نقش امام حسین(ع) زمان امام حسن(ع)
۱۳۹۷/۱۰/۲۴
–
۹۱۰ بازدید
چرا امام حسن(ع) در جنگ با معاویه به جای عبیدالله بن عباس امام حسین(ع) را به فرماندهی سپاه انتخاب نکردند؟
پس از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام)، امام حسن (علیهالسّلام) عهدهدار زعامت مسلمانان گردید. اما خلافت آن حضرت (علیهالسّلام) بواسطه کارشکنیهای عراقیها و در نتیجه صلح با معاویه بیش از شش ماه دوام نیاورد. در این مدت کوتاه، امام حسین (علیهالسّلام) نقشی فراتراز فرمانده برای امام حسن ایفا کردهاند چرا که همواره در کنار برادر حاضر بود و از هیچ کوششی در راه خدمت و مساعدت به ایشان مضایقه نکرد. روایت شده پس از شهادت حضرت علی (علیهالسّلام) مردم نزد امام حسن (علیهالسّلام) گرد آمدند تا با او بیعت کنند. [۱][۲][۳] امام حسن (علیهالسّلام) به ایراد سخن پرداخته به آنان فرمود: “با من بر سر فرمانبرداری و گوش به فرمان بودن، بیعت کنید و با هر کس جنگیدم شما نیز بجنگید و با هر کس در صلح بودم شما نیز در صلح باشید. ” مردم چون این سخنان را شنیدند تردید کردند و از بیعت خوداری کردند، امام حسن (علیهالسّلام) نیز دست نگه داشت. آنان نزد امام حسین (علیهالسّلام) آمدند و به او گفتند: “دست بگشای تا با تو بر جنگیدن با گمراهان و حلال شمارندگان [حرامها] (یعنی شامیان) بیعت کنیم همان گونه که با پدرت این چنین بیعت کردیم. ” امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: «پناه بر خدا از این که تا هنگامی که امام حسن (علیهالسّلام) زنده است، با شما بیعت کنم!» پس مردم دیگر بار نزد امام حسن (علیهالسّلام) بازگشتند و با او بیعت کردند. [۴]امام حسین (علیهالسّلام) در همه حال، پیوسته جانب برادر را رعایت میکرد و خود را تابع سیاستهای ایشان و مطیع اوامر او میدانست. هنگامی که آهنگ نبرد و مقابله با دشمنان شامی نواخته شد، حضرت در بسیج و اعزام نیروها به اردوگاه نخیله و مسکن نقشی فعال داشت و همراه برادر به مدائن و ساباط برای جمع آوری لشکر رفت؛ [۵]زمانی هم که در پی کارشکنیها و خیانتهای مکرر سپاهیان عراق، امام حسن (علیهالسّلام) با پیشنهاد صلح از سوی معاویه روبرو شد و بنابر مصالح اسلام و جامعه مسلمین مجبور به پذیرش صلح با معاویه شد و آن همه ناراحتیها را متحمل شد، امام شریک رنجهای برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است هرگز اعتراضی به امام حسن (علیهالسّلام) نداشت.
پینوشت:
۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۳، ص۲۶۳.
۲. محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۲.
۳. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۳، ص۴۰۲.
۴. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴.
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۵.
پینوشت:
۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج۱۳، ص۲۶۳.
۲. محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۲.
۳. ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵، ج۳، ص۴۰۲.
۴. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۴.
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷، ج۵، ص۱۶۵.