۱۳۹۶/۰۳/۰۸
–
۳۳۹ بازدید
نفوذ آمریکا بر پهلوی چه قدر بود؟
“محمدرضا پهلوی” آخرین پادشاه ایران بود که حقیقتا از نظر توانایی اداره کشور تفاوتی با “فتحعلی شاه قاجار نداشت.وی با اقدامات خود در طول دوران سلطنتش ایران را به کشوری وابسته و غرب گرا تبدیل کرده بود.آمریکادر دوران پهلوی دوم چنان تام الاختیار بود که آن زمان گفته می شد ایران،ایالت پنجاه و دوم آمریکاست./strong>محمدرضا پهلوی 22 ساله بود که انگلیسی ها تصمیم گرفتند، رضا خان، پدرش، دیگر شاه نباشد و در شهریور 1320 به تبعید برود. او قبل از آنکه شاه شود، بیشتر از آنکه کنار پدر باشد؛ کنار پرستار فرانسوی اش بود و بعد برای تحصیل به سوئیس رفت و کنار معلم های سوئیسی قد کشید.اروپایی بزرگ شده بود اما وقتی به جای “پدرِ در تبعیدش” بر تخت شاهی تکیه زد؛ آمریکایی ها تیکه گاه او شدند؛ به خصوص بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332 که از قدرت کنار گذاشته شد اما با کمک آمریکایی ها به عرصه قدرت برگشت.تحلیلگران معتقدند که ادامه قدرت او با کودتا بود. “مارک جی گاسیورووسکی” استاد علوم سیاسی لوئیزیانا در این زمینه می گوید: در سال 1953 ایالات متحده، تاج و تخت او را نجات داد؛ اگر سیا علیه مصدق کودتا نمی کرد. او دیگر نمی توانست شاه ایران باشد او هراسان از ایران گریخت و به اروپا رفت و اگر کودتا به پیروزی نمی رسید او هیچ وقت نمی توانست به ایران برگردد.
محمدرضا بازگشتش به ایران را مدیون آمریکایی ها می دانست و تا آخرین روزهای پادشاهی اش دینش را به آمریکایی ها ادا کرد.
یرواند آبراهمیان مورخ آمریکایی درباره “محمد رضا پهلوی” می گوید: شاه را آمریکا به قدرت رسانده بود از این رو او بسیار آمریکایی بود. او مواضع متفاوت از آمریکایی ها هم داشت اما این به آن معنا نبود که او واقعا مستقل است؛ حتی وجهه او به غرب بستگی داشت.
آمریکادر دوران پهلوی دوم چنان تام الاختیار بود که آن زمان گفته می شد ایران، ایالت پنجاه و دوم آمریکاست. یکی از مصادیق این نقش آفرینی عزل و نصبهایی است که در دوران پهلوی دوم رقم خورد.
محمدرضا پهلوی 37 سال شاه بود اما 52 دولت عوض کرد؛ یعنی تقریبا هر یک سال و نیم، یک دولت. کتاب های تاریخ دورانِ دومِ پهلوی پر از نامهایی است که ناگهانی به قدرت رسیده اند و ناگهانی کنار گذاشته شده اند.
در این کتابها اسنادی هست که نشان می دهد حکمِ قریب به اتفاق نخست وزیران محمدرضا را، “سفارت آمریکا” و گاهی به “صورت مشترک سفارت آمریکا و آنگلیس” تایید کرده اند.
**شاه و سفیر آمریکا در ایران، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کردند
“ماروین زونیس” نویسنده کتاب سقوط شاه (-05-6294) درباره ارتباط “پهلوی و آمریکا” عنوان داشت: شاه و سفیر آمریکا در ایران، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کردند و درباره طرح های با هم بحث می کردند و سفیر آمریکا سعی داشت بر طرز فکر شاه تاثیر بگذارد و شاه از این موضوع استقبال می کرد.
فروغی برود… قوام بیاید…؛ امینی برود… علم بیاد…؛ روایت کننده این عزل و نصب هایِ بی چون و چرا، یا اسناد به جای مانده از آن سالهاست.
اسناد به جای مانده از ساواک، آدرسهایِ مستقیمی از عزل و نصب هایِ آمریکاییِ آن دوران دارد؛ مثلا یک گزارش «خیلی محرمانه» ساواک به تاریخ 12 بهمن 1342 داستان جالبی از نخستوزیر شدن حسنعلی منصور در اسفند 42 دارد. در این سند جلالالدین تهرانی از کهنه کارهای سیاست غرب در ایران گفت: وزیر مختار سفارت آمریکا از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که منصور را به نخستوزیری خواهم رساند؛ همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم.
بعد از حسنعلی منصور، یعنی یک سال بعد، امیرعباس هویدا به جای او نشست. فرح در مورد این انتخاب میگوید: محمدرضا که پس از مرگ منصور به دنبال یافتن جانشینی برای او بود، با آقایان “راکول” و “هلمز”، از سفارت آمریکا، مشاوره کرد و هر دوی آنها هویدا را توصیه کردند. سپس آقای “گرایتان یاتسویچ” هم به دیدن “محمدرضا” آمد و او به “محمدرضا” هم همین گزینه را توصیه کرد.
هویدا نخست وزیری بود که آمریکا انگلیس و اسرائیل بر روی او توافق کرده بودند.
علاوه بر اسناد ساواک، اسناد به جای مانده از “سفارت آمریکا در تهران” هم بخش دیگری از نفوذ آمریکا در مردان رژیم پهلوی را روشن می کند؛ مثلا “مارتین هرتز” رئیس اداره اطلاعات سفارت آمریکا در یک گزارش سرّی به تاریخ نهم سپتامبر 1967 مینویسد: “شریف امامی” شاید مولدترین رابط من در اینجا بوده است. او از محدوده خود فراتر رفت تا نشان بدهد که میخواهد با ایالات متحده همکاری کند و او میتواند در این مورد سودمند باشد.
“اشرف پهلوی” هم در کتاب خاطراتش، از زاویه دیگری مهره چینی آمریکایی ها در ایران را بازگو کرده؛ مثلا درباره انتخاب جعفر شریف امامی می نویسد: در 5 شهریور، در نتیجه “فشار آمریکا”، برادرم، جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخستوزیری برگزید. من از این انتصاب در کنفرانسی در برزیل آگاه شدم و از انتخابی که شده بود بینهایت متعجب گردیدم. به نظر من شرایط زمان ایجاد میکرد که رهبر قویتری برای دولت انتخاب شود.
البته استکبار چنان رژیم پهلوی و “محمدرضا پهلوی” را وابسته خود کرده بود که این وابستگی اجازه نمی داد که شاه دوم پهلوی بدون اجازه غرب حتی آب بخورد. “فریده دیبا”، مادر فرح هم از وابستگی پهلوی ها به آمریکا خاطره دارد؛ او درباره نخست وزیر شدن علامرضا ازهاری نوشته: ازهاری بیشتر از آنکه به پادشاه وفادار باشد، به آمریکاییها وفادار بود. آن طور که محمدرضا میگفت، ازهاری در موقع تحصیل نظامی در آمریکا جذب آمریکاییها شده و به توصیه آنها مراتب رشد و ترقی را پیموده و به ریاست ستاد ارتش رسیده بود. ازهاری مدتها در پیمان سنتو، دست راست آمریکاییها بود.
در میان اسناد متعددی که نشان میدهد دست آمریکا، برای چینش کابینه دولت ایران، تقریبا در حد کابینه دولت آمریکا باز بوده، فرح همسر محمدرضا خاطره بی واسطه ای را نقل می کند که یکباره و یکجا ماهیت تمام نخست وزیران “محمدرضا” را روشن می کند.
محمدرضا همیشه قبل از صدور حکم نخستوزیری جدید، با سفرای آمریکا و انگلستان مشورت میکرد. او این عادت را از زمان اشغال ایران در شهریور ماه 1320 پیدا کرده بود!
عادتی که سرآغازش شهریور 1320 بود؛ و به گواه اسناد، تمام دوران پادشاهی محمدرضا را اسیر آمریکاییها کرده بود و پیروزی انقلاب اسلامی آمریکایی ها را آز آن بی بهره کرد.
(باشگاه خبرنگاران،۱۳ بهمن ۱۳۹۵
محمدرضا بازگشتش به ایران را مدیون آمریکایی ها می دانست و تا آخرین روزهای پادشاهی اش دینش را به آمریکایی ها ادا کرد.
یرواند آبراهمیان مورخ آمریکایی درباره “محمد رضا پهلوی” می گوید: شاه را آمریکا به قدرت رسانده بود از این رو او بسیار آمریکایی بود. او مواضع متفاوت از آمریکایی ها هم داشت اما این به آن معنا نبود که او واقعا مستقل است؛ حتی وجهه او به غرب بستگی داشت.
آمریکادر دوران پهلوی دوم چنان تام الاختیار بود که آن زمان گفته می شد ایران، ایالت پنجاه و دوم آمریکاست. یکی از مصادیق این نقش آفرینی عزل و نصبهایی است که در دوران پهلوی دوم رقم خورد.
محمدرضا پهلوی 37 سال شاه بود اما 52 دولت عوض کرد؛ یعنی تقریبا هر یک سال و نیم، یک دولت. کتاب های تاریخ دورانِ دومِ پهلوی پر از نامهایی است که ناگهانی به قدرت رسیده اند و ناگهانی کنار گذاشته شده اند.
در این کتابها اسنادی هست که نشان می دهد حکمِ قریب به اتفاق نخست وزیران محمدرضا را، “سفارت آمریکا” و گاهی به “صورت مشترک سفارت آمریکا و آنگلیس” تایید کرده اند.
**شاه و سفیر آمریکا در ایران، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کردند
“ماروین زونیس” نویسنده کتاب سقوط شاه (-05-6294) درباره ارتباط “پهلوی و آمریکا” عنوان داشت: شاه و سفیر آمریکا در ایران، هفته ای یک بار با هم ملاقات می کردند و درباره طرح های با هم بحث می کردند و سفیر آمریکا سعی داشت بر طرز فکر شاه تاثیر بگذارد و شاه از این موضوع استقبال می کرد.
فروغی برود… قوام بیاید…؛ امینی برود… علم بیاد…؛ روایت کننده این عزل و نصب هایِ بی چون و چرا، یا اسناد به جای مانده از آن سالهاست.
اسناد به جای مانده از ساواک، آدرسهایِ مستقیمی از عزل و نصب هایِ آمریکاییِ آن دوران دارد؛ مثلا یک گزارش «خیلی محرمانه» ساواک به تاریخ 12 بهمن 1342 داستان جالبی از نخستوزیر شدن حسنعلی منصور در اسفند 42 دارد. در این سند جلالالدین تهرانی از کهنه کارهای سیاست غرب در ایران گفت: وزیر مختار سفارت آمریکا از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سر و سرّی دارد، علناً گفته که منصور را به نخستوزیری خواهم رساند؛ همانطور که علی امینی را نخستوزیر کردم.
بعد از حسنعلی منصور، یعنی یک سال بعد، امیرعباس هویدا به جای او نشست. فرح در مورد این انتخاب میگوید: محمدرضا که پس از مرگ منصور به دنبال یافتن جانشینی برای او بود، با آقایان “راکول” و “هلمز”، از سفارت آمریکا، مشاوره کرد و هر دوی آنها هویدا را توصیه کردند. سپس آقای “گرایتان یاتسویچ” هم به دیدن “محمدرضا” آمد و او به “محمدرضا” هم همین گزینه را توصیه کرد.
هویدا نخست وزیری بود که آمریکا انگلیس و اسرائیل بر روی او توافق کرده بودند.
علاوه بر اسناد ساواک، اسناد به جای مانده از “سفارت آمریکا در تهران” هم بخش دیگری از نفوذ آمریکا در مردان رژیم پهلوی را روشن می کند؛ مثلا “مارتین هرتز” رئیس اداره اطلاعات سفارت آمریکا در یک گزارش سرّی به تاریخ نهم سپتامبر 1967 مینویسد: “شریف امامی” شاید مولدترین رابط من در اینجا بوده است. او از محدوده خود فراتر رفت تا نشان بدهد که میخواهد با ایالات متحده همکاری کند و او میتواند در این مورد سودمند باشد.
“اشرف پهلوی” هم در کتاب خاطراتش، از زاویه دیگری مهره چینی آمریکایی ها در ایران را بازگو کرده؛ مثلا درباره انتخاب جعفر شریف امامی می نویسد: در 5 شهریور، در نتیجه “فشار آمریکا”، برادرم، جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیرعامل بنیاد پهلوی را به نخستوزیری برگزید. من از این انتصاب در کنفرانسی در برزیل آگاه شدم و از انتخابی که شده بود بینهایت متعجب گردیدم. به نظر من شرایط زمان ایجاد میکرد که رهبر قویتری برای دولت انتخاب شود.
البته استکبار چنان رژیم پهلوی و “محمدرضا پهلوی” را وابسته خود کرده بود که این وابستگی اجازه نمی داد که شاه دوم پهلوی بدون اجازه غرب حتی آب بخورد. “فریده دیبا”، مادر فرح هم از وابستگی پهلوی ها به آمریکا خاطره دارد؛ او درباره نخست وزیر شدن علامرضا ازهاری نوشته: ازهاری بیشتر از آنکه به پادشاه وفادار باشد، به آمریکاییها وفادار بود. آن طور که محمدرضا میگفت، ازهاری در موقع تحصیل نظامی در آمریکا جذب آمریکاییها شده و به توصیه آنها مراتب رشد و ترقی را پیموده و به ریاست ستاد ارتش رسیده بود. ازهاری مدتها در پیمان سنتو، دست راست آمریکاییها بود.
در میان اسناد متعددی که نشان میدهد دست آمریکا، برای چینش کابینه دولت ایران، تقریبا در حد کابینه دولت آمریکا باز بوده، فرح همسر محمدرضا خاطره بی واسطه ای را نقل می کند که یکباره و یکجا ماهیت تمام نخست وزیران “محمدرضا” را روشن می کند.
محمدرضا همیشه قبل از صدور حکم نخستوزیری جدید، با سفرای آمریکا و انگلستان مشورت میکرد. او این عادت را از زمان اشغال ایران در شهریور ماه 1320 پیدا کرده بود!
عادتی که سرآغازش شهریور 1320 بود؛ و به گواه اسناد، تمام دوران پادشاهی محمدرضا را اسیر آمریکاییها کرده بود و پیروزی انقلاب اسلامی آمریکایی ها را آز آن بی بهره کرد.
(باشگاه خبرنگاران،۱۳ بهمن ۱۳۹۵