وضعیت اقتصادی – دوره پهلوی – جمهوری اسلامی
۱۳۹۷/۰۲/۱۶
–
۶۳۳ بازدید
وضعیت معیشت مردم در دوره پهلوی بهتر از امروز بوده است؟
در تبلیغات و اقداماتی که اخیراً در داخل و خارج از کشور در حمایت از رژیم شاه صورت میگیرد، اغلب گفته میشود که این رژیم از نظر اقتصادی کارآمد بوده و اوضاع اقتصادی – معیشتی مردم در دوره حاکمیت این رژیم چندان هم نامطلوب نبوده است. از اینرو، برای بررسی صحت این ادعا تلاش میشود تا اوضاع اقتصادی ایران در آن برهه تشریح شود. برای این منظور نیز وضعیت سه بخش کلیدی اقتصاد ایران در آن برهه تشریح میشود:1- بخش کشاورزی و شبانی: از سال 1332 تا 1357، کشاورزی دچار دگرگونی کیفی عظیمی شد که عمدتاً ناشی از اصلاحات ارضی بود. درواقع، تا سال 1350، در اثر اجرای اصلاحات ارضی، 93 درصد دهقانان سهم بر صاحب زمین شدند، اما موفقیت عملی این طرح از لحاظ منافع مثبت واقعی برای دهقانان عملاً صفر بود؛ زیرا اولاً نیمی از زمینها اصولاً تقسیم نشد، ثانیاً اکثریت دهقانانی که صاحب زمین شدند، زمینهای کوچک و نامرغوبی به دست آوردند و ثالثاً نیمی از خانوارهای روستانشین نیز مشمول قانون اصلاحات ارضی نشدند؛ چون قرارداد سهم بری نبسته بودند. خلاصه اینکه با اجرای اصلاحات ارضی نه تنها سطح زندگی اکثریت مردم روستاها بهتر نشد، بلکه کشور با افت تولید کشاورزی و عقب ماندن آن از نظر سرانه جمعیت مواجه شد. به گونه ای که در سال 1356، 14 درصد نیازهای غذایی کشور از خارج وارد میشد. در این زمینه، کاتوزیان مینویسد که در فاصلهی سالهای 1356-1351، 38 درصد روستائیان سوءتغذیه داشتند و چهار درصد شدیداً سوءتغذیه داشتند. 2- بخش سرمایهداری که شامل صنعت، ساختمان، خدمات، دیوانسالاری دولتی و مشاغل طبقه متوسط بود که در دهه 1350 به صورت بزرگترین وجه تولید در بخش شهری درآمد. در مجموع، از سال های دهه چهل به بعد، نرخ رشد صنعتی ایران قابلتوجه بود، اما این نرخ دستکم از دو جهت گمراهکننده است: اولاً سهم صنعت از تولید ناخالص ملی 18 درصد بود و در مقایسه با سهم بخش خدمات که 35 درصد و سهم نفت که این نیز 35 درصد بود، رقم بالایی نبود. ثانیاً در این دوره، صادرات صنعتی غیرنفتی دو تا سه درصد صادرات ایران را تشکیل میداد که این نیز ناچیز بود. علاوه بر این، بخش صنعتی تا حد زیادی به مشارکت خارجیان وابسته بود، به گونهای که سرمایه خارجی در صنایع جنبه غالب داشت و حتی در صنایع نسبتاً بومی مانند بافندگی جاپایی باز کرده بود. قابل ذکر است که در سال 1357، شرکتهای دارویی 85 تا 100 درصد به واردات اتکا داشتند، شرکتهای شیمیایی 60 تا 100 درصد، بافندگی 80 درصد، بعضی صنایع غذایی 70 درصد و پارهای از مصالح ساختمانی 57 درصد.
نکته مهم در این باره توزیع بسیار ناعادلانه همین میزان صنایع و شرکت ها بود به طوری که تنها 45 خانواده، 85 درصد شرکتها را در کنترل داشتهاند. در همین راستا قابلذکر است که وضعیت کارگران مساعد نبود، به گونهای که در سال 1353، حدود 73 درصد کارگران، کمتر از حداقل دستمزد قانونی مزد میگرفتهاند و اکثریت مردم شهرها به خاطر توزیع نابرابر درآمد، تورم و… زندگی سختی داشتند. در فاصلهی سالهای 1356-1352 رقم تورم سالانه 7/15 درصد بوده که حاصل آن، خنثی شدن افزایش دستمزدها، بالا رفتن قیمت مسکن و مواد غذایی و سختتر شدن زندگی کارگران و طبقههای متوسط در شهرهای بزرگ بود.
3- وجه تولید خردهکالایی: با گسترش تولید سرمایهداری، تولید خردهکالایی بازاری منقبض شد و لطمه دید، اما از بین نرفت، بلکه به حاشیهها رانده شد. در مجموع، در اینجا نیز شرایط مساعد نبود؛ زیرا امنیت شغلی وجود نداشت، وردستها و شاگردها مزد کمی داشتند، بیمهای در کار نبود و روابط پدرمآبانه، امر متداول روز بود. بعد از تشکیل حزب رستاخیز نیز این حزب، اصناف را زیرپوشش اتاق بازرگانی هر شهر قرار داد و بازرگانان غیربازاری را به تصدی آنها گماشت. علاوه بر این، وقتی شهرداری تهران طرح احداث خیابان هشت باندی که از وسط بازار میگذشت را منتشر کرد، با اعتراض بازاریان مواجه شد و در نتیجه، یک مبارزهی جدی با بازار شروع شد که در اثر آن، 200 هزار فروشگاه جریمه نقدی شدند، 23 هزار نفر تبعید شدند و هشت هزار نفر زندانی.
در همین زمینه باید به تودههای محروم و حاشیهای شهر، مهاجران روستایی دهههای 40 و 50 هم اشاره کرد که در سال 1350 حدود سه میلیون نفر بودند که به صورت عمله ساختمانی یا در مشاغل کاذب فعالیت داشتند و یا گرفتار آسیبهای اجتماعی جدی بودند.
*آمارها برگرفته از کتاب «مقاومت شکننده» اثر جان فوران است.
(basirat.ir/fa/news/309314
«روایت دربار از وضعیت معیشت مردم در دوران پهلوی»
نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار لاحق شاه پهلوی نشان از فقر و فلاکت گسترده مردم و بی توجهی شاه به این مصیبت ها داشته است .
از دو برابر شدن آب بها تا فساد گسترده ادارات
اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است.آسفالت خیابان ها در حال از هم پاشیدگی است ، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکت های زیادی رو به ورشکستگی می روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به او هشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند… (گفت و گوهای من و شاه ، ج1 ، ص۵۲)
افزایش 70 درصدی قیمت ها
چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذکر خود را تجدید می کند و در شرح این تذکر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی …یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم ، شاه گفت : تا کی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی عدالتی است…گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی کنیم؟ (همان ، ص 58)
وضعیت اسفباری که علم شاهدش بود
اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درک خواهیم کرد. علم می نویسد « سواری زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم. دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه میخورند کثیف و خاکی هستند… صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند … گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند .مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند…سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند»
علم پسر از تشریح کامل آن چه دیده است می نویسد « هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنهای از جامعه رو به توسعه …هیچ مقدار خوش بینی ، زندگی را در این خیابانها تغییر نمی دهد.» (همان ، ص 178 و 179)
طبیعی است که وقتی وضعیت پایتخت و خیابان های آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود ؟!
از فقر مردم تا دین ستیزی دربار
کافی است به بخشی از اظهارات اسدالله علم دقت کنیم که دیانت مردم را تشریح می کند بخصوص حجاب زنان ایرانی را که به گفته او خانواده مقامات بلند پایه این گونه نبوده و نیستند .
زمانی که مقامات یک کشور بی دین باشند و به مقدسات ملت اهمیتی قائل نشوند رخ داد مصائب دیگر نیز برای مردم عادی خواهد بود .نگاهی به نوشته های علم نشان از آن دارد که نه او و نه شاه به این مقدسات هیچ اهمیتی قائل نبودند .
به عنوان نمونه علم در خاطرات روز 20 دی 1348 می نویسد « در شام شاهانه حضور به هم رساندم، ملکه مادر پیشنهاد کرد که بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهه عاشورا مصادف شده، پیشنهاد چرتی بود ولی ترسیدم مبادا جدی تلقی شود. معمولا در این قبیل مراسم سکوت اختیار می کنم ولی امشب با گستاخی دخالت کردم. پرسیدم، منظور علیا حضرت چیست ؟ ما که نمی توانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنی کنار بگذاریم . حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود، مراسم سلام باید همچنان برگزار شود…شاه از فضولی من راضی بود…» (همان ، ص 191)
احساس حقارت در برابر اسرائیل !
اسدالله علم هر گاه وضعیت کشور را با کشورهای درجه چندم جهان و حتی رژیم های نامشروع مقایسه می کند احساس حقارت به او دست می دهد. نگاهی به تعاملات رایج علم با مقامات اسرائیلی بیندازیم واقعیت این نکته را درخواهیم یافت؛ علم در خاطرات 23 دی 1348 می نویسد «ملاقات با رئیس کارخانجات تسلیحاتی اسرائیل …می گفت که تا دوسال دیگر اسرائیل پیشرفته ترین هواپیماهای دنیا را تولید خواهد کرد، هم اکنون موشک های کوتاه برد آن ها در دنیا رقیب ندارد. در تمام مدتی که او شرح موفقیت هایشان را می داد بغض گلویم را می فشرد، اسرائیل را در نظر بگیرید و با ایران مقایسه کنید، چه مقایسه افسرده کننده ای. » (همان ، ص 192)
فقر مردم و سفر تفریحی شاه
با وجود فقر و عقب ماندگی مفرط مردم و کشور در دوره شاه، پهلوی بی هیچ نگرانی به سفرهای تفریحی خارج از کشور میرود. اسدالله علم در خاطرات روز 30 بهمن 1348 مینویسد «امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می کنند …به تذکرم خندید …بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع برسانم که پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی کنند» (همان ، ص 204)
در شرایطی که شاه همچنان در خارج از کشور است قیمت برخی اقلام سه برابر می شود، اسدالله علم در خاطرات جمعه 2 تا چهارشنبه 7 اسفند ضمن تشریح سفر درمانی خود به ژنو که صرفا بابت معاینه چشم هایش صورت گرفته بود مینویسد:«از تهران خبرهای بد میرسد، بلیط اتوبوسها ناگهان سه برابر شده است که باعث اعتراض شدید مردم شده، دانشجویان از حاضر شدن سرکلاس ها خودداری کرده اند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آن ها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید …»
شاه برای حفظ سلطنت دستور لغو افزایش قیمت ها را صادر می کند ولی تنها مصیبت افزایش قیمت بلیط اتوبوسها نبوده و با توقف آن حل نمی شد ؛ علم می نویسد « من ذاتا آدم صبوری هستم، ولی وقایع اخیر حسابی بدن مرا به لرزه درآورده است، هر یک از وزرا جداگانه به شاه گزارش میدهد و شاه نیز در نهایت دستورهایش را بدون کمترین مشورت با نخست وزیر بیچاره صادر می کند. چه بسا رمز دوام نخست وزیری اش در شش سال گذشته هم همین بوده است» (همان ، ص 207)
پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» می نویسد: « در طول دوران خدمتم در ساواک، در هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارشهای مستند ارائه داده ام که چندین بار برای تهیه این گزارشها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتهام تا آن جا که در سال 1350، اسدالله علم وزیر دربار، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که من به آن ها وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم» (ابتی ، پرویز ، در دامگه حادثه ، نشر شرکت کتاب ، ص 18)
(مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛ www.irdc.ir/fa/news/210
نکته مهم در این باره توزیع بسیار ناعادلانه همین میزان صنایع و شرکت ها بود به طوری که تنها 45 خانواده، 85 درصد شرکتها را در کنترل داشتهاند. در همین راستا قابلذکر است که وضعیت کارگران مساعد نبود، به گونهای که در سال 1353، حدود 73 درصد کارگران، کمتر از حداقل دستمزد قانونی مزد میگرفتهاند و اکثریت مردم شهرها به خاطر توزیع نابرابر درآمد، تورم و… زندگی سختی داشتند. در فاصلهی سالهای 1356-1352 رقم تورم سالانه 7/15 درصد بوده که حاصل آن، خنثی شدن افزایش دستمزدها، بالا رفتن قیمت مسکن و مواد غذایی و سختتر شدن زندگی کارگران و طبقههای متوسط در شهرهای بزرگ بود.
3- وجه تولید خردهکالایی: با گسترش تولید سرمایهداری، تولید خردهکالایی بازاری منقبض شد و لطمه دید، اما از بین نرفت، بلکه به حاشیهها رانده شد. در مجموع، در اینجا نیز شرایط مساعد نبود؛ زیرا امنیت شغلی وجود نداشت، وردستها و شاگردها مزد کمی داشتند، بیمهای در کار نبود و روابط پدرمآبانه، امر متداول روز بود. بعد از تشکیل حزب رستاخیز نیز این حزب، اصناف را زیرپوشش اتاق بازرگانی هر شهر قرار داد و بازرگانان غیربازاری را به تصدی آنها گماشت. علاوه بر این، وقتی شهرداری تهران طرح احداث خیابان هشت باندی که از وسط بازار میگذشت را منتشر کرد، با اعتراض بازاریان مواجه شد و در نتیجه، یک مبارزهی جدی با بازار شروع شد که در اثر آن، 200 هزار فروشگاه جریمه نقدی شدند، 23 هزار نفر تبعید شدند و هشت هزار نفر زندانی.
در همین زمینه باید به تودههای محروم و حاشیهای شهر، مهاجران روستایی دهههای 40 و 50 هم اشاره کرد که در سال 1350 حدود سه میلیون نفر بودند که به صورت عمله ساختمانی یا در مشاغل کاذب فعالیت داشتند و یا گرفتار آسیبهای اجتماعی جدی بودند.
*آمارها برگرفته از کتاب «مقاومت شکننده» اثر جان فوران است.
(basirat.ir/fa/news/309314
«روایت دربار از وضعیت معیشت مردم در دوران پهلوی»
نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر سابق و وزیر دربار لاحق شاه پهلوی نشان از فقر و فلاکت گسترده مردم و بی توجهی شاه به این مصیبت ها داشته است .
از دو برابر شدن آب بها تا فساد گسترده ادارات
اسدالله علم در روز نوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است.آسفالت خیابان ها در حال از هم پاشیدگی است ، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکت های زیادی رو به ورشکستگی می روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه ها به او هشدار دادم . شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت : وقتی پولی به دستمان نمی رسد چه می توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش های من نادرست است. اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجیهای شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند… (گفت و گوهای من و شاه ، ج1 ، ص۵۲)
افزایش 70 درصدی قیمت ها
چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند همین سال تذکر خود را تجدید می کند و در شرح این تذکر در روز نوشت خود می نویسد : شرفیابی …یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم ، شاه گفت : تا کی مردم می توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمتها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی عدالتی است…گاهی بی اعتنایی او مرا آزار می دهد و ناچار می شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی کنیم؟ (همان ، ص 58)
وضعیت اسفباری که علم شاهدش بود
اگر نگاهی به خاطرات 5 دی ماه سال 1348 اسدالله علم بیندازیم عمق مصیبت را بهتر درک خواهیم کرد. علم می نویسد « سواری زیبایی بود. آرزو کردم ای کاش تنها نبودم. دو کامیون در جاده فرح آباد تصادف کرده بودند و ترافیک را حسابی بند آورده بودند. صبر کردم و در این فاصله نگاهی به زندگانی مردم این بخش تهران انداختم. تمام خیابان هایی که به بزرگراه میخورند کثیف و خاکی هستند… صبح زود بود و پلیس راهنمایی هنوز سر کار نیامده بود ولی یک پلیس تنها که پی در پی سیگار می کشید باد در غبغب انداخته بود و چنان با مردم رفتار میکرد که گویی پادشاهی است در حضور رعایایش. چند مرد و زن چادری با بغچه های زیر بغل از حمام عازم خانه بودند … گروهی بچه دور هم جمع بودند. دخترها همگی چادر بر سر داشتند. طبقات بالای جامعه ما هرگز چنین ساعتی از خواب بیدار نمی شوند، دخترهایشان هم چادر سرشان نمی کنند .مردم دور چرخ لبوفروشی ازدحام کرده بودند. در گوشهی خیابان چند سگ ولگرد و چند بچه لخت و عور لابلای زبالهها میلولیدند…سربازان وظیفه با سرهای تراشیده، شلوارهای بدقواره و پوتین های بیریخت در کنار خیابان قدم می زدند و ظاهرا از تعطیل صبح جمعه شان لذت می بردند»
علم پسر از تشریح کامل آن چه دیده است می نویسد « هم کسالت آور بود و هم غم انگیز؛ صحنهای از جامعه رو به توسعه …هیچ مقدار خوش بینی ، زندگی را در این خیابانها تغییر نمی دهد.» (همان ، ص 178 و 179)
طبیعی است که وقتی وضعیت پایتخت و خیابان های آن در دوره پهلوی این گونه باشد وضعیت روستاها و شهرهای دیگر چگونه خواهد بود ؟!
از فقر مردم تا دین ستیزی دربار
کافی است به بخشی از اظهارات اسدالله علم دقت کنیم که دیانت مردم را تشریح می کند بخصوص حجاب زنان ایرانی را که به گفته او خانواده مقامات بلند پایه این گونه نبوده و نیستند .
زمانی که مقامات یک کشور بی دین باشند و به مقدسات ملت اهمیتی قائل نشوند رخ داد مصائب دیگر نیز برای مردم عادی خواهد بود .نگاهی به نوشته های علم نشان از آن دارد که نه او و نه شاه به این مقدسات هیچ اهمیتی قائل نبودند .
به عنوان نمونه علم در خاطرات روز 20 دی 1348 می نویسد « در شام شاهانه حضور به هم رساندم، ملکه مادر پیشنهاد کرد که بهتر است امسال مراسم سلام نوروز لغو شود چون با دهه عاشورا مصادف شده، پیشنهاد چرتی بود ولی ترسیدم مبادا جدی تلقی شود. معمولا در این قبیل مراسم سکوت اختیار می کنم ولی امشب با گستاخی دخالت کردم. پرسیدم، منظور علیا حضرت چیست ؟ ما که نمی توانیم سنت های ملی را بابت مراسم بی معنی کنار بگذاریم . حتی اگر نوروز با روز عاشورا مصادف شود، مراسم سلام باید همچنان برگزار شود…شاه از فضولی من راضی بود…» (همان ، ص 191)
احساس حقارت در برابر اسرائیل !
اسدالله علم هر گاه وضعیت کشور را با کشورهای درجه چندم جهان و حتی رژیم های نامشروع مقایسه می کند احساس حقارت به او دست می دهد. نگاهی به تعاملات رایج علم با مقامات اسرائیلی بیندازیم واقعیت این نکته را درخواهیم یافت؛ علم در خاطرات 23 دی 1348 می نویسد «ملاقات با رئیس کارخانجات تسلیحاتی اسرائیل …می گفت که تا دوسال دیگر اسرائیل پیشرفته ترین هواپیماهای دنیا را تولید خواهد کرد، هم اکنون موشک های کوتاه برد آن ها در دنیا رقیب ندارد. در تمام مدتی که او شرح موفقیت هایشان را می داد بغض گلویم را می فشرد، اسرائیل را در نظر بگیرید و با ایران مقایسه کنید، چه مقایسه افسرده کننده ای. » (همان ، ص 192)
فقر مردم و سفر تفریحی شاه
با وجود فقر و عقب ماندگی مفرط مردم و کشور در دوره شاه، پهلوی بی هیچ نگرانی به سفرهای تفریحی خارج از کشور میرود. اسدالله علم در خاطرات روز 30 بهمن 1348 مینویسد «امروز بعد از ظهر که به حضور شاه رفتم، وسط کار ماساژ و حمام بودند، دو ساعتی با هم صحبت کردیم. عرض کردم به نظر من ایشان هم در ورزش و هم در فعالیتهای شبانه[!] افراط می کنند …به تذکرم خندید …بار دیگر پیشنهاد کردم به حد کافی خارج از مملکت بوده ایم و اکنون بهتر است برگردیم. مثل این که دنیا را بر سرش خراب کرده باشم، اما وظیفه من ایجاب می کند که به اطلاع برسانم که پادشاه ایران نمی تواند 45 روز را خارج از وطنش و صرفا بابت استراحت و سرگرمی بگذراند . مردم این چیزها را تحمل نمی کنند» (همان ، ص 204)
در شرایطی که شاه همچنان در خارج از کشور است قیمت برخی اقلام سه برابر می شود، اسدالله علم در خاطرات جمعه 2 تا چهارشنبه 7 اسفند ضمن تشریح سفر درمانی خود به ژنو که صرفا بابت معاینه چشم هایش صورت گرفته بود مینویسد:«از تهران خبرهای بد میرسد، بلیط اتوبوسها ناگهان سه برابر شده است که باعث اعتراض شدید مردم شده، دانشجویان از حاضر شدن سرکلاس ها خودداری کرده اند و چند اتوبوس را آتش زدهاند. آن ها از حمایت مردم برخوردارند و تظاهراتشان رو به تشدید …»
شاه برای حفظ سلطنت دستور لغو افزایش قیمت ها را صادر می کند ولی تنها مصیبت افزایش قیمت بلیط اتوبوسها نبوده و با توقف آن حل نمی شد ؛ علم می نویسد « من ذاتا آدم صبوری هستم، ولی وقایع اخیر حسابی بدن مرا به لرزه درآورده است، هر یک از وزرا جداگانه به شاه گزارش میدهد و شاه نیز در نهایت دستورهایش را بدون کمترین مشورت با نخست وزیر بیچاره صادر می کند. چه بسا رمز دوام نخست وزیری اش در شش سال گذشته هم همین بوده است» (همان ، ص 207)
پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» می نویسد: « در طول دوران خدمتم در ساواک، در هر فرصتی برای مبارزه با عوامل فساد استفاده کرده و گزارشهای مستند ارائه داده ام که چندین بار برای تهیه این گزارشها مورد مواخذه و بازخواست قرار گرفتهام تا آن جا که در سال 1350، اسدالله علم وزیر دربار، سپهبد ایادی و امیر هوشنگ دولو از نزدیکان شاه به علت اتهاماتی که من به آن ها وارد می کردم علیه من به شاه شکایت بردند و من از طرف شاه تهدید به محاکمه نظامی شدم» (ابتی ، پرویز ، در دامگه حادثه ، نشر شرکت کتاب ، ص 18)
(مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛ www.irdc.ir/fa/news/210