بر اساس شنیدهها آنچه میدانیم این است که گفتوگوی مذکور بخشی از یک پروژه تاریخ شفاهی با عنوان «کارنامه/ آنسوی دولت» بوده که با هدف ثبت تجربیات مدیران ارشد دولت یازدهم و دوازدهم، با دستور رئیسجمهور محترم، زیر نظر مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری، با مدیریت حسامالدین آشنا و مبلغ حدود سهمیلیارد تومان در نزدیکی استودیوی برنامه «سلام صبح بخیر» در باغ کتاب تهران تهیه و تولید شده است.
آنچه تا حدودی از آن مطلع هستیم این است که در جریان این پروژه با حدود ۳۳ نفر از مدیران ارشد دولت [۲۸ نفر از وزیران و معاونان رئیسجمهور] گفتوگو شده است. اما آنچه نمیدانیم این است که بر اساس چه معیار و میزانی آقای لیلاز بهعنوان مصاحبهکننده این پروژه تعیین شده است. شاید دست تقدیر بوده تا ما با چشیدن دستپخت ایشان چند نکته کلیدی در روش انجام مصاحبه را مرور کنیم. ملاک ما برای نقد و ارزیابی این گفتوگو فایل صوتی منتشرشده (دوساعته و فشردهشده) است. شاید بعدا با نشت ویدئوی این گفتوگو(ها) نکتههای جدیدتری آموختیم.
در گفتوگو فعال باشیم اما حراف نباشیم!
شاید مهمترین موضوعی که باعث رنجش شنوندگان این مصاحبه میشود دخالتهای آزاردهنده و بیشمار لیلاز در جریان گفتوگو است. دخالتهایی که بارها باعث ناتمام ماندن یک روایت یا نتیجهگیری و جمعبندی از سوی مصاحبهشونده میشود. البته این دخالتهای بیجا، بارها با واکنش اعتراضآمیز ظریف مواجه میشود. «اصلا خراب کردی؛ چی داشتم میگفتم؟» (۱:۳۵:۰۰) «آقا اینقدر صحبت میکنی من نمیتونم … حواسم پرت میشه» (۰۱:۴۴:۳۵) شاید به همین دلیل است که گفتهاند مصاحبهکننده باید بیش از هر چیز از «هنر گوش دادن» برخوردار باشد. البته برای اصلاح یک تصور غلط، خوب است این سخن فران لوویتس هم یادآوری شود که متضاد کلمه حرفزدن، منتظر ماندن است نه گوش دادن.
اطلاعاتمان را به رخ مصاحبهشونده نکشیم
یکی از مهمترین ویژگیهای یک مصاحبه موفق، آمادگی قبلی و آشنایی کامل مصاحبهکننده با تاریخچه و مسائل پیرامونی موضوع مورد گفتوگو است. به نظر میرسد آقای لیلاز تا حد قابلقبولی از این ویژگی برخوردار است اما استفاده از این اطلاعات باید با موقعیتشناسی و هوشمندی همراه باشد تا در مصاحبهشونده احساس احترام و همراهی را برانگیزد و در نتیجه بهانهای برای ترغیب به گفتوگو باشد. در صورتی که در مقابل، به رخ کشیدن این دادهها و اطلاعات از سوی مصاحبهکننده، حس تظاهر و خودنمایی در مخاطب و هماوردطلبی در مصاحبهشونده را به دنبال دارد. برای نمونه هنگامی که آقای ظریف برای تبیین سخن خود به ضربالمثل از قضا سرکنگبین صفرا فزود اشاره میکند آقای لیلاز بحث را قطع کرده و به خواندن ابیات دیگر مثنوی مشغول میشود. (۰۱:۰۹:۳۵) این عرضاندامهای مکرر، علاوهبر ایجاد بینظمی در گفتوگو، ممکن است باعث بروز خطاهایی شود که باعث تزلزل موقعیت مصاحبهکننده در چشم طرف مقابل و مخاطبان شود. برای نمونه در این گفتوگو میتوان به خواندن شعر عدم رفاقت ایران و عربستان از دوره صفویه (۰۱:۳۴:۰۰) و خرید موشک در سال ۱۳۶۳ اشاره کرد.
تنوع در گفتوگو خوب است اما پراکنده گویی نه
مصاحبه کننده بیش و پیش از هرکس باید بداند از مصاحبه چه هدفی را دنبال میکند.البته این هدف باید منطبق بر اهداف مدنظر کارفرما و سفارش دهنده نیز باشد.اگر هدف این پروژه آنطور که آقای آشنا در توییت اخیر خود به آن اشاره کرده ثبت تلاشها، دستاوردها و تجارب وزرا و معاونان رئیسجمهوری بوده است با جرأت میتوان گفت این گفتوگو هرگز به آن هدف حتی نزدیک هم نشده تا جایی که شاید عنوان «گعده صمیمی» برای آن زیبندهتر از عنوان تاریخ شفاهی برای این مجموعه باشد. شاید همین به هم ریختگیها و بینظمیها باعث تقویت گمان کسانی شده که این گفتوگو را نوعی نمایش انتخاباتی عنوان کردهاند، چراکه در میان گفتوگو پیرامون چگونگی انتخاب آقای ظریف به عنوان وزیر خارجه ناگهان عکسی از حضور او در تظاهرات روز قدس در کالیفرنیا و سمت وزیر شعار بودن او مورد بحث قرار میگیرد. البته حجم این پراکندهگوییها به اندازهای است که دکتر ظریف نیز گاهی نسبت به آن هشدار میدهد«من الان تمام توجهم اینجا این است که مصاحبه کنم و تجربه دولت را خدمت شما بگویم» (۳۳:۵۵)
صمیمی باشیم اما تملق نگوییم
«تصور نمیکنم، باور نمیکنم کسی به اندازه جنابعالی از آن سوی دولت با خبر باشد» (۰۰:۳۵)«آیا خبر دارید که محبوب ترین عضو کابینه هستید و اصلا از آقای روحانی محبوبتر هستید؟ من نظر سنجیها را نمیبینم از کف خیابان خبر میدهم» (۰۱:۰۷) «شما با آقای بایدن شخصا رفیق هستید»(۰۳:۰۶) «من میدانم که مردم ما انتخابشان جنابعالی است.» (۲۶:۵۲) طرح نمونههای فراوانی از این عبارات و عبارات مشابه از سوی آقای لیلاز نوعی تملقگویی و چاپلوسی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند. اغراق گوییهایی که به روشنی باعث از بین رفتن تمرکز و ابتکار عمل در بحث میشود. از قدیم گفته اند تعارف کم کن و بر مبلغ افزا!
ظریف باشیم اما شوخی بیجا نکنیم
ویکتور برج میگوید کوتاهترین فاصله میان دو نفر خنده است. برخورداری از این توانایی برای مصاحبه کننده از نان شب واجبتر است. برای اینکه مصاحبهگر میتواند با شوخی و نکته سنجیهای بجا علاوه بر ایجاد تنوع در بحث، در مصاحبه شونده نیز ایجاد حس راحتی و صمیمیت را کند. در این گفتوگوها علاوه بر شوخیهای زننده درباره زنان و تکه اندازیهای بیجا و بیمزه لیلاز شاهد نوعی تعابیر توهین آمیز نسبت به طرف مقابل نیز هستیم. برای نمونه هنگام گفتوگو درباره فعالیت آقای ظریف در دانشگاه آزاد به عنوان مشاور (۰۷:۴۳) آقای لیلاز ایشان را در پذیرش این مسوولیت اینگونه توصیف میکند: «مثل اینکه تریلی هزار قوه اسب را ببندیم برای اینکه باهاش ۵۰ کیلو بار جابهجا کنیم!» (۰۷:۵۰)
اعتمادی که به ما شده است را از بین نبریم
این آخرین توصیه در حقیقت مهمترین توصیه برای حفظ و استمرار گفت و شنود است.اینکه اخلاق را به روزنامه نگاری و هیاهو نبازیم. هر چند حفظ و حراست از محتوای یک گفتوگو به خصوص آنجا که چند بار توسط مصاحبه شونده نسبت به ضرورت عدم انتشار آن تاکید میشود یک اصل حرفهای و شغلی است اما این مساله هنگامی که به منافع ملی و وطنی گره میخورد، معیار و میزانی برای اندازهگیری اخلاق و شرافت انسانی نیز میشود.البته جای تعجب است از وزیر محترم خارجه که خود گفتوگوهایش را با این اصل مهم آغاز میکند که:« در دنیای امروز نمیتوانید مخاطبان خودتان را انتخاب کنید…به خصوص وقتی درگیر مذاکرات هستید باید بپذیرید دیپلمات باید ظرافتهایی را رعایت کند… یکی از آنها این است که طرف مقابل نباید همه پس پردهها را بداند.» اما در ادامه گفتوگو به آن پایبند نمیماند.
محمدحسین فروغی/ جامجم آنلاین