فرارو- «هنری کیسینجر» خواستار صلح در اوکراین از طریق مذاکره شده است، اما ۵۴ میلیارد دلار کمک امریکا به دولت اوکراین نشانهای است که میگوید هیچ کس قرار نیست به حرف او گوش کند.
به گزارش فرارو به نقل از امریکن کانزرواتیو، روز دوشنبه سیا اعلام کرد که دو ستاره به دیوار یادبود افسران کشته شده خود اضافه کرده است. این اعلام خبر مبهم برای دنیای پنهان یک دستگاه اطلاعاتی مناسب به نظر میرسد. شاید این امریکاییهای فوت کرده در اوکراین کشته نشده باشند. شاید حتی آنان اخیرا فوت نکرده باشند. با این وجود، آدمی تعجب میکند.
اکنون باید از خود بپرسیم برای پایان دادن به بن بست در شرق اوکراین چه تعداد امریکایی باید کشته شوند و چه میزان از ۵۴ میلیارد دلار پول مالیات دهندگان امریکایی باید خرج شود؟ نفع ما در آنجا (اوکراین) چیست؟ شاید فردی پاسخ خشمگینانه دهد و بگوید جنازه امریکاییها و صرف تمام پول امریکا ارزشاش را دارد تا روسیه را شکست دهد.
شاید آن فرد بگوید این وضعیت مانند زمانی است که ما به مجاهدین در افغانستان سلاح دادیم تا با شوروی بجنگند و هرگز معنایی ندارد که به نقش اسامه بن لادن توجه کنیم. چنین اظهارنظری قطعا مشابه آن استدلال مطرح شده در طول جنگ جهانی دوم است که اگر به دیکتاتور کمی زمین بدهید مانند موش و شیرینی کوکی او از آن بیشتر میخواهد.
اکنون برای مقابله با یک جنگ سرد باید به نظرات تازه «هنری کیسینجر» در نشست داووس توجه کرد. وزیر خارجه سابق آمریکا گفته بود که اوکراین باید برای دستیابی به صلح مایل به واگذاری سرزمینی در شرق به روسیه باشد. به گزارش «دیلی تلگراف» کیسینجر گفت: «مذاکرات باید در دو ماه آینده آغاز شود تا از بروز تحولات و تنشهایی که به آسانی نتوان بر آن غلبه کرد جلوگیری به عمل آید».
استدلال کیسینجر آن است در حالت ایده آل نتیجه باید بازگشت به وضعیت پیشین باشد. دنبال کردن جنگ فراتر از آن نقطه به خاطر آزادی اوکراین نیست بلکه یک جنگ تازه علیه خود روسیه خواهد بود.
کیسینجر نسبت به گرفتار شدن غرب در «حال و هوای لحظه» هشدار داد. حال و هوای این لحظه یک جنگ نیابتی رسمی با روسیه است جنگی که همان طور که «وال استریت ژورنال» گزارش داد پنتاگون مشتاق است نیروهای ویژه ایالات متحده را مستقر کند (بیایید وانمود کنیم که آنها پیشتر در حوزه میدانی در نقش مستشار نظامی و مشاور نبوده اند)! آیا این یک تهدید است؟ آیا آنان فکر میکنند کرملین دستشان را نمیخواند؟
بازپس گیری زمینهایی که اکنون تقریبا یک دهه است بدون دخالت آشکار ایالات متحده مورد مناقشه بودهاند برای ارتش اوکراین به سختی امکانپذیر است. کیسینجر معتقد است هیچ راهی برای شکست قاطع روسیه که شامل تشدید تنش باشد وجود ندارد. بازگشت به وضعیت پیشین سرزمینی تقریبا به همان اندازه نزدیک به برد – برد است که میتوان در جنگی به آن نتیجه رسید که پیشتر تعداد زیادی در آن کشته و آواره شدهاند.
همان گونه که ضرب المثل قدیمی لاتین میگوید: «اگر دنبال صلح هستی برای جنگ آماده شو». به هر حال صلح باید هدف باشد، نه جنگ به خاطر جنگ. بازگشت آهسته و دشوار به وضعیت پیشین هزینه بیشتری برای زندگی اوکراینیها و احتمالا به زودی آمریکاییها خواهد داشت.
اگر میتوان پیش از گذراندن آن زمان و پیش از آن که کمکهای پولی بیملاحظه و تحریمهای شدید به اقتصادهای غربی آسیب برساند بر سر میز مذاکره به آن وضعیت دست یافت پس بیایید زودتر گفتگو را آغاز کنیم. انترناسیونالیستهای لیبرال خواهند گفت که برای «صلح بلند مدت» میجنگند چرا که از دید آنان روسیه باید مجازات شده و چنان تضعیف شود که دیگر هیچ تهدیدی در آینده ایجاد نکند.
مشکل اینجاست که یک قدرت هستهای در گوشه قرار داده شده حیوانی است که در گوشهای با سلاحهای هستهای قرار دارد. مشکل دیگر آن است که اوکراینیها به تنهایی چنین بردی را دنبال نمیکنند. اگر روسیه شکست خورده هدف است پس هدف این است که حتی بیشتر درگیر جنگ شود.
کیسینجر به صلح درازمدت از جمله به موازنه قدرت در اروپا نیز توجه دارد. بیایید در مورد این موضوع تامل کنیم. اگر قرار بود پوتین در واقع شکستی قاطع به نحوی بدون جنگ علنی با ناتو را متحمل میشد یا تشدید تنش هستهای فرضی بعید را برای لحظهای در نظر بگیرید آن گاه اروپای بیثبات بیش از پیش مخاطرهآمیزتر میشد. اتحادیه اروپا و ناتو نشان دهنده منافع مشترک کشورهای اروپایی در رابطه با ایالات متحده و روسیه است.
این پاسخی است به تسلط آمریکا ابتدا از نظر نظامی و سپس از نظر اقتصادی که قدرتهای بزرگ اروپا را گرد هم آورده است و این پاسخی به قدرت روسیه در شرق بود که آنان را کنار هم نگه داشته است. چرا فرانسه باید به آلمان اجازه دهد سیاست اقتصادی تعیین کند در حالی که منافع امنیتی از معادله حذف شده است؟ بدون وجود روسیه ناتو خواهد توانست ترس از موجودیتی را مطرح کند؟ به نظر میرسد لهستانیها، در تنفرشان از روسها اظهار نظر لرد ایسمی را فراموش کردهاند که گفته بود هدف ناتو آن است که «امریکا را درون، روسیه را بیرون و آلمان را پایین نگه دارد». آن بخش آخر نیز مهم است. حمله معروف به لهستان نه از جانب شرق بلکه از سوی آلمان رخ داد.