۱۳۹۷/۱۱/۲۰
–
۷۹۱۶ بازدید
باسلام سوال.فلسفه واجبات دینی چیست.
در این که تکلیف حسن است، تردیدی نیست، زیرا تکلیف فعل خداوند است، و فعل خداوند حسن است.اما این که وجه حسن تکلیف چیست؟ مسئلهای است که به فلسف تکلیف و غرض از آن باز میگردد، و متکلمان عدلیه وجوهی را برای آن بیان کردهاند.
پاداش های اخروی
الف.یکی از دلایل حسن تکلیف این است که زمینه دریافت پاداشهای عظیم اخروی را برای انسان فراهم سازد.از نظر متکلمان، پاداشهای اخروی تنها دریافت لذایذ و تمتعات اخروی نیست، بلکه با تجلیل و تکریم و مدح و ثنای خاص الهی نیز همراه است.یعنی خداوند در قیامت نیکوکاران را مورد تجلیل و تکریم و مدح و ثنای ویژه قرار میدهد، و مواهب اخروی را نیز در اختیار آنان میگذارد.بدیهی است، این تکریم و تجلیل ویژه بدون آن که آنان شایستگی آن را داشته باشند، پسندیده نیست، و مانند این است که فرد نادانی را به شیوهای که دانایان اکرام میشوند اکرام نمایند.شایستگی برخورداری از آن تکریم و تعظیم ویژه در گرو آن است که آنان مورد امتحان واقع شوند، و تکالیف دینی در حقیقت برنامه این امتحان الهی است. بنابراین، تکلیف زمینه بدست آوردن شایستگی برای برخورداری از پاداشهای اخروی را برای انسان فراهم میسازد.و در حسن چنین غرض مهمی تردیدی وجود ندارد. [1-3] لطف
ب.تکالیف شرعی مصداق لطف نسبت به تکالیف عقلیاند، زیرا هر گاه انسان عبادتها و دستورات شرعی مانند نماز، روزه، زکات و نظایر آن را رعایت کند، در رعایت تکالیف عقلی، چون تحصیل معرفت، رعایت حقوق افراد، عدالت گرایی، اجتناب از ظلم و مانند آن، آمادگی بیشتری خواهد داشت.و آنچه مصداق لطف است پسندیده و بلکه واجب است. [4] قرب الهی
ج.غرض از آفرینش انسان این است که به قرب الهی نائل گردد تا کمال مطلوب خویش را باز یابد.از طرفی، حقیقت انسان از دو قوه عقل و شهوت ترکیب یافته است که با یکدیگر سر ناسازگاری دارند، و سعادت انسان در گرو آن است که قوه شهوت تحت تدبیر قوه عقل باشد، تا هم نیازهای بدنی برآورده شود، و هم کمالات معنوی بدست آید.تحقق این هدف به برنامهای دقیق و جامع نیاز دارد که با اجرای آن بتوان از افراط و تفریط در یکی از دو قوه مزبور جلوگیری کرد، و اصل اعتدال را بر حیات مادی و معنوی انسان حاکم نمود.از طرفی، اکثر عقول بشر از درک چنین برنامهای ناتوانند، و بلکه کاملترین نوع آن را هیچ یک از عقلهای بشری نمیداند.بنابراین، مقتضای حکمت الهی این است که برنامه ویژهای را به عنوان احکام و تکالیف دینی برای بشر مقرر دارد. [5] حیات اجتماعی
د.تکالیف دینی از جنبه حیات اجتماعی نیز برای بشر سودمند و بلکه ضروری است، زیرا حیات اجتماعی به قانونی جامع الاطراف نیاز دارد که حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر بیان کند قوانین بشری ـ گذشته از این که به دلیل محدودیتهای علمی بشر فاقد جامعیت میباشند ـ چون جنبه قدسی و معنوی ندارند، ضمانت اجرایی درونی نیز ندارند و از تربیت و تهذیب نفوس بشری نیز ناتوانند، چرا که رکن مهم تربیت و تزکیه نفس ایمان و انقیاد در برابر قدرتی لایزال است.ولی تکالیف دینی همه ویژگیهای مزبور را دارا میباشند، چرا که از علم ازلی خداوند سرچشمه گرفته، و بر مبنای اعتقاد به توحید و معاد استوارند.
در نتیجه انسان با اطمینان کامل آنها را میپذیرد، و با نگرشی قدسی به آنها عمل میکند.در این صورت هم یاد خدا را در دلها زنده میسازند، و هم حیات پس از مرگ و پاداشها و کیفرهای اخروی را به انسان گوشزد میکنند.و در نتیجه، ضمن برخورداری از فواید دنیوی و آثار اجتماعی آن، فواید معنوی و تربیتی مهمی نیز بر آن مترتب میگردد. [6] 1- علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم.
2 – ابنمیثم، میثم بن علی، قواعد المرام، ص۱۱۵.
3 – فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۲۷۳.
4 – لاهیجی، ملا عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۲.
5 – لاهیجی، ملا عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۳ـ۳۵۴.
6 – علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم.
پاداش های اخروی
الف.یکی از دلایل حسن تکلیف این است که زمینه دریافت پاداشهای عظیم اخروی را برای انسان فراهم سازد.از نظر متکلمان، پاداشهای اخروی تنها دریافت لذایذ و تمتعات اخروی نیست، بلکه با تجلیل و تکریم و مدح و ثنای خاص الهی نیز همراه است.یعنی خداوند در قیامت نیکوکاران را مورد تجلیل و تکریم و مدح و ثنای ویژه قرار میدهد، و مواهب اخروی را نیز در اختیار آنان میگذارد.بدیهی است، این تکریم و تجلیل ویژه بدون آن که آنان شایستگی آن را داشته باشند، پسندیده نیست، و مانند این است که فرد نادانی را به شیوهای که دانایان اکرام میشوند اکرام نمایند.شایستگی برخورداری از آن تکریم و تعظیم ویژه در گرو آن است که آنان مورد امتحان واقع شوند، و تکالیف دینی در حقیقت برنامه این امتحان الهی است. بنابراین، تکلیف زمینه بدست آوردن شایستگی برای برخورداری از پاداشهای اخروی را برای انسان فراهم میسازد.و در حسن چنین غرض مهمی تردیدی وجود ندارد. [1-3] لطف
ب.تکالیف شرعی مصداق لطف نسبت به تکالیف عقلیاند، زیرا هر گاه انسان عبادتها و دستورات شرعی مانند نماز، روزه، زکات و نظایر آن را رعایت کند، در رعایت تکالیف عقلی، چون تحصیل معرفت، رعایت حقوق افراد، عدالت گرایی، اجتناب از ظلم و مانند آن، آمادگی بیشتری خواهد داشت.و آنچه مصداق لطف است پسندیده و بلکه واجب است. [4] قرب الهی
ج.غرض از آفرینش انسان این است که به قرب الهی نائل گردد تا کمال مطلوب خویش را باز یابد.از طرفی، حقیقت انسان از دو قوه عقل و شهوت ترکیب یافته است که با یکدیگر سر ناسازگاری دارند، و سعادت انسان در گرو آن است که قوه شهوت تحت تدبیر قوه عقل باشد، تا هم نیازهای بدنی برآورده شود، و هم کمالات معنوی بدست آید.تحقق این هدف به برنامهای دقیق و جامع نیاز دارد که با اجرای آن بتوان از افراط و تفریط در یکی از دو قوه مزبور جلوگیری کرد، و اصل اعتدال را بر حیات مادی و معنوی انسان حاکم نمود.از طرفی، اکثر عقول بشر از درک چنین برنامهای ناتوانند، و بلکه کاملترین نوع آن را هیچ یک از عقلهای بشری نمیداند.بنابراین، مقتضای حکمت الهی این است که برنامه ویژهای را به عنوان احکام و تکالیف دینی برای بشر مقرر دارد. [5] حیات اجتماعی
د.تکالیف دینی از جنبه حیات اجتماعی نیز برای بشر سودمند و بلکه ضروری است، زیرا حیات اجتماعی به قانونی جامع الاطراف نیاز دارد که حقوق و وظایف افراد را نسبت به یکدیگر بیان کند قوانین بشری ـ گذشته از این که به دلیل محدودیتهای علمی بشر فاقد جامعیت میباشند ـ چون جنبه قدسی و معنوی ندارند، ضمانت اجرایی درونی نیز ندارند و از تربیت و تهذیب نفوس بشری نیز ناتوانند، چرا که رکن مهم تربیت و تزکیه نفس ایمان و انقیاد در برابر قدرتی لایزال است.ولی تکالیف دینی همه ویژگیهای مزبور را دارا میباشند، چرا که از علم ازلی خداوند سرچشمه گرفته، و بر مبنای اعتقاد به توحید و معاد استوارند.
در نتیجه انسان با اطمینان کامل آنها را میپذیرد، و با نگرشی قدسی به آنها عمل میکند.در این صورت هم یاد خدا را در دلها زنده میسازند، و هم حیات پس از مرگ و پاداشها و کیفرهای اخروی را به انسان گوشزد میکنند.و در نتیجه، ضمن برخورداری از فواید دنیوی و آثار اجتماعی آن، فواید معنوی و تربیتی مهمی نیز بر آن مترتب میگردد. [6] 1- علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم.
2 – ابنمیثم، میثم بن علی، قواعد المرام، ص۱۱۵.
3 – فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۲۷۳.
4 – لاهیجی، ملا عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۲.
5 – لاهیجی، ملا عبدالرزاق، گوهر مراد، ص۳۵۳ـ۳۵۴.
6 – علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل سوم، مسئله یازدهم.