نقش فلسفه و عرفان در فهم دین، قرآن و حدیث
۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۸۸ بازدید
آیا بدون فهم فلسفه اسلامی میشود چهرهای تمام و کمال از دین و قرآن ارائه نمود؟ و فهم قرآن و حدیث را به اعلی وجه ممکن انجام داد یا خیر؟
در قرآن کریم و همچنین در احادیث وارد شده از معصومین(ع)، شیوه استدلال فلسفی به کار رفته است.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این باره میفرمایند: «سوره انعام که تقریبا یک جزء قرآن است، از اول تا آخر، استدلال و همه اش استدلال فلسفی است. چنانکه در بیانات ائمه(ع) نیز استدلال فلسفی وجود دارد».[ ر. ک: حسین رخ شاد، محمد، در محضر علامه طباطبایی(ره)، ص230. ] بنابراین برای فهم چنین آموزه هایی، نیاز به آشنایی با فلسفه است.
اگر دین را مجموعهای منجسم و متشکل از سه جزء: اصول دین، اخلاق و احکام بدانیم، در بخش نخست که اثبات آموزه های بنیادین دین با روش عقلی و استدلالی است، میتوان نقش فلسفه را به طور برجسته لمس نمود.
برای اثبات وجود خداوند، توحید و صفات ذاتی و فعلی خداوند، عینیت ذات با صفات خداوند و معارفی از این قبیل نیاز مبرمی به معارف و قواعد فلسفی احساس میشود.
بسیاری از پیشفرضهای معارف دینی جز در حوزه فلسفه اثبات نمیشود. پیش فرض های و مفروضاتی همچون اصل علیت، سنخیت میان علت و معلول، ضرورت علّی، اصل امتناع تناقض، تجرد نفس و … تنها در دانش فلسفه قابل بحث و اثبات است.
همچنین در آیات قرآن، آیات متشابهی ذکر شده که با استمداد از مبانی و اصول متقن عقلی و فلسفی قابل تبیین است و گرنه بایستی در همان آیات متشابه توقف نمود. به عنوان مثال در قرآن کریم بیان شده: «یدالله فوق ایدیهم» یا و «وجوه یومئذ ناظره» یا «ان الله علی العرش استوی» و … در حالی که در فلسفه عدم جسمانیت خداوند به اثبات رسیده است. با استفاده از براهین فلسفی مبتنی بر عدم جسمانیت خداوند، میتوان آیات مذکور و مشابه آن را به سادگی تأویل و تفسیر نمود بنابراین نقش فلسفه در فهم دین را نمیتوان نادیده گرفت.
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در این باره میفرمایند: «سوره انعام که تقریبا یک جزء قرآن است، از اول تا آخر، استدلال و همه اش استدلال فلسفی است. چنانکه در بیانات ائمه(ع) نیز استدلال فلسفی وجود دارد».[ ر. ک: حسین رخ شاد، محمد، در محضر علامه طباطبایی(ره)، ص230. ] بنابراین برای فهم چنین آموزه هایی، نیاز به آشنایی با فلسفه است.
اگر دین را مجموعهای منجسم و متشکل از سه جزء: اصول دین، اخلاق و احکام بدانیم، در بخش نخست که اثبات آموزه های بنیادین دین با روش عقلی و استدلالی است، میتوان نقش فلسفه را به طور برجسته لمس نمود.
برای اثبات وجود خداوند، توحید و صفات ذاتی و فعلی خداوند، عینیت ذات با صفات خداوند و معارفی از این قبیل نیاز مبرمی به معارف و قواعد فلسفی احساس میشود.
بسیاری از پیشفرضهای معارف دینی جز در حوزه فلسفه اثبات نمیشود. پیش فرض های و مفروضاتی همچون اصل علیت، سنخیت میان علت و معلول، ضرورت علّی، اصل امتناع تناقض، تجرد نفس و … تنها در دانش فلسفه قابل بحث و اثبات است.
همچنین در آیات قرآن، آیات متشابهی ذکر شده که با استمداد از مبانی و اصول متقن عقلی و فلسفی قابل تبیین است و گرنه بایستی در همان آیات متشابه توقف نمود. به عنوان مثال در قرآن کریم بیان شده: «یدالله فوق ایدیهم» یا و «وجوه یومئذ ناظره» یا «ان الله علی العرش استوی» و … در حالی که در فلسفه عدم جسمانیت خداوند به اثبات رسیده است. با استفاده از براهین فلسفی مبتنی بر عدم جسمانیت خداوند، میتوان آیات مذکور و مشابه آن را به سادگی تأویل و تفسیر نمود بنابراین نقش فلسفه در فهم دین را نمیتوان نادیده گرفت.