جدای از سفره هفت سین که متناسب با وسایل در دسترس و ارزان تهیه میشد، وسایل پذیرایی نیز متناسب با اقلیم و بوم هر منطقه در سفره چیده میشدند.
هر شهر با توجه به اقلیم خود نوع پذیرایی مشخصی داشت از یزد با قطاب و شهرهای مرکزی بانان شیری و گعک در شهرهای جنوبی و اِردَک در آذربایجان.
اینطور هم نبود که همه جا آجیل و پسته و… باشد، معمولا از تابستان و برداشت محصول جنسهایی را برای سفره عید نگه میداشتند چیزهایی مانند سنجد، کشمش، بادام و گندم بو داده و اگر مرغها تخم میگذاشتند، تخم مرغ رنگ کرده.
در نتیجه یک عقلانیتی در مناسک نوروز بود، اینجوری نبود که با حرکت به نوعی یکسان سازی تمام سفره عید در ایران از اهواز و عجب شیر تا شهریار تهران و زابل و بیرجند و ایلام یه نوع سفره داشته باشند که محوریتش آجیل و میوه باشد. نوروز هزینه خاصی برای خانواده نداشت.
این بلایی است که رسانه ها بر سرما آوردهاند، هویتهای محلی سفره و مناسک بومی را از بین برده اند و با معرفی نوعی الگوی خاص از نوروز، این جشن رو به آیینی طبقاتی تبدیل کردهاند که همه از پسش بر نمیآیند، ميليونها عمو نوروز در بمباران رسانهای نوروز تحقیر میشوند.
و چون نوروز معاصر بر منبای عقلانیت نیست و بر پایه «تظاهر رسانهای و پروفایلی» استوار است، دوام چندانی نخواهد داشت، همین نگاه غیرعقلانی و ضد اقتصادی نوروز معاصر را گران کرده است، هرچیزی گران تمام شود یا دوام نخواهد داشت یا به ضد خود تبدیل خواهد شد و از بین خواهد رفت.
نوروز مبنایش دید و بازدید بود در سطح بسیار وسیع و فامیلهای دور. اما وقتی قدرت رسانه الگوی خاصی از نوروز پرهزینه و سفره های خاصی را مطرح میکند، مبنای ارتباط، مولفههای خارج از فرآیند ارتباط میشود و دیگر آن ارتباطات و رفت و آمدها توجیهی پیدا نمی کند.
این بروز غير عقلانی و سرمایه دارانه، باعث می شود بخش بزرگی از جامعه یا نمیتواند با نوروز همراهی کند یا مظاهر آن را میگیرد و روابط گسترده خود را بشدت محدود میکند و در نتیجه نوروز باستانی که محور نزدیکی آدمها بود، پدیدهای میشود برای دور شدن اجباری آدمها از هم.
علی رضوی