توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

طلسمات

خانه » همه » مذهبی » چرا از هواپیما می‌ترسم؟!

چرا از هواپیما می‌ترسم؟!

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - چرا از هواپیما می‌ترسم؟!
در طولِ مسیر هم تصاویرِ سقوط و فیلم‌های ماجراییِ هواپیماهای در حال سقوط جلوی چشمم می‌آیند و در هر دست انداز هوایی عرق بر بدنم می‌نشیند. البته سعی می‌کنم محترم و متین باشم و شلوغش نمی‌کنم و هر تکانه‌ای را توی خودم می ریزم. مدام به چهره‌هایِ آدم‌ها نگاه می‌کنم و از خونسردی و چُرت و لبخند ها دقایقی نیرو می‌گیرم.
مدام به ساعتم نگاه می‌کنم و لحظه ها را می‌شمارم. کلی مقاله و اطلاعات علمی و عمومی راجع به پرواز خوانده ام و از فیزیکِ پیچیده‌ی هواپیما (و آمارِ اندکِ مرگ و میر حمل و نقل هوایی در مقابل زمینی) اطلاعاتی دارم که آن بالا به هیچ کارم نمی‌آیند و پرسشِ دیرینِ دورانِ طفولیتم مدام حمله می‌کند که این حجم از فلز و آهن و سنگینی چطور از زمین کنده می‌شود و بر هوا می‌ماند و جلو جلو هم می‌رود!
در پرواز، آن بالا، کتاب می‌خوانم و موسیقی گوش می‌دهم و خودم را به خواب می‌زنم اما نمی‌دانم چرا نمی‌رسیم. با این حال اگر به انتخاب من باشد که نیست، سقوط با هواپیما را به انواعِ دیگرِ سر به نیست شدن ترجیح می‌دهم و از این که اثری از آثارم به جا نمی‌ماند استقبال می‌کنم. این است که از آن بالا مدام به زمین، ابر، و دریا نگاه می‌کنم و تا برسیم موقعیت‌های مناسبِ سقوط را بررسی می‌کنم و در خیالم به انتخاب خود پرتاب می‌شوم به جایی که نشان کرده‌ام. جایی که فرو می‌روم. جایی که غیب می شوم. جایی که نیستم ببینم کجاست.
ضمنا غذای هواپیما را خیلی دوست دارم. چون عمل جویدن و بلع، یادم می آورد هنوز زنده ام. غذا تنها چیزِ غیر صنعتیِ هواپیماست. نرم و بو دار است و تنها عملی ست که از اولِ پرواز برایش قانون و کمربند و ببند و بگیر و باز کن وضع نمی کنند. اصلا من به صنعتی شدنِ پرواز انتقاد دارم! به گمانم رویای دیرپای پرواز (که هزاران سال بشر را گرفتار خودش کرده بود) هنوز به حقیقت نپیوسته. 
به نقاشی‌های داوینچی نگاهی بیندازید. و اتودهایِ خیالبافانِ بال ساز و طیاره سازانِ نا موفقِ قدیمی. هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد و طرحی هم نداشتند که مبنی بر آن عده‌ی زیادی آدم توی محیطیِ در بسته و خفه بنشینند، و یکی دو نفر هم توی یک اتاقک تنگ، آن جلو براشان رانندگی کنند و سه چهار نفر هم با لبخند های مصنوعی توی راهرو ها بروند و بیایند و آب و خوراک دستشان بدهند. نه! برنامه این نبود. رویایِ دیرینِ پروازِ بشر جورِ دیگری بود. خلاصه خواهش می کنم اشتباه شده باشد و در خواست دارم این اشتباه زود تصحیح شود.


صالح تسبیحی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد