عصراسلام: ”تنهایی بخشی از هستی ست، باید با آن رو در رو شویم و راهی برای هضم آن بیابیم. ارتباط با دیگران مهمترین منبع در دسترس ما برای کاستن از وحشت تنهایی ست. هر یکی از ما کشتیهایی تنها در دریایی تیره و تاریم. نور کشتیهای دیگر را می بینیم، کشتیهایی که به آنها دسترسی نداریم، ولی حضورشان و شرایط مشابهی که با ما دارند، آرامش زیادی به ما میبخشد.
ما از تنهایی و در ماندگی محضمان آگاهیم. ولی اگر بتوانیم سلولهای بی روزنمان را بشکافیم، متوجه می شویم دیگرانی هم هستند که با وحشتی مشابه دست به گریبانند. احساس تنهایی راهی برای همدردی با دیگران به رویمان می گشاید… همدری و همزادش همدلی، نیازمند درجاتی از آرامشند؛ این دو در سراسیمگی به وجود نمی آیند. فرد باید رویارویی با تنهایی را آغاز کند و آنرا تاب آورد.”
فقره فوق را از اثر خواندنیِ اروین یالوم، «روان درمانی اگزیستانسیل» که توسط سپیده حبیب به فارسی روان و سلیسی برگردانده شده، نقل کردم.
اخیرا در یکی از جلسات روان درمانیام، هین گفتگو درباره تنهایی اگزیستانسیل با مراجعِ اوکراینیِ ساکن کانادا، به استعاره « کشتی تنها در دریای تیره و تار» به روایت یالوم اشاره کردم و آنرا توضیح دادم. استعاره یالوم را در صورتبندیِ وضعیت اگزیستانسیلِ ما انسانهای پیرامونی در روزگار پر تب و تاب امروزی رهگشا می دانم. سالکان مدرنی چون کازنتزاکیس، هایدگر، سپهری، اکهارت تله در آثار خود از تنهایی سخن گفته اند؛ تنهایی ای که پس از در آغوش کشیده شدن و تاب آوری می تواند با آرامش عجین گردد.
در عین حال، شخصا استعاره « وضعیت بادکنکی» را برای توصیف وضعیت اگزیستانسیلِ انسانهای پیرامونی، بیشتر می پسندم. ما موجودانی هستیم که در فضای پسا-کانتی نفس می کشیم و اسطوره فراچنگ آوردن مُرّ واقعیت، مدتهاست از میانمان رخت بربسته و فهمیده ایم که نصیب مان « جهان پدیداری» است و لا غیر؛ جهانی که بر ما پدیدار می شود و از صافی های چند گانه ای چون «زمان»، «مکان»، «مقولات فاهمه» عبور می کند. تو گویی، هر یک از ما در بادکنکی محصوریم و نمی توانیم به فضای بیرون نقبی بزنیم و دست و پای خود را از بادکنک بیرون آوریم.
در حال بالا و و پایین شدن و چرخیدن و غلتیدن و تقلا کردن در بادکنکِ خویشیم. بادکنکها به هم نزدیک میشوند، از هم دور میشوند، با یکدیگر برخورد میکنند؛ اما کسی نمیتواند از فضای بادکنکیِ خویش خارج شود و وارد فضای بادکنکی انسانی دیگر شود، که « همیشه فاصلهای هست/ وصل ممکن نیست»؛ در عین حال از دیدن بادکنکهای دیگر در آسمانِ زندگی خویش، دلخوشیم و قدری از « بار هستی» مان کاسته میشود.
تنهاییِ اگزیستانسیلِ ابدیِ از میان رخت بر نابستنیِ من و تو، با « وضعیت بادکنکی» قابل توصیف است. یالوم از کشتیِ واقع شده در دریای تیره و تار سخن گفته؛ به نزد من «وضعیت بادکنکی»، همیشه در فضای تیره و تار نیست؛ هوای تیره و تار و سرد و طوفانی را میبیند؛ آسمان مه آلود را هم تجربه میکند؛ روزهای آفتابی و گرم را هم رصد میکند… و آونگ آسا در درازنای زندگی، چون کشتی بی لنگر کژ و مژ میشود و از اینسو بدان سو میرود و زیر و زبر میگردد؛ اما هیچوقت تنهاییِ اگزیستانسیلِ خویش را فراموش نمیکند؛ که « آدم اینجا تنهاست/ و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت جاریست».
نویسنده: سروش دباغ
شبکه جامعهشناسی