۱۳۹۶/۰۹/۲۵
–
۱۷۳ بازدید
قوم لوط بر چه عقیده بودند، همجنس باز یا جنس مخالف ؟ یا اصلا نقش زن در فرهنگشان چگونه بود؟
قوم حضرت لوط آلوده به گناه هم جنس بازی شدند و همجنس بازی در بین ایشان شایع شد ، مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا می کردند!یکی از عوامل اصلی آلودگی آنها به گناه زشت لواط این بود که آنها مردم بخیلی بودند و چون شهرهای آنها بر سر راه کاروانهای شام قرار داشت، آنها با انجام این عمل، نسبت به بعضی از عابرین و مهمانانشان، میخواستند آنها را از شهرهای خود دور سازند ولی کم کم این عمل زشت در میان خودشان نیز رایج گردید.وفور نعمت شامات که فرسخ در فرسخ پر از درختهای میوه دار بود و آن چنان درختها در میان هم رفته بودند که شعاع آفتاب به زمین نمیرسید، به جای این که آنها را شاکر خدا کند و به راه خداوند روند، این چنین غرق در آلودگی شده بودند تا آن جا که کسی جرأت نداشت که از شهرهایشان عبور کند، چرا که اموال او را غارت میکردند، و او را به آلودگی جنسی میکشاندند. فحشا در بین مردان و زنان شایع شده بود، مردان به مردان اکتفا می کردند و زنان به زنان .اما این که نقش زن در فرهنگشان چه بود ؟ ظاهرآنچه از داستان قوم لوط به ما رسیده است این است که مردان ایشان توجهی به زنها نداشته اند و شاهد بر این مدعا، مربوط به زمانی است که فرشته گانی از جانب خدا به صورت مهمان برای حضرت لوط آمده بودند که این داستان را از زبان تفسیر نمونه ج 11، ص: 110 ذیل آیه 71سوره حجر دنبال می کنیم : «” مردم شهر از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند و به سوى خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت مى دادند” (وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ یَسْتَبْشِرُونَ).آنها در آن وادى گمراهى و ننگین خود فکر مى کردند طعمه لذیذى به چنگ آورده اند، جوانانى زیبا و خوشرو، آنهم در خانه لوط! تعبیر به” أَهْلُ الْمَدِینَةِ” نشان مى دهد که حد اقل گروه زیادى از مردم شهر به سوى خانه لوط حرکت کردند و این امر روشن مى سازد که آنها تا چه حد وقیح و رسوا و جسور شده بودند، مخصوصا که جمله یستبشرون (یکدیگر را بشارت مى دادند) حکایت از عمق آلودگى آنها مى کند، چرا که این عمل ننگین را شاید کمتر کسى در میان حیوانات و چارپایان نظیرش را دیده است، اگر کسى هم انجام دهد، لا اقل با کتمان و اختفاء و احساس شرمسارى است اما این ملت زشتکار و فرومایه آشکارا به یکدیگر تبریک مى گفتند!!” لوط” که سر و صداى آنها را شنید در وحشت عجیبى فرو رفت و نسبت به میهمانان خود بیمناک شد، زیرا هنوز نمى دانست که این میهمانان ماموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند، لذا در مقابل آنها ایستاد و” گفت: اینها میهمانان منند، آبروى مرا نریزید” (قالَ إِنَّ هؤُلاءِ ضَیْفِی فَلا تَفْضَحُونِ).یعنى از مساله خدا و پیغمبر و جزا و کیفر، اگر صرف نظر کنیم، حد اقل این مساله انسانى و سنتى که میان همه افراد بشر اعم از مؤمن و کافر وجود دارد مى گوید که به میهمان احترام باید گذارد شما چگونه بشرى هستید که حتى ساده ترین مسائل انسانى را نمى فهمید، اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید! سپس اضافه کرد بیائید و” از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم شرمنده نسازید” (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ) ولى آنها چنان جسور و به اصلاح پر رو بودند که نه تنها احساس شرمندگى در خویش نمى کردند بلکه از لوط پیامبر، چیزى هم طلبکار شده بودند، گویى جنایتى انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و” گفتند: مگر ما به تو نگفتیم احدى را از مردم جهان به مهمانى نپذیرى و به خانه خود راه ندهى” (قالُوا أَ وَ لَمْ نَنْهَکَ عَنِ الْعالَمِینَ) چرا خلاف کردى، و به گفته ما عمل ننمودى؟! و این به خاطر آن بود که قوم و جمعیت مزبور افرادى خسیس و بخیل بودند، و هرگز کسى را به خانه خود میهمان نمى کردند، و اتفاقا شهرهاى آنها در مسیر قافله ها بود و مى گویند آنها براى اینکه کسى در آنجا توقف نکند، این عمل شنیع را با بعضى از واردین انجام داده بودند، و کم کم براى آنها عادتى شده بود، لذا گویا هر گاه لوط پیامبر با خبر مى شد که شخص غریبى به آن دیار گام نهاده براى اینکه گرفتار چنگال آنها نشود وى را به خانه خود دعوت مى کرد اما آنها پس از آنکه از این جریان آگاه شدند خشمگین گشتند و به او صریحا گفتند حق ندارى بعد از این میهمانى به خانه خود راه دهى!اما خزى در اصل به معنى دور ساختن است و سپس به معنى شرمندگى آمده است (گویى لوط مى خواهد بگوید مرا در برابر این میهمانها شرمنده و از آنها دور نسازید).
بنا بر این به نظر مى رسد که کلمه” عالمین” در آیه فوق اشاره به رهگذران و افرادى است که اهل آن شهر و دیار نبودند و گذارشان به آنجا مى افتاد.
به هر حال لوط که این جسارت و وقاحت را دید از طریق دیگرى وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافى مى پوئید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسى است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمى شوید” این ها دختران منند (آماده ام آنها را به ازدواجتان در آورم) اگر شما مى خواهید کار صحیحى انجام دهید راه این است” (قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ).
بدون شک دختران لوط تعداد محدودى بودند، و آن جمعیت افراد زیادى، ولى هدف لوط این بود که به آنها اتمام حجت کند و بگوید من تا این حد نیز آماده فداکارى براى حفظ حیثیت مهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.
بنا بر این به نظر مى رسد که کلمه” عالمین” در آیه فوق اشاره به رهگذران و افرادى است که اهل آن شهر و دیار نبودند و گذارشان به آنجا مى افتاد.
به هر حال لوط که این جسارت و وقاحت را دید از طریق دیگرى وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستى انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافى مى پوئید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسى است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمى شوید” این ها دختران منند (آماده ام آنها را به ازدواجتان در آورم) اگر شما مى خواهید کار صحیحى انجام دهید راه این است” (قالَ هؤُلاءِ بَناتِی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ).
بدون شک دختران لوط تعداد محدودى بودند، و آن جمعیت افراد زیادى، ولى هدف لوط این بود که به آنها اتمام حجت کند و بگوید من تا این حد نیز آماده فداکارى براى حفظ حیثیت مهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.