۱۳۹۶/۱۰/۳۰
–
۵۳۵ بازدید
بسمه تعالی سلام علیکم نوجوانی ۱۷ ساله هستم .متاسفانه عمری در خیالات خوادم زندگی کردم و تازه فهمید هم که نه زندگی دیگر هم دارم! . من نمیدانم وجون داشتن یعنی چی ؟ درک درستی از ان ندارم ( مثلا آیا این زندگی هم مثل یک بازی رایانه ای یا مثل یک فیلم است که بتوان با کلیک روی دکمه خروج به سراغ دیگری رفت؟) . نمیدانم آیا من وجود دارم ؟هنوز زندگی ام را قبول نکرده ام و درک درستی از زندگی ندارم نمیتوانم حقیقت را تعریف بکنم . ( حقیقت و واقعیت چیست ؟ به چه دردی میخورد ؟ دانستنش چه اهمیتی دارد؟ ) نمی توانم خودم ( و شاید محیطم ) را تعرف بکنم. من گیج شدم نمیدانم چه کاری باید انجام بدهم. سپاس گزارم
دوست گرامی. به شما تبریک می گوییم. سوالاتی که برای شما ایجاد شده است بهترین سوالاتی است که برای انسان در زندگی ایجاد می شود و پاسخ یابی به این سوالات انسان را وارد وادی حقیقت و کمال می کند. شما اگر تمام عمر خویش را صرف حقیقت یابی کنید حتما بدانید که ضرر نکرده اید. تمام فلاسفه و عرفای جهان عمر خویش را صرف حقیقت کرده اند. رسیدن به حقیقت برای انسان بسیار مهم و سازنده است. در ادامه به سلوک نظری و حقیقت جویی اشاراتی خواهیم داشت. موفق باشید. سلوک نظری:
سلوک راه خدا دو مرحله دارد، نظری و عملی. سلوک نظری که شناخت حقیقت است به دلایل فراوانی که اشاره خواهیم کرد، بر سلوک عملی مقدم می باشد.
مهمترین دلیل این است که ما در سلوک عملی برای رسیدن به اخلاص در توحید تلاش می کنیم، توحید، حقیقتی است که لازم است آنرا در سلوک نظری شناخته باشیم.
به همین دلیل اولین قدمی که سالک برای خودسازی و سلوک برمی دارد، جستجوی حقیقت است. انسان تشنه حقیقت است و افکار و اندیشه و عقلانیت او با حقیقت شکل می گیرد.
اگر زندگینامه عارفان و عالمان واصل را مطالعه کنید، متوجه می شوید که تمامی آنها حرکت سلوکی خود را با جستجوی حقیقت آغاز کرده اند.
این گام همان سلوک نظری و حرکت فکری است که انسان به سوی حقیقت برمی دارد.
حقیقت انسان را از خواب غفلت بیدار می کند و به او انگیزه قوی برای خودسازی می بخشد.
تمام شرایط و مراحل عملی که در خودسازی توحیدی به آن اشاره خواهیم کرد، مبتنی بر شناخت حقیقت و سلوک نظری خواهد بود.
برای هر کاری که می خواهید انجام دهید نیاز به اطلاعات دارید. هر قدر این اطلاعات حقیقی تر باشد، ضریب موفقیت شما در آن کار بالاتر می رود.
انسانیت و کمال انسان از درک حقیقت شروع می شود. افراد بی سواد و ناآگاه با کمال انسانی فاصله زیادی دارند.
خودسازی با تحقیق و پژوهش شروع می شود، کسی که در مسیر علم آموزی و کشف حقیقت نیست، در راه خودسازی قرار ندارد.
تمام کسانی که به کمال انسانی رسیده اند از جستجوی حقیقت آغاز کرده اند. امکان ندارد کسی که با حقیقت رابطه ندارد، به کمال انسانیت برسد.
درباره ضرورت سلوک نظری دلایل و مطالب بسیار فراوانی وجود دارد که به تدریج به آن اشاره خواهیم کرد.
فطرت حقیقت جویی!
همه میدانیم که در نهان وجودمان، کشش مرموزی وجود دارد که ما را به کشف حقیقت، فرامیخواند. خدای متعال است که این کشش را در فطرت بشر قرار داده است.
رنج فراوانی که در راه تحصیل علم می بریم به خاطر آن است که علم آموزی را ابزار نیل به حقیقت می دانیم!
اگر سخن بی دلیل را نمی پذیریم، از این رو است که طالب درک حقیقت ایم. دلیل، ما را به سوی حقیقت دلالت و راهنمایی می کند.
هرانسانی در فطرت خود کمال گرا و نقص گریز است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، همه مردم به حق گرایش دارند و از باطل گریزان اند.
تمام افراد بشر خواسته یا ناخواسته، در جستجوی حقیقت اند و این چیزی نیست که کسی آنرا به ما آموزش داده باشد، خداوند فطرت حقیقت جویی را از همان ابتدای خلقت در نهاد بشر قرار داده و او را از درون به جستجوی حقیقت فراخوانده است.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین انسان، با توجه به ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد و به خاطر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده، همواره راه درست را برگزیده و با حقیقت همراه و همدم گردد و همچنین با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن، با باطل پیکار کند.
حدود نیمی از خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری است.
ضرورت جستجوی حقیقت!
انسان در مسیر زندگی حیران و سرگردان بر سر چند راهی انتخاب، ایستاده است و می داند که برای ادامه حیات، چاره ای جز گزینش راه صحیح ندارد.
همه راه ها به سعادت ختم نمی شود، پس راهی که انتخاب می کنید ممکن است آرامش بخش و سعادت آفرین یا خطرناک و شقاوت بار باشد.
وقتی ما در ابتدای زندگی و فصل جوانی به سر می بریم، آگاهی عمیقی به حقیقت نداریم و ممکن است راه را گم کنیم و به بیراهه رویم!
انسان به گونه ای ساخته شده است که نمی تواند در راهی قدم بگذارد که حقیقت آن را نمی شناسد و به حقانیت و نتایج مثبت آن اطمینان ندارد.
اگر انسان به باطلی به عنوان حق گرایش یابد و در مسیر آن گام بردارد، زمانی از نیرنگ و فریبی که خورده بیدار می شود که دیگر فرصت عمر از دست رفته و مرگ او را در آغوش کشیده است.
خداوند در سوره انبیاء بر لزوم شناخت حق از باطل تاکید می کند؛ زیرا انسان بدون شناخت و تشخیص حق از باطل نمی تواند در مسیر کمال خود گام بردارد و ممکن است امر باطلی خود را حق جلوه دهد و اسباب گمراهی و شقاوت ابدی انسان را فراهم آورد.
پس چاره ای جز این نیست که قسمتی از عمر خود را به تحقیق و شناخت حقیقت اختصاص دهیم. کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت، در گرو شناخت حقیقت است و هیچ راهی غیر از این وجود ندارد!
حقیقت کلید واژه اصلی زندگی شما است و نقش اساسی در تکامل انسانی دارد. قفل وجود انسان با حقیقت باز می شود و انسانیت انسان با حقیقت شکوفا می شود. این موضوعی نیست که بتوان از کنار ان به راحتی عبور کرد.
برتری حضرت آدم (ع) و سجده ملائکه بر او به خاطر علم به حقیقت بود. خداوند تمام حقایق را به انسان آموخت – و علم آدم الاسماء کلها- و سپس فرمان داد تا فرشتگان بر او سجده کنند.
نیاز به حقیقت بزرگترین و ریشه ای ترین نیاز روحی و عقلی انسان است و هیچ چیزی جای آنرا پر نمی کند.
در قرآن کریم آمده است: انما یخشی الله من عباده العلماء. تنها عالمان حقیقت شناس هستند که نسبت به خدا خشیت و عبودیت دارند و از این راه به کمال مطلوب انسانی می رسند.
روایت معروف پیامبر (ص) که فرمود: طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه. علم آموزی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است، در حقیقت می خواهد بگوید: جستجوی حقیقت بر تمام افراد انسانی واجب و ضروری است.
تمام آنچه در آیات و روایات و کلمات بزرگان در فضیلت علم و دانش بیان شده است، به خاطر نقش مهمی است که شناخت حقیقت در تربیت و شکوفایی انسان دارد.
سوالات اساسی زندگی که در سلوک نظری بای تحقیق شود و پاسخ داده می شود:
1- من کیستم؟ درک این معنا که انسان مظهر خدا است.
سلوک راه خدا دو مرحله دارد، نظری و عملی. سلوک نظری که شناخت حقیقت است به دلایل فراوانی که اشاره خواهیم کرد، بر سلوک عملی مقدم می باشد.
مهمترین دلیل این است که ما در سلوک عملی برای رسیدن به اخلاص در توحید تلاش می کنیم، توحید، حقیقتی است که لازم است آنرا در سلوک نظری شناخته باشیم.
به همین دلیل اولین قدمی که سالک برای خودسازی و سلوک برمی دارد، جستجوی حقیقت است. انسان تشنه حقیقت است و افکار و اندیشه و عقلانیت او با حقیقت شکل می گیرد.
اگر زندگینامه عارفان و عالمان واصل را مطالعه کنید، متوجه می شوید که تمامی آنها حرکت سلوکی خود را با جستجوی حقیقت آغاز کرده اند.
این گام همان سلوک نظری و حرکت فکری است که انسان به سوی حقیقت برمی دارد.
حقیقت انسان را از خواب غفلت بیدار می کند و به او انگیزه قوی برای خودسازی می بخشد.
تمام شرایط و مراحل عملی که در خودسازی توحیدی به آن اشاره خواهیم کرد، مبتنی بر شناخت حقیقت و سلوک نظری خواهد بود.
برای هر کاری که می خواهید انجام دهید نیاز به اطلاعات دارید. هر قدر این اطلاعات حقیقی تر باشد، ضریب موفقیت شما در آن کار بالاتر می رود.
انسانیت و کمال انسان از درک حقیقت شروع می شود. افراد بی سواد و ناآگاه با کمال انسانی فاصله زیادی دارند.
خودسازی با تحقیق و پژوهش شروع می شود، کسی که در مسیر علم آموزی و کشف حقیقت نیست، در راه خودسازی قرار ندارد.
تمام کسانی که به کمال انسانی رسیده اند از جستجوی حقیقت آغاز کرده اند. امکان ندارد کسی که با حقیقت رابطه ندارد، به کمال انسانیت برسد.
درباره ضرورت سلوک نظری دلایل و مطالب بسیار فراوانی وجود دارد که به تدریج به آن اشاره خواهیم کرد.
فطرت حقیقت جویی!
همه میدانیم که در نهان وجودمان، کشش مرموزی وجود دارد که ما را به کشف حقیقت، فرامیخواند. خدای متعال است که این کشش را در فطرت بشر قرار داده است.
رنج فراوانی که در راه تحصیل علم می بریم به خاطر آن است که علم آموزی را ابزار نیل به حقیقت می دانیم!
اگر سخن بی دلیل را نمی پذیریم، از این رو است که طالب درک حقیقت ایم. دلیل، ما را به سوی حقیقت دلالت و راهنمایی می کند.
هرانسانی در فطرت خود کمال گرا و نقص گریز است و از آنجایی که کمال تنها در حق یافت میشود و باطل چیزی جز نقص نیست، همه مردم به حق گرایش دارند و از باطل گریزان اند.
تمام افراد بشر خواسته یا ناخواسته، در جستجوی حقیقت اند و این چیزی نیست که کسی آنرا به ما آموزش داده باشد، خداوند فطرت حقیقت جویی را از همان ابتدای خلقت در نهاد بشر قرار داده و او را از درون به جستجوی حقیقت فراخوانده است.
حقیقت مایه حیات فکری انسان است. جستجوی حقیقت دقیقا مانند جستجوی چشمه آب حیات می ماند. آدمی با حقیقت زنده و بیدار می شود، انسان با حقیقت به جاودانگی می رسد. العلماء باقون ما بقی الدهر.
بنابراین انسان، با توجه به ساختار فطریاش باید جویای حق و پیرو حقیقت باشد و به خاطر مسئولیت و هدفی که از خلقت، برایش تعریف شده، همواره راه درست را برگزیده و با حقیقت همراه و همدم گردد و همچنین با تمسک به حق و مصادیق تعریف شده آن، با باطل پیکار کند.
حدود نیمی از خودسازی و سیر و سلوک انسان در مسیر تکامل، فکری و نظری است.
ضرورت جستجوی حقیقت!
انسان در مسیر زندگی حیران و سرگردان بر سر چند راهی انتخاب، ایستاده است و می داند که برای ادامه حیات، چاره ای جز گزینش راه صحیح ندارد.
همه راه ها به سعادت ختم نمی شود، پس راهی که انتخاب می کنید ممکن است آرامش بخش و سعادت آفرین یا خطرناک و شقاوت بار باشد.
وقتی ما در ابتدای زندگی و فصل جوانی به سر می بریم، آگاهی عمیقی به حقیقت نداریم و ممکن است راه را گم کنیم و به بیراهه رویم!
انسان به گونه ای ساخته شده است که نمی تواند در راهی قدم بگذارد که حقیقت آن را نمی شناسد و به حقانیت و نتایج مثبت آن اطمینان ندارد.
اگر انسان به باطلی به عنوان حق گرایش یابد و در مسیر آن گام بردارد، زمانی از نیرنگ و فریبی که خورده بیدار می شود که دیگر فرصت عمر از دست رفته و مرگ او را در آغوش کشیده است.
خداوند در سوره انبیاء بر لزوم شناخت حق از باطل تاکید می کند؛ زیرا انسان بدون شناخت و تشخیص حق از باطل نمی تواند در مسیر کمال خود گام بردارد و ممکن است امر باطلی خود را حق جلوه دهد و اسباب گمراهی و شقاوت ابدی انسان را فراهم آورد.
پس چاره ای جز این نیست که قسمتی از عمر خود را به تحقیق و شناخت حقیقت اختصاص دهیم. کمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت، در گرو شناخت حقیقت است و هیچ راهی غیر از این وجود ندارد!
حقیقت کلید واژه اصلی زندگی شما است و نقش اساسی در تکامل انسانی دارد. قفل وجود انسان با حقیقت باز می شود و انسانیت انسان با حقیقت شکوفا می شود. این موضوعی نیست که بتوان از کنار ان به راحتی عبور کرد.
برتری حضرت آدم (ع) و سجده ملائکه بر او به خاطر علم به حقیقت بود. خداوند تمام حقایق را به انسان آموخت – و علم آدم الاسماء کلها- و سپس فرمان داد تا فرشتگان بر او سجده کنند.
نیاز به حقیقت بزرگترین و ریشه ای ترین نیاز روحی و عقلی انسان است و هیچ چیزی جای آنرا پر نمی کند.
در قرآن کریم آمده است: انما یخشی الله من عباده العلماء. تنها عالمان حقیقت شناس هستند که نسبت به خدا خشیت و عبودیت دارند و از این راه به کمال مطلوب انسانی می رسند.
روایت معروف پیامبر (ص) که فرمود: طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه. علم آموزی بر هر مرد و زن مسلمان واجب است، در حقیقت می خواهد بگوید: جستجوی حقیقت بر تمام افراد انسانی واجب و ضروری است.
تمام آنچه در آیات و روایات و کلمات بزرگان در فضیلت علم و دانش بیان شده است، به خاطر نقش مهمی است که شناخت حقیقت در تربیت و شکوفایی انسان دارد.
سوالات اساسی زندگی که در سلوک نظری بای تحقیق شود و پاسخ داده می شود:
1- من کیستم؟ درک این معنا که انسان مظهر خدا است.
2- خالق و ظاهر کننده من کیست و چه صفاتی دارد؟
3- معنا و فلسفه زندگی در دنیا چیست؟
4- مقصد زندگی و حیات پس از مرگ چگونه است؟
1- اهداف زندگی و هدف نهایی چیست؟
1- راه رسیدن به هدف زندگی کدام است؟
2- علوم و آگاهی های مورد نیاز کدام اند و روش رسیدن به آنها چیست؟
3- راهنما کیست و منابع اصلی هدایتگری چیست؟
1- حرکت در این مسیر چه ضرورتی دارد؟
1- شرایط و موانع راه کدام است؟
موفق باشید.