۱۳۹۵/۰۶/۰۳
–
۱۰۷۹ بازدید
سلام. تشکر از ارتباط شما با «مجموعه پرسمان». سؤال شما واضح نیست، مقصود خود را از سؤال روشن فرمایید و دوباره با این مجموعه ارتباط برقرار کنید. اما اگر منظور شماپیدایش و نقد بودیسم است باید گفت:
سلام. تشکر از ارتباط شما با «مجموعه پرسمان». سؤال شما واضح نیست، مقصود خود را از سؤال روشن فرمایید و دوباره با این مجموعه ارتباط برقرار کنید. اما اگر منظور شماپیدایش و نقد بودیسم است باید گفت:بودا (Buddha) به معناى بیدار لقب گوتاماشاکیامونى (Gautamamuni -Sakya) بنیانگذار مکتب اصلاحى بودیسم است . به عقیده بوداییان وى که فرزند پادشاه شهر کاپیلاوستو (vastu-Kapila) در شمال هندوستان بود، در حدود سال 563 ق .م . به دنیا آمد و در آغاز سیدارتا (Siddhartha) یعنى کامیاب نامیده مى شد. ستاره شناسان پیشگویى کرده بودند که این شاهزاده پس از مشاهده نمونه هاى بیمارى ، پیرى و مرگ و برخورد با یک ریاضت کش دنیا را ترک خواهد کرد و به ریاضت روى خواهد آورد. بدین سبب پدرش دستور داده بود وى را به دور از ناملایمات زندگى بشرى و در ناز و نعمت پرورش دهند و مراقب رفتار و کردار او باشند. شاهزاده با دختر عمویش یشودهرا (Yasodhara) ازدواج کرد و داراى پسرى به نام راهولا (Rahula) شد. وى در 29 سالگى پس از مشاهده بیماری، پیری و مرگ، شبانه از کاخ و تنعمات آن گریخت و تحت ارشاد فردى به نام آلارا (Alara) زندگى راهبان را برگزید و پس از شش سال ریاضتهاى سخت و سنگین در جنگلها سرانجام هنگامى که از وصول به حقیقت از طریق ریاضت نومید شد، ریاضت را کنار گذاشت و به تأمل و تفکر و مراقبت معنوى روى آورد. جهاد اکبر او نیز شش سال طول کشید و پس از آن با هفت هفته توقف زیر درختى که بعدا درخت بیدارى نامیده شد، با مارا (Mara) یعنى شیطان ویرانگر مبارزه کرد و در نهایت به حقیقت دست یافت و بوداى دوره کنونى شد. به عقیده بوداییان در دورانهاى پیشین جهان نیز تعدادى بودا آمده اند. هر یک از این بوداها قبل از ظهورشان بودى ستوه (sattva-Bodhi) خوانده مى شود، یعنى کسى که به معرفت کامل دسترسى دارد یا بوداى بالقوه است .
بودا در مدت 40 سال با مسافرتهاى فراوان ، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و بر اثر ملاقات با افراد مختلف ، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م. به نیروانا پیوست.
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبانهاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است . نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى، به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.
تأسیس نظام
اندیشه هاى اصلاحى بودا در مخالفت با تعصب هاى برهمنان بود و اختلافات طبقاتى را باطل مى شمرد. تعالیم اخلاقى وى در مجموعه هایى مانند ترى پیتکا (pitaka-Tri) یعنى سه سبدگرد آمده است . این تعالیم که بر آیین هندو پایه گذارى شده است، ترک دنیا، تهذیب نفس، تأمل، مراقبه و تلاش براى رهایى از گردونه زندگى پر رنج این جهان را توصیه مى کند و براى وصول به نیروانا اهمیت زیادى قائل است و مفهوم آن را توسعه مى دهد. آیین بودا در قرون بعدى بخش عمدمه اى از خاک هندوستان را تسخیر کرد و در کشورهاى همسایه نیز گسترش یافت . در قرون هشتم و نهم میلادى ، دو تن از دانشمندان آیین هندو را نوسازى کردند و بر اثر آن، آیین بودا اندک اندک از هندوستان برچیده و آیین هندو جانشین آن شد، اما اشکال گوناگون آن در خاور دور و مناطق دیگر گسترش یافت.
هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است.
و چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند.
هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: « این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم.» اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: « سرانجام ، حقیقتى را که مى جستى ، یافتى ؟ » بودا گفت : « آرى ، آن را یافتم . » راهبان گفتند: « پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست ؟ » بودا پرسید: « آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟ » گفتند: « آرى . » بودا گفت : « پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است . از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است . » گفتند: « این که تازگى ندارد. » گفت : « اگر چنین است قربانى ، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست . » راهبان پرسیدند: « چگونه ؟ » بودا پاسخ داد: « زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم ، آب هرگز سربالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى شود که همه چیز بر آنها استوار است . از این رو، کارى که انجام گرفت ، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد. » آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: « اگر این سخن درست است ، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى ، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند. » راهبان از این جرأت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: « تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است ؟ » پاسخ داد: « اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد. » آنان پرسیدند: « پس جهان ساخته کیست ؟ » بودا پاسخ داد: « به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شود. »
آمده است بودا در پاسخ به راهبان که از بودا پرسیدند: « پس راه درست کدام است ؟» پاسخ داد: «راه میانه ، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
1. پرهیز از آزار جانداران ؛
2. پرهیز از دزدى ؛
3. پرهیز از بى عفتى ؛
4. پرهیز از دروغ ؛
5. پرهیز از مستى ؛
6. پرهیز از بدگویى ؛
7. پرهیز از خودخواهى ؛
8. پرهیز از نادانى ؛
9. پرهیز از دشمنى.
قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان ترى پیتاکا یعنى سه زنبیل نامیده مى شود که داراى سه بخش است:
1. قواعد رهبانیت ؛
2. وسیله رستگارى ؛
3. مفهوم فلسفى و روانشناسى .
فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتابهاى مخصوص به خود دارند.
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی
اما جهت نقد مکتب بودا باید گفت:آیین بودا به رغم این که دین نام گرفته است آیینی است الحادی؛ یعنی مفهومی به نام خدا ( به عنوان خالق هستی) در قاموس این آیین وجود ندارد[1].
از سوی دیگر بودا بسیاری از سوالات را که مربوط به هستی شناسی و معرفت شناسی است، بدون پاسخ گذاشته است. در مورد نیروانه می گفت حالتی است که به رنج جهان پایان می دهد و نوعی خاموشی است که از حوزه دانش بیرون است.[2] به هر حال او با این توجیه که کنجکاوی در مورد بسیاری از سوالات باعث اتلاف وقت و بیهودگی است، دیگران را مکرر به دوری از اندیشه ورزی فلسفی دعوت کرده و بحث و فحص را جایز نمی شمرد[3]و اثبات این امور را به درک باطن سپرده است.
همین طور در نگاه بودا هیچ جوهر ثابت و پابرجایی در عالم وجود ندارد و همه چیز درتغییر و دگرگونی است.[4]در کتب کهن بودیسم، «وجود» به صورت ناپایدار، بی جوهر و متغیر توصیف شده است. ولی این موضوع قبل از آن که عقلی و برهانی مطرح شود و با ترازوی استدلال به محک ارزیابی برود، برای اثبات آن از پشتوانه ای به نام مکاشفه و مشاهده درونی کمک گرفته شده است.[5]گزارش های تاریخی از بودا حکایت گر سکوت بودا در برابر سؤالات بنیادین در باب خلقت است. وقتی از امور متافیزیکی از بودا می پرسیدند؛ نظیر این که «آیا روح جدای از بدن است؟» «آیا روح بعد از مرگ باقی است؟» «آیا جهان حادث است یا قدیم؟»، «آیا کسی که به حقیقت رسیده دوباره بعد از مرگ به جهان بازخواهد گشت؟» پاسخ او فقط سکوت بود. این دسته از سؤالات که در کتاب های کهن بودایی به «پرسش های نامتعین» مشهورند[6]؛ شامل زیربنایی ترین مسائل جهان بینی است که به ظاهر، بودا دربارۀ آن ها قضاوتی نداشته است.
حال باید پرسید در پسِ سکوت بودا، سخنی بوده که نیازی به گفتن نداشت یا این که بودا بی طرف بوده است؟
به عبارت دیگر، سکوت بودا آیا به این لحاظ بوده که بودا موضعی نداشته و مرام او با هر باوری می ساخت یا این که اقتضای جهان بینی و نگرش بودا لب فرو بستن بوده است؟
منابع بودایی هر چند بودا را یک معلم اخلاق و حداکثر یک اصلاح گر معرفی کرده است؛ اما نباید از نظر دورداشت که سکوتِ بودا برآمده از نگرش وی در باب انسان شناسی بوده است. بودا باور داشت که مهم ترین وفوری ترین مشکل انسان پایان بخشیدن به دردها و محنت هاست.[7] این که انسان چیست و نیازهایش کدام است و مهم ترین نیاز روحی و معنوی او چیست در این دستور عملی بازگو شده است. بودا از قضا اصولی را که به عنوان اصول چهارگانه بیان نموده خود بیان گر یک نظام فکری و فلسفی است. هر چند بودایی ها تلاش می کنند سکوت بودا را بدین گونه پاسخ گویند که وی فیلسوف نبوده است؛ اما اصول چهارگانه و راه های هشت گانه بودایی و تفسیرهایی که درباره کارما[8]، ارهت، نیروانه، تولدهای مجدد، وجودِ مشروط و غیرمستقل، آنیّت و لحظه ای بودن بیان کرده اند خود بیان گر یک نظام فلسفی و مدلی خاص از جهان بینی و هستی شناسی است.
سکوت بودا باعث شد که برخی از پیروانش فلسفه او را اثبات گرایی (پوزیتویسم) تفسیر کنند و برخی دیگر شک گرایی. چنان که چاترجی و داتا گفته اند:
مکافات غفلت از متافیزیک توسط بودا بلافاصله پس از رحلت بنیادگذار، دامن آن مکتب را گرفت و موجب زایش حداقل سی مکتب اصلی گردید و برخی از این مکتب ها بی اعتنا به هشدارها و انذارهای پیشوا، در عمق متافزیک غوطه می خوردند.[9]به هرتقدیر مهم ترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالایی لاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسان شناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پی در پی در انسان را که در مجموع زندگی یک انسان را می سازد انکار نکرد. قابل ذکر این که بودا رهبری است که خود را صرفاً یک انسان معمولی دانسته و ادّعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبری و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است. بنابراین جایگاهی که پیروان بودا برای او قائلند و نوعی از الوهیت و جاودانگی که به او نسبت می دهند با توصیف بودا از خویش سازگاری ندارد.
پی نوشت:
[1] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، رابرت چالز زینر، ص 418.
[2] . تاریخ فلسفه شرق، رادا کریشنان، ص 169
[3] . مکتب های فلسفی هند، صص 266 و 268
[4]ـ زندگی در راهی بهتر، دالایی لاما ص 60
[5] . تاریخ فلسفه شرق، راداکریشنان، ص 193
[6] . مکتب های فلسفی هند، صص 266 و 268
[7] . همان، ص 267
[8] . قابل ذکر این که بعضی تصور می کنند قانون کارما همان اصل علیت در فلسفه اسلامی است؛ درحالی که کارما هرچند که نوعی علیت است، اما بر طبق این آموزه وجود فعلی شخص معلول وجود گذشته اوست و وجود آینده او معلول وجود او در زمان حال است؛ به عبارت دیگر کارما با نظریه تناسخ و اصل رنج پیوند خورده و با علیت اسلامی که علیت فاعلی برای خداوند قائل است، تفاوت ماهوی دارد. (ر.ک: مکاتب فلسفی هند؛ ص 295)
[9] . همان، ص 306
آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست. این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است و به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان ، پیروان زیادى دارد و اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است.
جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
کاوشی در معنویت های نوظهور نوشتۀ حمزه شریفی دوست انتشارات صهبای یقین، موسسه بهداشت معنوی.
بودا در مدت 40 سال با مسافرتهاى فراوان ، آیین خود را در سراسر هندوستان تبلیغ کرد و بر اثر ملاقات با افراد مختلف ، به اصلاح نفوس و تربیت شاگردانى همت گماشت که برجسته ترین آنان پسر عمویش آنندا (Ananda) بود. وى سرانجام در هشتاد سالگى در حدود سال 483 ق .م. به نیروانا پیوست.
داستان زندگى شگفت آور بودا از قدیم الایام جذابیت داشته و به همین دلیل این داستان دینى به زبانهاى گوناگون ترجمه و در سراسر جهان منتشر شده است . نقل عربى آن با اضافاتى از فرهنگ سریانى، به عنوان داستان بلوهر و یوذاسف بین مسلمانان رواج پیدا کرد.
تأسیس نظام
اندیشه هاى اصلاحى بودا در مخالفت با تعصب هاى برهمنان بود و اختلافات طبقاتى را باطل مى شمرد. تعالیم اخلاقى وى در مجموعه هایى مانند ترى پیتکا (pitaka-Tri) یعنى سه سبدگرد آمده است . این تعالیم که بر آیین هندو پایه گذارى شده است، ترک دنیا، تهذیب نفس، تأمل، مراقبه و تلاش براى رهایى از گردونه زندگى پر رنج این جهان را توصیه مى کند و براى وصول به نیروانا اهمیت زیادى قائل است و مفهوم آن را توسعه مى دهد. آیین بودا در قرون بعدى بخش عمدمه اى از خاک هندوستان را تسخیر کرد و در کشورهاى همسایه نیز گسترش یافت . در قرون هشتم و نهم میلادى ، دو تن از دانشمندان آیین هندو را نوسازى کردند و بر اثر آن، آیین بودا اندک اندک از هندوستان برچیده و آیین هندو جانشین آن شد، اما اشکال گوناگون آن در خاور دور و مناطق دیگر گسترش یافت.
هنگامى که بودا به حقیقت دست یافت، ابتدا به شهر بنارس رفت تا پنج تن از راهبان را که از وى روى برتافته بودند، بیابد. او مى اندیشید که این پنج تن مانند وى در جستجوى حقیقتند و تعلیم دادن ایشان از سایر مردم آسانتر است.
و چون به بنارس پا نهاد آن پنج تن را دید که در میان بیشه اى نزدیک شهر نشسته اند و با هم سخن مى گویند.
هنگامى که چشم آنان به بودا افتاد، به یکدیگر گفتند: « این سیدارتاست که مى آید؛ همان که دست از رهبانیت کشید؛ خوب است به او کارى نداشته باشیم.» اما چون بودا به آنان نزدیک شد به وى سلام کردند و از او خواستند در کنارشان بنشیند. آنگاه از وى پرسیدند: « سرانجام ، حقیقتى را که مى جستى ، یافتى ؟ » بودا گفت : « آرى ، آن را یافتم . » راهبان گفتند: « پس به ما بگو حقیقت و حکمت و راز هستى چیست ؟ » بودا پرسید: « آیا شما به کارما یعنى قانون کردار ایمان دارید؟ » گفتند: « آرى . » بودا گفت : « پس بدانید که همان سرآغاز حکمت و آگاهى از حقیقت است . از نیکو نیکو پدید مى آید و از بد بد. این نخستین قانون زندگى است و همه چیزهاى دیگر بر این قانون استوار است . » گفتند: « این که تازگى ندارد. » گفت : « اگر چنین است قربانى ، دعا و تضرع به درگاه خدا عاقلانه نیست . » راهبان پرسیدند: « چگونه ؟ » بودا پاسخ داد: « زیرا آب همیشه سراشیبى مى رود، آتش همیشه داغ است و یخ همواره سرد. اگر براى همه خدایان هندوستان هم دعا کنیم ، آب هرگز سربالا نمى رود و آتش سرد و یخ گرم نمى شود. زیرا در زندگى قانونهایى یافت مى شود که همه چیز بر آنها استوار است . از این رو، کارى که انجام گرفت ، قابل ابطال نیست و دعا و قربانى براى خدایان نیز سودى ندارد. » آنان با این سخن موافقت کردند و بودا افزود: « اگر این سخن درست است ، کتاب وداها که به مردم راه و رسم دعا و قربانى را مى آموزد، درست نیست و برخلاف گفته پیشوایان دینى ، من اعلام مى کنم که وداها مقدس نیستند. » راهبان از این جرأت بسیار شگفت زده شدند و از بودا پرسیدند: « تو مى گویى برهما هنگام آفریدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسیم نکرده است ؟ » پاسخ داد: « اصلا من باور ندارم برهما چیزى را آفریده باشد تا جهان آفریده او باشد. » آنان پرسیدند: « پس جهان ساخته کیست ؟ » بودا پاسخ داد: « به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چیز است که بایستى از آن پرهیز کرد: یکى زندگانى پر از لذت که زاییده خودخواهى و فرومایگى است و دیگر زندگى پر از رنج و خود آزارى که آن نیز سودى ندارد و هیچ یک از این دو به نیکبختى منجر نمى شود. »
آمده است بودا در پاسخ به راهبان که از بودا پرسیدند: « پس راه درست کدام است ؟» پاسخ داد: «راه میانه ، میان لذت و رنج است که از راه هشتگانه به دست مى آید. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:
1. پرهیز از آزار جانداران ؛
2. پرهیز از دزدى ؛
3. پرهیز از بى عفتى ؛
4. پرهیز از دروغ ؛
5. پرهیز از مستى ؛
6. پرهیز از بدگویى ؛
7. پرهیز از خودخواهى ؛
8. پرهیز از نادانى ؛
9. پرهیز از دشمنى.
قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان ترى پیتاکا یعنى سه زنبیل نامیده مى شود که داراى سه بخش است:
1. قواعد رهبانیت ؛
2. وسیله رستگارى ؛
3. مفهوم فلسفى و روانشناسى .
فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتابهاى مخصوص به خود دارند.
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی
اما جهت نقد مکتب بودا باید گفت:آیین بودا به رغم این که دین نام گرفته است آیینی است الحادی؛ یعنی مفهومی به نام خدا ( به عنوان خالق هستی) در قاموس این آیین وجود ندارد[1].
از سوی دیگر بودا بسیاری از سوالات را که مربوط به هستی شناسی و معرفت شناسی است، بدون پاسخ گذاشته است. در مورد نیروانه می گفت حالتی است که به رنج جهان پایان می دهد و نوعی خاموشی است که از حوزه دانش بیرون است.[2] به هر حال او با این توجیه که کنجکاوی در مورد بسیاری از سوالات باعث اتلاف وقت و بیهودگی است، دیگران را مکرر به دوری از اندیشه ورزی فلسفی دعوت کرده و بحث و فحص را جایز نمی شمرد[3]و اثبات این امور را به درک باطن سپرده است.
همین طور در نگاه بودا هیچ جوهر ثابت و پابرجایی در عالم وجود ندارد و همه چیز درتغییر و دگرگونی است.[4]در کتب کهن بودیسم، «وجود» به صورت ناپایدار، بی جوهر و متغیر توصیف شده است. ولی این موضوع قبل از آن که عقلی و برهانی مطرح شود و با ترازوی استدلال به محک ارزیابی برود، برای اثبات آن از پشتوانه ای به نام مکاشفه و مشاهده درونی کمک گرفته شده است.[5]گزارش های تاریخی از بودا حکایت گر سکوت بودا در برابر سؤالات بنیادین در باب خلقت است. وقتی از امور متافیزیکی از بودا می پرسیدند؛ نظیر این که «آیا روح جدای از بدن است؟» «آیا روح بعد از مرگ باقی است؟» «آیا جهان حادث است یا قدیم؟»، «آیا کسی که به حقیقت رسیده دوباره بعد از مرگ به جهان بازخواهد گشت؟» پاسخ او فقط سکوت بود. این دسته از سؤالات که در کتاب های کهن بودایی به «پرسش های نامتعین» مشهورند[6]؛ شامل زیربنایی ترین مسائل جهان بینی است که به ظاهر، بودا دربارۀ آن ها قضاوتی نداشته است.
حال باید پرسید در پسِ سکوت بودا، سخنی بوده که نیازی به گفتن نداشت یا این که بودا بی طرف بوده است؟
به عبارت دیگر، سکوت بودا آیا به این لحاظ بوده که بودا موضعی نداشته و مرام او با هر باوری می ساخت یا این که اقتضای جهان بینی و نگرش بودا لب فرو بستن بوده است؟
منابع بودایی هر چند بودا را یک معلم اخلاق و حداکثر یک اصلاح گر معرفی کرده است؛ اما نباید از نظر دورداشت که سکوتِ بودا برآمده از نگرش وی در باب انسان شناسی بوده است. بودا باور داشت که مهم ترین وفوری ترین مشکل انسان پایان بخشیدن به دردها و محنت هاست.[7] این که انسان چیست و نیازهایش کدام است و مهم ترین نیاز روحی و معنوی او چیست در این دستور عملی بازگو شده است. بودا از قضا اصولی را که به عنوان اصول چهارگانه بیان نموده خود بیان گر یک نظام فکری و فلسفی است. هر چند بودایی ها تلاش می کنند سکوت بودا را بدین گونه پاسخ گویند که وی فیلسوف نبوده است؛ اما اصول چهارگانه و راه های هشت گانه بودایی و تفسیرهایی که درباره کارما[8]، ارهت، نیروانه، تولدهای مجدد، وجودِ مشروط و غیرمستقل، آنیّت و لحظه ای بودن بیان کرده اند خود بیان گر یک نظام فلسفی و مدلی خاص از جهان بینی و هستی شناسی است.
سکوت بودا باعث شد که برخی از پیروانش فلسفه او را اثبات گرایی (پوزیتویسم) تفسیر کنند و برخی دیگر شک گرایی. چنان که چاترجی و داتا گفته اند:
مکافات غفلت از متافیزیک توسط بودا بلافاصله پس از رحلت بنیادگذار، دامن آن مکتب را گرفت و موجب زایش حداقل سی مکتب اصلی گردید و برخی از این مکتب ها بی اعتنا به هشدارها و انذارهای پیشوا، در عمق متافزیک غوطه می خوردند.[9]به هرتقدیر مهم ترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالایی لاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسان شناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پی در پی در انسان را که در مجموع زندگی یک انسان را می سازد انکار نکرد. قابل ذکر این که بودا رهبری است که خود را صرفاً یک انسان معمولی دانسته و ادّعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبری و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است. بنابراین جایگاهی که پیروان بودا برای او قائلند و نوعی از الوهیت و جاودانگی که به او نسبت می دهند با توصیف بودا از خویش سازگاری ندارد.
پی نوشت:
[1] . دانشنامه فشرده ادیان زنده، رابرت چالز زینر، ص 418.
[2] . تاریخ فلسفه شرق، رادا کریشنان، ص 169
[3] . مکتب های فلسفی هند، صص 266 و 268
[4]ـ زندگی در راهی بهتر، دالایی لاما ص 60
[5] . تاریخ فلسفه شرق، راداکریشنان، ص 193
[6] . مکتب های فلسفی هند، صص 266 و 268
[7] . همان، ص 267
[8] . قابل ذکر این که بعضی تصور می کنند قانون کارما همان اصل علیت در فلسفه اسلامی است؛ درحالی که کارما هرچند که نوعی علیت است، اما بر طبق این آموزه وجود فعلی شخص معلول وجود گذشته اوست و وجود آینده او معلول وجود او در زمان حال است؛ به عبارت دیگر کارما با نظریه تناسخ و اصل رنج پیوند خورده و با علیت اسلامی که علیت فاعلی برای خداوند قائل است، تفاوت ماهوی دارد. (ر.ک: مکاتب فلسفی هند؛ ص 295)
[9] . همان، ص 306
آیین بودا از شاخه هاى کیش هندوست. این آیین از هندوستان بیرون آمده و سراسر مناطق خاورى را در نوردیده است و به علت داشتن اندیشه هاى عرفانى لطیف و گسترش در مناطق پرجمعیت جهان ، پیروان زیادى دارد و اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است.
جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
کاوشی در معنویت های نوظهور نوشتۀ حمزه شریفی دوست انتشارات صهبای یقین، موسسه بهداشت معنوی.