۱۳۹۵/۰۷/۱۱
–
۱۱۳ بازدید
از نگاه عرفانى چگونه مى توان سوز و گریه براى امام حسین(علیهالسلام) را با عشق به خدا و سیر و سلوک پیوند داد؟
یک. سوز دل و گریه
سالک باید سوز دل و گریه با اخلاص را در مقام استغفار، بسیار عزیز و مغتنم بداند و در تحصیل آن بکوشد. اگر در تحصیل اصل آن هم موفق نشد؛ یعنى، سوز و اشک را به دست نیاورد، لااقل بااخلاص در تحصیل حال گریه ـ (تباکى) جدیت کند.
به طور کلى، در سلوک عبادى، در هر حال و هر مقامى ـ چه حال و مقام استغفار باشد و چه غیر آن ـ سوز دل و گریه را حسابى هست که شرح آن در
عبارت نگنجد و تفسیر آن در بیان نیاید.
سوز دل و گریه، چه از شوق باشد، چه از خوف، چه در مقام استغفار باشد، چه در مقام تلاوت آیات و استماع آنها، چه در حال سجده باشد و چه در حال دیگر، هر کجا و هر مقامى باشد، از درک بالا و فهم و شعور سرچشمه مى گیرد. آن که مى فهمد، مى سوزد و اشک مى ریزد و آن که نمى فهمد، نه مى سوزد و نه اشک مى ریزد.
اگر به آیات 107 ـ 109 سوره «اسراء» نظر افکنیم، خواهیم دید این آیات به روشنى مى گوید: راه و روش آنان که مى فهمند، خضوع در برابر آیات حق، خشوع دل و سوز و گریه است:
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً * وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً * وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً».
سالکان با اخلاص را به تدبر در این آیات شریفه توصیه و بر آن تاکید مى کنیم. این آیات را بخوانند، و عمیقاً در معانى و دقایق آنها فکر کنند و توجه داشته باشند که اینها کلام حق و حق کلام است.
به روشنى از این آیات بر مى آید: هر کس از علم، فهم و معرفت بالا بهره مند باشد، با شنیدن آیات قرآن و تلاوت آنها به حقایق پى مى برد، آنها را باور مى کند، وعده هاى ربوبى را مسلم مى بیند و مى فهمد، آنچه مى فهمد. در نتیجه، بر خضوع، خشوع و یقین او افزوده مى شود و شوق و اشتیاق و خوف و خشیت وجود او را فرا مى گیرد. در عین اینکه مجاهدتش را بیشتر و کامل تر مى کند، راه فقر و مسکنت در پیش مى گیرد و در محضر ربوبى صورت بر خاک مى نهد و با سوز دل اشک مى ریزد؛ به امید اینکه به سوز دل و اشک چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید.
کسى که حقیقت هاى موجود را درک نکرده، جهنم خود را ـ که براى خود ساخته و در آن دست و پا مى زند ـ خوب نشناخته و پرده حایل را ـ که با افتادن آن مصیبت ها شروع مى گردد ـ آن چنان که باید، نفهمیده است.
ناگفته نماند علم و معرفتى که آیات مذکور به آن اشاره کرده و صاحبان آن را اهل سوز و اشک معرفى مى کند، علم رسمى و معرفت نظرى نیست؛ بلکه علم و معرفت دیگر است؛ و گر نه چه بسا عالمان و عارفانى که از علم رسمى و عرفان نظرى، در حد بالا برخوردار بوده اند و هستند؛ لیکن این خصوصیات را نداشته اند و ندارند.
به هر صورت، سوز دل و گریه، همراه با صورت بر خاک فقر نهادن، از خصوصیات عارفان و عالمان بالله است. قرآن کریم این را از خصوصیات بارز پیامبران ـ که تعلیم دهندگان عارفان واقعى و عالمان بالله هستند ـ بر مى شمارد. در سوره «مریم» به ذکر جمعى از انبیا و برگزیدگان پرداخته و یکایک آنان را با اشاره به اوصاف شان یاد مى کند و در خصوص آنان مى فرماید:
«أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْراهِیمَ وَ إِسْرائِیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا».[ مریم 19، آیه 58.]
جمله «إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا» از خضوع وسر به سجده نهادن، و گریه هاى آنان به هنگام تلاوت آیات رحمان بر آنها خبر مى دهد؛ چه از گریه هاى شوق و محبت و چه از گریه هاى خوف و خشیت.
دراین آیه رمز و اشارتى هم براى اهل توحید هست که رمزى دقیق و اشارتى لطیف است. در اول آیه از انعام الهى نسبت به جمع مذکور از پیامبران و برگزیدگان سخن به میان مى آورد و مى گوید: اینان که ذکرشان گذشت، همان ها
هستند که خدا بر آنان انعام فرمود: «أُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ» … سپس در آخر آیه با جمله «اذا تتلى علیهم …» به خضوع، سجده و گریه هاى آنان به عنوان نمونه بارزى از انعام الهى نسبت به ایشان اشاره مى کند و این، اشارتى است لطیف به این رمز دقیق که: خضوع و سجده و سوز دل و گریه، به هر کسى دهند، از انعام و تفضلات او است.
گریه و خنده غم و شادى دل
هر یکى از معدنى دان مستقل
هر یکى را مخزن و مفتاح آن
اى برادر در کف فتاح دان[ دفتر پنجم مثنوى.]
حافظ هم گوید:
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما مى بینم
قرآن در جاى دیگر مى فرماید:
«وَ مَنْ یُؤمِنْ بِاللّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»؛ «و هر کس به خدا ایمان بیاورد، خدا دل او را هدایت مى کند».
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز مى فرماید: «قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمن».[ بحار الانوار، ج70، ص 39.]
امام باقر(علیهالسلام) هم فرموده است: «ان القلوب بین اصبعین من اصابع الله، یقلبها کیف یشاء، ساعة کذا، و ساعة کذا».[ همان، ج70، ص 53.]
از این دو روایت در این باب، هر کسى مى تواند به اندازه خود استفاده ها داشته باشد. از روایت اول بر مى آید: دل آن کس که ایمان جدى به خداى متعال آورده، تحت تصرف اسم «رحمن» و تحت تدبیر و تربیت تجلیات این اسم است؛ یعنى، دل هاى صاحبان ایمان به حسب صلاحیت ها، استعدادها و حالات گوناگون، تحت ولایت مظاهر گوناگون این اسم است.
از روایت دوم بر مى آید که دل ها ـ چه دل هاى صاحبان ایمان و چه دل هاى غیر آنان ـ تحت تصرف اسم «الله» است و این اسم مبارک با ظهور در مظاهر اسما، هر دلى را به حسب آن تحت تدبیر قرار مى دهد و حال به حال مى کند؛ آن چنان که مى خواهد، ساعتى چنین و ساعتى چنان.
سالک باید گریه با اخلاص را در سلوک عبودى، در هر حال و هر مقامى مغتنم بداند؛ مخصوصاً در این مقام؛ (مقام استغفار). هر چه با سوز دل و احتراق باشد، قدر آن را بداند و هر وقت چنین توفیقى دست داد، تضرع و دعا و اصرار در استغفار را با چیز دیگر عوض نکند و مراقب باشد دشمن او را فریب ندهد و از راهى که به روى وى باز شده است، به لطایف الحیل باز ندارد. پس گریه و تضرع و دعا و استغفار را قطع نکند و حال خود را بهم نزند و به بعد حواله ندهد که این عنایت ها به آسانى حاصل نگردد و این فرصت ها، همیشه به دست نیاید.
امام صادق(علیهالسلام) مى فرماید: «اذا اقشعر جلدک و دمعت عیناک، فدونک دونک، فقد قصد قصدک».[ اصول کافى، ج 2، ص 478.]
اشک مى بار و همى سوز از طلب
همچو شعمى سربریده جمله شب[ دفتر پنجم مثنوى.]
آن سوى سوزها و گریه ها
سوز دل عارفان و گریه مشتاقان و خائفان، در این سوى پرده «سوز دل و گریه» است و در آن سوى پرده «آرامش ها، لذت ها، ابتهاج ها و کرامت ها».
اینک با استفاده از بیانات رسول اکرم و ائمه اطهار(علیهالسلام) این معنا را به اجمال توضیح مى دهیم:
1. سوز و گریه و آرامش و اطمینان
امام صادق(علیهالسلام) فرموده است: «کل عین باکیة یوم القیامة الا ثلاثة: عین غضت عن محارم الله و عین سهرت فى طاعة الله و عین بکت فى جوف اللیل من خشیة الله»[ اصول کافى، ج2، کتاب الدعاء، باب البکاء.]؛ «هر چشمى در روز قیامت گریان است؛ مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند».
از این بیان بر مى آید آنچه در این سوى پرده به صورت خشیت از خدا و سوز و گریه در دل شب مى باشد؛ در پشت پرده به صورت آرامش و اطمینان است و به هنگام آشکار شدن حقایق پشت پرده (در روز قیامت) به ظهور مى رسد.
روز قیامت، روز ظهور بواطن و سرایر و روز آشکار شدن حقایق پشت پرده است و آنچه در آن روز پیش مى آید، حقیقت هایى است که در پشت پرده موجود است.
2. سوز و گریه و لذت و ابتهاج
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «ان الله یحب کل قلب حزین»؛ «خداى متعال هر دل محزون را دوست مى دارد».[ بحار الانوار، ج 73، ص 157.]
دوست داشتن جناب او، به معناى جذب بنده به سوى خود است. در نتیجه، معناى حدیث این مى شود که دل بنده در حال سوز و گریه، در آن سوى پرده مجذوب به سوى او است، در حال جذبه و در لذت و ابتهاج مخصوص آن است.
امام باقر(علیهالسلام) هم مى فرماید: «ما من قطرة احب الى الله عزوجل من قطرة دموع فى سواد اللیل مخافة من الله لا یراد بها غیره»[ اصول کافى، ج2، کتاب الدعا، باب البکاء.]؛ «هیچ قطره اى نیست که نزد خداى عزوجل محبوب تر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».
این بدان معنا است که بنده در حال سوز و گریه در دل شب ـ آنجا که از خوف خداى متعال اشک مى ریزد ـ محبوب جناب او است؛ یعنى، در پشت پرده مجذوب به سوى او و در لذت و ابتهاج جذبات ربوبى است.
پشت پرده جذبه هاى ربوبى است که متصلاً سالک را مجذوب مى کند و همین جذبه ها است که در این سو به شکل سوز و اشک به ظهور مى رسد.
این طرف، غم و پریشانى دل و اشک دیده ها است و آن طرف، جذبه ها؛ یعنى، شادى دل، ابتهاج شراب طهور و لذت شهود است.
بر رهگذرت بسته ام از دیده دو صد جوى
باشد که تو چون سرو خرامان به درآیى[ حافظ.]
اگر کسى باشد که اشراف و احاطه بر این سو و آن سو داشته باشد؛ یعنى در افق بالایى قرار بگیرد که هم این طرف پرده را ببیند، هم آن طرف پرده را، چیز عجیبى خواهد دید. یک شخص را در یک زمان در دو حالت ـ که نقطه مقابل هم هستند ـ مشاهده خواهد کرد.
در این طرف (طرف دنیوى) او را در سوز و گداز و اشک و نیاز خواهد دید و در آن طرف (طرف اخروى) در ابتهاج شراب طهور، لذت شهود و نعمت ها و کرامت ها واقعاً تحیّرآور است که باطن غم، شادى؛ باطن شادى، غم؛ باطن گریه، خنده و باطن خنده، گریه باشد.
تحیّر بالاتر در این است که ما پیش خود گمان مى کنیم از هستى و دقایق آن و اسرار و عجایب آن چیزى فهمیده ایم! همین گمان آنچه را که باید بکند، کرده است؛ چیزى که هست، توجه به این معنا هم نیست.
3. سوز و گریه و قرب حضرت مقصود
امام صادق(علیهالسلام) در روایتى به ابى بصیر در خصوص دعا و گریه مطالبى را مى فرماید و در ضمن آن از پدر بزرگوارش امام باقر(علیهالسلام) نقل مى کند که فرمود:
«ان اقرب ما یکون العبد من الرب عزوجل و هو ساجد باک»[ اصول کافى، ج2، کتاب الدعا، باب البکاء.
]؛ «نزدیک ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».
از این بیان هم استفاده مى شود که این سوى قضیه، با سوز دل صورت بر خاک نهادن و گریه کردن است و در همان حال آن سوى قضیه به حضرت معبود نزدیک شدن و در جوار او متنعّم و مبتهج گشتن.
حافظ زدیده دانه اشکى همى فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما