۱۳۹۶/۰۴/۲۰
–
۴۹۲ بازدید
من به خودم قول دادم که تایه هفته دیگه باید کامل خوب باشم دیگه وسوسه نشم آیا میتونم مثل اولم بشم و دیگه وسوسه نشم؟
احساس درد و رنج از وجود وسوسه های شیطان , نشانه ی ایمان شماست . این بیداری حاصل شده , توفیقی از جانب خدای سبحان است . دوست عزیز ! بدان که همه ی ما دشمنی قسم خورده داریم به نام شیطان . میزان تسلط این دشمن سرسخت را نیز قرآن از زبان شیطان , بیان فرموده است : «و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم؛ مرا بر شما فرمانروایی نبود جز آنکه شما را دعوت کردم پس اجابتم کردید پس مرا سرزنش نکنید و خود را سرزنش کنید» ( سوره ابراهیم / 22 ) . در واقع هیچ کس مجبور به انجام کاری نیست و این وسوسه ها در وجود همه ی انسانها با توجه به مراتب ایمانشان وجود دارد . پس اصل وجود این وسوسه ها نگران کننده نیست ؛ آنچه مهم است اینست که بدانیم با توکل بر خدا و توسل بر اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) و تلاش و کوشش می توانیم این وسوسه های شیطانی را از خود دور کنیم . برای رهایی از دام او , باید با تضرع و التماس , یاد حضرت حق را در دل تقویت کرد «و اذکر ربک فی نفسک تضرعا ً و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو والاصال و لا تکن من الغافلین؛ خدای خود را با تضرع و پنهانی در هر صبح و شام یاد کن و از غافلان مباش» ( اعراف 205 ) لذا به محض احساس وسوسه های شیطان باید از شر شیطان به خدا پناه برد و استعاذه نمود «و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله هر گاه وسوسه ای از شیطان رسید به خدا پناه ببر. » ( اعراف 200 ) البته فقط تنها گفتن اعوذ بالله کافی نیست , بلکه علاوه بر ذکر زبانی , باید در جهت مبارزه با این ملعون , تلاشی مستمر و جدی داشت. آسیب دیدن انسان هنگامی است که بر اثر جهل یا غفلت , خدا را نمی بیند در این حال , شیطان او را وسوسه می کند . او باید بسیار هشیار و بیدار باشد و ….(علامه جوادی آملی / تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 16 / ص 392)به هر اندازه که غافل باشیم , شیطان در ما تأثیر گذار خواهد بود . اگر انسان بر اثر غفلت از پروردگار عالم , مسیری را ندید , شیطان از همان مسیر وسوسه اش می کند . انسان متذکر , همواره با یاد خدا به پاسداری از حریم دل , مشغول است و هر گاه پندار و خیالی باطل , قصد راهیابی و نفوذ داشته باشد , متوجه شده , آن را از خودش دور می سازد «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون؛ هر گاه پارسایان را وسوسه و خیالی از شیطان به دل فرا رسد , همان دم خدا را به یاد آورده , همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا می کنند . »( اعراف 201 ) متقیان , قلب خود را که چونان کعبه است , به خوبی پاس می دارند تا هر گاه طائف وسوسه کننده ای از شیطان , قصد نزدیک شدن گرد آن را داشت , به سرعت مانع شوند . (تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج 16 / ص 304) برای غلبه ی بهتر بر وسوسه های شیطان راههای زیر توصیه می شود : – کسب معرفت نسبت به خدای متعال؛ سعی کنید در ابتدا یک دوره ی کامل کتابهای شهید مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) را مطالعه کنید . این کار باعث می شود پایه های اعتقادی شما بسیار محکم شود . لذا تلاش کنید در طول روز ساعاتی مشخص را برای مطالعه قرار دهید . – انس با قرآن؛ حتما ً در طول روز مدتی را برای تلاوت قرآن , آنهم توأم با تفکر و تدبر قرار دهید ؛ چرا که قرآن نور است و همنشین با او نیز نورانی می شود .– خواندن نماز ها در اول وقت همچون نهری است که انسان را شستشو می دهد . – عدم توجه به وسواس فکری؛ یکی از راههای مبارزه با افکار باطل , بی توجهی به آنها و مشغول شدن به کارهای مثبت است.– خواندن دو رکعت نماز و توسل به آقا امام زمان ( عج الله تعالی فرجه شریف )؛ اگر دیدید بی توجهی به یک وسواس فکری, فایده نکرده و شما را آزار می دهد , با خواندن دو رکعت نماز و استغاثه به درگاه صاحب العصر و الزمان, از حضرت بخواهید شما را یاری کند.– دائم الوضو بودن ؛ وضو نور است ؛ سعی کن همیشه با وضو باشی چرا که وضو آبی است که بر آتش دامهای شیطان ریخته می شود . – طولانی کردن سجده ها ؛ ناله ی شیطان از سجده های طولانی بلند می شود . بنابراین سعی کنید سجده های نمازها را طولا نی تر کنید . – تقویت اراده و تصمیم جدى براى گام برداشتن در جاده بندگى و اطاعت امر الهى و بى توجهى به وسوسه هاى شیطان و هوا و هوس ها از طریق شناخت شیطان و مکائد شیطان و راه کمال انسان, شناخت دین , خداوند و شناخت های دیگری که در این راه نیاز است.- یاد و ذکر خداوند به معناى وسیع آن که مهمترین یاد همان انجام واجبات و ترک محرمات است.- تماس دایم با خداوند و بندگان برگزیده او از طریق قرائت قرآن و توسلات و خواندن دعاها.- ارتباط و تماس و دوستى با کسانى که بنده خوب خدا مى باشند و دیدن و همنشینى با آنها ما را به یاد خوبى ها و به یاد خداوند مى اندازد.- انجام کارهاى صالح و خدمت و احترام به پدر و مادر و کسانى که بر گردن انسان حق دارند، زمینه ساز توفیقات بیشتر و انجام اعمال نیک بعدى مى باشد.- ترک زمینه گناه: این خود زیرمجموعه اى دارد که مهمترین آن عبارت از است:* کنترل چشم: دقیقا باید مواظب چشم خود بود که مبادا به نامحرم و کلاً هر آنچه که شهوت انگیز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویله؛ نظر دوختن تیرى مسموم از تیرهاى ابلیس است و چه بسا نگاهى که حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفینة البحار، شیخ عباسى قمى، ماده نظر).تا حد امکان انسان از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز نماید.کنترل چشم تابعى از روح تقواست که اگر در آدمى پدیدار شد به تبع آن کنترل چشم نیز به دنبال آن خواهد آمد و راهى که صددرصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند براى افراد عادى بشر چیز سهلى نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. بلى با عزمى آهنین و مبارزه اى دائمى با نفس تدریجا مى توان به چنین جایگاه رفیعى دست یافت. موارد زیر در این زمینه بسیار سودمند است، ولى هیچ یک را تضمین قطعى نمى توان به حساب آورد. بلکه تضمین نهایى، در نفس و عزم راسخ خود انسان است:بهترین راه منصرف کردن نگاه و دید و یا بازداشتن نگاه از تیزى و خیره نمودن است. حضرت على(ع) فرمود: «کسى که چشم خود را پایین اندازد، دلش آسوده گردد، تأسف کمتر خورد و از نابودى در امان ماند»، (غرر الحکم، ص 9122 – 9125). هم چنین مى فرماید: «هر که نگاه هایش پاک باشد، اوصافش نیکو شود»؛ «کسى که عنان چشم خود را رها کند، زندگى اش را به زحمت مى اندازد»؛ «کسى که نگاه هایش پیاپى باشد، حسرت هایش دائمى و پیاپى خواهد بود»، (تحف العقول، ص 97) و نیز فرمود: «بسا هوسى از نیم نگاهى حاصل است»، (بحارالانوار، ج 71، ص 293).* کنترل گوش: باید از شنیدنى هایى که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینه ساز حرام هستند پرهیز شود. مانند نوار موسیقى، صداى شهوت انگیز نامحرم و…* ترک مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى که باعث مى شوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع دشمن هستند و باید از آنها پرهیز کرد. از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهى فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسى که قطع رحم کرده است»، (همان، ماده صحب).البته اینها از مهمترین زمینه هاى گناه هستند که باید ترک شوند ولى کلاً هر چیزى که زمینه گناه را فراهم مى کندباید ترک شود.- ترک فکر گناه: ترک زمینه گناه سهم به سزایى در ترک فکر گناه دارد. ازاین رو هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود فکر گناه کمتر به سراغ انسان مى آید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد مى نماید و بعد از شوق اراده ى عمل سپس خود گناه محقق مى شود، مسلما تا اراده و شوق و میل نسبت به کارى نباشد انسان مرتکب آن کار نمى گردد.هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود رابه خدا و امور شریفه مشغول داشتن . جدیت و موفقیت در این امر پیروزی بزرگی است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است .- اشتغال به برنامه شبانه روزى: حتما باید شبانه روز خود را با برنامه ریزى صحیح و متناسب وضع روحى و جسمى خود پر کنید و هیچ ساعت بیکارى نداشته باشید تا نفس شما را مشغول کند. در اوقات بیکارى وسوسه هاى نفس و شیطان به سراغ انسان مى آید و او را به فکر گناه و سپس به خود گناه مى کشاند- روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حیوانى و شهوانى انسان را تضعیف مى کند اگر قواى شهوانى ضعیف گشت قهرا فکر گناه هم کم رنگ مى شود. تذکر این نکته بسیار ضرورى است که اولاً: روزه نباید براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانیا: براى کارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بیشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است مورد بعدى یعنى ورزش دو برابر شود.- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هایى باشد که براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دویدن و نرم طناب زدن و انجام حرکت هاى کششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بیست دقیقه به چهل دقیقه افزایش یابد.- یاد مرگ: این یکى دیگر از چیزهاى بسیار مفید است و راه نفوذ شیطان را سد می کند و فکر گناه را یا از بین مى برد و یا کم مى کند که این به شدت و ضعف فرو رفتن در فکر مرگ بستگى دارد اگر انسان با این واقعیت انس بگیرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال امیرالمؤمنین على(ع): «اذکروا هادم اللذات و منغض الشهوات و داعى الشتات؛ یاد کنید (مرگ را) درهم کوبنده لذات را و تیره و تلخ کننده شهوات را و دعوت کننده جدایى ها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادت پرور، ج 2، ص 159).یاد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مى سازد و انسان را از گناه و فکر گناه باز مى دارد آنچه که بسیار مهم است این است که اولاً این فکر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزى نیم ساعت باشد کافى است ثانیا در مکان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مکان خلوت خود محیط قبرستان باشد به هر گونه که این فکر در مرگ با جان عجین شود و باور دل گردد بسیار مطلوب است مثلاً یکى از کیفیت هاى فکر در مرگ را یکى از بزرگان چنین مى فرمود: تمام خاطرات تلخ و شیرین گذشته را در حد امکان مثل یک فیلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند که همه اینها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مى گذرد لحظات جان دادن، وقتى که خویشان و نزدیکان را رها مى سازد و از تمام تلخ و شیرینى ها وداع مى کند و… همه و همه را به خوبى تأمل کند تا دل بلرزد و چشم بگرید.- خود را همواره در محضر حق تعالی دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بینای به افعال خود نگریستن.- استمداد از خداوند و دعا و نیایش که فرمود: «اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمی آوردید» (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد ابدا و لکن الله یزکی من یشاء) (نور، آیه 21) – جایگزین سازی اعمال و عادات نیکو; مانند شرکت دائمی در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. «ان الحسنات یذهبن السیئات» ( هود، آیه 114) ; خوبی ها سرانجام میدان را بر بدی ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد.- محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاکمه و توبیخ نمودن و بلافاصله استغفار کردن.عصاره آنچه تا حال مطرح شد ذکر و یاد خداوند است.ذکر خدا آثار مثبت فراوانی دارد. «ذکر» از آن جهت که با ذاکر اتحاد وجودی می یابد و ذکر خدا با حضور او همراه است، پس ذاکر خود را در مشهد و محضر خدا حاضر می بیند و از کمال قرب بهره مند می شود. در نتیجه بر محور حیااز بسیاری از افکار پلید و اخلاق زشت و اعمال نکوهیده احتراز می کند.شیطان که عامل نسیان و غفلت از حق است با ذکر خدا رانده می شود. پس ذکر و یاد خدا یکی از دو اثر مثبت را خواهد داشت: یکی آن که مانع غفلت است و به اصطلاح جنبه دفع خطر دارد و دیگر آنکه نسیان پدید آمده را به توجه تبدیل می کند و به تعبیری جنبه رفع خطر دارد.نکته مهمی که درباره ذکر خدا باید مراعات شود استمرار آن است. شیطان هرگز از تعدی نسبت به انسان صرف نظر نمی کند، بنابراین باید عامل دفع یا رفع آن نیز استمرار داشته باشد. از این رو به «ذکر کثیر» امر شده است. «یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا» (احزاب، آیه 41) . یکی از مهمترین نمونه های ذکر، تلاوت قرآن است. سعی کنید از هر فرصتی برای این منظور استفاده کرده، آیات قرآن را با توجه به معانی و مفاهیم آن قرائت نمائید. مخصوصا شبها سوره واقعه را بخوانید. در باره فضیلت تلاوت این سوره از پیامبر عظیم الشأن اسلام نقل شده که فرمود: کسی که سوره واقعه را بخواند، نوشته می شود که این فرد از غافلان نیست.( تفسیر مجمع البیان، ج9 ص212، به نقل از تفسیر نمونه، ج23 ص194) دوست عزیز , از رحمت خدای کریم نا امید مباش و مطمئن باش اگر قدری جدیت و خلوص در پیمودن راه به خرج دهی , خدای رحمان کمک خواهد کرد . در ادامه به مجاری و منافذ شیطان در انسان اشاره می کنیم:از آنجا که شیطان گاهی از طریق بینش و امور نظری و علمی ما وارد میشود و گاه از طریق گرایش و امور قلبی و بار دیگر از طریق منش و رفتارهای ظاهری، این قسمت بحث را به زمینههای نفوذ او در انسان اختصاص میدهیم.الف. زمینههای نفوذ شیطان در بعد بینش؛ عامل قریب نفوذ شیطان در اندیشهی آدمی، نفس اوست، اگر نفس که عامل نفوذی ابلیس است نباشد، نظیر این است که سمی وارد دهان انسان شود ولی به دستگاه گوارش او نرسد، یا دستگاه گوارش آن را قبول نکند. بر همین اساس خدای سبحان وسوسه و ازلال منسوب به شیطان را در بعضی آیات به نفس انسان منسوب میسازد: «ولقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس به نفسه.. ؛ و ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس او چه وسوسهای به او میکند…»([1]) این اسناد نشان میدهد اگرچه راه نفوذ شیطان، اندیشه و فکر انسان است، ولی محور اندیشههای شیطانی، نفس آدمی است.([2]) 1. نسیان و فراموشی؛ کار اصلی شیطان، نسیان یاد خداست، زیرا یاد خدا سرچشمهی همهی نعمتها و خیرات است: «فاذکرونی أذکرکم…»([3]) و مایهی همهی بدبختیها فراموشی خداست: «ومن أعرض عن ذکری فإنّ له معیشة ضنکاً…»([4])؛ و هرکس از یاد من دل بگرداند، در حقیقت، زندگیِ تنگ [و سختی] خواهد داشت…اگر شیطان حیات دنیا و مال و اولاد را زینت میدهد([5]) و اگر شرب خمر و قماربازی را تبلیغ میکند،([6]) بدین منظور است که انسان مبدأ و معاد را به فراموشی بسپارد. نهایتاً اگر از این راه موفق نشود، راههای دیگر را امتحان میکند.2. غفلت؛ مهمترین سلاح شیطان و یکی از راههای نفوذ او در انسان، غافل کردن است. امام صادق7 میفرمایند: غفلت کمینگاه شیطان است.([7])غفلت؛ گاه قبل از عمل عارض میشود و در پارهای حین عمل و گاه بعد از عمل. اگر کسی قبل از عمل غافل شود، شیطان رنج تزیین([8]) و جهل مرکب را متحمل نمیشود. چرا که در مرحلهی اول میکوشد تا انسان را از خطر و ضرر گناه و مصالح عمل نیک غافل کند تا انسان به راحتی مرتکب گناه شود و یا از انجام عمل صالح چشم بپوشد. تلاش او در مرحلهی دوم این است که؛ کسی را که به یاد خدا و روز قیامت است از راه جهل مرکب و تسویل ـ بد را خوب و خوب را خوبتر جلوه دادن ـ از فضیلت مهمتر باز دارد:«…الشیطان سوّل لهم و أملی لهم»([9]) مثل اینکه انسان را سرگرم کار مستحبی میکند تا او را از واجب باز دارد، یا سرگرم واجبش میکند تا از واجب مهمتری محروم کند.([10])چنانکه گاهی در حین عمل، از اصل هدف و انگیزه غافل شده، به طوری که دیگر هدفی در کار نمیماند و یا عمل نیکش بدون انگیزهی خدایی و حتی آلوده به ریا میشود و … واین غفلت زدگی تا آنجا پیش میرود که توفیق توبه و استغفار را هم از انسان میگیرد.از اینرو راه مبارزه با غفلت و نجات از ریا این است که همواره توفیق را از خدا بخواهد و هدف را در نظر داشته باشد و به خود یادآور شود که دنبال چیست؟ و چه میکند؟3. آمال و آرزوها؛ یکی از شیوههای تسلط شیطان پس از تهاجم و نزدیک شدن به انسان، تصرف در اندیشه و خیال اوست. شیطان آرزوها و خیالاتی را برای او مطرح میکند: «ولأ ُضلّنّهم…»([11]) و چیزهایی را در نظر او زینت میدهد که زینت ارض است نه زیور قلب و جان انسان .به همین جهت مولا علی (علیه السلام) ما را از آرزوهای باطل و پوچ پرهیز داده و میفرمایند: «الأمل سلطان الشیاطین علی قلوب الغافلین؛ آرزو مایهی چیرگی شیاطین بر دل بیخبران است»([12])ب. زمینههای نفوذ شیطان در بعد گرایش؛ انسان طبیعتگرا که عنان خود را به دست هوای نفس میدهد به جای تبعیت از گرایشهای متقن فطری، از شهوت و غضب و جاهطلبی که اساس گرایش به خود و دنیا میباشد تبعیت میکند و زمینههای نفوذ شیطان را فراهم میسازد:* دنیاگرایی؛ گرایش به دنیا که در نقطهی موازی گرایش به خود است در چند جا نمود و ظهور پیدا میکند. از آن جمله:مال دوستی؛ حبّ مال و ثروت، منشأ بسیاری از انحرافات میشود. به همین دلیل است که شیطان پس از دیدن نخستین درهم و دینار شادمان شد و آنها را به سینه چسبانید و گفت: شما نور چشم و میوهی دل من هستید، اگر فرزندان آدم شما را دوست داشته باشند؛ دیگر مرا باکی نیست که هیچ بتی نپرستند، و همین مرا بس است که آدمیان شما را دوست داشته باشند. [13])مقام دوستی؛ چه بسا کسانی که شیفتهی ریاست و عاشق مقام و منزلت هستند، برای نیل به مقصود خود، دست به کارهای ناعادلانه و نامعقول و نامشروعی میزنند که همانا راه نفوذ شیطان و فریب آنها خواهد بود. قرآن کریم انگیزهی اصلی سازندگان آیین شرک و بت پرستی را دستیابی به منافع مادی و رسیدن به حکومت و مقام بیان میفرماید:« ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفراً و احلّوا قومهم داراستوار…؛ آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را تبدیل به کفران کردند و سرانجام، قوم خود را به دیار نیستی و هلاکت فرستادند…»([14]) انتقام گیری؛ گرایش انسان به گرفتن انتقام که از حب ذات و میل به بقا سرچشمه میگیرد، اگر با گرایشات عالی انسانی نظیر ایثار و گذشت کنترل نشود؛ راه نفوذ شیطان خواهد بود. به همین جهت در آیات متعددی از قرآن کریم، خداوند انسانها را تشویق به عفو و گذشت میکند، نظیر آیهی شریفهی: «… ولیعفوا ولیصفحوا ألاتحبّون أن یغفر الله لکم والله غفور رحیم؛ و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزندهی مهربان است. ([15])رفاه طلبی؛ رفاه و آسایش بسیار و بر کنار بودن از گرفتاریها و مصایب روزگار، زمینهساز غفلت از یاد خداست([16]) و غفلت نیز یکی از زمینههای نفوذ شیطان است. افراد رفاهجو به آنچه که با آسودگیشان سازگار نباشد، تن نمیدهند، از این رو طاعات و دستورات الهی را -که مستلزم اندکی رنج و محرومیت است ـ به راحتی ترک نموده و به معصیت و نافرمانی از دستورات الهی کشیده میشوند. از نظر قرآن یکی از علل سرکشی انسان وسعت روزی و رفاه است: «ولو بسط الله الرّزق لعباده لبغوا فی الأرض ولکن ینزل بقدرمّا یشآﺀ…؛ ؛ و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند، مسلّماً در زمین سر به عصیان بر میدارند، لیکن آنچه را بخواهد به اندازهای [که مصلحت است] فرو میفرستد…» ([17])-امید و اعتماد به غیر خدا؛ از دیگر زمینههای نفوذ شیطان امید و اتکال به غیر خدا و اسباب دنیوی است. همانگونه که ذکر شد شیطان در بعد منش انسان نیز در جستجوی زمینه است تا او را از راههای مورد پذیرش به گمراهی بکشاند. در نوشتار بعدی به این مطلب خواهیم پرداخت.پینوشت:[1]. ق )50( : 16. [2]. آیةالله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج 3، ص 394.[3]. بقره )2( : 152. [4]. طه )20( : 124. [5] . )فأعرض عن من تولّی عن ذکرنا ولم یرد إلا الحیاة الدنیا( ؛ پس، از هر کس که از یاد ما روی برتافته و جز زندگی دنیا را خواستار نبوده است، روی برتاب. نجم )53(: 29 )یا أیها الذین ﺀامنوا لاتلهکم أموالکم ولإ أولادکم عن ذکرالله…( ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند… منافقون )63 (: 9.[6] . )إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضآﺀ فی الخمر والمیسر و یصدکم عن ذکرالله…( ؛ همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد… مائده )5( : 91.[7] . فان الغفلة مصطاد الشیطان میرزا حسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 11، ص 389. [8]. )… و زیّن لهم الشیطان ماکانوا یعملون( ؛ و شیطان آنچه را انجام میدادند، برایشان آراسته است انعام )6 (: 43 .[9]. شیطان آنان را فریفت و به آرزوهای دور و درازشان انداخت. محمد )47( : 25.[10] . ر.ک؛ همان، تسنیم، ج 3، ص 398. [11]. نساﺀ )4( : 119. [12]. محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 115، ح 6 68 . [13]. همان، میزان الحکمة، باب 3750، ح 19326. [14]. گفتنی است موضوع رسیدن به حکومت و مقام از جمله: وأحلوا قومهم استفاده شده است. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 9، ص 95، ش 5. [15]. نور )24( : 22.[16]. همان، تفسیر راهنما، ج 7، ص 391، ش 12. [17]. شوری )42( : 27. زمینههای نفوذ شیطان در بعد منش؛انسانهای طبیعتگرا در بعد رفتار و منش به جای عزم و ارادهی متین و استوار و ریشهدار در بینش و گرایش صحیح، از ارادههای سست و بیریشه تبعیت کرده و راه حیوانیت میپویند. انجام برخی امور، زمینه را برای نفوذ بیشتر شیطان فراهم میکند از جمله: 1. پرحرفی؛ گفتار انسان نقش مؤثری در سرنوشت انسان و کسب رضا یا سخط خداوند ایفا میکند، از اینرو لازم است به دقت مراقب گفتههای خویش باشیم.([1]) «یومئذلا تنفع الشفاعة إلا من أذن له الرحمن و رضی له قولاً» ([2])؛ در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. براساس این آیه، خداوند اجازهی شفاعت را به کسی میدهد که گفتارش را بپسندد. معمولاً حرف زدن موجب پراکندگی فعالیت ذهن شده و از قدرت تفکر و تمرکز میکاهد. علاوه بر این به نقل مطالب بیهوده و احیاناً گناه مانند غیبت، تهمت، زخم زبان و … منجر خواهد شد، چرا که در این گونه سخن گفتن تأمل و تدبّر در کار نیست و این خود زمینهای مهیا برای گمراهی انسان است.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)پرحرفی را موجب قساوت قلب و دوری از خدا([3]) دانسته و حضرت علی(علیه السلام) آن را از موجبات مرگ قلب شمرده که نتیجهاش دخول در آتش([4]) است. 2. پرخوری؛ غالباً کلام خداوند در زمینهی مواهب دنیوی همراه با قید«لاتسرفوا» آمده است از جمله؛ آیه 41 انعام([5]) و 31 اعراف([6]) که توصیه الهی به زیادهروی نکردن در خوردن و آشامیدن است. در آیهی 168 بقره([7]) بعد از بیان اباحهی روزیهای حلال نسبت به پیروی از شیطان اعلام خطر میشود و این بدان معناست که اغوای شیطان از طریق خوراکیها و استفادهی نابه جا از آنها نیز میسر است. طبق فرمایش امام سجاد(علیه السلام) انباشتن معده از انواع غذاها باعث تنبلی و فراموشی یاد خدا میشود؛ «إعلم ویحک یابن آدم … ؛ وای بر تو ای پسر آدم بدان که سنگینی پرخوری و رخوت و تنبلی برخاسته از انباشتن معده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت، از چیزهایی هستند که انسان را در زمینهی عمل تنبل کرده و ذکر خدا را از یاد او میبرد و از نزدیک بودن مرگ غافل میسازد، تا جایی که شخص گرفتار دوستی دنیا، گویی از مستی شراب دیوانه شده است.([8])3. پرخوابی؛ گذشته از این که نیاز بدن به خواب و استراحت یک مسألهی واضح و آشکار است، از جمله مواهب الهی برای انسان به شمار میرود.آنچه باید توجه شود خواب نیز مانند دیگر نعمتهاست و باید به حدّ متعادل و مناسب برسد، در غیر این صورت به عنوان یکی از صفات زشت و موجب نفرت و بغض خداوند خواهد شد. بنا به فرمایش امام صادق(علیه السلام) شیطان با تشویق انسان به پرخوابی وقت مناجات با خدا را از او میگیرد: «فانّ الشیطان یقول لک نَم فانّ لک بعد لیلاً طویلاً…؛ شیطان به تو میگوید بخواب، هنوز شب طولانی در پیش داری.([9])4. ارتباط با نامحرم؛ ارتباط مداوم در محیط کار یا خانه با نامحرم موجب شکسته شدن حریم بین زن و مرد شده و هرآنچه این ارتباط نزدیکتر شود، زمینه را برای نفوذ شیطان بازتر میکند. سفارش لطیف قرآن به مؤمنان در مواجهه با نامحرم و کنترل چشم و نگاه در این رابطه است ﴿قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم …﴾ ([10]) غض, به معنی کاستن و کم کردن از نگاه([11]) است، چرا که اگر انسان چشم خود را به کلی ببندد, راه رفتن برایش ممکن نیست، امّا اگر نگاه خود را از اندام و صورت نامحرم برگیرد و چشم خود را پایین اندازد, صحنهی ممنوع را از دید خود حذف میکند.([12]) 5. هذل و شوخی؛ طبیعت انسان، مزاح را میپسندد و با آن شاد میشود، امام صادق(علیه السلام) شوخ طبعی را به عنوان یکی از ویژگیهای انسان مؤمن بر میشمارند.([13]) به طور قطع میتوان گفت در مزاح بایستی آداب لازم رعایت شود، به طوری که بیمورد و زیاد نباشد و به متانت و وقار انسان صدمه نزند و باعث ایجاد کینه و کدورت نشود، چرا که شیطان از کدورتها استفاده کرده و به درون انسان راه پیدا میکند و موجب گمراهی میشود.6 . رفت و آمد زیاد به بازار؛ بازار سرای بیخبری، غفلت و سرگرمی است، سرزدن به مغازه های گوناگون و دیدن کالاهای متنوع و پرس و جو از قیمتها و ارتباط نزدیک با نامحرمان و هم کلام شدنهای بیمورد با آنان؛ همه و همه زمینههای گناه و غفلت را فراهم مینماید. شاید بتوان گفت از همین روست که توقف زیاد در بازار مکروه است و برای جلوگیری از غفلت در بازار سفارش شدهایم به: قال رسولالله(صلی الله علیه و آله وسلم): «السوق دار سهو و غفلة، فمن سبح فیها تسبیحة کتب الله له بما الف الف حسنة.»از آنجا که ورود و خروج از بازار برای بعضی افراد به عنوان شغل و برای عموم مردم در تهیه مایحتاج زندگی ضروری به حساب میآید، از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله » نقل شده: هرکه در بازار یک تسبیح گوید خدا هزار هزار ثواب برایش رقم میزند.([14]) که عمل بدان میتواند تا حدودی از آسیب پذیری بکاهد. طبق فرمایش امام باقر(علیه السلام): بازار بدترین بقعهی روی زمین و میدان ابلیس است و شیطان در بازار به فرزندانش دستور میدهد که همه را فریب دهند.([15]) از آنچه تاکنون گذشت میتوان نتیجه گرفت که شیطان سعی دارد انسان را نسبت به خداوند و معاد و قیامت غافل کند تا آدمی به راحتی تن به هر گناهی بدهد و راه نفوذ برای شیطان باز شود. گاه از طریق گرایشات انسان نظیر مال دوستی، مقام دوستی و رفاه طلبی و … وارد میشود و گاه برخی از کارهای ما، زمینه را برای نفوذ او هموار میکند. در نوشتار بعدی به طرح راههای پیشگیری نفوذ شیطان از آن جمله پیشگیری علمی به معنای بالا بردن شناخت و معرفت است، خواهیم پرداخت. پیشگیری عملی نظیر استعاذه، تقویت ایمان، توکل و … نیز منظور ماست که به خواست خدا بیان خواهد شد.پینوشت:[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 11، ص 217، ش 11 و 12. [2]. طه )20( : 109. [3]. لاتکثروا الکلام بغیر ذکرالله فانّ کثرة الکلام بغیر ذکرالله قسوة القلب، انّ ابعد الناس من الله القلب القاسی میزان الحکمة، باب 3518، ح 17874.[4]. من کثر کلامه کثر خطاؤه، ومن کثر خطاؤه قلّ حیاؤه، ومن قلّ حیاؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات قلبه ومن مات قلبه دخل النار همان، ح 17875.[5] . )وهو الذی أنشأ جنات معروشات و غیر معروشات والنخل والزرع ….. ولاتسرفوا إنه لایحبّ المسرفین (.[6] . )…کلوا واشربوا ولاتسرفوا…(.[7]. )… کلوا ممّا فی الأرض حلالاً طیّباً ولا تتّبعوا خطوات الشیطان…(.[8] . محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، باب 3097، ح 15195.[9]. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 124، ح 5484 .10. نور ﴿24﴾ : 30. 11. راغب, مفردات, ص 361 و ابن منظور, لسان العرب, ج 7, ص 197. 12. تفسیر نمونه, ج 14, ص 436.[13]. مامن مؤمن الاّ وفیه دعابة، قلت وما الدعابة؟ قال: المزاح؛ هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه در او دعابه باشد. عرض شد دعابه چیست؟ فرمود: مزاح و شوخی. میزان الحکمة، باب 3690، ح 18856. [14]. همان، میزان الحکمة، باب 1935، ح 9045.[15]. همان، ح 9043.خلاصه کلام اینکه:دوست خوبم؛ ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی باید باشد و تا انسان در این عالم زنده است و زندگی می کند ادامه دارد. به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیای الهی(ع) می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.باید دانست که در این مبارزه انسان تکیه گاه هایی دارد محکم و جاودانه که او را از هر آسیب و خطری نجات می دهد و آنها عبارتند از: ایمان به خدا و یاد خدا در هر حال چه اینکه خداوند بنده اش را در پرتو عنایاتش گرفته و تحت حمایت خود قرار می دهد و ایمان محل امن و نجات از هر وساوس شیطانی و نفسانی است لذا باید از شر شیطان به خدا پناه برد و ذکر خدا و معاد یا صلوات بر پیامبر اعظم و عترت طاهره اش زمینه آسیب پذیری از طرف شیطان را نابود می کند که اگر انسان باید شیطان را گول بزند بایسته و شایسته است به پناهگاه اصلی یعنی ایمان به خدا و قیامت و مراقبت دائمی از خویشتن و کسب تقوای الهی برود باید مواظب بود که به بهانه گول زدن شیطان، گول او را نخورد که شاید یکی از راه های شیطان همین باشد و ..پس راه های بستن نفوذ شیطان عبارتند از:1. ایمان به رابطه با خدا2. مراقبت و کشیک نفس کشیدن3. نقاط ضعف خود را از بین بردن و مجال ورود و وساس ابلیس و شیطان را بستن4. ذکر و یاد خدا به خصوص نماز و دعا که بسیار مهم و سرنوشت ساز هستند5. با دوستان اهل ایمان و یاد خدا همنشین بودن و …سخن آخر این است که این دستورات وقتى نتیجه مى بخشد که هر چه دقیق تر به آن عمل شود زمان نتیجه آن بستگى به شرایط و خصوصیات افراد دارد، ازاین رو پى گیر زمان نتیجه نباید بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.