ورود شیطان به بهشت – بهشت آدم و حوا -بهشت شیطان
۱۳۹۶/۰۲/۱۸
–
۸۹۳ بازدید
با عرض سلام وخداقوت/سوالم این است که شیطان که ازدرگاه الهی رانده شده بود چظورتوانست برای فریب آدم وحوا داخل بهشت شود وسوال دوم اینکه به چه شکل وارد بهشت شد
علیکم السلام !
بهشتی را که شیطان وارد شد« بهشت برین» و «فردوس نعیم» نبود که از ورودش ممنوع باشد؛ بلکه بهشتی دیگر بود و شیطان از ورود به آن ممنوع نبود و شکل و شمایلش نیز به گونه ای بود که آدم وحوا از او وحشت نکردند بلکه توانست با ایشان سخن بگوید!
ابتدا باید روشن باشد که شیطان بعد از جریان تکبر و سجده نکردن بر آدم، گرفتار لعن ابدی گردید و رانده شد؛ اما نه از بهشت، بلکه از درگاه خداوند و عالم ملکوت؛ در واقع محل اخراج شیطان و مکان زندگی قبلی او بهشت موعود و ابدی نبود، و حقیقت اخراج او نیز نوعی تنزل مقام و مرتبه از جایگاه بلندی بود که نزد خداوند یافته بود، نه اخراج از مکان معین و مشخصی همچون بهشت. این همان حقیقتی است که در قرآن تحت عنوان “هبوط” بیان شده است. خداوند در باره جریان اخراج ابلیس می فرماید:
«قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین »؛ (1) «گفت: از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى ».
علامه طباطبائی در توضیح این آیه می فرماید:
«جمله “فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ” تأکید است براى جمله “فَاهْبِطْ مِنْها”؛ براى این که “هبوط” همان خروج است و تفاوتش با خروج، تنها در این است که هبوط، خروج از مقامى و نزول به درجه پایین تر است. همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط، فرود آمدن از مکان بلند نیست؛ بلکه مراد، فرود آمدن از مقام و مرتبه بلند است … . (2)
اما سخن در این است که شیطان بعد از خروج از درگاه قرب الهی چگونه به بهشت راه یافت تا زمینه فریب آدم و حوا علیهما السلام را فراهم آورد؟
در پاسخ به این پرسش باید دید که مراد از بهشت محل سکونت آمد و حوا کجاست؟ زیرا گرچه برخی تصور کردهاند مراد از این بهشت همان بهشت موعود آخرتی است، ولی این صحیح نیست. زیرا رانده شدن از آن بهشت معنا ندارد. اکنون سؤال این است که آن بهشت موقت و محل سکونت ایشان، کجا بود؟
در این خصوص در بین علما اختلاف نظر وجود دارد که برخی از نظریات را بیان می کنیم:
1. باغ آسمانی:
این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده، هر چند بهشت جاویدان نبوده، زیرا در بعضى از روایات اسلامى با کلمه« سماء » به بودن این بهشت در آسمان اشاره شده است.(3)
2. باغ زمینی:
بهشت یکى از باغ هاى دنیا و روى زمین بوده و جمله:«اهْبِطُوا» نیز بر این دلالت ندارد که از بالا به پایین بیایید، بلکه به معنى انتقال آن ها بعد از خوردن میوه ممنوعه به نقطه دیگر زمین است.
على بن ابراهیم قمى در تفسیر خود می نگارد:
از امام جعفر صادق(ع) راجع به بهشت حضرت آدم جویا شدند: آیا از بهشت هاى دنیا یا از بهشت هاى آخرت بوده، فرمود: از بهشت هاى دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع می کرد. اگر از بهشت هاى آخرت بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمی شد.(4)
3. بهشت برزخی:
برخی از اندیشمندان و مفسران نیز معتقدند که مراد از بهشت حضرت آدم (ع) بهشت برزخی بوده، نه بهشت خلد اخروی و نه بهشتی زمینی و دنیایی ؛ علامه طباطبائی از این نظریه دفاع نموده می فرماید:
« مراد از این که از بهشت هاى دنیا بوده، این است که از بهشت هاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت خلد است. این مطلب از برخی روایاتی که از طرف اهل بیت(ع)رسیده است، روشن می شود، چرا که در بعضى از قسمت هاى روایات آمده است که آدم بر صفا، و حوا بر مروه، هبوط کرد، از این جهت که برزخ در همین جهان قرار دارد، پس در زمین بودن(دنیایی بودن) این بهشت منافاتی با برزخی بودنش ندارد ».(5)
آیه الله جوادی آملی نیز در تفسیر خود بعد از رد احتمال بهشت خلد بودن و همچنین باغ زمینی بودن، نظریه بهشت برزخی را صحیح و قابل قبول می داند. (6)
در مجموع این نظرات می توان به این نتیجه رسید: بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده است، زیرا بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمیباشد. آن جا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست. کسی که به جنت خلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.
پس این مکان فریب خوردن آدم و حوا از ابلیس، بهشت اخروی نبوده و شیطان -که مترصد اغوای انسان ها است- توانسته در آن موقعیت حاضر شده و آدم و حواء علیهما السلام را فریب دهد و دلیلی هم بر ممنوع بودن شیطان از ورود به این مکان وجود ندارد.
به علاوه کسی ادعا نکرده که شیطان همان گونه که موجب فریب آدم و حوا علیهماالسلام شد، خداوند متعال را هم فریب داده و خداوند از این ترفند ابلیس آگاه نبود و متوجه فریب کاری او نشد؛ بلکه به یقین خداوند از عملکرد ابلیس آگاه بود، اما همان گونه که جلوی اعمال زشت و ظالمانه بسیاری از ظالمان عالم را نگرفته و نمی گیرد، مانع اغوای شیطان نیز نشد، زیرا این آزمایش ها و شکست ها و خطرات لازمه کمال اختیاری انسان هاست.
در همان لحظه تلاش شیطان برای فریب آدم و حوا هم او به عنوان یک موجود مختار می توانست از این عمل زشت خود دست بکشد و توبه نماید و هم آدم و حوا می توانستند به کمک عقل و خرد خود مانع از این اشتباه شده به فریب شیطان گرفتار شوند؛ این یک آزمون مهم هم برای شیطان و هم برای آدم و حوا بود که آینده آنان را تحت تاثیر خود قرار می داد و اگر بنا بود خداوند به اراده خاص خود در این گونه امور تصمیم گیری نماید، مجالی برای هدایت یا ضلالت اختیاری باقی نمی ماند.
البته در پایان تذکر این مساله هم خالی از فائده نیست که داستان درآمدن ابلیس به صورت مار بر اساس متون یهودی و مسیحی است و در قرآن اشاره ای به این امر نشده، اما در برخی روایات به این مساله به گونه ای دیگر اشاره شده و آن این که ابلیس خود را در بین آرواره های یک مار پنهان کرد و از آنجا با حوا به گفتگو نشست و حوا گمان کرد که مار با او سخن می گوید و… (7)، هرچند نمی توان حکم به درستی قطعی این قبیل روایات نادر نیز کرد.
پی نوشت ها:
1. اعراف (7) آیه 13.
2. طباطبائى، سید محمد حسین ، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1417 ق، ج 8، ص 29.
3. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 1، ص 186.
4. شیخ صدوق و شیخ مفید، اعتقادات الامامیه و تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم 1414 ق، ج 1، ص 79.
5. طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417، ج 1، ص 212.
6. آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، نشر موسسه اسراء، قم، ج3، ص331.
7. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 ه.ق، ج 11 ص 206.
بهشتی را که شیطان وارد شد« بهشت برین» و «فردوس نعیم» نبود که از ورودش ممنوع باشد؛ بلکه بهشتی دیگر بود و شیطان از ورود به آن ممنوع نبود و شکل و شمایلش نیز به گونه ای بود که آدم وحوا از او وحشت نکردند بلکه توانست با ایشان سخن بگوید!
ابتدا باید روشن باشد که شیطان بعد از جریان تکبر و سجده نکردن بر آدم، گرفتار لعن ابدی گردید و رانده شد؛ اما نه از بهشت، بلکه از درگاه خداوند و عالم ملکوت؛ در واقع محل اخراج شیطان و مکان زندگی قبلی او بهشت موعود و ابدی نبود، و حقیقت اخراج او نیز نوعی تنزل مقام و مرتبه از جایگاه بلندی بود که نزد خداوند یافته بود، نه اخراج از مکان معین و مشخصی همچون بهشت. این همان حقیقتی است که در قرآن تحت عنوان “هبوط” بیان شده است. خداوند در باره جریان اخراج ابلیس می فرماید:
«قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین »؛ (1) «گفت: از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آى! تو حقّ ندارى در آن (مقام و مرتبه) تکبّر کنى! بیرون رو، که تو از افراد پست و کوچکى ».
علامه طباطبائی در توضیح این آیه می فرماید:
«جمله “فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ” تأکید است براى جمله “فَاهْبِطْ مِنْها”؛ براى این که “هبوط” همان خروج است و تفاوتش با خروج، تنها در این است که هبوط، خروج از مقامى و نزول به درجه پایین تر است. همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط، فرود آمدن از مکان بلند نیست؛ بلکه مراد، فرود آمدن از مقام و مرتبه بلند است … . (2)
اما سخن در این است که شیطان بعد از خروج از درگاه قرب الهی چگونه به بهشت راه یافت تا زمینه فریب آدم و حوا علیهما السلام را فراهم آورد؟
در پاسخ به این پرسش باید دید که مراد از بهشت محل سکونت آمد و حوا کجاست؟ زیرا گرچه برخی تصور کردهاند مراد از این بهشت همان بهشت موعود آخرتی است، ولی این صحیح نیست. زیرا رانده شدن از آن بهشت معنا ندارد. اکنون سؤال این است که آن بهشت موقت و محل سکونت ایشان، کجا بود؟
در این خصوص در بین علما اختلاف نظر وجود دارد که برخی از نظریات را بیان می کنیم:
1. باغ آسمانی:
این بهشت در یکى از کرات آسمانى بوده، هر چند بهشت جاویدان نبوده، زیرا در بعضى از روایات اسلامى با کلمه« سماء » به بودن این بهشت در آسمان اشاره شده است.(3)
2. باغ زمینی:
بهشت یکى از باغ هاى دنیا و روى زمین بوده و جمله:«اهْبِطُوا» نیز بر این دلالت ندارد که از بالا به پایین بیایید، بلکه به معنى انتقال آن ها بعد از خوردن میوه ممنوعه به نقطه دیگر زمین است.
على بن ابراهیم قمى در تفسیر خود می نگارد:
از امام جعفر صادق(ع) راجع به بهشت حضرت آدم جویا شدند: آیا از بهشت هاى دنیا یا از بهشت هاى آخرت بوده، فرمود: از بهشت هاى دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع می کرد. اگر از بهشت هاى آخرت بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمی شد.(4)
3. بهشت برزخی:
برخی از اندیشمندان و مفسران نیز معتقدند که مراد از بهشت حضرت آدم (ع) بهشت برزخی بوده، نه بهشت خلد اخروی و نه بهشتی زمینی و دنیایی ؛ علامه طباطبائی از این نظریه دفاع نموده می فرماید:
« مراد از این که از بهشت هاى دنیا بوده، این است که از بهشت هاى برزخى بوده، که در مقابل بهشت خلد است. این مطلب از برخی روایاتی که از طرف اهل بیت(ع)رسیده است، روشن می شود، چرا که در بعضى از قسمت هاى روایات آمده است که آدم بر صفا، و حوا بر مروه، هبوط کرد، از این جهت که برزخ در همین جهان قرار دارد، پس در زمین بودن(دنیایی بودن) این بهشت منافاتی با برزخی بودنش ندارد ».(5)
آیه الله جوادی آملی نیز در تفسیر خود بعد از رد احتمال بهشت خلد بودن و همچنین باغ زمینی بودن، نظریه بهشت برزخی را صحیح و قابل قبول می داند. (6)
در مجموع این نظرات می توان به این نتیجه رسید: بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده است، زیرا بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمیباشد. آن جا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست. کسی که به جنت خلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.
پس این مکان فریب خوردن آدم و حوا از ابلیس، بهشت اخروی نبوده و شیطان -که مترصد اغوای انسان ها است- توانسته در آن موقعیت حاضر شده و آدم و حواء علیهما السلام را فریب دهد و دلیلی هم بر ممنوع بودن شیطان از ورود به این مکان وجود ندارد.
به علاوه کسی ادعا نکرده که شیطان همان گونه که موجب فریب آدم و حوا علیهماالسلام شد، خداوند متعال را هم فریب داده و خداوند از این ترفند ابلیس آگاه نبود و متوجه فریب کاری او نشد؛ بلکه به یقین خداوند از عملکرد ابلیس آگاه بود، اما همان گونه که جلوی اعمال زشت و ظالمانه بسیاری از ظالمان عالم را نگرفته و نمی گیرد، مانع اغوای شیطان نیز نشد، زیرا این آزمایش ها و شکست ها و خطرات لازمه کمال اختیاری انسان هاست.
در همان لحظه تلاش شیطان برای فریب آدم و حوا هم او به عنوان یک موجود مختار می توانست از این عمل زشت خود دست بکشد و توبه نماید و هم آدم و حوا می توانستند به کمک عقل و خرد خود مانع از این اشتباه شده به فریب شیطان گرفتار شوند؛ این یک آزمون مهم هم برای شیطان و هم برای آدم و حوا بود که آینده آنان را تحت تاثیر خود قرار می داد و اگر بنا بود خداوند به اراده خاص خود در این گونه امور تصمیم گیری نماید، مجالی برای هدایت یا ضلالت اختیاری باقی نمی ماند.
البته در پایان تذکر این مساله هم خالی از فائده نیست که داستان درآمدن ابلیس به صورت مار بر اساس متون یهودی و مسیحی است و در قرآن اشاره ای به این امر نشده، اما در برخی روایات به این مساله به گونه ای دیگر اشاره شده و آن این که ابلیس خود را در بین آرواره های یک مار پنهان کرد و از آنجا با حوا به گفتگو نشست و حوا گمان کرد که مار با او سخن می گوید و… (7)، هرچند نمی توان حکم به درستی قطعی این قبیل روایات نادر نیز کرد.
پی نوشت ها:
1. اعراف (7) آیه 13.
2. طباطبائى، سید محمد حسین ، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1417 ق، ج 8، ص 29.
3. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 1، ص 186.
4. شیخ صدوق و شیخ مفید، اعتقادات الامامیه و تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم 1414 ق، ج 1، ص 79.
5. طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1417، ج 1، ص 212.
6. آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، نشر موسسه اسراء، قم، ج3، ص331.
7. محدث نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 ه.ق، ج 11 ص 206.