مضمون را از بعضی اهل تفسیر نقل کرده است و لسان نقل به گونهای است که گویا به ا ین معنا راضی است و آن را تأیید میکند. (التعلیقه علی کتاب الکافی/322)
مرحوم سید شرفالدین جبل عاملی (قدس) در رساله «فلسفة المیثاق و الولایه» که در شرح همین آیه نوشته شده، مینویسد: «هم توحید خداوند و هم ولایت اهل بیت(ع) در موطن تعهد به عنوان میثاق مطرح شده است و ظاهر آیه را بر تمثیل و تصویر حمل کردهاند.» (فلسفه المیث