خانه » همه » مذهبی » گزیده‌ای از گفتگوی مهدی نصیری با آیت الله علوی بروجردی

دانلود کتاب های امتحان شده

گزیده‌ای از گفتگوی مهدی نصیری با آیت الله علوی بروجردی

با وجود این که آقای کاشانی و فدائیان اسلام مواضع تندی نسبت به آقای بروجردی داشتند اما وقتی شاه در سفری به قم به دیدار آ بروجردی آمده بود و شروع به اظهار ارادت و تعریف از آ بروجردی کرده بود و بدون اسم آوردن به آ کاشانی طعنه زده بود، آ بروجردی با عصبانیت می گوید  من اجازه نمی دهم در محضر من نسبت به یک مجتهد عادل کسی  توهین بکند و آمدند با عجله بلند شوند شال کمرشان شل شد و افتاد، آمدند شال کمر را ببندند عصایی که کنار دستشان بود افتاد، شاه زود از جایش بلند شد عصا را برداشت و بوسید داد به دست ایشان و گفت حضرت آیت الله اشتباه کردم دیگر تکرار نمی شود.

زمانی که دکتر مصدق اواخر کارش بود و آ کاشانی از ایشان جدا شده و کاملا با او مخالفت می کند  و شاه و دربار هم علیه مصدق فعالند. آ بروجردی مطلع می شود که دولت انگلستان می خواهد به ایران حمله کند. از همین رو به شاه پیغام می دهد که اگر این حمله صورت بگیرد هیچ اختلافی بین من و دکتر مصدق و آ کاشانی نیست و من اعلام جهاد خواهم کرد.

حوزه، حوزه شیعه است نه حوزه ایران؛ مرجعیت هم مرجعیت شیعه است نه مرجعیت ایران؛ ما باید برای همه شیعیان پدری کنیم. همین طور که باید برای جوانانی که از ایران مهاجرت کرده اند و مثلا مسیحی شده اند، پدری کنیم و آنان را با چوب ارتداد نرانیم. به نظر ما انکار اگر از روی عناد نباشد و کسی در مقام تحقیق و کنجکاوی منکر شود، حکم مرتد شامل او نمی شود. 

حضرت آیت الله شبیری روضه‌ای داشتند. در یکی از این روضه‌ها آقای منتظری (که زمان قائم مقامی شان بود) و آقای سید رضا صدر، دو آیت الله بزرگوار و فقیه که از دو قطب فکری بودند، یکی موافق انقلاب و دیگری مخالف، حضور داشتند. روضه که تمام شد آقای صدر مطرح کردند که چرا این ایرانی ها که مهاجرت کردند اکثرا از دین و شریعت فاصله گرفته اند اما عراقی ها هر کجا رفتند حسینیه و مسجد و روضه و ……. دارند. آقای منتظری گفت باید اینجور باشد! ایشان گفت چرا؟ آقای منتظری گفت ایرانی ها که از اینجا رفتند از ما فرار کردند، اما آنهایی که از عراق مهاجرت کردند از صدام فرار کردند. طبیعی است که اینجور باشد! 

مرحوم لرزاده که کارهای عمرانی مربوط به آقای بروجردی را انجام می داد نقل می کند که برای حفر چاه مسجد اعظم قم، پیمانکاری زرتشتی به نام جمشید یگانگی را از تهران آورده بودیم. او چاه را حفر و همه تاسیساتش را نصب کرد اما از دادن صورتحساب امتناع می کرد. به او گفتیم چرا صورتحساب نمی دهی؟ گفت می خواهم آیت الله بروجردی را ببینم. من که نگران بودم آ بروجردی ایشان را نپذیرد، به آقای بروجردی گفتم و ایشان بلافاصله قبول کرد و ما با آقای یگانگی به دیدار آ بروجردی رفتیم. آ یگانگی دست آقای بروجردی را گرفت و بوسید و صورتشان را هم بوسید و مدتی هم دست ایشان را نگه داشته بود و آقای بروجردی هم دستش را نمی کشید. آ بروجردی به آ یگانگی گفت شنیدم کار خیلی مرتب و پاکیزه ای  انجام دادید، تشکر می کنم اما چرا صورتحساب نمی دهید؟ یگانگی گفت از شما تقاضا دارم که من را به قدر این چاهی که حفر کردم در مسجد اعظم شریک کنید. آ بروجردی بلافاصله پذیرفت. یکی از عالمان حاضر در مجلس رو کرد به آ بروجردی و گفت: این آقای یگانگی که اینقدر به شما اظهار ارادت می کند به او امر بفرمایید که مسلمان شود. آقای بروجردی وقتی ناراحت می شد قرمز می شد به حدی که اگر ناراحتی شدید بود گوش هایش هم قرمز می شد. آقای لرزاده گفت آقای بروجردی این حالت را پیدا کرد اما هیچی نگفت. یک کمی صبر کرد تا آرام شود بعد رو کرد به آن آقا گفت: من از خدا می خواهم که اخلاص آقای یگانگی را به ما عنایت کند. آ یگانگی کوچک شده بود اما با این حرف دوباره شکفت و حالت سابقش را پیدا کرد. آقای بروجردی برای هر کسی بلند نمی شد اما وقتی یگانگی می خواست برود به پیشکارش گفت به من کمک کن بلند شوم و دو سه قدم هم آ یگانگی را بدرقه کرد. 

مرجعیت از نظر ما مستقل است. اگر نهادهای وابسته به حکومت وارد شوند و مرجع تعیین کنند خلاف این استقلال است. 

جامعه مدرسین وقتی بعد از فوت آیت الله اراکی، افرادی را به عنوان مرجع معرفی کردند، آیت الله سیستانی و صافی گلپایگانی را معرفی نکرده بودند اما بعدا هر دو از مراجع عالی شیعه شدند. 

روحانیت باید از مردم حمایت کند و اگر حکومت ضعفی دارد و یا خلافی می کند به او تذکر بدهد. چرا اینها را روز به روز از خود دور کنیم؟ خودی و غیر خودی کردن مردم فاجعه است.

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها