۱۳۹۶/۰۸/۱۱
–
۱۲۲ بازدید
سلام.در زمان خلافت مامون،وقتی قرار شد امام رضا(ع)نمازعید رااقامه کنند،فرمودند که نماز رابه شیوه جدشان اقامه خواهند کرد.من پرسشم این است که مگر شیوه مامون و رسول الله دراقامه نماز متفاوت بوده؟؟تفاوتشان در چه بوده و پرسش دوم اینکه چه لزومی به این اعلام عمومی توسط امام رضا(ع)بوده،خب ایشان میتوانستندنمازرا به هرشکلی که دلخواهشان است اقامه کنند اما چه لزومی داشته که این مطلب را علنی اعلام کنند؟؟بهرحال ایشان امام نماز بوده اند و اگرنمازپیغمبر و خلیفه خیلی تفاوت فاحشی داشته،حتی بدون اعلام عمومی هم مامومین بالاخره متوجه تفاوت نماز امام و مامون میشدند…. .
شیوه نماز خواندن پیامبر(ص) در نوع سیره حضرت برای رفتن به مصلا بوده است. خلفا که از زمان بنی امیه به سمت پادشاهی و سلطنت رو آوردند و همچون پادشاهان رفتار می کردند. برای خواندن نماز عید آرایش و زینت کرده و سوار بر اسب به سمت مصلا می رفتند و نماز می خواندند. اما با رفتار امام رضا (ع) در می یابیم که شیوه نماز خواندن و یا به عبارتی رفتن به مصلا اینچنین نیست. آنها خود را از مردم جدا دانسته و رفتاری پادشاه گونه داشتند ، در ادامه شیوه رفتن امام را به مصلا ذکر می کنیم تا خودتان قضاوت نمایید. البته اعلان آن از طرف امام رضا(ع) برای تذکر و توجه بیشتر مردم بوده است: امام (ع) پس از این که وارد مرو (خراسان) شد مأمون پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد، اما امام رضا(ع) به شدت با این تقاضا مخالفت نمود. مأمون (ایشان را تهدید کرده و) گفت: پس ولایت عهدى مرا قبول کنید، حضرت فرمود با شروطى این را مى پذیرم.
مأمون گفت: شروط شما چیست؟ امام رضا فرمود: شرط من این است که در هیچ امرى از امور سیاست و حکومت مداخله نکنم، و در عزل و نصب حکام و فرمانداران دخالتى نداشته باشم، مأمون نیز شروط امام را پذیرفت.
پس از آن، در یکى از اعیاد مأمون به امام رضا (ع) گفت: اکنون روز عید است، امامت نماز عید را بر عهده گیرید، و براى مردم خطبه عید را بخوانید. حضرت در جواب مأمون فرمود: خود میدانى که من پیشنهاد شما را با شروطى پذیرفتم و یکى از آن شرط ها عدم شرکت در این گونه مراسم است. مأمون بار دیگر پیغام فرستاد من در نظر دارم مردم مطمئن گردند و دل آنان به شما مایل شده و فضل تو را بشناسند.
مأمون با سماجت تمام انجام این عمل را از آن جناب خواستار شدند، حضرت فرمود: من دوست دارم که مرا از این کار معذور دارید و اگر چنانچه اصرار دارى، من مانند جد خود رسول خدا (ص) نماز عید را خواهم خواند. مأمون گفت: هر طور که در نظر دارید انجام دهید.
راوی می گوید: هنگامى که اعلام شد امام رضا (ع) براى نماز عید به مصلا مى روند، مردم مرو (خراسان) در کنار راه ها نشستند و منتظر تشریف فرمائى آن حضرت شدند. زنان و کودکان پشت بام ها در انتظار مقدم او بودند، تمام فرماندهان لشگر و رجال کشور از هر صنف و طبقه درب منزل امام (ع) اجتماع کردند و انتظار بیرون شدن آن جناب را داشتند. هنگامى که آفتاب روز عید طلوع کرد، حضرت غسل کرد و عمامه سفیدى بر سر مبارک گذاشت یک طرف آن را روى سینه و طرف دیگر را پشت سر افکند، و جامه هاى خود را تا زانو بالا زد، سپس به همه غلامان و کارگزاران و خدمت کاران خود فرمان داد تا آنان نیز چنین کنند. پس از این عصاى مخصوصى به دست گرفت و از منزل خارج شد.
هنگامى که حضرت حرکت کرد مردم به دنبال او براه افتادند، امام (ع) سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و چهار مرتبه تکبیر گفت. همه فرماندهان لشگر و افسران و رجال و طبقات مختلف کشور و شخصیت هاى مقیم مرو با ساز و برگ هاى خود در کمال آرایش و زینت ایستاده بودند.
هنگامى که حضرت و همراهان او با این هیئت مخصوص وارد میدان مقابل منزل شدند، اندکى درب منزل توقف کردند و چهار مرتبه گفتند: «اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر على ما هدانا، الله اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام و الحمد للَّه على ما أبلانا». همه همراهان این ذکر را با صداى بلند قرائت کردند.
راوی می گوید: در این هنگام چنان ضجه و شیونى از مردم بلند شد، که گویا در و دیوار شهر مرو تکان مى خورد، و مردم از دیدن آن حضرت همچنان فریاد برمى آوردند. رجال مملکت و بزرگان لشگر چون مشاهده کردند حضرت رضا پا برهنه حرکت مى کند، آنان نیز از مراکب خود پایین آمده و کفش هاى خود را به دور افکندند و پاى برهنه براه خود ادامه دادند. امام رضا هر ده قدم که حرکت مى کردند یک بار توقف مى کردند و سه مرتبه تکبیر مى گفتند، و ما چنان مى پنداشتیم که زمین و آسمان و در و دیوار با وى هم آواز مى شوند، و فریاد شیون و ناله از شهر مرو برآمد.
این جریان به مأمون گزارش شد و او از اوضاع و احوال مطلع گشت. این جا بود که فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر على بن موسى الرضا با همین وضع و هیئت خود را به مصلا برساند مردم مفتون و شیفته او خواهند شد، صلاح در این است که از وى بخواهى تا از رفتن به مصلا خود دارى کند. بنابراین، مأمون پیک فرستاد و از آن حضرت درخواست کرد به منزل بازگردد. امام رضا (ع) نیز لباس ها و کفش خود را پوشید و سوار شد و به اقامت گاه خود بازگشت.[1]بنابر این، عمده دلیل مأمون از جلوگیری اقامه نماز عید به وسیله امام رضا (ع)، احساس خطری بود که از ناحیه محبوبیت و اظهار علاقه و استقبال مردم از امام شده بود؛ چراکه به گمان مأمون و مشاورش اقامه این نماز و ایراد خطبه به وسیله امام ممکن بود حکومت وی را به خطر اندازد؛ زیرا آنان قصد استفاده تبلیغاتی از این نماز را داشته و هرگز فکر نمی کردند، امام این گونه در میان مردم حتی رجال کشور و فرماندهان لشگر دارای محبوبیت باشد. لذا دستور داد تا امام از اقامه نماز منصرف شود، تا بدین وسیله خود و حکومتش از خطرات احتمالی از ناحیه امام (ع) حفظ نماید.
[1]. کلینی، کافی، ج 1، ص 488- 490، ح 7، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1368 ش؛ عطاردی، عزیز الله، مسند الإمام الرضا علیه السلام، مقدمه، ص 64، آستان قدس (کنگره)، مشهد، چاپ اول، 1406 ق؛ اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، ص 99- 102.
مأمون گفت: شروط شما چیست؟ امام رضا فرمود: شرط من این است که در هیچ امرى از امور سیاست و حکومت مداخله نکنم، و در عزل و نصب حکام و فرمانداران دخالتى نداشته باشم، مأمون نیز شروط امام را پذیرفت.
پس از آن، در یکى از اعیاد مأمون به امام رضا (ع) گفت: اکنون روز عید است، امامت نماز عید را بر عهده گیرید، و براى مردم خطبه عید را بخوانید. حضرت در جواب مأمون فرمود: خود میدانى که من پیشنهاد شما را با شروطى پذیرفتم و یکى از آن شرط ها عدم شرکت در این گونه مراسم است. مأمون بار دیگر پیغام فرستاد من در نظر دارم مردم مطمئن گردند و دل آنان به شما مایل شده و فضل تو را بشناسند.
مأمون با سماجت تمام انجام این عمل را از آن جناب خواستار شدند، حضرت فرمود: من دوست دارم که مرا از این کار معذور دارید و اگر چنانچه اصرار دارى، من مانند جد خود رسول خدا (ص) نماز عید را خواهم خواند. مأمون گفت: هر طور که در نظر دارید انجام دهید.
راوی می گوید: هنگامى که اعلام شد امام رضا (ع) براى نماز عید به مصلا مى روند، مردم مرو (خراسان) در کنار راه ها نشستند و منتظر تشریف فرمائى آن حضرت شدند. زنان و کودکان پشت بام ها در انتظار مقدم او بودند، تمام فرماندهان لشگر و رجال کشور از هر صنف و طبقه درب منزل امام (ع) اجتماع کردند و انتظار بیرون شدن آن جناب را داشتند. هنگامى که آفتاب روز عید طلوع کرد، حضرت غسل کرد و عمامه سفیدى بر سر مبارک گذاشت یک طرف آن را روى سینه و طرف دیگر را پشت سر افکند، و جامه هاى خود را تا زانو بالا زد، سپس به همه غلامان و کارگزاران و خدمت کاران خود فرمان داد تا آنان نیز چنین کنند. پس از این عصاى مخصوصى به دست گرفت و از منزل خارج شد.
هنگامى که حضرت حرکت کرد مردم به دنبال او براه افتادند، امام (ع) سر مبارک خود را به طرف آسمان بلند کرد و چهار مرتبه تکبیر گفت. همه فرماندهان لشگر و افسران و رجال و طبقات مختلف کشور و شخصیت هاى مقیم مرو با ساز و برگ هاى خود در کمال آرایش و زینت ایستاده بودند.
هنگامى که حضرت و همراهان او با این هیئت مخصوص وارد میدان مقابل منزل شدند، اندکى درب منزل توقف کردند و چهار مرتبه گفتند: «اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر، اللَّه اکبر على ما هدانا، الله اکبر على ما رزقنا من بهیمة الانعام و الحمد للَّه على ما أبلانا». همه همراهان این ذکر را با صداى بلند قرائت کردند.
راوی می گوید: در این هنگام چنان ضجه و شیونى از مردم بلند شد، که گویا در و دیوار شهر مرو تکان مى خورد، و مردم از دیدن آن حضرت همچنان فریاد برمى آوردند. رجال مملکت و بزرگان لشگر چون مشاهده کردند حضرت رضا پا برهنه حرکت مى کند، آنان نیز از مراکب خود پایین آمده و کفش هاى خود را به دور افکندند و پاى برهنه براه خود ادامه دادند. امام رضا هر ده قدم که حرکت مى کردند یک بار توقف مى کردند و سه مرتبه تکبیر مى گفتند، و ما چنان مى پنداشتیم که زمین و آسمان و در و دیوار با وى هم آواز مى شوند، و فریاد شیون و ناله از شهر مرو برآمد.
این جریان به مأمون گزارش شد و او از اوضاع و احوال مطلع گشت. این جا بود که فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر على بن موسى الرضا با همین وضع و هیئت خود را به مصلا برساند مردم مفتون و شیفته او خواهند شد، صلاح در این است که از وى بخواهى تا از رفتن به مصلا خود دارى کند. بنابراین، مأمون پیک فرستاد و از آن حضرت درخواست کرد به منزل بازگردد. امام رضا (ع) نیز لباس ها و کفش خود را پوشید و سوار شد و به اقامت گاه خود بازگشت.[1]بنابر این، عمده دلیل مأمون از جلوگیری اقامه نماز عید به وسیله امام رضا (ع)، احساس خطری بود که از ناحیه محبوبیت و اظهار علاقه و استقبال مردم از امام شده بود؛ چراکه به گمان مأمون و مشاورش اقامه این نماز و ایراد خطبه به وسیله امام ممکن بود حکومت وی را به خطر اندازد؛ زیرا آنان قصد استفاده تبلیغاتی از این نماز را داشته و هرگز فکر نمی کردند، امام این گونه در میان مردم حتی رجال کشور و فرماندهان لشگر دارای محبوبیت باشد. لذا دستور داد تا امام از اقامه نماز منصرف شود، تا بدین وسیله خود و حکومتش از خطرات احتمالی از ناحیه امام (ع) حفظ نماید.
[1]. کلینی، کافی، ج 1، ص 488- 490، ح 7، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1368 ش؛ عطاردی، عزیز الله، مسند الإمام الرضا علیه السلام، مقدمه، ص 64، آستان قدس (کنگره)، مشهد، چاپ اول، 1406 ق؛ اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، ص 99- 102.