۱۳۹۹/۰۱/۲۸
–
۹۱۷ بازدید
سلام. در سال های اخیر دعوت به وحدت اسلامی یکی از شاکله های اصلی سخنرانی های جریانات انقلابی است. با توجه به توصیۀ گستردۀ ائمه(ع) به برائت از دشمنان اهل بیت(ع) (حدیثی شنیدم از امام صادق (ع) که فرموده بودند: هرکس دشمنان اهل بیت را لعن نکند از ما نیست)، آیا دعوت به وحدت اسلامی صحیح است؟
درباره چگونگى رفتار با اهل سنت و دیگر فرقههاى مذهبى باید به این نکته مهم توجه کرد که حساب « سردمداران بدعتگذار » از « پیروان دلپاک » جداست و سرانجام « دانایان لجاجت پیشه » از « ناآگاهان عبودیت پیشه» را باید جدا دانست. دشمنان اهل بیت سردمداران گمراهى و ظلالت هستند و آنچه درباره «تبرى» و لزوم «بغض» گفته شده است، بیشتر درباره گروه اول است. اما عموم مردم و پیروان ناآگاه، در صورتى که روحیه حقپذیر و «قلب سلیم» داشته باشند، اما در تشخیص حق اشتباه کردهاند مورد لطف خداوند قرار مىگیرند. ما نیز در رفتار با آنان باید نگاه محبتآمیز و هدایتگر داشته باشیم. وحدت با مسلمانان هم از این منظر قابل توجیه است. اما باید توجه داشت که اختلاط و رفتارهاى محبتآمیز موجب سستى در اعتقاد و بىاعتنایى به احکام ویژه مذهب خود ما نشود.بهترین شیوه در رفتار با اهلسنت آن است که بدون تحریک احساسات و بروز تعصبات بر نقاط مشترک تکیه کنیم و در مقابل دشمنان اسلام و مستکبران با تمامى مسلمانان وحدت سیاسى خود را حفظ کنیم و هر چه بیشتر از فضایل اهلبیت و تعالیم و سیره آنان بازگو کنیم که در پرتو این گفتگوها محبت هر چه بیشتر حاصل آید و طبیعى است که به دنبال «محبت» ، «متابعت» و پیروى خواهد آمد. بر این اساس مسئله دوستى با دوستان اهل بیت (ع) و دشمنى با دشمنان آنان، منافاتى با وحدت اسلامى بین شیعه و سنى ندارد زیرا چنان نیست که اهل تسنن از دشمنان اهل بیت باشند بلکه بسیارى از آنان به حکم آیه شریفه « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِى الْقُرْبى » 1 دوستى و مودّت اهل بیت را واجب مىشمارند. بنابراین، دستور دشمنى، تنها شامل کسانى مىشودکه با اهل بیت (ع) از سرناسازگارى درآمده و با آنان به مقابله برخاستهاند مانند حاکمان ستمگر و یاوران آنها و یا ناصبىها.افزون بر این گفتنى است:
یکم. سرِّ منع دوستى با دشمنان اهل بیت، قرار گرفتن در خط و جریان انحرافى آنها است. از این رو، پیوندهایى که در این خطر نباشند، چندان اشکالى ندارد. البته دوستى با خاندان عصمت و طهارت، مراتبى دارد و بیشتر فرقههاى اسلامى نیز در مرتبهاى از آن، جاى گرفتهاند لیکن از امتیازات شیعه آن است که با تمام ابعاد، به این دستور الهى جامه عمل پوشانده است.
دوم. امروز مصلحت مهم ترى براى حفظ اسلام و نظام اسلامى در مقابل خطرات وتهاجم شیاطین داخلى وخارجى، وجود دارد و اقتضاى وحدت همه امت اسلامى را مىنماید. بنابراین منظور از وحدت شیعه و سنى کنار گذاشتن مسائل اختلافى و تکیه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آنها در تعامل با یکدیگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بین المللى است. به گونه اى که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهیز از تفرقه در مسائل جهان اسلام همسو و هم جهت حرکت کنند. به تعبیر دیگر اختلافات مانع از اخوت اسلامى و وحدت صفوف مسلمین در برابر دشمنان نیست از این رو معناى اتحاد شیعه و سنى دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات خویش نیست بلکه در عین وجود اختلافات زمینه تعامل و جهت گیرى یکسان در مسائل کلى و بین المللى در میان آنها وجود دارد به همین جهت مطابق قانون اساسى «دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسى ، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد» (1).
مقام معظم رهبرى فرمودند: « معناى اتحاد بین ملت هاى اسلامى این است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به یکدیگر کمک کنند و در داخل این ملت ها سرمایه هاى خودشان را بر علیه یکدیگر به کار نبرند» (2).
{J . 2 ضرورت و لزوم این وحدت: J}
در شرایطى که دشمنان اسلام تمام تلاش خویش را براى مبارزه و مقابله با اسلام به کار بسته و آشکارا اعلام مى کنند «جهان اسلام در قرن بیست و یکم یکى از مهمترین میدان هاى زورآزمایى سیاست خارجى آمریکاست» (3). و « تقابل اصلى آینده جوامع بشرى برخورد فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى است» (4). تأکید بر مسائل اختلافى و تفرقه میان صفوف مسلمانان منطقى نیست. در زمانى که مسلمانان مى توانند با توجه به جمعیت بیش از یک میلیارد نفر و منابع و امکاناتى که در اختیار دارند به عنوان یک قدرت تأثیرگذار در صحنه بین المللى مطرح باشند پرداختن به اختلافات و مسائل تفرقه انگیز نتیجه اى جز به هدر رفتن سرمایه ها و استفاده دشمن از این اختلافات، نخواهد داشت. مقام معظم رهبرى فرمودند: «یک میلیارد مسلمان در دنیا هستند که درباره خدا و پیامبر (ص) و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسیارى از احکام دینى با هم یک عقیده دارند یک چند مورد اختلاف هم دارند اینها بیایند همان چند اختلاف را بگیرند با هم بجنگند تا آن کسی که با اصل خدا و پیامبر(ص) و دین و همه چیز مخالف است کار خودش را انجام بدهد آیا این عاقلانه است؟ اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند و با هم صمیمی باشند ولو عقایدشان مخالف با یکدیگر باشد اما آلت دست دشمن نشوند دنیای اسلام سربلند خواهد شد» (5).
پی نوشت ها:
1. قانون اساسی، اصل 11.
2. حدیث ولایت، ج 4، ص 262.
3. ریچارد نیکسون، فرصت را از دست ندهید، ترجمه دفسی نژاد، انتشارات طرح نو، 1371، ص 256.
4. حمید نگارش، هویت دینی و انقطاع فرهنگی، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص 184.
5. حدیث ولایت، ج 5، ص 230.
یکم. سرِّ منع دوستى با دشمنان اهل بیت، قرار گرفتن در خط و جریان انحرافى آنها است. از این رو، پیوندهایى که در این خطر نباشند، چندان اشکالى ندارد. البته دوستى با خاندان عصمت و طهارت، مراتبى دارد و بیشتر فرقههاى اسلامى نیز در مرتبهاى از آن، جاى گرفتهاند لیکن از امتیازات شیعه آن است که با تمام ابعاد، به این دستور الهى جامه عمل پوشانده است.
دوم. امروز مصلحت مهم ترى براى حفظ اسلام و نظام اسلامى در مقابل خطرات وتهاجم شیاطین داخلى وخارجى، وجود دارد و اقتضاى وحدت همه امت اسلامى را مىنماید. بنابراین منظور از وحدت شیعه و سنى کنار گذاشتن مسائل اختلافى و تکیه بر مشترکات و مبنا قرار دادن آنها در تعامل با یکدیگر و در مسائل مربوط به جهان اسلام و صحنه بین المللى است. به گونه اى که مسلمانان فارغ از اختلافات و با پرهیز از تفرقه در مسائل جهان اسلام همسو و هم جهت حرکت کنند. به تعبیر دیگر اختلافات مانع از اخوت اسلامى و وحدت صفوف مسلمین در برابر دشمنان نیست از این رو معناى اتحاد شیعه و سنى دست برداشتن و کوتاه آمدن از اصول و اعتقادات خویش نیست بلکه در عین وجود اختلافات زمینه تعامل و جهت گیرى یکسان در مسائل کلى و بین المللى در میان آنها وجود دارد به همین جهت مطابق قانون اساسى «دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسى ، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد» (1).
مقام معظم رهبرى فرمودند: « معناى اتحاد بین ملت هاى اسلامى این است که در مسائل مربوط به جهان اسلام همسو حرکت کنند و به یکدیگر کمک کنند و در داخل این ملت ها سرمایه هاى خودشان را بر علیه یکدیگر به کار نبرند» (2).
{J . 2 ضرورت و لزوم این وحدت: J}
در شرایطى که دشمنان اسلام تمام تلاش خویش را براى مبارزه و مقابله با اسلام به کار بسته و آشکارا اعلام مى کنند «جهان اسلام در قرن بیست و یکم یکى از مهمترین میدان هاى زورآزمایى سیاست خارجى آمریکاست» (3). و « تقابل اصلى آینده جوامع بشرى برخورد فرهنگ اسلامى و فرهنگ غربى است» (4). تأکید بر مسائل اختلافى و تفرقه میان صفوف مسلمانان منطقى نیست. در زمانى که مسلمانان مى توانند با توجه به جمعیت بیش از یک میلیارد نفر و منابع و امکاناتى که در اختیار دارند به عنوان یک قدرت تأثیرگذار در صحنه بین المللى مطرح باشند پرداختن به اختلافات و مسائل تفرقه انگیز نتیجه اى جز به هدر رفتن سرمایه ها و استفاده دشمن از این اختلافات، نخواهد داشت. مقام معظم رهبرى فرمودند: «یک میلیارد مسلمان در دنیا هستند که درباره خدا و پیامبر (ص) و نماز و حج و کعبه و قرآن و بسیارى از احکام دینى با هم یک عقیده دارند یک چند مورد اختلاف هم دارند اینها بیایند همان چند اختلاف را بگیرند با هم بجنگند تا آن کسی که با اصل خدا و پیامبر(ص) و دین و همه چیز مخالف است کار خودش را انجام بدهد آیا این عاقلانه است؟ اگر مسلمین دست در دست هم بگذارند و با هم صمیمی باشند ولو عقایدشان مخالف با یکدیگر باشد اما آلت دست دشمن نشوند دنیای اسلام سربلند خواهد شد» (5).
پی نوشت ها:
1. قانون اساسی، اصل 11.
2. حدیث ولایت، ج 4، ص 262.
3. ریچارد نیکسون، فرصت را از دست ندهید، ترجمه دفسی نژاد، انتشارات طرح نو، 1371، ص 256.
4. حمید نگارش، هویت دینی و انقطاع فرهنگی، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ص 184.
5. حدیث ولایت، ج 5، ص 230.