۱۳۹۶/۱۲/۲۰
–
۸۵۸ بازدید
چرا خداوند پیروی از اهل بیت را واجب نموده است؟
یک از دهها پاسخ در وجوب پیروی از اهل البیت علیهم السلام بیان شیوایی از حضرت امیر المؤمنین سلام الله علیه است :
فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ، فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ. أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ (صلی الله علیه وآله) إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ، فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا، أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی، فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ.
پس به کجا مى روید و کى بازگردانده شوید. دلیلها برپاست و نشانه ها آشکار است و علامتها را نصب کرده اند. این گمراهى و حیرانى تا چند و حال آنکه، خاندان پیامبرتان که زمامداران حق اند و اعلام دین و زبان راستین، در میان شما هستند. آنان را حرمت دارید، همان گونه، که قرآن را حرمت باید داشت و چون تشنه کامان که به آب مى رسند از سرچشمه فیض ایشان سیراب شوید.
اى مردم، این سخن از پیامبرتان (صلى اللّه علیه و آله) فراگیرید، که فرماید: به ظاهر مرده است از ما آنکه مى میرد، ولى در حقیقت نمرده است و، بظاهر پوسیده شود از ما آنکه پوسیده شود و بواقع پوسیده نشده است.
چیزى را که نمى دانید مگویید. زیرا بیشترین حق، آن چیزهایى است که انکارش مى کنید. و معذور دارید کسى را -یعنى مرا- که شما را بر او حجت و دلیلى نیست.
آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم.
رایت عدالت را در میان شما برافراشتم و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم. و در چیزى که بصیرت به ژرفاى آن نمى رسد و فکر و اندیشه را بدان راه نیست، رأى خود ابراز ندارید.
با وجود عترت، گمراهى چرا؟
امام(علیه السلام) در بخش هاى پیشینِ این خطبه، عالم مخلصِ آگاه و عالم نماى منحرف گمراه را، با اوصافى معرّفى فرمود. در این بخش براى شناخت گروه اوّل، از گروه دوم و نیز براى الگو گرفتن نسبت به گروه اوّل، به سراغ اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و موقعیت آنها در جامعه اسلامى مى رود; ولى قبلاً مسئله را به صورت کلّى بیان فرموده، مى گوید: «کجا مى روید؟ و رو به کدام طرف مى کنید! در حالى که پرچم هاى حق برپاست، نشانه هاى آن آشکار است، و چراغ هاى هدایت نصب شده.» (فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ(1)! وَ الاَْعْلاَمُ قَائِمَةٌ، وَ الاْیَاتُ وَاضِحَةٌ، وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ).
نگوئید: در زمانى زندگى مى کنیم که هر گروهى ما را به سویى دعوت مى کند و در میان جامعه اى هستیم که داعیان حق و باطل، در آن به هم آمیخته و شناخت این دو، از یکدیگر بسیار مشکل است. نه! چنین نیست، همه چیز روشن است و همه معیارها واضح است و هیچ عذرى از کسى مسموع نیست!
براى راهنمایى رهروانِ جادّه هاى پرپیچ و خم، گاه از پرچمهایى که در نقاط مختلف جادّه نصب مى شود، استفاده مى کنند و گاه نشانه هایى در پیچ و خم ها مى نهند و گاه در بلندى ها در مسیر صحیح، چراغ روشن مى کنند (مخصوصاً براى شبها). یکى از این دلایل سه گانه براى پیدا کردن راه کافى است; حال اگر هر سه باهم باشد، نهایت کمال مطلوب و اوج هدایت است. امام(علیه السلام) مى فرماید: خدا با شما چنین معامله کرده است.
سپس این کلّى را بر مصداق روشنش تطبیق کرده و از عام به خاص پرداخته، تا نگویند: ذکر این کلّیات مشکلى را براى ما حلّ نمى کند. دیگر بار مى فرماید: «شما را به کدام وادى گمراهى مى برند، و چگونه سرگردان مى شوید در حالى که عترت پیامبرتان در میان شماست؟!» (فَأَیْنَ یُتَاهُ(2) بِکُمْ! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ(3)).
کسانى در بیابان هاى زندگى گمراه مى شوند که، نشانه هاى حق را در دست نداشته باشند و افرادى حیران و سرگردان هستند که دلایل روشن و معیارهاى شناخت در اختیارشان نیست; امّا شما با داشتن عترت پیامبر در میان خود، هرگز نباید به چنین سرنوشتى گرفتار شوید.
سپس براى معرّفى بیشتر مى افزاید: «آنان زمامداران حقّ اند، و پرچم هاى دین، و زبان هاى گویاى صدق و راستى.» (وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ أَعْلاَمُ الدِّینِ، وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ).
کسانى که خود را به آنها تسلیم کنند، آنان را به سوى حق مى برند و آنها که در کنارشان باشند، از زبان صدق آنان بهره مى گیرند و آنان که از دور به آنها بنگرند، همانند کسى که از دور به پرچم هاى هدایت مى نگرد، هدایت مى یابند. هر کدام به مقدار شناخت و تسلیمشان بهره مى گیرند.
مفهوم تحت اللفظى جمله «هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ» این است که: «آن بزرگواران خودشان زمام هاى حقّ اند.» و همچنین مى شود آن را کنایه از زمامدارى حق دانست و در هر دو صورت مفهومش این است که: «حق به دنبال آنها در حرکت است.» شبیه حدیث معروفى که مى فرماید: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ، وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُمَا دَارَ; على، با حق است و حق با على، که به هر طرف او بگردد، حق با او مى گردد»(4).
تعبیر به «أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ» اشاره به این معنا است که وجود آن بزرگواران زبانى است، که بیانگر فرمانهاى الهى و ترجمان وحى است; همان گونه که زبان، چیزى از خودش نمى گوید، بلکه ترجمان دل و روح انسان است.
این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا داده شده است که «زبان آن بزرگواران، جز به صدق و راستى گردش نمى کند» چه در امورى که از خدا و پیامبر نقل مى کنند و چه در سخنانى که از وجودشان مى جوشد; همه صدق است و همه راستى!
البته این دو تفسیر با هم تضادّى ندارد و مى تواند در معناى جمله، جمع باشد.
در آخرین جمله ازاین فراز مى فرماید: «حال که چنین است، آنها را در بهترین جایى که قرآن را در آن حفظ مى کنید (در درون جان و روحتان) قرار دهید و همچون تشنگان، براى سیراب شدن، به سرچشمه هاى (زلالِ علومِ) آنان روى آورید.» (فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ(5) الْعِطَاشِ).
قرآن، گاه برزبان انسان جارى مى شود و گاه در عمل او ظاهر مى گردد و گاه در عمق روح و جان او، جاى مى گیرد و تمام وجودش را روشن مى کند; بهترین جایگاه قرآن از این سه محل، همان جایگاه اخیر است; جمله بالا مى گوید: «محبّت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در عمق روح و جان خود پذیرا شوید! همان گونه که بهترین جایگاهِ قرآن روح و جان شماست.»
این جمله، در حقیقت تأکیدى است بر «حدیث ثَقَلین» که عترت را در کنار قرآن قرار مى دهد و عموم مسلمانان را به پیروى از هر دو دعوت مى نماید و بر عدم جدایى آن دو از یکدیگر، تا دامنه قیامت، تأکید مى کند.
تفسیر دیگرى براى این جمله نیز ذکر شده است و آن اینکه: «آنها را در بهترین جایگاهى که قرآن توصیه مى کند جاى دهید» و آن، جایگاه امامت و پیشوایى خلق است، که در آیاتى همچون آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ…»(6) و آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ…»(7) و آیه «قُلْ لاَأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(8) و مانند آن آمده است.(9)
البتّه تفسیر اوّل مناسب تر است.
تعبیر به «اَلْهِیمِ الْعِطَاشِ» (شتران تشنه) اشاره لطیفى است به این نکته که وجود آن بزرگواران، همچون چشمه آب حیات است و شما در نهایت به آنچه نزد آنهاست شدیداً نیازمندید; باید بدون تردید و با سرعت و جدیّت و به صورتى مشتاقانه و عاشقانه به سوى آنها بیایید و از چشمه فیّاض وجودشان بهره گیرید; بدیهى است هنگامى که بهترین منزلگاههاى قرآن را براى آنها قائل شویم، باید از علوم آنان این گونه سیراب گردیم.
* * *
نکته:
مقامات والاى اهل بیت(علیهم السلام)
آنچه در این فراز از خطبه خوانده اید، این حقیقت را به عالى ترین بیانى تبیین مى کند، که با وجود «اهل بیت» و «عترت پیامبر» در میان مسلمانان و پیروى مردم از سخنان آنان، هرگز خطر گمراهى آنها را تهدید نمى کند; آنها زمامداران حق و چراغهاى هدایت و پرچمهاى دین و ترجمان قرآن و وحى اند; و اگر در روایاتى که در منابع شیعه و اهل سنّت وارد شده، این همه تأکید بر محبّت آنان مى بینیم، به خاطر آن است که این محبّت، انگیزه اى بر پیروى از آنان، و پیروى از آنان مایه هدایت مى گردد. از جمله، «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» خود از «زمخشرى» در «کشّاف» این حدیث نورانى و پرمعنا را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود:
«مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ شَهِیداً».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ».
«أَلاَ وَ مَن مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، ماتَ تَائِباً».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ الاِْیمَانِ».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ محمَّد، بَشَّرَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ: آئِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ»… .
«هر کس با محبّت آل محمّد بمیرد، شهید است».
«آگاه باشید! هر که بر محبّت آل محمّد بمیرد، آمرزیده است».
«آگاه باشید! هر که بر محبّت آل محمّد بمیرد، توبه اش پذیرفته است».
«آگاه باشید! هر کس بر محبّت آل محمّد بمیرد، با ایمان کامل مرده است».
«آگاه باشید! هر که با محبّت آل محمّد بمیرد، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد».
«آگاه باشید! هر کسى بر عداوت آل محمّد بمیرد، روز قیامت در حالى بر محشر وارد مى شود که بر پیشانى او نوشته شده است: «مأیوس از رحمت خدا!»(10)
در حدیث دیگرى از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «أَنَا أَوَّلُ وَافِد عَلَى الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ کِتَابُهُ، وَ أَهْلُ بَیْتِی، ثُمَّ أُمَّتِی، ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ: مَا فَعَلْتُمْ بِکِتَابِ اللّهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِی؟; من نخستین کسى هستم که به پیشگاه خداوند قادر توانا، در روز قیامت حاضر مى شود و همچنین کتاب خدا و اهل بیتم حضور مى یابند; سپس امّتم حاضر مى شوند و بعد از آن، از آنها سؤال مى کنم شما با قرآن و اهل بیتم چه کردید؟»(11)
احادیث درباره ولاى اهل بیت و محبّت آنان و تمسّک به هدایتهایشان از طُرق شیعه و اهل سنّت فراوان است و آنچه در بالا آمد، تنها نمونه اى از آن بود.
برگرفته از پایگاه :
http://ahlolbait.com
فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ، فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ. أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ (صلی الله علیه وآله) إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ، فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا، أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ؟ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی، فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ.
پس به کجا مى روید و کى بازگردانده شوید. دلیلها برپاست و نشانه ها آشکار است و علامتها را نصب کرده اند. این گمراهى و حیرانى تا چند و حال آنکه، خاندان پیامبرتان که زمامداران حق اند و اعلام دین و زبان راستین، در میان شما هستند. آنان را حرمت دارید، همان گونه، که قرآن را حرمت باید داشت و چون تشنه کامان که به آب مى رسند از سرچشمه فیض ایشان سیراب شوید.
اى مردم، این سخن از پیامبرتان (صلى اللّه علیه و آله) فراگیرید، که فرماید: به ظاهر مرده است از ما آنکه مى میرد، ولى در حقیقت نمرده است و، بظاهر پوسیده شود از ما آنکه پوسیده شود و بواقع پوسیده نشده است.
چیزى را که نمى دانید مگویید. زیرا بیشترین حق، آن چیزهایى است که انکارش مى کنید. و معذور دارید کسى را -یعنى مرا- که شما را بر او حجت و دلیلى نیست.
آیا من در میان شما به «ثقل اکبر» [یعنى قرآن] عمل ننموده ام آیا «ثقل اصغر» [یعنى عترت] را در میان شما نگذاشتم.
رایت عدالت را در میان شما برافراشتم و بر حدود حلال و حرام آگاهتان کردم و از عدالت خویش جامه عافیت بر تنتان پوشاندم و معروف را با گفتار و کردارم، در میان شما، گسترش دادم و اخلاق کریمه را با رفتار و منش خود به شما نشان دادم. و در چیزى که بصیرت به ژرفاى آن نمى رسد و فکر و اندیشه را بدان راه نیست، رأى خود ابراز ندارید.
با وجود عترت، گمراهى چرا؟
امام(علیه السلام) در بخش هاى پیشینِ این خطبه، عالم مخلصِ آگاه و عالم نماى منحرف گمراه را، با اوصافى معرّفى فرمود. در این بخش براى شناخت گروه اوّل، از گروه دوم و نیز براى الگو گرفتن نسبت به گروه اوّل، به سراغ اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و موقعیت آنها در جامعه اسلامى مى رود; ولى قبلاً مسئله را به صورت کلّى بیان فرموده، مى گوید: «کجا مى روید؟ و رو به کدام طرف مى کنید! در حالى که پرچم هاى حق برپاست، نشانه هاى آن آشکار است، و چراغ هاى هدایت نصب شده.» (فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ(1)! وَ الاَْعْلاَمُ قَائِمَةٌ، وَ الاْیَاتُ وَاضِحَةٌ، وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ).
نگوئید: در زمانى زندگى مى کنیم که هر گروهى ما را به سویى دعوت مى کند و در میان جامعه اى هستیم که داعیان حق و باطل، در آن به هم آمیخته و شناخت این دو، از یکدیگر بسیار مشکل است. نه! چنین نیست، همه چیز روشن است و همه معیارها واضح است و هیچ عذرى از کسى مسموع نیست!
براى راهنمایى رهروانِ جادّه هاى پرپیچ و خم، گاه از پرچمهایى که در نقاط مختلف جادّه نصب مى شود، استفاده مى کنند و گاه نشانه هایى در پیچ و خم ها مى نهند و گاه در بلندى ها در مسیر صحیح، چراغ روشن مى کنند (مخصوصاً براى شبها). یکى از این دلایل سه گانه براى پیدا کردن راه کافى است; حال اگر هر سه باهم باشد، نهایت کمال مطلوب و اوج هدایت است. امام(علیه السلام) مى فرماید: خدا با شما چنین معامله کرده است.
سپس این کلّى را بر مصداق روشنش تطبیق کرده و از عام به خاص پرداخته، تا نگویند: ذکر این کلّیات مشکلى را براى ما حلّ نمى کند. دیگر بار مى فرماید: «شما را به کدام وادى گمراهى مى برند، و چگونه سرگردان مى شوید در حالى که عترت پیامبرتان در میان شماست؟!» (فَأَیْنَ یُتَاهُ(2) بِکُمْ! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ(3)).
کسانى در بیابان هاى زندگى گمراه مى شوند که، نشانه هاى حق را در دست نداشته باشند و افرادى حیران و سرگردان هستند که دلایل روشن و معیارهاى شناخت در اختیارشان نیست; امّا شما با داشتن عترت پیامبر در میان خود، هرگز نباید به چنین سرنوشتى گرفتار شوید.
سپس براى معرّفى بیشتر مى افزاید: «آنان زمامداران حقّ اند، و پرچم هاى دین، و زبان هاى گویاى صدق و راستى.» (وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ أَعْلاَمُ الدِّینِ، وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ).
کسانى که خود را به آنها تسلیم کنند، آنان را به سوى حق مى برند و آنها که در کنارشان باشند، از زبان صدق آنان بهره مى گیرند و آنان که از دور به آنها بنگرند، همانند کسى که از دور به پرچم هاى هدایت مى نگرد، هدایت مى یابند. هر کدام به مقدار شناخت و تسلیمشان بهره مى گیرند.
مفهوم تحت اللفظى جمله «هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ» این است که: «آن بزرگواران خودشان زمام هاى حقّ اند.» و همچنین مى شود آن را کنایه از زمامدارى حق دانست و در هر دو صورت مفهومش این است که: «حق به دنبال آنها در حرکت است.» شبیه حدیث معروفى که مى فرماید: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ، وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُمَا دَارَ; على، با حق است و حق با على، که به هر طرف او بگردد، حق با او مى گردد»(4).
تعبیر به «أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ» اشاره به این معنا است که وجود آن بزرگواران زبانى است، که بیانگر فرمانهاى الهى و ترجمان وحى است; همان گونه که زبان، چیزى از خودش نمى گوید، بلکه ترجمان دل و روح انسان است.
این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا داده شده است که «زبان آن بزرگواران، جز به صدق و راستى گردش نمى کند» چه در امورى که از خدا و پیامبر نقل مى کنند و چه در سخنانى که از وجودشان مى جوشد; همه صدق است و همه راستى!
البته این دو تفسیر با هم تضادّى ندارد و مى تواند در معناى جمله، جمع باشد.
در آخرین جمله ازاین فراز مى فرماید: «حال که چنین است، آنها را در بهترین جایى که قرآن را در آن حفظ مى کنید (در درون جان و روحتان) قرار دهید و همچون تشنگان، براى سیراب شدن، به سرچشمه هاى (زلالِ علومِ) آنان روى آورید.» (فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرآنِ، وَرِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ(5) الْعِطَاشِ).
قرآن، گاه برزبان انسان جارى مى شود و گاه در عمل او ظاهر مى گردد و گاه در عمق روح و جان او، جاى مى گیرد و تمام وجودش را روشن مى کند; بهترین جایگاه قرآن از این سه محل، همان جایگاه اخیر است; جمله بالا مى گوید: «محبّت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در عمق روح و جان خود پذیرا شوید! همان گونه که بهترین جایگاهِ قرآن روح و جان شماست.»
این جمله، در حقیقت تأکیدى است بر «حدیث ثَقَلین» که عترت را در کنار قرآن قرار مى دهد و عموم مسلمانان را به پیروى از هر دو دعوت مى نماید و بر عدم جدایى آن دو از یکدیگر، تا دامنه قیامت، تأکید مى کند.
تفسیر دیگرى براى این جمله نیز ذکر شده است و آن اینکه: «آنها را در بهترین جایگاهى که قرآن توصیه مى کند جاى دهید» و آن، جایگاه امامت و پیشوایى خلق است، که در آیاتى همچون آیه «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ…»(6) و آیه «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ…»(7) و آیه «قُلْ لاَأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى»(8) و مانند آن آمده است.(9)
البتّه تفسیر اوّل مناسب تر است.
تعبیر به «اَلْهِیمِ الْعِطَاشِ» (شتران تشنه) اشاره لطیفى است به این نکته که وجود آن بزرگواران، همچون چشمه آب حیات است و شما در نهایت به آنچه نزد آنهاست شدیداً نیازمندید; باید بدون تردید و با سرعت و جدیّت و به صورتى مشتاقانه و عاشقانه به سوى آنها بیایید و از چشمه فیّاض وجودشان بهره گیرید; بدیهى است هنگامى که بهترین منزلگاههاى قرآن را براى آنها قائل شویم، باید از علوم آنان این گونه سیراب گردیم.
* * *
نکته:
مقامات والاى اهل بیت(علیهم السلام)
آنچه در این فراز از خطبه خوانده اید، این حقیقت را به عالى ترین بیانى تبیین مى کند، که با وجود «اهل بیت» و «عترت پیامبر» در میان مسلمانان و پیروى مردم از سخنان آنان، هرگز خطر گمراهى آنها را تهدید نمى کند; آنها زمامداران حق و چراغهاى هدایت و پرچمهاى دین و ترجمان قرآن و وحى اند; و اگر در روایاتى که در منابع شیعه و اهل سنّت وارد شده، این همه تأکید بر محبّت آنان مى بینیم، به خاطر آن است که این محبّت، انگیزه اى بر پیروى از آنان، و پیروى از آنان مایه هدایت مى گردد. از جمله، «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» خود از «زمخشرى» در «کشّاف» این حدیث نورانى و پرمعنا را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود:
«مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ شَهِیداً».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ».
«أَلاَ وَ مَن مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، ماتَ تَائِباً».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّد، مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ الاِْیمَانِ».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ محمَّد، بَشَّرَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ».
«أَلاَ وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ: آئِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ»… .
«هر کس با محبّت آل محمّد بمیرد، شهید است».
«آگاه باشید! هر که بر محبّت آل محمّد بمیرد، آمرزیده است».
«آگاه باشید! هر که بر محبّت آل محمّد بمیرد، توبه اش پذیرفته است».
«آگاه باشید! هر کس بر محبّت آل محمّد بمیرد، با ایمان کامل مرده است».
«آگاه باشید! هر که با محبّت آل محمّد بمیرد، فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد».
«آگاه باشید! هر کسى بر عداوت آل محمّد بمیرد، روز قیامت در حالى بر محشر وارد مى شود که بر پیشانى او نوشته شده است: «مأیوس از رحمت خدا!»(10)
در حدیث دیگرى از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «أَنَا أَوَّلُ وَافِد عَلَى الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ کِتَابُهُ، وَ أَهْلُ بَیْتِی، ثُمَّ أُمَّتِی، ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ: مَا فَعَلْتُمْ بِکِتَابِ اللّهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِی؟; من نخستین کسى هستم که به پیشگاه خداوند قادر توانا، در روز قیامت حاضر مى شود و همچنین کتاب خدا و اهل بیتم حضور مى یابند; سپس امّتم حاضر مى شوند و بعد از آن، از آنها سؤال مى کنم شما با قرآن و اهل بیتم چه کردید؟»(11)
احادیث درباره ولاى اهل بیت و محبّت آنان و تمسّک به هدایتهایشان از طُرق شیعه و اهل سنّت فراوان است و آنچه در بالا آمد، تنها نمونه اى از آن بود.
برگرفته از پایگاه :
http://ahlolbait.com