۱۳۹۸/۰۲/۲۸
–
۱۲۲۳ بازدید
روند تبلیغی گسترش اسلام از عصر پیامبران تا پایان نبرد پواتیه سال ۱۱۴ هجری چگونه بوده است؟
هدف از بعثت انبیا
انگیزه بعثت انبیا در درجه اول رهانیدن انسانها از شرک و بتپرستی به توحید و یگانهپرستی بوده؛ لذا همواره (لا إله إلا الله) محوریترین شعار پیامبران خدا بوده است.
درخواست پیامبر از مردم
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز در نخستین روزهای دعوت خود از مردم مکه خواست تا شرک را کنار نهاده، بندگی خدای یکتا را بپذیرند. فرمود: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا»؛ [۱] ولی گروهی از بزرگان مکه از رؤسای قبایل و بزرگان عرب از پذیرش آن خودداری کردند.
علت عدم پذیرش دعوت پیامبر توسط حاکمان
زیرا اسلام و اصول رهاییبخش آن را با حاکمیت زورمدارانه و منافع زیادهخواهانه خود سازگار نمیدیدند. آنها نه تنها خود اسلام را پذیرفته، بلکه با زر و زور و تزویر مانع ایمان آوردن دیگران میشدهاند. در حقیقت چون سدی راه ایمان آوردن مردم را میبستند.
پیشنهاد پیامبر به سردمداران بلاد
در چنین شرایطی پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مجبور بوده برای رساندن دعوت خود به گوش مردم و فراهم نمودن ایمان آوردن توده مردم این سد را با قدرت شمشیر مسلمانان از سر راه بردارد؛ لذا به برخی سردمداران بلاد و امپراطوریان کشورهای مجاور پیشنهاد داده تا در درجه اول اسلام بیاورند و در صورت امتناع از پذیرش اسلام جزیه بدهند و در پناه اسلام زندگی کنند و در صورت عدم پذیرش این شرط خود را برای جنگ با مسلمانان آماده نمایند.
نامه پیامبر به بزرگان نجران
به بزرگان نجران چنین نگاشته: «فإنّی أدعوکم إلی عبادة الله من عبادة العباد و ادعوکم الی ولایة الله من ولایة العباد فإن ابیتم فالجزیه و ان أبیتم آذنتکم بحرب؛ شما را به عبادت خدا دعوت میکنم، و از پذیرش ولایت بندگان به پذیرش ولایت خدا میخوانم، اگر نپذیرفتید، پس جزیه بدهید و اگر این را هم قبول نکردید، با شما اعلان جنگ میکنم. [۲]
نامه پیامبر به خسرو پرویز
پیامبر در نامهاش به خسرو پرویز مینویسد: «فاسلم تسلم فإن أبیت فإن علیک إثم المجوس؛ اسلام بیاور تا سالم بمانی؛ وگرنه اگر امتناع کنی، گناه مردمان مجوس برگردن توست». [۳] فلسفه غزوات پیامبر
بنابراین هدف اصلی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نفی شرک و برطرف ساختن موانع گرایش مردم به توحید بود و مسئله جزیه گرفتن و یا جنگیدن و فتح کردن و غنیمت جمع کردن هدف نبوده است؛ لذا اگر قبیلهای بدون جنگ دعوت آن حضرت را میپذیرفت، جان و مالش در امان بود. وقتی مشرکان هَمْدان بدون جنگ مسلمان شدند، سپاهیان اسلام هیچ تعرضی به آنها نکرده، خون و مالشان در امان ماند. [۴] روش پیامبر در القای انگیزه خود
حال که فلسفه غزوات پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تا حدودی روشن گردید، باید دید پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با چه شیوهای این اندیشه و روحیه و انگیزه خویش را به سایر رزمندگان سپاه اسلام القا میکرد، پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای تحقیق انگیزهاش و القای آن در میان فاتحین بهطور همزمان دو عمل را انجام میداد:
روش اول:کارگزاران لایقی برای جنگها و مأموریتهای نظامی انتخاب میکرد؛
روش دوم: سعی میکرد با رهنمودهای خود توجه مسلمانان را از جلوههای دنیایی فتوحات به پاداشهای اخروی آن جلب نماید. افرادی چون امیرمؤمنان علی بن ابیطالب را برای مقابله با قبیله طی میفرستاد. قبل از حرکت فاتحین به آنان سفارش میکرد برای خدا بجنگند، پیمانشکنی نکنند، بدنهای کشتهها را مثله نکنند، بچهها را نکشند؛ میفرمود: «اُغزوا باسم الله فی سبیل الله و قاتلوا من کفر بالله، لاتغلّوا و لاتغدوا و لاتمثلوا و لاتقتلوا ولیداً؛ به نام خدا و در راه خدا بجنگید و با آنکه به خدا کافر است، نبرد کنید، خیانت نورزید، و عهدشکنی نکنید، گوش و بینی افراد را نبرید و کودک را نکشید.» [۵] یادآوری نعمتهای بهشتی
گاهی که غنایم گرانبها و ارزشمند وارد مدینه میشد و چشمهای اصحاب را خیره میکرد، آن حضرت با یادآوری نعمتهای گرانبهای بهشتی ارزش آنها را کم و کوچک جلوه میداد. خالد بن ولید در سال نهم هجری از سریه دومة الجندل پارچه زربفتی به غنیمت گرفته، برای رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرستاد، مسلمانان از مشاهده آن به شگفت آمدند و با تعجب آن را لمس میکردند، رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فوراً خطاب به آنها فرموده: «از این قبای زربفت به شگفت آمدهاید، به خدایی که جانم در دست اوست: دستارهای (سعد بن معاذ) در بهشت از این بهتر است». [۶] آشنایی مردم با قرآن و سنت
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نهتنها به انگیزههای معنوی فاتحین، بلکه به مسئله آشنایی مردم با مناطق مفتوحه با معارف اسلام بهشدت اهتمام داشت، بعد از فتح یک منطقه افراد لایق و شایستهای را بهعنوان مبلغ اسلام و قرآن به آنجا گسیل میداشت تا آنها را با حقایق قرآن و سنت آشنا سازند. [۷] اما با کمال تأسف پس از رحلت نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در خلال فتوحات(که به اسم گسترش اسلام قلمداد شد) به این امور مهم و تأثیرگذار توجه نشد، بیشتر هم و غم خلفا به امور نظامی و فراهم نمودن تمهیدات پیروزی نظامی تعلق گرفت و حفظ روحیات معنوی فاتحین و تعمیق فرهنگ اسلام در مناطق مفتوحه مغفول واقع شد. البته این امر تا حد زیادی به ضعفهای شخصی خلفا بازمیگشت، بههرحال بهطور طبیعی ابعاد جهادی فتوحات کمرنگ شد و انگیزههای مادی فاتحین افزایش یافت. وقتی انگیزههای الهی فاتحین رنگ باخت، بهطور طبیعی فرآیند گسترش و تعمیق فرهنگ اسلام در میان ملل مفتوحه دچار چالشهای جدی شد.
آثار کمرنگ شدن انگیزههای الهی
اندکاندک طبقهای در میان امت اسلامی متولد شد که از قرآن جز معنای تحتاللفظی و از نماز و روزه جز یک سری اعمال خشک و بیروح بهرهای نداشتند و بهشدت ادعای مسلمانی میکردند و در برابر اصحاب راستین پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اجتهاد میکردند. برخی از خوارج از همین طبقه بودند (زیرا بیشتر از عراقیانی بودند که پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در خلال فتوحات اسلام آورده بودند). آنها وقتی معاویه قرآنها را بر نی کرد، فریب خورده، امیرمؤمنان را به پذیرش حکمیت واداشتند؛ ولی پس از مدتی پشیمان شده، با استناد به آیه (لا حکم إلا لله) حکمیت غیر خدا را خلاف دستور قرآن شمردهاند و از امیرمؤمنان میخواستند اصلاً عهد خویش را با معاویه نقض کند. [۸] آنها از مفاهیم اساسی و معارف اصلی اسلام همچون امامت و ولایت کاملاً بیگانه بودند، تفسیر آیات را نمیفهمیدند. و شخصیتهای بزرگ اسلام و یاران حقیقی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را نمیشناختند.
خطاهای خلفا در انتخاب کارگزاران
خلفا در انتخاب کارگزاران فتوحات دچار لغزشهای بزرگی میشدند؛ درحالیکه فرماندهان فتوحات همه امور لشکر و مناطق مفتوحه را در دست داشته، رفتار آنها در فاتحین و مردم مناطق مفتوحه تأثیر بسزایی داشت. آنها از افرادی چون طلیحة بن خویلد أسدی و عمر و بن معدی کرب که پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از دین برگشته و در جریان ارتداد جزء مرتدان بهشمار میآمدند، بهعنوان فرماندهان فتوحات استفاده میکردند. [۹] [۱۰]آیا میتوان توسط کسانی که وقتی ورق برگشت، فوراً دست از دین خود میکشند، اسلام را در ملل دیگر گسترش داد.
واگذاری فتوحات به خاندان اموی
خلفا بخش مهمی از فتوحات را به عهده خاندان اموی، یعنی یزید و معاویه پسران ابوسفیان و مروان بن حکم و سعید بن عاص قرار داده بودند؛ درحالیکه آنها کسانی بودند که فقط و فقط برای مطامع دنیوی خویش در فتوحات شرکت میکردند؛ نهتنها دغدغه گسترش اسلام را نداشته، بلکه در صورت امکان چهره دین را وارونه جلوه داده و ریشه آن را میکندند.
وقتی فرماندهان فتوحات افراد فرومایه و بیایمان و یا سستایمان بوده و سابقه دشمنی و خیانت به اسلام را داشته باشند، چه انتظاری از رزمندگانِ تحت فرمانشان و مردم بلاد مفتوحه میتوان داشت.
درگیری رزمندگان برای تصاحب غنایم
لذا در تاریخ فتوحات عصر خلفا شاهد صحنههای بسیار فجیعی هستیم که رزمندگان برای تصاحب اموال و جمعآوری غنایم افزونتر با یکدیگر درگیر شدهاند. از این افراد که سمت فرماندهی هم دارند چه توقعی میرود که برای تبلیغ و گسترش اسلام تلاش کنند.
فتح قادسیه
در فتح قادسیه دو تن از فرماندهان سپاه اسلام منذر بن حسان ضبّی (فرمانده هشت هزار نفر از قلب لشکر سعد بن ابیوقاص) با جریر بن عبدالله جبلی (فرمانده قریب به ده هزار نفر از جناح راست لشکر) بر سر تصاحب لباسهای قیمتی یکی از بزرگان سپاه ایران با یکدیگر درگیر شدند. [۱۱] فتح قنسرین
در فتح قنسرین نزدیک حلب «سوریه کنونی» مردم در پناه قلعه و حصنهای شهر قرار گرفته بودند، پس از مدتی تصمیم به صلح گرفته و با خالد بن ولید فرمانده سپاه اسلام صلح کردند، خالد ابتدا با آنها مصالحه کرده، طبق موازین اسلام و تعهدات معمول انسانی دیگر حق حمله و تجاوز به آنان را نداشت؛ ولی پس از مصالحه و خلع سلاح، عهد خود را شکست و شهرشان را ویران کرد. [۱۲] طبیعتاً این عمل ناجوانمردانه با انگیزه الهی گسترش اسلام هیچ سازگاری نداشت و موجب نفرت مردم آن نواحی و نواحی اطراف نسبت به اسلام و مسلمین گردید. و به احتمال قوی این عمل به منظور به دست آوردن غنایم بیشتر صورت گرفت؛ چراکه طبق موازین اسلام اگر فاتحین با نیروی شمشیر منطقهای را فتح میکردند، قسمت اعظم چهار پنجم اموال و حتی زنان و اسیران آنجا بهعنوان غنیمت جنگی به آنها تعلق میگرفت.
بههرحال اندکاندک روحیه مادی و حرص و ولع آنان برای جمع غنایم افزونتر از رزمندگان تحت فرمان آنها سرایت کرده و در برخی مواقع موجب درگیری و اختلاف در میان سپاهیان فاتح گردید.
فتح تستر و قلعه هرمزان
در زمان عمر کوفیان و بصریان در جریان فتح تستر و قلعه هرمزان بر سر تقسیم غنایم با یکدیگر درگیر شده، هریک فتح را به خود نسبت میداد تا غنایم افزونتری نصیبش گردد. [۱۳] فتح ارمیّه
در دوران خلافت عثمان هنگام فتح ارمیّه در نبرد شمشاط بین سپاه کوفه و شام برای تصاحب غنایم اختلاف پیش آمد و کار به جایی رسید که کسانی که ظاهراً برای نشر و تبلیغ اسلام در خارج بلاد اسلامی میجنگیدند، برای به دست آوردن اموال به روی یکدیگر شمشیر کشیده و سرانجام عراقیها پیروز شدند. [۱۴] از بین رفتن خلوص نیت فاتحان
ادامه این روند به زوال روحیه جهادی و خلوص نیت فاتحین انجامید و جد و جهد و تلاش برای اعلای کلمه (لا اله الا الله) جای خود را به ثروتاندوزی و شکمبارگی داد. این وضع وخیم و اوضاع فاجعهآمیز در برخی مناطق بهقدری وخیم بود که فردی مثل عثمان که امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ او را در خطبه شقشقیه شکمبارهای معرفی میکند که جز خوردن و شکم خود را خالی کردن، همی نداشته [۱۵] احساس خطر کرد و در سال ۳۲ هجری هنگام جنگ مسلمانان با ترک و خزر در ماوراءالنهر به عبدالرحمان بن ربیعه فرمانده سپاه اسلام نوشت: «إنّ الرعیّة قد أبطرها البِطْنةُ فلا تَقْتَحِم بالمسلمین فإنّی أخشی أن یُقْتَلُوا؛ شکمبارگی، مردم را سرمست کرده، به اعتماد مسلمانان دست به حمله نزن، میترسم کشته شوند». [۱۶] با مطالعه ودقت در تاریخ صدر اسلام و پس از آن به مقوله تبلیغ و روند گسترش اسلام میتوان گفت:
در سیره عملى و تبلیغى پیامبر(ص) میبینیم که مبلغان و پیام گزاران از برجسته ترین افراد میباشند و در کارهاى بایسته و شایسته و پرهیز از بدى، پیشگام و جلودارند. باورهاى دینى و معرفتى در آنان همچون پیامبر(ص) نمونه است. اخلاق معاشرتى مبلغان مانند پیامبر(ص) در حد بسیار مطلوبى است، به گونه اى که هر کس آنان را مى بیند گمشده خود را در آنان درمییابد. مردم بى اعتنایى به دنیا، آزادگى، دلسوزى و گذشت را در وجود مبلغ میببینند. همچنان که باید تواضع، شجاعت و شهامت را در وى مشاهده میکنند. آرى پیام گزار دینى آنچه را که از دین براى مردم مىگوید، مردم باید همان را در عمل او ببینند. در این زمان هم رویکرد پیامبرانه در دهکده جهانى، بهترین روش براى دعوت مردم به دین خدا مى باشد .
تبلیغات در آغاز و اوان تاریخ اسلام بیشتر به طور سری، زیرزمینی و زبان به زبان و معمولا به دور از چشم دشمنان انجام می پذیرفت.
تاریخ تبلیغ در اسلام موضوعی است که جای بحث فراوان دارد و هر یک از مقاطع و ابعاد آن می تواند، محور پژوهش و تحلیل گسترده باشد. تاریخ تبلیغ در اسلام را می توان به چند دوره مختلف تقسیم کرد. که یکی از دورانهای آن عصر پیامبر اکرم(ص) است.
روند ابزار تبلیغ در عصر نخستین از کتاب و سنت و سیره و قلم و نگارش و حکمت و موعظه و جدل و خطابه و شعر و پیک و نامه و جنگ روانی و بسیج نظامی و غیره آغاز می شد .
در عصر خاتم انبیا(ص) از آغاز بعثت تا پایان ابلاغ رسالت طی بیست و سه سال مقطع های مختلفی است که هر یک ویژگی و حوادث خاصی دارد. پیام های آغازین دعوت که با آیاتی چون “اقرا باسم ربک الذی خلق” آغاز شد و بر تعلیم و آموزش، خواندن و نوشتن به عنوان عنصر اصلی تبلیغ تکیه داشت و پیام”یا ایها المدثر قم فانذر” و امثال آن که آهنگ انذار و هشدار را ساز می کرد.
دعوت خاندان، فامیل های دور و نزدیک، دعوت پنهانی طی مدت سه سال اول بعثت، دعوت علنی در مکه و بازتاب آن تا هجرت به مدینه و مبارزه با بت پرستی و اشرافیگری و در برخورد با مشرکین و اشراف، دوران محاصره اقتصادی مسلمانان در تبعیدگاه و شعب ابی طالب که با شعارهایی در تبلیغ رسالت همراه بود.
نخستین معلم و مبلغ در مدینه، مصعب بن عمیر قبل از هجرت پیامبر و آموزش قرآن به مردم و آموزش احکام جدید. تعیین دیگر معلمان و مبلغان قرآن و احکام در میان مردم مانند |معاذبن جبل” قابل ذکر است که حرکت سری تبلیغی در شرایطی این چنین که فاصله زمانی و روانی در میان پیروان این آیین باقی نمی گذاشت،کمک می کرد که یک استراتژی بسیار مهم برای تبلیغ زیر زمینی بوجود آید. بدین گونه که اخبار میان مکه و مدینه رد و بدل شود و تصمیمات لازم در نشر اسلام اتخاذ گردد و مسلمین را با مهاجرت تدریجی از مکه به مدینه منتقل کند تا زندان عمومی که قریش در محیط مکه برای مسلمین ایجاد کرده بودند به فضایی باز و آزاد در مدینه مبدل گردد و تشکل مسلمین در مدینه و تهیه عده وعُِدّه مقدمات فتح مکه را با فرمان پیامبر اسلام (ص) فراهم سازد.
به طور خلاصه تبلیغات در این برهه خاص از زمان که دولت اسلامی شکل نگرفته بود به طور سری، زیرزمینی و زبان به زبان و معمولا به دور از چشم دشمنان انجام می پذیرفت.
مقدمات هجرت و زمینه های فرهنگی و فکری مردم، هجرت پیامبر به مدینه و نقش آن در دعوت، بنای نخستین مسجد به معنای پایگاه دعوت و عبادت و سیاست و اجتماع، خطابه و منبر در مدینه، شعرای این دوره و نقش آنها در تبلیغ و ضد تبلیغ، روابط مسلمانان در یک جامعه اسلامی نوبنیاد و نقش ارتباطات اقلیمی، قبیله ای و نژادی و عقد”اخوت اسلامی” میان آحاد مسلمین و قرار تعهدات اجتماعی میان پیروان اسلام و قبایل عرب و یهود و نصاری در چار چوب قانون و حقوق مشترک پذیرفته شده گروههای ذینفع در هیات جمعی و همزیستی مسالمت آمیز ، همه اینها در راستای دعوت رسالت و تحکیم مبانی اسلام و فراهم ساختن زمینه برای تشکیل جامعه مستقل اسلامی صورت می گرفت.
“معاهده حدیبیه” و همزمان دعوت برون مرزی و نامه به سران دول و ملل ادیان و دیگر قبایل و سپس فتح مکه که نقش عظیمی در دعوت و توسعه آن ایفا می کرد و بسیج نیروهای نظامی جهت مقابله با توطئه های کفار و اهل کتاب و دشمنان داخلی و خارجی و غزوات و سرایا که هریک موفقیتی جدید در جهان شمول ساختن اسلام داشت و مسئله حج رسمی پس از فتح مکه و مسئله غدیر خم و تعیین جانشینی علی(ع) که آخرین پیام مکمل رسالت بود،تا می رسیم به آخرین وصایای پیامبر با مردم در خانه و بسترو مسجد و توصیه به “کتاب و عترت” و مسئله جانشینی وولایت امت پس از آن حضرت وواکنش های عده ای در حیات رسول الله و دیگر حوادث که با تبلیغ اسلام بی ارتباط نبود.
اما متاسفانه پس از رحلت جانگداز پیامبر(ص) انگیزهها برای گسترش و تبلیغ دین در دیگرجوامع از آنچه هدف پیامبر و در کل هدف بعثت انبیا بوده روزبه روز فاصله میگیرد تا جایی که در مساله کشورگشایی اصل اسلام وآموزههای ناب آن جای خود را به منافع شخصی و جمعآوری غنایم عوض میکند تاجایی که فرماندهان برای به دست آوردن غنایم بهتر و بیشتر با یکدیگر درگیر میشوند.
پینوشت
۱. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۲۴.
۲. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۸۱.
۳. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۷۷.
۴. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۸۱.
۵. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۷۷.
۶. تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۶۹ ش، ص ۶۳۳.
۷. ر.ک: التراتیب الاداریّة، عبدالحی الکتّافی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج ۱، ص ۴۷۷ و ۲۴۸.
۸. ر.ک: خوارج در تاریخ، یعقوب جعفری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۳۰.
۹. ر.ک: کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۱۴ و ۱۵۹.
۱۰. ترجمه الفتوح ابن اعثم، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، چ دوم، ۱۳۷۴ ش، تهران، شرکت انتشاراتی علمی و فرهنگی، ص ۹۵۰.
۱۱. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۱۵۹.
۱۲. تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ قم، ج ۲، ص ۳۰۱، حوادث سال ۱۵ هجری.
۱۳. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۲۸۶.
۱۴. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۲۸۶.ص ۳۴۱ تا ۳۴۳.
۱۵. نهجالبلاغه، خطبه ۳.
16. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، تحقیق مکتب التراث، چ چهارم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص ۲۶۳، حوادث ۳۲ ه.
انگیزه بعثت انبیا در درجه اول رهانیدن انسانها از شرک و بتپرستی به توحید و یگانهپرستی بوده؛ لذا همواره (لا إله إلا الله) محوریترین شعار پیامبران خدا بوده است.
درخواست پیامبر از مردم
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز در نخستین روزهای دعوت خود از مردم مکه خواست تا شرک را کنار نهاده، بندگی خدای یکتا را بپذیرند. فرمود: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا»؛ [۱] ولی گروهی از بزرگان مکه از رؤسای قبایل و بزرگان عرب از پذیرش آن خودداری کردند.
علت عدم پذیرش دعوت پیامبر توسط حاکمان
زیرا اسلام و اصول رهاییبخش آن را با حاکمیت زورمدارانه و منافع زیادهخواهانه خود سازگار نمیدیدند. آنها نه تنها خود اسلام را پذیرفته، بلکه با زر و زور و تزویر مانع ایمان آوردن دیگران میشدهاند. در حقیقت چون سدی راه ایمان آوردن مردم را میبستند.
پیشنهاد پیامبر به سردمداران بلاد
در چنین شرایطی پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مجبور بوده برای رساندن دعوت خود به گوش مردم و فراهم نمودن ایمان آوردن توده مردم این سد را با قدرت شمشیر مسلمانان از سر راه بردارد؛ لذا به برخی سردمداران بلاد و امپراطوریان کشورهای مجاور پیشنهاد داده تا در درجه اول اسلام بیاورند و در صورت امتناع از پذیرش اسلام جزیه بدهند و در پناه اسلام زندگی کنند و در صورت عدم پذیرش این شرط خود را برای جنگ با مسلمانان آماده نمایند.
نامه پیامبر به بزرگان نجران
به بزرگان نجران چنین نگاشته: «فإنّی أدعوکم إلی عبادة الله من عبادة العباد و ادعوکم الی ولایة الله من ولایة العباد فإن ابیتم فالجزیه و ان أبیتم آذنتکم بحرب؛ شما را به عبادت خدا دعوت میکنم، و از پذیرش ولایت بندگان به پذیرش ولایت خدا میخوانم، اگر نپذیرفتید، پس جزیه بدهید و اگر این را هم قبول نکردید، با شما اعلان جنگ میکنم. [۲]
نامه پیامبر به خسرو پرویز
پیامبر در نامهاش به خسرو پرویز مینویسد: «فاسلم تسلم فإن أبیت فإن علیک إثم المجوس؛ اسلام بیاور تا سالم بمانی؛ وگرنه اگر امتناع کنی، گناه مردمان مجوس برگردن توست». [۳] فلسفه غزوات پیامبر
بنابراین هدف اصلی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نفی شرک و برطرف ساختن موانع گرایش مردم به توحید بود و مسئله جزیه گرفتن و یا جنگیدن و فتح کردن و غنیمت جمع کردن هدف نبوده است؛ لذا اگر قبیلهای بدون جنگ دعوت آن حضرت را میپذیرفت، جان و مالش در امان بود. وقتی مشرکان هَمْدان بدون جنگ مسلمان شدند، سپاهیان اسلام هیچ تعرضی به آنها نکرده، خون و مالشان در امان ماند. [۴] روش پیامبر در القای انگیزه خود
حال که فلسفه غزوات پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تا حدودی روشن گردید، باید دید پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ با چه شیوهای این اندیشه و روحیه و انگیزه خویش را به سایر رزمندگان سپاه اسلام القا میکرد، پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای تحقیق انگیزهاش و القای آن در میان فاتحین بهطور همزمان دو عمل را انجام میداد:
روش اول:کارگزاران لایقی برای جنگها و مأموریتهای نظامی انتخاب میکرد؛
روش دوم: سعی میکرد با رهنمودهای خود توجه مسلمانان را از جلوههای دنیایی فتوحات به پاداشهای اخروی آن جلب نماید. افرادی چون امیرمؤمنان علی بن ابیطالب را برای مقابله با قبیله طی میفرستاد. قبل از حرکت فاتحین به آنان سفارش میکرد برای خدا بجنگند، پیمانشکنی نکنند، بدنهای کشتهها را مثله نکنند، بچهها را نکشند؛ میفرمود: «اُغزوا باسم الله فی سبیل الله و قاتلوا من کفر بالله، لاتغلّوا و لاتغدوا و لاتمثلوا و لاتقتلوا ولیداً؛ به نام خدا و در راه خدا بجنگید و با آنکه به خدا کافر است، نبرد کنید، خیانت نورزید، و عهدشکنی نکنید، گوش و بینی افراد را نبرید و کودک را نکشید.» [۵] یادآوری نعمتهای بهشتی
گاهی که غنایم گرانبها و ارزشمند وارد مدینه میشد و چشمهای اصحاب را خیره میکرد، آن حضرت با یادآوری نعمتهای گرانبهای بهشتی ارزش آنها را کم و کوچک جلوه میداد. خالد بن ولید در سال نهم هجری از سریه دومة الجندل پارچه زربفتی به غنیمت گرفته، برای رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فرستاد، مسلمانان از مشاهده آن به شگفت آمدند و با تعجب آن را لمس میکردند، رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ فوراً خطاب به آنها فرموده: «از این قبای زربفت به شگفت آمدهاید، به خدایی که جانم در دست اوست: دستارهای (سعد بن معاذ) در بهشت از این بهتر است». [۶] آشنایی مردم با قرآن و سنت
رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نهتنها به انگیزههای معنوی فاتحین، بلکه به مسئله آشنایی مردم با مناطق مفتوحه با معارف اسلام بهشدت اهتمام داشت، بعد از فتح یک منطقه افراد لایق و شایستهای را بهعنوان مبلغ اسلام و قرآن به آنجا گسیل میداشت تا آنها را با حقایق قرآن و سنت آشنا سازند. [۷] اما با کمال تأسف پس از رحلت نبی اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در خلال فتوحات(که به اسم گسترش اسلام قلمداد شد) به این امور مهم و تأثیرگذار توجه نشد، بیشتر هم و غم خلفا به امور نظامی و فراهم نمودن تمهیدات پیروزی نظامی تعلق گرفت و حفظ روحیات معنوی فاتحین و تعمیق فرهنگ اسلام در مناطق مفتوحه مغفول واقع شد. البته این امر تا حد زیادی به ضعفهای شخصی خلفا بازمیگشت، بههرحال بهطور طبیعی ابعاد جهادی فتوحات کمرنگ شد و انگیزههای مادی فاتحین افزایش یافت. وقتی انگیزههای الهی فاتحین رنگ باخت، بهطور طبیعی فرآیند گسترش و تعمیق فرهنگ اسلام در میان ملل مفتوحه دچار چالشهای جدی شد.
آثار کمرنگ شدن انگیزههای الهی
اندکاندک طبقهای در میان امت اسلامی متولد شد که از قرآن جز معنای تحتاللفظی و از نماز و روزه جز یک سری اعمال خشک و بیروح بهرهای نداشتند و بهشدت ادعای مسلمانی میکردند و در برابر اصحاب راستین پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ اجتهاد میکردند. برخی از خوارج از همین طبقه بودند (زیرا بیشتر از عراقیانی بودند که پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در خلال فتوحات اسلام آورده بودند). آنها وقتی معاویه قرآنها را بر نی کرد، فریب خورده، امیرمؤمنان را به پذیرش حکمیت واداشتند؛ ولی پس از مدتی پشیمان شده، با استناد به آیه (لا حکم إلا لله) حکمیت غیر خدا را خلاف دستور قرآن شمردهاند و از امیرمؤمنان میخواستند اصلاً عهد خویش را با معاویه نقض کند. [۸] آنها از مفاهیم اساسی و معارف اصلی اسلام همچون امامت و ولایت کاملاً بیگانه بودند، تفسیر آیات را نمیفهمیدند. و شخصیتهای بزرگ اسلام و یاران حقیقی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ را نمیشناختند.
خطاهای خلفا در انتخاب کارگزاران
خلفا در انتخاب کارگزاران فتوحات دچار لغزشهای بزرگی میشدند؛ درحالیکه فرماندهان فتوحات همه امور لشکر و مناطق مفتوحه را در دست داشته، رفتار آنها در فاتحین و مردم مناطق مفتوحه تأثیر بسزایی داشت. آنها از افرادی چون طلیحة بن خویلد أسدی و عمر و بن معدی کرب که پس از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ از دین برگشته و در جریان ارتداد جزء مرتدان بهشمار میآمدند، بهعنوان فرماندهان فتوحات استفاده میکردند. [۹] [۱۰]آیا میتوان توسط کسانی که وقتی ورق برگشت، فوراً دست از دین خود میکشند، اسلام را در ملل دیگر گسترش داد.
واگذاری فتوحات به خاندان اموی
خلفا بخش مهمی از فتوحات را به عهده خاندان اموی، یعنی یزید و معاویه پسران ابوسفیان و مروان بن حکم و سعید بن عاص قرار داده بودند؛ درحالیکه آنها کسانی بودند که فقط و فقط برای مطامع دنیوی خویش در فتوحات شرکت میکردند؛ نهتنها دغدغه گسترش اسلام را نداشته، بلکه در صورت امکان چهره دین را وارونه جلوه داده و ریشه آن را میکندند.
وقتی فرماندهان فتوحات افراد فرومایه و بیایمان و یا سستایمان بوده و سابقه دشمنی و خیانت به اسلام را داشته باشند، چه انتظاری از رزمندگانِ تحت فرمانشان و مردم بلاد مفتوحه میتوان داشت.
درگیری رزمندگان برای تصاحب غنایم
لذا در تاریخ فتوحات عصر خلفا شاهد صحنههای بسیار فجیعی هستیم که رزمندگان برای تصاحب اموال و جمعآوری غنایم افزونتر با یکدیگر درگیر شدهاند. از این افراد که سمت فرماندهی هم دارند چه توقعی میرود که برای تبلیغ و گسترش اسلام تلاش کنند.
فتح قادسیه
در فتح قادسیه دو تن از فرماندهان سپاه اسلام منذر بن حسان ضبّی (فرمانده هشت هزار نفر از قلب لشکر سعد بن ابیوقاص) با جریر بن عبدالله جبلی (فرمانده قریب به ده هزار نفر از جناح راست لشکر) بر سر تصاحب لباسهای قیمتی یکی از بزرگان سپاه ایران با یکدیگر درگیر شدند. [۱۱] فتح قنسرین
در فتح قنسرین نزدیک حلب «سوریه کنونی» مردم در پناه قلعه و حصنهای شهر قرار گرفته بودند، پس از مدتی تصمیم به صلح گرفته و با خالد بن ولید فرمانده سپاه اسلام صلح کردند، خالد ابتدا با آنها مصالحه کرده، طبق موازین اسلام و تعهدات معمول انسانی دیگر حق حمله و تجاوز به آنان را نداشت؛ ولی پس از مصالحه و خلع سلاح، عهد خود را شکست و شهرشان را ویران کرد. [۱۲] طبیعتاً این عمل ناجوانمردانه با انگیزه الهی گسترش اسلام هیچ سازگاری نداشت و موجب نفرت مردم آن نواحی و نواحی اطراف نسبت به اسلام و مسلمین گردید. و به احتمال قوی این عمل به منظور به دست آوردن غنایم بیشتر صورت گرفت؛ چراکه طبق موازین اسلام اگر فاتحین با نیروی شمشیر منطقهای را فتح میکردند، قسمت اعظم چهار پنجم اموال و حتی زنان و اسیران آنجا بهعنوان غنیمت جنگی به آنها تعلق میگرفت.
بههرحال اندکاندک روحیه مادی و حرص و ولع آنان برای جمع غنایم افزونتر از رزمندگان تحت فرمان آنها سرایت کرده و در برخی مواقع موجب درگیری و اختلاف در میان سپاهیان فاتح گردید.
فتح تستر و قلعه هرمزان
در زمان عمر کوفیان و بصریان در جریان فتح تستر و قلعه هرمزان بر سر تقسیم غنایم با یکدیگر درگیر شده، هریک فتح را به خود نسبت میداد تا غنایم افزونتری نصیبش گردد. [۱۳] فتح ارمیّه
در دوران خلافت عثمان هنگام فتح ارمیّه در نبرد شمشاط بین سپاه کوفه و شام برای تصاحب غنایم اختلاف پیش آمد و کار به جایی رسید که کسانی که ظاهراً برای نشر و تبلیغ اسلام در خارج بلاد اسلامی میجنگیدند، برای به دست آوردن اموال به روی یکدیگر شمشیر کشیده و سرانجام عراقیها پیروز شدند. [۱۴] از بین رفتن خلوص نیت فاتحان
ادامه این روند به زوال روحیه جهادی و خلوص نیت فاتحین انجامید و جد و جهد و تلاش برای اعلای کلمه (لا اله الا الله) جای خود را به ثروتاندوزی و شکمبارگی داد. این وضع وخیم و اوضاع فاجعهآمیز در برخی مناطق بهقدری وخیم بود که فردی مثل عثمان که امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ او را در خطبه شقشقیه شکمبارهای معرفی میکند که جز خوردن و شکم خود را خالی کردن، همی نداشته [۱۵] احساس خطر کرد و در سال ۳۲ هجری هنگام جنگ مسلمانان با ترک و خزر در ماوراءالنهر به عبدالرحمان بن ربیعه فرمانده سپاه اسلام نوشت: «إنّ الرعیّة قد أبطرها البِطْنةُ فلا تَقْتَحِم بالمسلمین فإنّی أخشی أن یُقْتَلُوا؛ شکمبارگی، مردم را سرمست کرده، به اعتماد مسلمانان دست به حمله نزن، میترسم کشته شوند». [۱۶] با مطالعه ودقت در تاریخ صدر اسلام و پس از آن به مقوله تبلیغ و روند گسترش اسلام میتوان گفت:
در سیره عملى و تبلیغى پیامبر(ص) میبینیم که مبلغان و پیام گزاران از برجسته ترین افراد میباشند و در کارهاى بایسته و شایسته و پرهیز از بدى، پیشگام و جلودارند. باورهاى دینى و معرفتى در آنان همچون پیامبر(ص) نمونه است. اخلاق معاشرتى مبلغان مانند پیامبر(ص) در حد بسیار مطلوبى است، به گونه اى که هر کس آنان را مى بیند گمشده خود را در آنان درمییابد. مردم بى اعتنایى به دنیا، آزادگى، دلسوزى و گذشت را در وجود مبلغ میببینند. همچنان که باید تواضع، شجاعت و شهامت را در وى مشاهده میکنند. آرى پیام گزار دینى آنچه را که از دین براى مردم مىگوید، مردم باید همان را در عمل او ببینند. در این زمان هم رویکرد پیامبرانه در دهکده جهانى، بهترین روش براى دعوت مردم به دین خدا مى باشد .
تبلیغات در آغاز و اوان تاریخ اسلام بیشتر به طور سری، زیرزمینی و زبان به زبان و معمولا به دور از چشم دشمنان انجام می پذیرفت.
تاریخ تبلیغ در اسلام موضوعی است که جای بحث فراوان دارد و هر یک از مقاطع و ابعاد آن می تواند، محور پژوهش و تحلیل گسترده باشد. تاریخ تبلیغ در اسلام را می توان به چند دوره مختلف تقسیم کرد. که یکی از دورانهای آن عصر پیامبر اکرم(ص) است.
روند ابزار تبلیغ در عصر نخستین از کتاب و سنت و سیره و قلم و نگارش و حکمت و موعظه و جدل و خطابه و شعر و پیک و نامه و جنگ روانی و بسیج نظامی و غیره آغاز می شد .
در عصر خاتم انبیا(ص) از آغاز بعثت تا پایان ابلاغ رسالت طی بیست و سه سال مقطع های مختلفی است که هر یک ویژگی و حوادث خاصی دارد. پیام های آغازین دعوت که با آیاتی چون “اقرا باسم ربک الذی خلق” آغاز شد و بر تعلیم و آموزش، خواندن و نوشتن به عنوان عنصر اصلی تبلیغ تکیه داشت و پیام”یا ایها المدثر قم فانذر” و امثال آن که آهنگ انذار و هشدار را ساز می کرد.
دعوت خاندان، فامیل های دور و نزدیک، دعوت پنهانی طی مدت سه سال اول بعثت، دعوت علنی در مکه و بازتاب آن تا هجرت به مدینه و مبارزه با بت پرستی و اشرافیگری و در برخورد با مشرکین و اشراف، دوران محاصره اقتصادی مسلمانان در تبعیدگاه و شعب ابی طالب که با شعارهایی در تبلیغ رسالت همراه بود.
نخستین معلم و مبلغ در مدینه، مصعب بن عمیر قبل از هجرت پیامبر و آموزش قرآن به مردم و آموزش احکام جدید. تعیین دیگر معلمان و مبلغان قرآن و احکام در میان مردم مانند |معاذبن جبل” قابل ذکر است که حرکت سری تبلیغی در شرایطی این چنین که فاصله زمانی و روانی در میان پیروان این آیین باقی نمی گذاشت،کمک می کرد که یک استراتژی بسیار مهم برای تبلیغ زیر زمینی بوجود آید. بدین گونه که اخبار میان مکه و مدینه رد و بدل شود و تصمیمات لازم در نشر اسلام اتخاذ گردد و مسلمین را با مهاجرت تدریجی از مکه به مدینه منتقل کند تا زندان عمومی که قریش در محیط مکه برای مسلمین ایجاد کرده بودند به فضایی باز و آزاد در مدینه مبدل گردد و تشکل مسلمین در مدینه و تهیه عده وعُِدّه مقدمات فتح مکه را با فرمان پیامبر اسلام (ص) فراهم سازد.
به طور خلاصه تبلیغات در این برهه خاص از زمان که دولت اسلامی شکل نگرفته بود به طور سری، زیرزمینی و زبان به زبان و معمولا به دور از چشم دشمنان انجام می پذیرفت.
مقدمات هجرت و زمینه های فرهنگی و فکری مردم، هجرت پیامبر به مدینه و نقش آن در دعوت، بنای نخستین مسجد به معنای پایگاه دعوت و عبادت و سیاست و اجتماع، خطابه و منبر در مدینه، شعرای این دوره و نقش آنها در تبلیغ و ضد تبلیغ، روابط مسلمانان در یک جامعه اسلامی نوبنیاد و نقش ارتباطات اقلیمی، قبیله ای و نژادی و عقد”اخوت اسلامی” میان آحاد مسلمین و قرار تعهدات اجتماعی میان پیروان اسلام و قبایل عرب و یهود و نصاری در چار چوب قانون و حقوق مشترک پذیرفته شده گروههای ذینفع در هیات جمعی و همزیستی مسالمت آمیز ، همه اینها در راستای دعوت رسالت و تحکیم مبانی اسلام و فراهم ساختن زمینه برای تشکیل جامعه مستقل اسلامی صورت می گرفت.
“معاهده حدیبیه” و همزمان دعوت برون مرزی و نامه به سران دول و ملل ادیان و دیگر قبایل و سپس فتح مکه که نقش عظیمی در دعوت و توسعه آن ایفا می کرد و بسیج نیروهای نظامی جهت مقابله با توطئه های کفار و اهل کتاب و دشمنان داخلی و خارجی و غزوات و سرایا که هریک موفقیتی جدید در جهان شمول ساختن اسلام داشت و مسئله حج رسمی پس از فتح مکه و مسئله غدیر خم و تعیین جانشینی علی(ع) که آخرین پیام مکمل رسالت بود،تا می رسیم به آخرین وصایای پیامبر با مردم در خانه و بسترو مسجد و توصیه به “کتاب و عترت” و مسئله جانشینی وولایت امت پس از آن حضرت وواکنش های عده ای در حیات رسول الله و دیگر حوادث که با تبلیغ اسلام بی ارتباط نبود.
اما متاسفانه پس از رحلت جانگداز پیامبر(ص) انگیزهها برای گسترش و تبلیغ دین در دیگرجوامع از آنچه هدف پیامبر و در کل هدف بعثت انبیا بوده روزبه روز فاصله میگیرد تا جایی که در مساله کشورگشایی اصل اسلام وآموزههای ناب آن جای خود را به منافع شخصی و جمعآوری غنایم عوض میکند تاجایی که فرماندهان برای به دست آوردن غنایم بهتر و بیشتر با یکدیگر درگیر میشوند.
پینوشت
۱. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۲۴.
۲. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۸۱.
۳. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۷۷.
۴. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۸۱.
۵. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، چ اول، شریف رضی، قم، ۱۴۱۴، ه ق، ج ۲، ص ۷۷.
۶. تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۶۹ ش، ص ۶۳۳.
۷. ر.ک: التراتیب الاداریّة، عبدالحی الکتّافی، بیروت، دارالکتاب العربی، ج ۱، ص ۴۷۷ و ۲۴۸.
۸. ر.ک: خوارج در تاریخ، یعقوب جعفری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص ۳۰.
۹. ر.ک: کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۱۴ و ۱۵۹.
۱۰. ترجمه الفتوح ابن اعثم، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، چ دوم، ۱۳۷۴ ش، تهران، شرکت انتشاراتی علمی و فرهنگی، ص ۹۵۰.
۱۱. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۱۵۹.
۱۲. تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ قم، ج ۲، ص ۳۰۱، حوادث سال ۱۵ هجری.
۱۳. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۲۸۶.
۱۴. کتاب الفتوح، أحمد بن أعثم، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه ق، ج ۱ و ۲، ص ۲۸۶.ص ۳۴۱ تا ۳۴۳.
۱۵. نهجالبلاغه، خطبه ۳.
16. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، تحقیق مکتب التراث، چ چهارم، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص ۲۶۳، حوادث ۳۲ ه.