۱۳۹۵/۱۲/۰۲
–
۵۵۰ بازدید
مفسر قرآن باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
الف. ویژگیهای روحی مفسر گاه ذاتی و غیراکتسابی است، مانند استعداد فوق العاده و سرعت انتقال و گاه اکتسابی است مانند ملکه استنباط و تقوا. در ویژگیهای غیراکتسابی، نقش اصلی را جنبه غیراکتسابی آن به عهده دارد هر چند این ویژگی ها بهطور ارادی قابل تقویت و تضعیف است. ویژگیهای اکتسابی، هم در اصل پیدایش و هم از حیثیت تقویت و تضعیف، وابسته به تلاش مفسر است و به هر میزان که تلاش بیشتری در این زمینه صورت پذیرد، توانمندی افزونتری در تفسیر حاصل میشود. همچنین گاه ویژگیهای اکتسابی نوعی آگاهی است؛ مانند بینش صحیح اعتقادی، و گاه مانند تقوا و ایمان، از مقوله گرایشهای اکتسابی است، چنانکه گاهی نیز از امور زمینهساز برای دستیابی به آگاهی است؛ مانند ذهن کنجکاو و آکنده از پرسش داشتن، و گاه از مقوله هنر و مهارت است؛ مانند ملکه استنباط، و مهارت در رعایت قواعد تفسیر. این بحث انواع مختلف این شرایط را در بر میگیرد.
ب. برخی از شرایط و ویژگیهای مفسر، در صحت و اعتبار تفسیر مؤثر است، به گونهای که فقدان آن سبب خطای در تفسیر میشود، و برخی از ویژگیها سبب کمال و باروری بیشتر تفسیر است.
شرایط مؤثر در اعتبار تفسیر
1. تسلط و حضور ذهن نسبت به پیش فهم های تفسیر
مفسر باید به مبانی و قواعد تفسیر مسلط و نسبت به آن موضعگیری مستند و مستدل داشته باشد و از علوم مؤثر در تفسیر و منابع اولیه آن آگاهی کافی داشته باشد.
هرگونه تفسیر، به ویژه در بخش مهمی از معارف قرآنی، وابسته به آن موضعگیری و این آگاهی است و بدون احراز شرایط و اوصاف یاد شده، تفسیر به رونویسی و تقلید صرف از تفاسیر دیگر مبدل میشود و یا سر از تفسیر به رأی در میآورد. آگاهی از علومی مانند ادبیات عرب، علوم قرآن، اطلاعات تاریخی و جغرافیایی برای شناخت شأن نزولها، مواضع نزول، تاریخ عرب جاهلی و صدر اسلام، اصول فقه، فقه، علوم حدیث، روشهای تفسیر قرآن، شناخت منابع تفسیر و توان ارزیابی علمی آنها، قواعد تفسیر و … از این دست است[ رضایی اصفهانی، محمد علی، منطق تفسیر قرآن، ج1، ص113-115.].
2. ملکه استنباط:
قواعد، مبانی علوم و منابعی که آگاهی و به کارگیری دقیق هر یک برای مفسر ضرورت دارد، امور متعدد و متنوعی است که صرف آگاهی از آنها برای دستیابی دقیق به مفاهیم و معارف قرآن کفایت نمیکند، بلکه مفسر باید با ممارست فراوان در استخراج معارف قرآن و به کارگیری امور یاد شده، این آگاهی را به یک مهارت تبدیل کرده و به شکل ملکه و حالت نفسانی در آورد، به گونهای که برای وی به کارگیری امور یاد شده به آسانی و با کمال دقت میسر گردد. همانطور که مفسر فاقد آگاهی های یاد شده و قدرت استنباط، فقط میتواند گزارشکر آراء دیگران باشد و در هر موردی که خود اظهار نظر کند، از خطر تفسیر به رأی مصون نخواهد بود، کسی که قدرت استنباط او در حد مهارت و ملکه نفسانی نباشد نیز امکان غفلت از به کارگیری قواعد و اصول تفسیر را خواهد داشت و نتیجا در این صورت نیز در استفاده شایسته از علوم مورد نیاز و انتخاب منابع معتبر در معرض خطا و لغزش خواهد بود.
دستاورد مهم مهارت در تفسیر عبارت است از اشراف بر مواضع خطا، شناخت آیات محکم و آگاهی از اصول حاکم بر معارف قرآن. اموری که در کاهش خطا در تفسیر و فهم دقیق و هماهنگ از آیات شریفه، نقش به سزایی دارد.
3. آگاهی و اعتقاد به جهان بینی قرآن:
بیانات قرآن مجید، براساس مبانی خاص و منطبق با جهان بینی واقع گرایانه ارائه شده است و معارف آن بر مبانی مزبور مبتنی بوده و با آن هماهنگ است. در واقع، آن مبانی مانند روح واحدی در پیکره معارف قرآن حضور و ظهور دارد. از این رو، کسی که از آن مبانی آگاه نباشد، در فهم این معارف و انتقال از الفاظ آیات کریمه به آنها دچار خطا خواهد شد. هم چنین عدم ایمان به این اصول، فهم دقیق و انتقال به ظرایف و ریزهکاری های مفاهیم قرآن را با مشکل مواجه میکند[ رضائی اصفهانی، محمد علی، روش شناسی تفسیر قرآن، ص380.]. این مشکل به ویژه در مواردی رخ میدهد که قرآن مجید به بیان جنبه های رفتاری پیامبران و مؤمنان و توصیف و تحلیل آن میپردازد. صاحب نظران علوم انسانی براین نکته تأکید دارند که برای فهم صحیح رفتار انسانها، صرف آگاهی از معتقدات و فرهنگ انسان ها کفایت نمیکند، بلکه محقق باید آن رفتارها را در خود درک و هضم کند، اگر ما میتوانیم درک کنیم که دادخواهی و سخنان پرخاشگرانه یک انسان ستم دیده چه معنایی دارد، برای آن است که خود نیز در شرایطی به نحوی مورد ستم واقع شدهایم. همانگونه که فهم رفتار یک فرد، منوط به یافتن آن حالت در خویشتن است، در فهم توصیف آن رفتارها و حالت ها نیز، اعتقاد صحیح و ایمان به آن مبانی- که این رفتارها و حالت های نقل شده برخاسته از آن است- بدون شک مؤثر است. بر همین اساس، جمعی از پژوهشگران علوم قرآنی و مفسران نیز براین نکته تأکید کردهاند که مفسر باید از ایمان و اعتقاد صحیح برخوردار باشد. ضروریات این شرط، از روایت ذیل به خوبی هویداست: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و لقوم یتلونه حق تلاوته و هم الذین یومنون به و یعرفونه و اما غیرهم فما اشد اشکاله علیهم؛ همانا قرآن توصیف هایی است برای اهل معرفت و نه دیگران؛ [یعنی] برای آنان که قرآن را چنان که شایسته آن است، تلاوت میکنند و آنان کسانی هستند که بدان ایمان دارند و کاملاً آن را میشناسند، ولی کسانی که چنین نیستند، فهم قرآن بر آنان بسیار مشکل است».[ بحارالانوار، ج 92، ص 100 .] در آنچه که برخی از پژوهشگران علوم قرآنی با عنوان «آگاهی از ابواب سر» از آن نام برده و مقولاتی از قبیل توکل، اخلاص و دیگر حالات روانی و اخلاقی را به عنوان موارد آن ذکر کرده اند، نیز از همین باب است و مشابه چنین تبیینی در مورد آنها نیز مطرح است.
4. بیطرفی علمی:
در فهم هر متنی، هدف آن است که بدانیم گوینده سخن چه چیزی را مد نظر داشته است و این هدف، مفسر متن را از جهانی محدود میکند: در این راستا، وی نمیتواند آرا و اندیشه های خود را در تفسیر دخالت دهد و تحلیل های خود را به حساب مراد از متن بگذارد. البته ذهنی پر سوال داشتن، که به عنوان یکی دیگر از شرایط مفسر است، مسأله دیگری است که با این شرط منافات ندارد. در آن شرط، سخن بر سر سوالها ست و در این شرط، سخن بر سر پاسخ هاست. بیطرفی عملی در هر تحقیقی ضرورت دارد؛ خواه آن تحقیق در زمینه کشف قوانین طبیعی و انسانی باشد و خواه در نایل شدن به فهم و درک سخن یا نوشتهای؛ ولی در خصوص قرآن، به لحاظ پیامدهای ارزشی آن، مسأله بسیار حساستر است. روایات فراوانی هم که از تفسیر به رأی نکوهش میکند، ناظر به همین نکته است[ احادیث متعددی درباره ممنوعیت تفسیر به رأی از معصومان نقل شده است، ر.ک: سنن ترمذی، ج5، ص199 و بحار الانوار، ج89، ص107.]. بهطور کلی، عدم رعایت بیطرفی علمی، گاه در قالب حاکمیت بخشیدن به تمایلات فردی و گروهی بر تفسیر آیات، گاه در اثر مرعوب دیدگاه دیگران شدن و جرأت اقدام برای فهم نوین براساس قواعد را به خود ندادن و از نوآوری و فهم جدید و نکات بیشتر پرهیز کردن است. البته، حاکمیت قواعد مسلم عقلی، قواعد محاوره عقلایی و اصول کلی برگرفته از خود قرآن، با بیطرفی علمی کاملاً سازگار بوده، بلکه دخالت دادن آنها ضرورت دارد.
5. شرایط کمال و باروری تفسیر
توانمندی فکری و صفای باطنی:
بررسی های تجربی دینی بر این نکته تاکید دارند که افراد انسان از لحاظ توانمندی فکری و ذهنی یکسان نیستند؛ بهره هوشی، سرعت انتقال، قدرت استنتاج، نوآوری، میزان حافظه و نظایر آن در افراد مختلف، درجات متفاوتی دارد. عدهای در مرحله بسیار بالایی قرار دارند که از آن به نبوغ تعبیر میشود. جمعی فروتر از حد متعارفاند و اکثریت افراد در حد میانه قرار دارند. هر چند همه انسان ها از حداقل این استعدادها که شرط تکلیف و ستایش و سرزنش و پاداش و کیفر است، برخورداند و نیز این استعدادها قابل تقویت و تضعیف است، ولی تفاوت افراد در برخورداری از آن و تأثیری که شدت و ضعف برخورداری از این استعدادها در فهم دقیقتر قرآن دارد، غیرقابل تردید است. براساس بیانات دینی، اخلاص و تلاش در راه خدا و به تبع آن، عنایات الهی نیز فهم کاملتری از قرآن را به ارمغان میآورد و این نیز در افراد متفاوت است. بنابراین، عنایت ویژه خدا که بر اثر اخلاص و تلاش در راه خدا حاصل میشود نیز در فهم کاملتر آیات مؤثر میباشد.
فعال بودن ذهن:
بدیهی است تفسیر هر متنی به ویژه متنی که از ابعاد گوناگون دارای اعجاز است،کار هر کسی نیست و نیاز به مقدمات دارد، ولی از سوی دیگر قرآن کریم کتاب عمل است وعموم مردم سطوحی از آن را میفهمند وکسانی که عمری را در انس با قرآن سپری کردهاند و با زبان او آشنا هستند قادرند که پرده از ابهامات آن بر دارند و مفسران با استمداد از بیانات ائمه(ع) و علوم دیگری که کسب کردهاند به تفسیر قرآن مبادرت میورزند و هر کدام طبق ظرفیت خود، حقائقی را آشکار نموده و به مردم عرضه مینمایند.[ ر.ک: روش شناسی تفسیر قرآن، ص 377 – 382.]