۱۳۹۶/۰۷/۰۱
–
۳۱۵ بازدید
نماز عمود خیمه دین و استوارترین رشته پیوند میان بنده و مولا است. مؤمن با نماز شناخته مى گردد و با نردبان آن تا عرش خدا بالا مى رود و قدم بر بساط قرب مى گذارد.
نماز عمود خیمه دین و استوارترین رشته پیوند میان بنده و مولا است. مؤمن با نماز شناخته مى گردد و با نردبان آن تا عرش خدا بالا مى رود و قدم بر بساط قرب مى گذارد.
نماز راه اُنس با خدا و روشنى بخش چشمان پیامبر است. نماز اولین و آخرین سفارش پیامبران است. نماز بازدارنده از آلودگى و زشتى است و حتى بى روح ترین و ناقص ترین نماز، سدى میان انسان و گناهان است.
«معاویه بن وهب» از یاران حضرت صادق از ایشان مى پرسد: برترین چیزى که بندگان را به خدا نزدیک مى سازد و محبوب ترین کار در نزد خداوند چیست؟ حضرت فرمود: «ما اعلم شیئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة»؛ «بعد از شناخت خداوند، چیزى را با فضیلت تر از نماز نمى دانم».
اگر نهضت جاوید حسین بن على براى اقامه حق و زنده کردن دین خدا و رها ساختن آن از چنگال خرافات و هواپرستان ستمگر است و عمود دین خدا، نماز است؛ چرا نباید نگهبان دین و شریعت محمدى عمود دین را در عرصه خونین کربلا و در برابر هجوم بى امان و ناجوانمردانه دشمن با خواندن نماز عشق، محکم و استوار سازد؟ «ابو ثمامه صیداوى» – که در محبت مولایش حسین سر از پا نمى شناسد – در ظهر عاشورا، در میان حلقه تنگ محاصره دشمن، خدمت امام مى رسد و فرا رسیدن وقت نماز ظهر را به یاد امام مى آورد و آرزو مى کند بعد از خواندن نماز به امامت مولایش، به دیدار معبودش بشتابد. امام حسین در پاسخ او مى فرماید: «نماز را به یاد من آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد».
حسین بن على و تنى از یارانش در برابر تیرهایى که از سوى دشمن مى آمد، نماز ظهر را به جا آورد وعده اى از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون افتادند و بر بال شهادت به دیدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام و خاندان و یاران بزرگوارش در شب عاشورا، زیباترین نمایش بندگى است. ابا عبدالله درس عشق ورزى به نماز و راز و نیاز با معبود را از پدر بزرگوارش فراگرفته است. ابن عباس در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت را دید که سر را به سوى آسمان بلند کرده و در انتظار چیزى است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزى هستید؟ فرمود: آرى، منتظر رسیدن وقت نماز مى باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم.
امیر مؤمنان فرمود: «انما قاتلنا هم على الصلوة»؛ «ما براى نماز با آنها
مى جنگیم».
به راستى وقتى رهبران و پیشوایان ما در صحنه خون و جهاد، این چنین ارزش و جایگاه نماز را پاس مى دارند و نماز را به تمام معنا در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، این گونه به پا مى دارند، آیا سستى و سهل انگارى نسبت به نماز براى ما – که به دور از آن صحنه هاى دشوار و در دامن آسایش هستیم – روا است؟ آیا منطقى و قابل قبول است که نسبت به آن پاکان و برگزیدگان، اظهار عشق و محبت کنیم و خود را پیرو و مطیع آنان بدانیم، آن گاه نمازى را که سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداکارى ایشان براى زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جایگاه واقعى خود را در زندگى ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسیم در نماز و دعا و تلاوت کتاب خدا، چه رمز و رازى و چه لذّتى نهفته است که امام حسین با وجود اینکه حسرت یک آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هیهات مناالذلة» او – که در تابلو عشق با خطى خونین بر سینه آسمان نصب شده و به همه جهانیان درس جنبش و آزادگى و پایدارى مى دهد – در عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام روى آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر مى توانى تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلى لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو یَعلم انى کنتُ احب الصلاة له وتلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شاید امشب براى پروردگارمان نماز به جا آوریم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش کنیم. خدا مى داند که من نماز براى او و خواندن کتابش و زیادى دعا و استغفار را دوست مى دارم».
نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند، از چه عزتى سرشار است که سالار شهیدان به خاطر آن، از دشمن براى به تأخیر انداختن جنگ درخواست مى کند.
نماز راه اُنس با خدا و روشنى بخش چشمان پیامبر است. نماز اولین و آخرین سفارش پیامبران است. نماز بازدارنده از آلودگى و زشتى است و حتى بى روح ترین و ناقص ترین نماز، سدى میان انسان و گناهان است.
«معاویه بن وهب» از یاران حضرت صادق از ایشان مى پرسد: برترین چیزى که بندگان را به خدا نزدیک مى سازد و محبوب ترین کار در نزد خداوند چیست؟ حضرت فرمود: «ما اعلم شیئا بعد المعرفة افضل من هذه الصلاة»؛ «بعد از شناخت خداوند، چیزى را با فضیلت تر از نماز نمى دانم».
اگر نهضت جاوید حسین بن على براى اقامه حق و زنده کردن دین خدا و رها ساختن آن از چنگال خرافات و هواپرستان ستمگر است و عمود دین خدا، نماز است؛ چرا نباید نگهبان دین و شریعت محمدى عمود دین را در عرصه خونین کربلا و در برابر هجوم بى امان و ناجوانمردانه دشمن با خواندن نماز عشق، محکم و استوار سازد؟ «ابو ثمامه صیداوى» – که در محبت مولایش حسین سر از پا نمى شناسد – در ظهر عاشورا، در میان حلقه تنگ محاصره دشمن، خدمت امام مى رسد و فرا رسیدن وقت نماز ظهر را به یاد امام مى آورد و آرزو مى کند بعد از خواندن نماز به امامت مولایش، به دیدار معبودش بشتابد. امام حسین در پاسخ او مى فرماید: «نماز را به یاد من آوردى، خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد».
حسین بن على و تنى از یارانش در برابر تیرهایى که از سوى دشمن مى آمد، نماز ظهر را به جا آورد وعده اى از یارانش به هنگام نماز به خاک و خون افتادند و بر بال شهادت به دیدار دوست شتافتند.
صحنه عبادت، مناجات و تلاوت قرآن امام و خاندان و یاران بزرگوارش در شب عاشورا، زیباترین نمایش بندگى است. ابا عبدالله درس عشق ورزى به نماز و راز و نیاز با معبود را از پدر بزرگوارش فراگرفته است. ابن عباس در گرماگرم جنگ صفین، آن حضرت را دید که سر را به سوى آسمان بلند کرده و در انتظار چیزى است. پرسید: یا امیرالمؤمنین؛ آیا نگران چیزى هستید؟ فرمود: آرى، منتظر رسیدن وقت نماز مى باشم. ابن عباس گفت: در این وقت حساس نمى توانیم دست از جنگ برداریم و مشغول نماز گردیم.
امیر مؤمنان فرمود: «انما قاتلنا هم على الصلوة»؛ «ما براى نماز با آنها
مى جنگیم».
به راستى وقتى رهبران و پیشوایان ما در صحنه خون و جهاد، این چنین ارزش و جایگاه نماز را پاس مى دارند و نماز را به تمام معنا در آن شرایط سخت و طاقت فرسا، این گونه به پا مى دارند، آیا سستى و سهل انگارى نسبت به نماز براى ما – که به دور از آن صحنه هاى دشوار و در دامن آسایش هستیم – روا است؟ آیا منطقى و قابل قبول است که نسبت به آن پاکان و برگزیدگان، اظهار عشق و محبت کنیم و خود را پیرو و مطیع آنان بدانیم، آن گاه نمازى را که سرلوحه اعمال آنان است و جنگ و جهاد و فداکارى ایشان براى زنده نگه داشتن و برپا داشتن آن است، جایگاه واقعى خود را در زندگى ما نداشته باشد؟!
از خود بپرسیم در نماز و دعا و تلاوت کتاب خدا، چه رمز و رازى و چه لذّتى نهفته است که امام حسین با وجود اینکه حسرت یک آه را بر دل دشمن گذاشت و شعار «هیهات مناالذلة» او – که در تابلو عشق با خطى خونین بر سینه آسمان نصب شده و به همه جهانیان درس جنبش و آزادگى و پایدارى مى دهد – در عصر تاسوعا که لشکر نفاق به طرف خیام امام روى آوردند و آماده حمله و جنگ بودند، برادر دلاورش عباس را به نزد آنان فرستاد و به او فرمود: اگر مى توانى تا فردا جنگ را به تأخیر بینداز و سپس فرمود: «لعلنا نصلى لربنا و ندعوه و نستغفره، فهو یَعلم انى کنتُ احب الصلاة له وتلاوة کتابه و کثرة الدعاء والاستغفار»؛ «شاید امشب براى پروردگارمان نماز به جا آوریم و به درگاه او دعا نموده و طلب بخشش کنیم. خدا مى داند که من نماز براى او و خواندن کتابش و زیادى دعا و استغفار را دوست مى دارم».
نماز و دعا و راز و نیاز با خداوند، از چه عزتى سرشار است که سالار شهیدان به خاطر آن، از دشمن براى به تأخیر انداختن جنگ درخواست مى کند.