1- تأمین حقوق افراد با وضع قوانین در مورد کیفیت استرقاق (بنده گرفتن) و تحریم آن جز در موارد خاص.
2- وضع قوانین در جهت حمایت از حقوق بردگان و تنظیم روابط صحیح بین مالک و برده .
3- ترغیب مردم به آزادسازی بردگان و وضع قوانینی برای حصول این مقصود (مانند کفارات و شرایط عتق ). در مجموع اسلام شرایطی را برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند و حتی مدت ها حکومت ((ممالیک )) بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان , بردگان را از سراسر دنیا مشتاق به پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادی، مبلغ و مروج اسلام می شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و از سوی دیگر راه آزادی بردگان را گشود و مسلما یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان , نقش اسلام در این زمینه بوده است . کنیزها نیز در این بین مشمول همین قاعده و قانون بوده اند. آنان از کشورهای دیگر که در جنگ با مسلمانان اسیر می شدند, و یا به صورت تجاری وارد ممالک اسلامی می گشتند, با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش آن آشنا شده و بسیاری از آنان همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند و مالکیت کنیز در حکم عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک آن می گردید. بجاست بدانیم که مادر برخی از ائمه ما کنیز بوده اند, حتی مادر امام زمان (عج ) نیز کنیزی رومی بوده است .
اینها برنامه های دراز مدتی است که اسلام برای از بین بردن و ریشه کن کردن بردگی از جامعه، ارائه نموده است.
باید توجه داشت که بسیاری از بردگان از جنس زن بودند که نیازهای خاص خود را دارند از جمله نیاز به ازدواج.
اسلام برای تامین تمام نیازهای آنان و از جمله برای ازدواج بردگان و از جمله بردگان زن، راه هایی را معین کرده است که ضمن حفظ عفت و پاکدامنی آنها، این نیازشان نیز برطرف گردد.
ازدواج با بردگان زن از دو طریق ممکن است:
1- ازدواج کردن مثل زنان غیر برده.
2- اسارت زن درمیدان جنگ و ملک یمین یعنی خریدن و صاحب شدن برده زن که این راه مخصوص صاحب آن کنیز است. و در صورتی که این کنیز شوهری نداشته باشد با خریدن آن، صاحب و مالک آن کنیز بدون عقد نکاح می تواند او را به عنوان همسر خود انتخاب نماید و اگر این کنیز از مالک خود صاحب فرزندی شد، سبب و زمینه آزادی او فراهم شده است و دیگر صاحب و مالک حق ندارد این کنیز را بفروشد باید از این کنیز نگهداری کند تا بعد از مرگ صاحب خود به عنوان ارث به فرزند خود منتقل شده و آزاد گردد و این راهی است و قسمتی از برنامه ای است که اسلام برای آزادی اسیران و بردگان خود قرار داده است. بنا براین، مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک مى گردید.چرا که رابطه زن و شوهر بودن امر اعتباری و قراردادی است، نه یک امر حقیقی، حکم اسلام این است که زن به صرف اسارات در میدان جنگ از پیمان زناشوئی قبلی خود رها می شود، زیرا زنان اسیری که قبلا شوهردار بوده اند و شوهران آنان غالبا در جنگ کشته می شده اند، جز ایجاد محدودیت برای آنان دیگر هیچ سودی برای آنها نداشته، از این رو ماندن زن بر سر این پیمان جز زیان هیچ نفعی به همراه نداشت. در حالی که اگر با اسارات تمام پیمان ها و قرارهای قبلی فسخ شود، زن در دوران اسارات فرصت زندگی در شرایط انسانی برایش فراهم می شود، و زمینه نفع معنوی که عبارت از پذیرش ایمان و اطاعت خداوند باشد برای او مهیا می گردد. البته تمام مسائل عفت و پاکدامنی و زناشویی رعایت می شود. و اگر این صاحب روزی بخواهد او را به شخص دیگری ببخشد یا بفروشد و یا به عقد دیگری در بیاورد همانند همسران دیگر باید مدتی را عده نگه دارد که اصطلاحا به عده کنیزان استبراء گفته می شود بعد از آن به عقد دیگری در آید.
بنابر این روشن است که در روابط جنسی و زناشویی با زنان کنیز، کاملا مسائل شرعی و ناموس و عفت و پاکدامنی رعایت می شود و تنها تفاوت این است که اگر بین کنیز و مالک او بخواهد روابط زناشویی برقرار شود نیاز به اجرای عقد نکاح ندارد اما سایر مسائل به قوت خود باقی است.
یعنی در واقع همان خرید به قصد نکاح یا اسارت در میدان جنگ جایگزین عقد می شود یا هبه دیگران به قصد حلیت برای موهوب له موجب حلیت کنیز برای شوهرش می شود.
اسلام برای از بین بردن بردگی یک برنامه دقیق دراز مدت ارائه نموده است که رؤوس آن به این شرح است:
1- بستن و مسدود کردن سرچشمه بردگی: قبل از اسلام برده گرفتن از راه های متعددی صورت می گرفت که اسلام تمام آن راه ها را مسدود کرد و فقط یک مورد را اجازه داد که آن برده گیری از سربازان و نیروهای دشمن است و این بهترین و مناسب ترین روش برخورد با دشمن بود زیرا وقتی دو گروه با هم جنگ و یکی بر دیگری غلبه کند با نیروهایی که باقی می مانند چه باید کرد؟ چند راه وجود دارد
الف: همه را آزاد کنند که در این صورت دوباره دشمن خود را تجهیز کرده و حمله خواهد کرد.
ب- همه را بکشند که این راه خیلی بی رحمانه و ضد بشری است.
ج- آنان را به اسارت بگیرند تا حداقل زنده بمانند و از طرف دیگر از حمله آنان نیز در امان باشند.
طبیعتا این راه سوم بهترین و انسانی ترین راه است. و چون در آن زمان زندانها و اردوگاه هایی که بتوانند تعداد زیادی اسیر را در آنها نگهداری کنند وجود نداشت آنان را در میان مردم تقسیم می کردند تا هر کس اسیر یا اسیرانی را به خانه خود برده و آنان را بکار گیرد و مخارج زندگی شان را نیز تأمین نماید. تا کم کم اسباب آزادی شان فراهم شود. و در ضمن در این مدت در کنترل هم بودند تا نتوانند به مسلمانان ضربه بزنند. این یکی از برنامه های اسلام بود که در بستن سرچشمه برده داری بسیار اهمیت داشت.
2- گشودن دریچه هایی برای آزادی نظیر:
الف: یکی از مصارف هشت گانه زکات در اسلام، مصرف آن در راه خریدن و آزاد کردن بردگان است[i].
ب: قرار داد بستن با بردگان (عقد مکاتبه) که با برده ای که جزئی از آنها آزاد شده بود قرارداد می بستند تا کار کند و از سهمیه خود (آن مقدار که آزاد است) کم کم خود را آزاد نماید.
ج: تشویق به آزادی بردگان به عنوان بزرگترین عبادت و اعمال خیر در اسلام.
د: لزوم آزادی بردگانی که هفت سال از بردگی آنان گذشته باشد که در بسیاری از روایات آمده است.
هـ: هر گاه شخصی مالک یکی از اقوام خود (پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمه ، دایی و خاله) شود، فورا آزاد می شوند.
و: هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزند شود دیگر نمی تواند او را بفروشد و این کنیز بعد از مرگ صاحب، از مال فرزند خود آزاد می شود.
ز: کفاره بسیاری از گناهان بزرگ و تخلفات، آزادی بندگان بود.
ح: اگر صاحب برده بعضی از جنایات را نسبت به برده خود مرتکب شود، برده اش خود بخود آزاد می گردد.
3- احیای شخصیت بردگان از راه سپردن مسئولیت های بزرگ به آنان. (تعلیم و تربیت، فرماندهی در جنگ، …)
4- تشویق به رفتار انسانی با بردگان، رعایت شؤون آنان در غذا و مسکن.
5- نهی از انسان فروشی و آن را بدترین شغل دانستن.
به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد:
یک. الغاى بردگى
الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:
1-1. نظم اقتصادى مردم آن روز به هم مى خورد و زندگى از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند.
1-2. برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: «آزاد کردن عده بى شمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند»منتسکیو، روح القوانین، ص 428، (تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355).. به این کار مکاتبه مى گویند که قرن ها قبل از مونتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در کتاب هاى فقهى آمده است.
1-3. گوستاولوبون مى گوید: «از آنجایى که بردگان از دیرزمان، تحت رقیّت (بندگی )زیست کرده و در اثر زندگى طفیلى خود، بى تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند».گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.
از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
1-4. امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند.
مارسل بوازار در این باره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است»بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358)، ص 49..
1-5. در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان نداشت و نمى توانست مانع فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.
دو. پیشتازى اسلام در منع بردگى
اسلام تمام راه هایى که براى برده ساختن دیگران، در دوران هاى گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از:
2-1. یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده.
2-2. در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت.
2-3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران.
اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، مى تواند وجهى به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را مورد عفو قرار دهد.ر.ک: المیزان، ج 6؛ زین العابدین قربانى، اسلام و حقوق بشر.
بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد.Vبرای مطالعه بیشتر ر . ک :
1- تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 6 (عربی) ج 12 (فارسی) ، ذیل آیت 116 تا 120 (سخنی درباره بردگی و بردگی گرفتن)
2- اسلام و مسأله آزادی , بردگی , موسوی زنجانی
3- از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم , حجتی کرمانی
4- فرآورده های دینی , ناصر مکارم
5- برده داری در روم باستان , بیدار فکر
6- حقوق بشر, اسدالله مبشری
7- نگاهی به بردگی , محمد علی گرامی
8- بردگی در اسلام , صادق ایرجی
9. اسلام و حقوق بین الملل عمومی، ج 2، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه