خانه » همه » مذهبی » یک نگاه متفاوت به ملی شدن صنعت نفت

دانلود کتاب های امتحان شده

یک نگاه متفاوت به ملی شدن صنعت نفت

همیشه با غرور از آن برای‌مان تعریف شده است! بدون اینکه کوچکترین اطلاعی در این خصوص داشته باشیم. در این ‎مطلب اشاره‌ای گذرا می‌کنم. 
دولت ایران در سود حاصل از سرمایه گذاری های شرکت نفت انگلیس ایران هم سهیم بود و در پالایشگاه‌ها و پتروشیمی هایی که شرکت در سراسر دنیا ایجاد می‌کرد، ۱۶ درصد سهم داشت. اونموقع این شرکت بزرگترین شرکت نفتی دنیا محسوب می‌شد و ایران اولین کشور خاورمیانه که از ان نفت استخراج می‌شد، با وجودی که طرف انگلیسی سود خوبی از آن می‌گرفت، ولی باز هم طمع می‌کرد. تا جاییکه به ‎بختیاری‌ها گفت بروند و ‎لوله نفت را خراب کنند، چراکه ایران مسئول امنیت خطوط لوله بود و اینجوری بهونه‌ای داشته باشه زیر همین تعهداتش بزند. این اتفاق افتاد و قرارداد جدیدی به نام ‎ارمیتاژاسمیت بسته شد. 

‏برای ‎قرارداد‌ آرمیتاژاسمیت پسر دایی مصدق ‎نصرت الدوله فیروز پسر ‎فرمانفرما مبلغ ۱۹۲ هزار لیره، معادل ۵۰۰ هزارتومان رشوه می‌گیرد. ولی در آن زمان مجلس نداشتیم. طبق ‎قانون مشروطه هم این قرارداد باید به تصویب نمایندگان مردم در ‎مجلس می‌رسید ولی اینکار غیرممکن بود، تا اینکه در ‎مجلس چهارم در دولت ‎قوام السلطنه مصدق وزیر مالیه می‌شود و بر خلاف قانون از مجلس درخواست اختیار تام می‌کند و قرارداد ارمیتاژاسمیت را تصویب می‌کند! بله، آقای مصدق در جهت منافع شخصی این خیانت آشکار را می‌کند. اگر فکر می‌کنید این بزرگترین خدمتش به انگلیس است سخت در اشتباه هستید. 

با ظهور ‎رضاشاه عملا این قرارداد سوزانده شد و منجر به قرارداد ۱۳۱۲ شد که نه تنها سهم ایران از ۱۶ درصد شرکت‌های تابعه (سرمایه گذاری‌های شرکت نفت انگلیس ایران) دومرتبه زنده شد که موارد جدیدی از جمله “فروش تُنی” و “قیمت گذاری بهتر” و “توزیع نفت و مشتقاتش با تخفیف” درش گنجانده شد. 

در قرارداد جدیدِ رضاشاه، مهمترین بند، ‎توزیع نفت در سراسر کشور بود که رضاشاه این بند را گنجاند و طرف انگلیسی هم دست کمش گرفت. چراکه ایران جاده درست و حسابی نداشت و هزینه حمل سنگینی به طرف انگلیسی تحمیل میشد به طوری که از جیب باید خرج می‌کرد (۴ شیلینگ برای هر لیتر). 

این روند جوری پیش می‌رفت که برای طرف انگلیسی به صرفه تر بود که اول فکری برای جاده‌های کشور کند تا هزینه کمتری متحمل شود. 

اما راه چاره چیست و کجاست؟ 

در سال ۱۳۱۸ سهم امریکا از ‎نفت خاورمیانه تنها ٪۱۵ بود. از آن طرف سهم طرف انگلیسی(که با هلند شراکتی هم داشته) نزدیک ٪۷۸.  ولی درست ۱۷ سال بعدش یعنی سال ۱۳۳۵ سهم ‎امریکا ٪۶۱ و سهم ‎انگلیس ٪۳۲!  چه اتفاقی افتاده بود. چرا در این زمان کوتاه به یکمرتبه این جابجایی صورت گرفته!!! 

در سال‌های پایانی ‎جنگ جهانی دوم (۱۹۴۳ یعنی ۱۳۲۲ خودمون) یکی از مقامات امریکایی طی نامه‌ای به رییس جمهور وقت امریکا خواستار مذاکرات جدی با انگلیس می‌شود. چراکه در طی جنگ امریکا بیشترین هزینه را نسبت به دیگر کشورهای متفق متحمل شده بود و می‌خواد که انگلیس بخشی از امتیازات نفتی خودش را به طرف امریکایی واگذار کند. 

حالا خودتون را به جای انگلیس بگذارید. مثل این می‌ماند که طرف تازه رفته یک خانه اجاره کرده، حالا مجبور است قبل از اتمام قرارداد برود. ولی چقدر خوب می‌شد اگر بجای اینکه بخواد ‎غرامت فسخ قرارداد بده، یک دلی هم از عزا دربیارد!  مضافا اینکه این بند توزیع نفت هم بدجوری او را اذیت می‌کرد.
حالا اگر برید ‎مذاکرات‌مجلس شانزدهم را ببینید که مصدق رییس ‎کمیسیون نفت‌مجلس بوده، می‌بینید که همه‌اش بحث این بوده که “برای ما زشته که کس دیگه بخواد توزیع نفت رو به عهده بگیره و ما خودمون باید اینکارو بکنیم” (‎غرور ملی و …) 

در همین اثنا، نخست وزیر ‎محمدعلی رزم آرا  با قرارداد نفتی ۵۰-۵۰ (از سود، اونم قبل از کسر مالیات، بدون اینکه لازم باشه ایران یه خَش هم بکشه. مثل قراردادی که پادشاهی ‎عربستان با ‎آرامکو بست) در مجلس ظاهر شد. مصدق هم گفت “من با دستهای خودم شما رو می‌کشم”، و این اتفاق افتاد! 

ترور ‎رزم آرا به دستور مصدق صورت گرفت (کتاب اسرار قتل رزم آرا) در جوی که آن زمان در کشور برقرار شده بود که هر کسی مخالف ‎ملی شدن نفت باشه، خائن است. همه با ‎تبلیغ و ‎پروپاگاندا. به طوری که ‎منوچهر فرمانفرمایان از مقامات بلند پایه ‎وزارت دارایی در اداره نفت می‌گوید: “بسیار عجیب بود! چون تمام دستگاه دولت، از نخست وزیر (رزم آرا) گرفته تا کارمندان با ملی شدن نفت مخالف بودند. بخصوص در وزارت دارایی که همواره در جریان مذاکرات و -سرنوشت شرکت های تابعه- (همان سهم ٪۱۶ ایران در سرمایه گذاری‌های شرکت) حضور داشتیم. ما ملی شدن نفت را دامی می‌دانستیم …” 

خلاصه، مصدق جَوی در کشور به راه انداخته بود که هیچ کس از صاحب نظران جرات اینکه مخالفت خود را با ملی شدن نفت عنوان کنند، نداشتند. چراکه سرنوشت رزم ارا در انتظارشان بود. 

بله برای انگلیس دَر آنچنان روی پاشته می‌چرخید که در تصور هیچ کس نمی‌گنجید. و اما ادامه با هلهله و شادی مصدق طرح ملی شدن نفت را ارائه کرد و در مجلس هم به تصویب رسید و خودش هم نخست وزیر شد تا آن را اجرایی کند! 

مصدق به صورت یک‌طرفه و خلاف قرارداد نفتی با شرکت نفت انگلیس ایران را فسخ کرد، نتیجه اینکه طرف انگلیسی هم با متخصص‌هایش گذاشت و رفت. اینجا هم یک سری تجهیزات ماند اینکه ایران بابت فسخ قرارداد و تجهیزات غرامت سنگینی داد که هیچ، کلیه سهامش در شرکت و سرمایه گذاری‌هایش در شرکت‌های تابعه رفت در جیب انگلیس!  

خودش هم که متخصص نداشت که نفت را استخراج کند. این بود که برای نزدیک به ۳ سال ۶۰ هزار کارمند شرکت نفت، بدون اینکه کاری کنند، حقوق گرفتند پول‌هایی که مصدق صرفا با چاپ غیرقانونی اسکناس بدون اطلاع مجلس به کارمندان می‌داد و تورم سرسام آوری که به جامعه تزریق می‌کرد. اینها همه باز هم به کنار. هنوز مانده! 

در طی اعلام ملی شدن نفت ایران، شرکت‌های نفتی جهان (هفت خواهران نفتی) که تا الان رقیب همدیگر بودن، رفیق هم شدند. هفت خواهران نفتی هم پیمان شدند که تحت هیچ عنوان در رابطه با نفت ایران وارد مذاکره نشوند. 

در اینجا کمی به این که می‌گویند ایران در ‎دادگاه لاهه پیروز شد فکر کنید. یعنی ما اگر پیروز نشده بودیم دیگر باید چه غرامتی می‌دادیم! 

رای دادگاه لاهه این بود: عدم صلاحیت در رسیدگی 

‏خلاصه، در سال ۱۳۳۴ ایران مجبور شد که برای شرکت‌های نفتی فرش قرمز پهن کند. از آنجایی که نفت ایران ملی شده بود، خود دولت نمی‌تونست امتیازی بده. فلذا ‎قرارداد کنسرسیوم بسته شد که طی آن شرکتهای عامل (هفت خواهران) از طرف دولت مامور می‌شوند که نفت را استخراج کنند که کلی اما و اگر داشت از یک سری مواردش که بگذریم، دو مورد آن قابل توجه است.
یکی “سرقفلیه” که شرکتهای کنسرسیوم ان را در اصل باید به دولت ایران پرداخت می‌کردند، ولی چون دولت نمی‌تونست طرف باشد، آن را شرکت نفت سابق(انگلیس) می‌گرفت. ۱ میلیارد دلار بله، ما فقط یک میلیارد دلار بابت این دادیم که نمی‌توانستیم طرف قرارداد باشیم. 

این هم به کنار. ما بابت تجهیزاتی که از طرف شرکت نفت انگلیس ایران اینجا مانده بود و کلی بابت آن غرامت دادیم، از شرکت‌های عامل (کنسرسیوم) که مُفتی داشتن از آن استفاده میکردند نه تنها پولی نمی‌گرفتیم بلکه بابت استهلاک مبلغی هم می‌دادیم! 

ما ایرانی‌ها مردم ساده‌ای هستیم. آنچنان خربزه می‌گذارند زیر بغلمان و جیبمان را خالی میکنند و سال‌ها هم به ان افتخار می‌کنیم که نظیرش کمتر جایی دیده می‌شود. 

اولین بار این اصطلاح “ملی شدن نفت” در ‎مکزیک به وقوع پیوست. چراکه در قاره امریکا بواسطه اینکه مردم برای یافتن طلا در تلاش بودند، قوانین بدینگونه نوشته شد که “مالک زمین، مالک منابع زیر زمین هم است”. خب، حالا اگر کسی در زمین خود به نفت می‌رسید، می‌رفت با شرکت‌های امریکایی یا انگلیسی قرارداد می‌بست و سهمش را می‌گرفت. این روند ادامه داشت تا اینکه مردم اعتراض کردند و دولت مکزیک نفت را ملی اعلام کرد. 
توجه کنید، کسی شرکت‌های نفتی امریکایی یا انگلیسی را اخراج نمی‌کند. چون خودشان که مهارت لازم را نداشتند، بلکه سهمی از درآمد را دولت می‌گیرند و خرج مردم می‌کند در نظر داشته باشید خود دولت مکزیک در همین حین از وجود شرکتهای نفتی استفاده می‌کند و نیروهای خودی را برای کسب دانش و مهارت مربوطه مامور به این شرکت‌ها می‌کند، و زمانی که مطمئن می‌شود خودش می‌تواند ۰ تا ۱۰۰ کار را جلو ببرد، بعد از چند سال شرکت‌های نفتی را بیرون و خودش شروع می‌کند حالا این مسئله اینجا پیش می‌آید که، مگر در ایران اساسا نفت یا معادن و دیگر منابع، دولتی نبودند؟ همانی که مصدق برایش اسم دهن پُر کن ملی! را انتخاب کرد. 
واقعیت امر این است که از همان ابتدای کار که ‎مظفرالدین شاه قرارداد دارسی را بست، نفت ملی بود. زیرا “دولت ایران” یک طرف قرارداد بود حالا اگر هم واقعا می‌خواستیم که یک اسم دهن پرکن به هر نحوی برای خودمان دست و پا کنیم هیچ زمانی شایسته‌تر از زمانی که ‎محمدرضا پهلوی اختیار ‎قیمت گذاری نفت را در دست گرفت، نیست. چرا که اصلی‌ترین بحث، بحث قیمت بود. 
تصور کنید که قیمت گذاری را شرکت‌های نفتی جهانی تعیین کنند. حال حتی اگر بگویند ۹۰-۱۰ هم با ما قرارداد می‌بندند، خب آنقدر قیمت را پایین می‌آورند که همانی که می‌خواهند شود.


بالسامو

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها